203) سوره فرقان (25) آیه48 وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاح
بسم الله الرحمن الرحیم
203) سوره فرقان (25) آیه48
وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً
ترجمه
و او کسی است که بادها را نویددهندهای پیش روی رحمتش فرستاد و از آسمان آبی بسیار پاک فروفرستادیم.
نکات ترجمهای و نحوی
«بُشر» از ماده «بشر» است که این ماده دلالت بر «آشکار شدن همراه با حُسن و زیبایی» میکند و پوست بدن انسان را به همین جهت «بَشره» گویند و «بشارت» به خبر خوب و خوشایند میگویند که در مقابل «انذار» است که به خبر نگرانکننده گفته میشود (معجم المقاییس اللغة، ج1، ص251) و انسان را از جهت اینکه در میان موجودات خوشظاهرترین است «بَشَر» میگویند (الفروق فی اللغة، ص270) و کسی که بشارت میآورد «بشیر» یا «مُبَشِّر» گفته میشود. «بُشر» که در این آیه آمده جمع «بشیر» است (مجمعالبیان، ج4، ص664).
جایگاه نحوی «بُشر» در این جمله، حال برای «ریاح» است.
در زبان عربی، وابستههای نحویِ یک کلمه - مثلا صفت برای موصوف، خبر برای مبتدا، و انواع قیدها (مانند حال، تمییز و ...) - به لحاظ مفرد و جمع بودن از چیزی که بدان وابستهاند تبعیت میکنند؛ اما در زبان فارسی غالبا وابستهی نحوی به صورت مفرد میآید. مثلا: خدا گلها را زیبا (نه زیباها) آفرید، گلهای زیبایی دیدم، گلها زیبا هستند. لذا با اینکه «بُشر» جمع است اما در ترجمه آن به صورت مفرد تعبیر شد.
طهور: از ماده «طهر» به معنای پاکی و مبرا بودن از پلیدی میباشد و تفاوت «طهارت» با «نظافت» (که در فارسی هر دو را پاکیزگی ترجمه میکنیم) در این است که طهارت هم در امور جسمانی و هم در امور معنوی به کار میرود اما نظافت عمدتا ناظر به امور ظاهری (بدن و لباس و ...) میباشد (الفروق فی اللغة، ص259). «طهور» هم میتواند به عنوان مصدر در باب تفعل باشد (تطهّرت طهورا مانند توضأت وضوءا) و هم صفت [صیغه مبالغه] باشد (که در این آیه به صورت صفت به کار رفته) و برخی آن را به معنای «مُطَهِّر» (پاک کننده) گرفتهاند که این مطلب ممکن است به لحاظ معنایی که بعدا رایج شده درست باشد اما به لحاظ ساختار لغوی چنین معنایی نمیدهد زیرا وزن فعول برای بابهای افعال و تفعیل (مطُهّر باب تفعیل است) به کار نمیرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص526) هرچند نقل قولی هم از برخی از قدما مطرح شده که «طهور» به معنای چیزی است که هم خودش پاک است و هم پاککننده میباشد (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص428)
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که تصمیم به طهارت و وضو گرفتی پس به جانب آب روی آور روی آوردنی به جانب رحمت خداوند متعال، که آب را کلید نزدیک شدن و مناجات خود و دلالتگری به جانب بساط خدمتش قرار داد و همان گونه که رحمت خدا گناهان بندگان را پاک میکند، نجاسات ظاهری را هم آب است که پاک میکند و خداوند متعال فرمود: «و او کسی است که بادها را نویددهندهای پیش روی رحمتش فرستاد و از آسمان آبی بسیار پاک فروفرستادیم.» و فرمود: «و هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم» پس همان گونه که هر نعمت دنیوی را با آن زنده گردانید، همین طور با رحمت و فضل خود، حیاتِ دل را در طاعات قرار داد؛
پس در زلالی و رقیق بودن و طهارت و برکت آب و اینکه بسادگی با هر چیزی درمیآمیزد بیندیش و از آن استفاده کن در طهارت اعضایی که خداوند به تو دستور پاکیزه کردن آنها را داده و با ادای واجبات و مستحباتش تو را به عبودیت خود واداشته، که تحت هریک از آنها فواید فراوانی است؛ پس هنگامی که به دیده احترام از آن استفاده کردی، چشمههای فواید آن از نزدیک برایت خواهد جوشید؛
سپس با خلق خدا معاشرت کن همچون درآمیختن آب با اشیاء که حق هرکس را ادا میکند و از معنای [= کیفیت مایع] خود تغییر نمیکند و در این زمینه از سخن رسول خدا ص عبرت بگیر که: مَثَلِ مومن مخلص مَثَلِ آب است؛
و زلالی و بیپیراگیات در تمامی طاعاتی که در محضر خدا انجام میدهی همچون زلالی آب باشد هنگامی که آن را از آسمان نازل نازل کرد و آن را «طهور» (بسیار پاک) نامید و هنگامی که اعضای بدنت را با آب طهارت میدهی دلت را با تقوی و یقین طهارت بده.
