سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه جلسه 224


ادامه مطالب جلسه 224


تدبر

1)‌ «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»:

سجده به معنای آن است که شخصی در مقابل دیگری کاملا خاضع و مطیع باشد. قطعا معنای سجده کردن فرشتگان و عدم سجده شیطان صرفا یک خم و راست شدن یا نشدن آنها در برابر انسان نیست (نکات ترجمه)؛ بلکه اینکه خداوند فرشتگان را امر به سجده کرد، در راستای همان مقام خلیفة‌اللهی است؛ و شیطان هم از این سجده سرپیچی کرد، یعنی نشان داد که مهمترین عاملی است که می‌کوشد مانع رسیدن انسان به مقام خلیفة‌اللهی ‌شود؛ و این سرپیچی‌اش ناشی از این است که خود را برتر می‌بیند (استکبار می‌ورزد) و از ابتدا به مقام ویژه انسان کافر بوده است. (جلسه223، حدیث1)

بحث تخصصی انسان‌شناسی:

می‌دانیم که فرشتگان کارگزاران الهی در تدبیر امور عالم‌اند (نازعات/5) و هر آنچه خدا دستور دهد بی‌هیچ عصیانی انجام می‌دهند (تحریم/6). خداوند آدم را خلیفه خود در زمین قرار داد و سپس به فرشتگان فرمود بر او سجده کنند. پس، سجده فرشتگان بر انسان بدین معناست که آنها کاملا برای رسیدن انسان به جایگاه نهایی خویش، که همان مقام خلیفة‌اللهی است، کاملا همراه و در اختیار اویند و ذره‌ای انسان را در این مسیر تنها نمی‌گذارند؛

به تعبیر دیگر، اگر تدبیر عالم از طریق فرشتگان انجام می‌شود و فرشتگان در مقابل خلیفة‌الله خاضع و مطیع محض هستند، پس طبیعی است که کسی که به مرتبه خلیفةاللهی برسد، تمام عالم زیر فرمان او قرار می‌گیرد.

مقاماتی که بر اساس آیات و روایات برای پیامبر اکرم ص و اهل بیت ایشان وجود دارد، ناشی از همین است که آنها به بالاترین جایگاه در مقام خلیفة‌اللهی رسیده‌اند؛ چنانکه در برخی احادیث هم به اینکه اساساَ فلسفه سجده بر آدم، وجود پنج تن آل‌عبا بوده است، تصریح شده است (مثلا حدیث2 در جلسه222)

سرپیچی شیطان را هم در همین راستا باید فهمید. یعنی در میان مخلوقات الهی، فرشتگان درصددند که انسان را در رسیدن به مقام خلیفة‌اللهی یاری رسانند و شیطان تمام هم و غم‌اش این است که این مقام را از انسان انکار کند، و این بدان معناست که مانع رسیدن انسان به این مقام شود.

2) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ»:

آیا سجده فرشتگان بر آدم، سجده بر تمام انسانها بوده است یا فقط سجده بر یک شخص خاص؟

پاسخ:

در اینکه سجده بر یک شخص خاص، به نام حضرت آدم ع رخ داده، تردیدی نیست؛ اما آنچه از مجموع آیات و روایات به نظر می‌رسد این است که وی به نمایندگی از نوع انسان در این جایگاه قرار گرفت؛ نه فقط به عنوان شخص خودش. اما معنای نمایندگی نوع، متفاوت است از اینکه این سجده را بر تمام انسانها بدانیم.

دلیل:

این سجده به خاطر مقام خلافت آدم بود، و اشکالی که فرشتگان گرفتند (آیا کسی را می‌گذاری که خونریزی کند و ...) و خدا هم اصل اشکال را رد نکرد، بلکه به وجود ابعاد دیگر در آدم اشاره کرد؛ و معلوم است که اشکال به شخص حضرت آدم نبوده، بلکه بر نوع انسان بوده است که در میانش امکان دارد برخی چنان کنند.