مصباح الشریعة، ص128-129
قَالَ الصَّادِقُ ع
إِذَا أَرَدْتَ الطَّهَارَةَ وَ الْوُضُوءَ فَتَقَدَّمْ إِلَى الْمَاءِ تَقَدُّمَکَ إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ جَعَلَ الْمَاءَ مِفْتَاحَ قُرْبَتِهِ وَ مُنَاجَاتِهِ وَ دَلِیلًا إِلَى بِسَاطِ خِدْمَتِهِ وَ کَمَا أَنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ تُطَهِّرُ ذُنُوبَ الْعِبَادِ کَذَلِکَ النَّجَاسَاتُ الظَّاهِرَةُ یُطَهِّرُهَا الْمَاءُ لَا غَیْرُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً» وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ» فَکَمَا أَحْیَا بِهِ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ نَعِیمِ الدُّنْیَا کَذَلِکَ بِرَحْمَتِهِ وَ فَضْلِهِ جَعَلَ حَیَاةَ الْقَلْبِ بِالطَّاعَاتِ فَتَفَکَّرْ فِی صَفَاءِ الْمَاءِ وَ رِقَّتِهِ وَ طُهْرِهِ وَ بَرَکَتِهِ وَ لَطِیفِ امْتِزَاجِهِ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ اسْتَعْمِلْهُ فِی تَطْهِیرِ الْأَعْضَاءِ الَّتِی أَمَرَکَ اللَّهُ بِتَطْهِیرِهَا وَ تَعَبَّدَکَ بِأَدَائِهَا فِی فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ فَإِنَّ تَحْتَ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا فَوَائِدَ کَثِیرَةً فَإِذَا اسْتَعْمَلَهَا بِالْحُرْمَةِ انْفَجَرَتْ لَکَ عُیُونُ فَوَائِدِهِ عَنْ قَرِیبٍ ثُمَّ عَاشِرْ خَلْقَ اللَّهِ کَامْتِزَاجِ الْمَاءِ بِالْأَشْیَاءِ یُؤَدِّی کُلَّ شَیْءٍ حَقَّهُ وَ لَا یَتَغَیَّرُ عَنْ مَعْنَاهُ مُعْتَبِراً لِقَوْلِ الرَّسُولِ ص مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الْمُخْلِصِ کَمَثَلِ الْمَاءِ وَ لْتَکُنْ صَفْوَتُکَ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى فِی جَمِیعِ طَاعَتِکَ کَصَفْوَةِ الْمَاءِ حِینَ أَنْزَلَهُ مِنَ السَّمَاءِ وَ سَمَّاهُ طَهُوراً وَ طَهِّرْ قَلْبَکَ بِالتَّقْوَى وَ الْیَقِینِ عِنْدَ طَهَارَةِ جَوَارِحِکَ بِالْمَاء
2) از پیامبر اکرم ص روایت شده است: اینکه «از آسمان آب فروفرستاد» یعنی باران فروفرستاد، که همراه با هر قطرهای فرشتهای نازل میشود که آن را در جایگاهی که خداوند عز و جل به او امر کرده است جای میدهد.
التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص150
ثُمَّ قَالَ ص: وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً یَعْنِی الْمَطَرَ یَنْزِلُ مَعَ کُلِّ قَطْرَةٍ مَلَکٌ- یَضَعُهَا فِی مَوْضِعِهَا الَّذِی یَأْمُرُهُ بِهِ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
3) شخص زندیقی (= کافری) خدمت امام صادق ع آمد و سوالاتی کرد، از جمله سوالاتی که پرسید این بود که: حقیقت و جوهره باد چیست؟
فرمود: باد همان هواست که وقتی حرکت کند باد نامیده میشود و وقتی ساکن باشد هوا نامیده میشود و قوام دنیا بدان است که اگر سه روز از باد دریغ شود همه آنچه در سطح زمین است فاسد میشود و مطلب از این قرار است که باد به منزله پنکهای است که فساد را از هر چیزی میزداید و دفع میکند و آن را پاک میگرداند، باد (ریح) به منزله روح در بدن است که هنگامی که از بدن خارج شود بدن می گندد و متغیر میشود، و آفرین بر خداوند احسنالخالقین.
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص350
وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ کَثِیرَةٍ أَنَّهُ قَال
... قَالَ فَأَخْبِرْنِی مَا جَوْهَرُ الرِّیحِ؟ قَالَ الرِّیحُ هَوَاءٌ إِذَا تَحَرَّکَ یُسَمَّى رِیحاً فَإِذَا سَکَنَ یُسَمَّى هَوَاءً وَ بِهِ قِوَامُ الدُّنْیَا وَ لَوْ کُفِتَ الرِّیحُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ لَفَسَدَ کُلُّ شَیْءٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ وَ نَتُنَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الرِّیحَ بِمَنْزِلَةِ الْمِرْوَحَةِ تَذُبُّ وَ تَدْفَعُ الْفَسَادَ عَنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ تُطَیِّبُهُ فَهِیَ بِمَنْزِلَةِ الرُّوحِ إِذَا خَرَجَ عَنِ الْبَدَنِ نَتُنَ الْبَدَنُ وَ تَغَیَّرَ وَ تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِین[1]
4) ابنعباس روایت کرده است: هیچگاه باد [شدیدی] نمیوزید مگر اینکه پیامبر اکرم ص دو زانو بر زمین مینشست و میگفت: خدایا آن را رحمت قرار بده و عذاب قرار نده؛ خدایا ! آن را «بادها» قرار بده و «باد» قرار نده.
بحار الأنوار، ج57، ص19 ؛ مسند الشافعی، ج1، ص174 [2]
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: مَا هَبَّتْ رِیحٌ قَطُّ إِلَّا جَثَا النَّبِیُّ ص عَلَى رُکْبَتَیْهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا رَحْمَةً وَ لَا تَجْعَلْهَا عَذَاباً اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا رِیَاحاً وَ لَا تَجْعَلْهَا رِیحا.
نکته: در قرآن کریم کلمه «الریاح: بادها» همواره در موارد رحمت به کار رفته، و کلمه «الریح: باد» یا صریحاً در مورد عذاب به کار رفته (ذاریات/41؛ اسراء/69؛ یا در مواردی که حالت تهدید به خود گرفته است (ابراهیم/18، حج/31؛ شوری/33) و یا در مورد «بادی که در اختیار سلیمان بود» به کار رفته (انبیاء/81؛ ص/36؛ سبأ/12) که میدانیم سرعت آن باد بسیار زیاد بوده که مسیری را که قافلهها در یک ماه میپیمودند (180 فرسخ، حدود 1350 کیلومتر) در یک صبح یا بعد از ظهر طی میکرده است (سبأ/12)
امروزه هم ظاهرا بر این باورند که اگر باد در یک جهت بوزد ویرانگر میشود و وقتی چند باد و در جهتهای مختلف میوزند همدیگر را تعدیل میکنند؛ که اگر چنین باشد، این روایت بسیار جالب میشود.[3]
لازم به ذکر است که این نکته بدین صورت در احادیث نیست چنانکه در برخی احادیث هم برای رحمت و هم برای عذاب کلمه «ریاح» به کار رفته (کافی، ج8، ص92)، که اگر مطلب فوق درست باشد میتواند ناشی از بیدقتی راوی بوده باشد.
تدبر
1) «وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً»:
اگر وجود خدا را جدی بگیریم و توجه کنیم که خداست که فرستنده باد و فروفرستنده آب از آسمان است، میفهمیم وقایع عالم طبیعت حوادثی مرده و فیزیکی محض نیست؛ یعنی:
اگر بادهایی میوزند و باران میبارد، هم این بادها «بشارتدهنده» هستند (یعنی پیامی را منتقل می کنند)؛ آن هم بشارت دهنده رحمتی که در راه است؛ و هم آن باران «رحمت» است (یعنی مهربانی خدا را ارزانی ما میدارد) و هم آن آب سراسر پاکی و مایه طهارت است.