بحث تخصصی انسان‌شناسی: معنای نمایندگی آدم از نوع انسان

درواقع با تعلیم اسماء به آدم، نوع انسان یک ظرفیت عظیمی در عالَم پیدا کرد که می‌تواند به مقام خلیفة‌اللهی برسد، مقامی که از فرشتگان هم برتر است و فرشتگان هم با سجده خود صددرصد در اختیار و مطیع او قرار می‌گیرند. از طرف دیگر واضح است که فرشتگان در خدمت کافران و گناهکاران نیستند، بلکه کافران و گناهکاران مسیر شیطان را در پیش گرفته‌اند که منکر مقام خلیفةاللهی برای آدم بود. پس کافران و گناهکاران به اختیار خود از حرکت به سمت مقام خلیفة‌اللهی صرف نظر کرده‌اند و لذا دیگر مسجود فرشتگان نیستند. البته هرگاه توبه کنند و بخواهند آن گونه که خدا دستور داده، باشند، مسجود فرشتگان قرار می‌گیرند، یعنی فرشتگان تماماً خاضع و مطیع آنها خواهند بود و آنها را در رسیدن به هدفشان یاری خواهند رساند.

3) «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»:

ابلیس سجده نکرد، سرباز زد و استکبار ورزید و از کافران بود.

ظاهرا این جملات در پی هم، در مقام تفسیر همدیگرند:

سجده نکرد. چرا؟ آیا عامل خارجی‌ای مانع شده بود و یا غفلت کرده بود و ...؟ خیر، ‌بلکه سرپیچی و تمرد کرد. (پس می‌شود کسی خدا را بشناسد و در عین حال از دستور او سرپیچی کند)

چرا سرپیچی کرد؟ چون استکبار ورزید؛ چون دچار مرض خودبزرگ‌بینی شده بود. (یکی از ریشه‌های اینکه شخص، علی‌رغم اینکه وظیفه‌اش را می‌داند اما آن را انجام نمی‌دهد، خودبزرگ‌بینی است)

چرا استکبار ورزید؟ چون از کافران بود و تسلیم حقیقت نبود. (ریشه‌ای‌ترین مشکل هر گناهکاری، مشکلی در حوزه اعتقادات است و آن، تسلیم نبودن در برابر حقیقت است)

4)‌ «اِبْلیسَ ... کانَ مِنَ الْکافِرینَ»:

آیه نفرمود: از کافران شد؛ بلکه فرمود شیطان از کافران بود. چرا؟

الف. اشاره دارد به کفر و انکار شیطان در قبال دستور خدا. درست است که شیطان دلیل سجده نکردن خود را این معرفی کرد که خود را برتر از آدم می‌داند (اعراف/12) اما حقیقتش این است که در مقابل خدا سرکشی و گردن‌فرازی کرد و از این جهت که تصمیم گرفته بود که حتی اگر خدا به او دستور دهد اطاعت نکند، (جلسه223، حدیث1) کافر بود. (یکبار دیگر به حدیث3 از این منظر بخوانید)

ب. اشاره دارد به کفر و انکار شیطان در برابر مقام خلیفة‌اللهی انسان؛ چرا که خودش را از ابتدا برتر از آدم می‌دید (اعراف/12)

ج. می‌خواهد نشان دهد که:

از طرفی، عمل شخص، ریشه در اعتقاداتش دارد: او استکبار ورزید؛ چرا؟ چون قبلا کافر شده بود؛

و از طرف دیگر، اعتقادات مخفی افراد در بحرانها و هنگام آزمایشهاست که خود را نشان می‌دهد: او قبلا کافر بود، برای همین الان که در معرض این اقدام قرار گرفت، کفرش بروز کرد و استکبار ورزید.

د. ...

5) «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»:

ما انسان‌ها موجودات عجیبی است:

شیطان مقام ما را انکار کرد و خدا او را به خاطر اینکه بر ما سجده نکرد، از بهشت راند؛ آنگاه ما خدا را اطاعت نمی‌کنیم و شیطان را اطاعت می‌کنیم!

شیطان مقام خلیفة‌اللهی ما را انکار کرد، امروز هم بسیاری از انسانها دست به دست هم داده‌اند تا با سو‌ءاستفاده از نظریه داروین، و خلاصه کردن تمام حقیقت انسان در افق ماده، این مقام خود را انکار کنند! (جلسه166، تدبر1؛‌ جلسه220، تدبر2)

6) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ»:

راه رشد در نظام الهی، آن هم تا مراتب بسیار بالا برای همه باز است، حتی برای بدترین‌ها؛ ‌پس هیچگاه نباید ناامید شد.

توضیح:

تا قبل از آفرینش انسان، نه مخلوقی برتر از فرشتگان وجود داشت. شیطان هم بدترین موجود عالم است. این بدترین موجود عالم، با اینکه رگه‌های کفر در وجودش بود، اما [بر اثر اعمال خود] توانسته بود تا رده فرشتگان (که تا قبل از آدم، خود را برترین مخلوقات الهی می‌دانستند) بالا رود، تا حدی که فرشتگان هم او را از خود تمییز ندهند (حدیث2)‌ و وقتی خطابی به فرشتگان برسد، شامل حال او هم بشود.

اگر خودش سرپیچی نمی‌کرد، از آن مقام بیرونش نمی‌کردند. (بر طبق روایات، حتی اگر بعدا هم توبه می‌کرد و الان هم توبه کند، خدا می‌پذیرد) اما او کاملاً ناامید است (در نکات ترجمه اشاره شد که ابلیس به معنای «ناامید» است) و دیگر هیچ انگیزه‌ای برای توبه ندارد؛ و کسی که ناامید باشد، در راه ابلیس قدم نهاده است.

7) «اِبْلیسَ ... کانَ مِنَ الْکافِرینَ»:

ابلیس هم خدا را می‌شناخت (چون به خدا قسم خورده و با او صحبت کرده: ص/82) و هم از وجود پیامبران و حتی معصوم بودن آنها خبر داشت (چون خود را از فریفتن آنها ناتوان دانست: ص/83) و هم از وجود آخرت و معاد باخبر بود (چون بعد از رانده شدن، از خدا تا قیامت مهلت خواست: اعراف/14). یعنی به سه اصل اصلی اصول دین (توحید، نبوت و معاد) کاملا آگاه بود. با این حال خدا او را از کافران دانست. پس، کفر و ایمان صرفا شناختن و نشناختن نیست، بلکه تسلیم بودن در برابر حقیقتی که می‌شناسیم معلوم می‌کند که آیا واقعا کافریم یا مومن. (مطهری، عدل الهی، ص318)

8) «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»:

شیطان خیلی عبادت کرده بود، اما مشکلش این بود که عبادت‌هایش واقعا عبادت و بندگی خدا نبود. بنده خدا کسی است که خداییِ خدا را به رسمیت می‌شناسد و آن گونه که خدا دستور داده او را عبادت می‌کند؛ نه آن گونه که خودش می‌پسندد. شیطان حاضر بود به گونه‌ای دیگر و - از نظر ظاهری - بسیار جدی‌تر خدا را عبادت کند، اما این عبادت واقعا نبود، خودخواهی‌ای بود که خودش نامش را عبادت می‌گذاشت. (حدیث3)

امروز هم بسیاری می‌گویند برای خداپرستی، دینداری و شریعت را منکرند و دنبال معنویت منهای شریعت می‌روند. به زبان ساده‌تر، برخی می‌گویند ما نماز نمی‌خوانیم، اما با خدا هر وقت دلمان خواست مناجات می‌کنیم. ظاهراً شیطان خوب شاگردانی پرورش داده است!