2) «وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً»:
خدای ما خدایی نیست که از تدبیر عالم کنار کشیده باشد یا تدبیرش در عالم فیزیکی، ربطی به ما انسانها نداشته باشد؛ بلکه اگر بادی میوزد و بارانی میبارد اولا همه به دست اوست و ثانیا (= تدبر1) در ارتباط با انسان (بشارت، رحمت، طهارت) است
3) «وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ»:
خدا با کارهایی که در عالم انجام میدهد، با ما سخن میگوید: بادی میوزد پیام بشارت رحمت خدا را با خود دارد، در واقع همه عالم نشانهها و پیامهای خدا به انسان است (= آیه است) (جلسه 124، تدبر1؛ و جلسه132، تدبرهای 1و4)
4) «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً»:
آبی که خدا از آسمان فرومیفرستاد بشدت پاک و مایه پاکی همه چیز است. واقعا همین نعمت ساده را چقدر جدی میگیریم؟ فرض کنید چنین نعمتی مدتی از ما دریغ شود؛ زندگیهای ما چگونه خواهد شد؟ آیا قدر آن را میدانیم؟ و آیا با آن به عنوان یک نعمت الهی برخورد میکنیم؟ (حدیث1)
5) «وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً»:
چرا فرستادن بادهای رحمت را به صیغه مفرد غایب (او میفرستد) بیان کرد ولی نزول باران را با صیغه متکلم معالغیر (ما فروفرستادیم)؟
آن مقدار که در تفاسیر مختلف جستجو شد هیچ مفسری در این زمینه توضیحی نداده بود، با این حال:
الف. شاید کاربرد صیغه جمع درباره باران اشاره دارد به مامورانی که در این نزول دست اندر کارند (حدیث2)
ب. شاید وجه تغییر از غایب (هو ... أرسل) به حاضر (متکلم: انزلنا) این باشد که در اولی سخن از بشارت دادن است و بشارت مقدمهای برای رحمت است، برای همین با تعبیر غایب از جانب کسی که بشارت از سوی او میآید تناسب دارد اما در دومی سخن از خود رحمتی است که توسط خدا به انسان داده شده و حضور خدا در دادن این رحمت اقتضای به کار بردن تعبیر حاضر (متکلم) دارد.
ج. ...
[1] . تَوْحِیدُ الْمُفَضَّلِ، قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع أُنَبِّهُکَ یَا مُفَضَّلُ عَلَى الرِّیحِ وَ مَا فِیهَا أَ لَسْتَ تَرَى رُکُودَهَا إِذَا رَکَدَتْ کَیْفَ یُحْدِثُ الْکَرْبَ الَّذِی یَکَادُ یَأْتِی عَلَى النُّفُوسِ وَ یُحْرِضُ الْأَصِحَّاءَ وَ یَنْهَکُ الْمَرْضَى وَ یُفْسِدُ الثِّمَارَ وَ یُعَفِّنُ الْبُقُولَ وَ یُعْقِبُ الْوَبَاءَ فِی الْأَبْدَانِ وَ الْآفَةَ فِی الْغَلَّاتِ فَفِی هَذَا بَیَانُ أَنَّ هُبُوبَ الرِّیحِ مِنْ تَدْبِیرِ الْحَکِیمِ فِی صَلَاحِ الْخَلْقِ وَ أُنَبِّئُکَ عَنِ الْهَوَاءِ ... وَ مِنْهُ هَذِهِ الرِّیحُ الْهَابَّةُ فَالرِّیحُ تَرُوحُ عَنِ الْأَجْسَامِ وَ تُزْجِی السَّحَابَ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ لِیَعُمَّ نَفْعُهُ حَتَّى یَسْتَکْثِفَ فَیَمْطُرَ وَ تَفُضُّهُ حَتَّى یَسْتَخِفَّ فَیَتَفَشَّى وَ تُلْقِحُ الشَّجَرَ وَ تُسِیرُ السُّفُنَ وَ تُرْخِی الْأَطْعِمَةَ وَ تُبَرِّدُ الْمَاءَ وَ تَشُبُّ النَّارَ وَ تُجَفِّفُ الْأَشْیَاءَ النَّدِیَّةَ وَ بِالْجُمْلَةِ إِنَّهَا تُحْیِی کُلَّ مَا فِی الْأَرْضِ فَلَوْ لَا الرِّیحُ لَذَوَى النَّبَاتُ وَ مَاتَ الْحَیَوَانُ وَ حُمَّتِ الْأَشْیَاءُ وَ فَسَدَتْ.
بحار الأنوار، ج57، ص7
[2] . این حدیث اگرچه در برخی کتب شیعه (مانند مجمعالبیان، ج4، ص663) روایت شده، اما تنها در کتب اهل سنت دیدم که با سند روایت کردهاند. مرحوم مجلسی از الدر المنثور سیوطی نقل کرده اما در کتب متقدمتر هم آمده مانند مسند الشافعی، ج1، ص174:
(336)- [362] أَخْبَرَنَا مَنْ لا أَتَّهِمُ، أَخْبَرَنَا الْعَلاءُ بْنُ رَاشِدٍ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: مَا هَبَّتْ رِیحٌ قَطُّ إِلا جَثَا النَّبِیُّ عَلَى رُکْبَتَیْهِ، وَقَالَ: " اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا رَحْمَةً وَلا تَجْعَلْهَا عَذَابًا، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا رِیَاحًا وَلا تَجْعَلْهَا رِیحًا "
[3] . اگر دوستانی که در این زمینه تخصص دارند نفیا یا ایجابا با ارائه ارجاعهای معتبر توضیخاتی ارائه کنند ممنون میشوم.