194) سوره فصلت (41) آیه22 وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ
بسم الله الرحمن الرحیم
194) سوره فصلت (41) آیه22
وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ
ترجمه
و شما این گونه نبودید که [هنگام ارتکاب گناه، خود را] از این که [مبادا] شنواییتان و دیدگانتان و پوستهای بدنتان [یا: اندامهای جنسیتان] علیه شما شهادت دهند پوشیده دارید؛ ولیکن گمان میکردید که خداوند بسیاری از آنچه را که میکنید، نمیداند.
نکات ترجمهای و نحوی
«کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ»: «تستترون» باب افتعال از ماده «ستر» میباشد. «سَتر» به معنای پوشش (غطاء) است (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص133) و «سِتر» به معنای پوشاندن و «استتار» به معنای اختفاء و مخفی شدن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص396). وقتی فعل «کان» با فعل مضارع همراه میشود دلالت بر استمرار یک وضعیت در گذشته میکند که قبلا توضیح داده شد. (جلسه34، نکات ترجمه) 185
جایگاه نحوی عبارت «أَنْ یَشْهَدَ علیکم» (که در واقع معنای مصدری میدهد) را چند گونه میتوان تحلیل کرد که با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا، همگی صحیح و مکمل همدیگرند:
- با توجه به اینکه فعل «یستترون» بهخودی خود متعدی نیست، یک کلمه «مِن» در تقدیر بگیریم (اصطلاحا: منصوب به نزع خافض) (إعراب القرآن و بیانه، ج8، ص547)
- آن را مستقیما «مفعول لاجله» برای «تستترون» بدانیم: لأجل أن یشهد علیکم (إعراب القرآن و بیانه، ج8، ص547)
- آن را «مفعول لاجله» با حذف مضاف بدانیم: مخافة أن یشهد علیکم (الجدول فی إعراب القرآن، ج24، ص300)
آنگاه بار معنایی این عبارت به ترتیب بدین صورت خواهد بود:
- شما خودتان را از شهادت دادن اینها مخفی نمیکردید [شهادت دادن اینها را اصلا به حساب نمیآوردید]
- شما اگر خودتان را مخفی میکردید برای این نبود که اینها شهادت ندهند [بلکه به خاطر این بود که میپنداشتید با این کار، دیگر خدا مطلع نمیشود]
- شما اگر خودتان را مخفی میکردید، از ترس شهادت دادن اینها نبود [بلکه از ترس مردم و ... بود].
حدیث
1) از امام سجاد ع رویات شده است که امیرالمومنین ع در خطبهای که در آن هول و هراس روز قیامت را توصیف میکرد، فرمود:
بر دهانها مهر زده میشود پس سخنی نمیگوید؛ و دستها سخن میگویند و پاها شهادت می دهند و پوستهای بدن [یا اندام جنسی] به سخن درمیآیند درباره آنچه کردهاند پس «هیچ مطلبی را از خداوند مخفی نمیکنند» (نساء/42).
تفسیر العیاشی، ج1، ص242
عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی خُطْبَةٍ یَصِفُ هَوْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ خُتِمَ عَلَى الْأَفْوَاهِ فَلَا تَکَلَّمُ وَ قَدْ تَکَلَّمَتِ الْأَیْدِی وَ شَهِدَتِ الْأَرْجُلُ وَ نَطَقَتِ الْجُلُودُ بِمَا عَمِلُوا فَـ«لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً».
2) علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش نوشته است:
آیه «هنگامی که آنها [اعداءالله] نزد آن [= آتش جهنم] آمدند شنوایی و دیدگان و جلود [= پوستهای بدن، کنایه از اندامهای جنسی] آنها به آنچه می کردند علیه آنها شهادت دادند» (فصلت/20) در مورد گروهی نازل شد که اعمالشان بر آنها عرضه شد و آن را انکار کردند و گفتند ما هیچکدام از این کارها را انجام ندادیم؛ پس فرشتگانی که اعمال آنها را ثبت میکردند بر آنها شهادت دادند؛
امام صادق ع فرمود: که آنها در این موقعیت گفتند: پروردگارا اینان فرشتگان تواند و به نفع تو شهادت میدهند؛ و سپس به خدا سوگند خوردند که هیچکدام از آن کارها را انجام ندادهاند؛ و این همان سخن خداوند است که میفرماید: «روزی که خدا همگی آنها را مبعوث میکند پس برای او هم سوگند میخورند همان طور که برای شما سوگند خوردند» و آنها همان کسانی هستند که [حق] امیرالمومنین ع را غصب کردند؛ در اینجاست که خداوند بر زبانهای آنها مهر میگذارد و جوارح آنها به سخن درمیآیند؛
پس گوش بدانچه از محرمات که شنیده است شهادت می دهد،
و دیده بدانچه بر آن نظر انداخته که خدا بر او حرام کرده بود شهادت میدهد،
و دستها بدانچه گرفتند و پاها بدان قدمهایی که برداشتند و خدا بر آنها حرام کرده بود شهادت می دهند،
و اندام جنسی بر کاری که مرتکب شده و خدا بر او حرام کرده بود شهادت می دهد؛
سپس خداوند زبانهایشان را [مجددا] گویا میکند «و میگویند» آنها «به جلدها [پوستهای بدن، کنایه از اندام جنسی] خویش که چرا علیه ما شهادت دادید؟ گفتند: خدایی ما را به سخن گفتن درآورد که هر چیزی را به سخن درآورد، و اوست که شما را اول بار آفرید و تنها به سوی او بازمیگردید. و شما این گونه نبودید که پوشیده دارید» یعنی از خدا «که علیه شما شهادت دهند شنواییتان و دیدگانتان و جلدهایتان» که منظور از «جلد»ها، اندامهای جنسی است «ولیکن گمان میکردید که خداوند بسیاری از آنچه را که میکنید، نمیداند. و این گمانی بود که به پروردگارتان گمان بردید پس شما را در معرض هلاکت قرار داد و جزء خسرانپیشگان شدید» (فصلت/21-23)
تفسیر القمی، ج2، ص: 264
و قوله: «حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» فإنها نزلت فی قوم یعرض علیهم أعمالهم فینکرونها فیقولون ما عملنا منها شیئا، فتشهد علیهم الملائکة الذین کتبوا علیهم أعمالهم، فَقَالَ الصَّادِقُ ع فَیَقُولُونَ لِلَّهِ: یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ مَلَائِکَتُکَ یَشْهَدُونَ لَکَ ثُمَّ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا فَعَلُوا مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ» وَ هُمُ الَّذِینَ غَصَبُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَعِنْدَ ذَلِکَ یَخْتِمُ اللَّهُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ وَ یُنْطِقُ جَوَارِحَهُمْ فَیَشْهَدُ السَّمْعُ بِمَا سَمِعَ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ وَ یَشْهَدُ الْبَصَرُ بِمَا نَظَرَ بِهِ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ تَشْهَدُ الْیَدَانِ بِمَا أَخَذَتَا وَ تَشْهَدُ الرِّجْلَانِ بِمَا سَعَتَا فِیمَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ یَشْهَدُ الْفَرْجُ بِمَا ارْتَکَبَ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ ثُمَّ أَنْطَقَ اللَّهُ أَلْسِنَتَهُمْ «وَ قالُوا» هُمْ «لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ» أَیْ مِنَ اللَّهِ «أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ» وَ الْجُلُودُ الْفُرُوجُ «وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ».
3) از امام صادق ع روایت شده است که خطاب به اسحاق بن عمار فرمودند:
اسحاق! از خدا بترس چنانکه گویی تو او را میبینی؛ و اگر تو چنانی که او را نمیبینی، قطعا او تو را میبیند؛ پس اگر چنان میبینی که او تو را نمیبیند، پس قطعا کافر شدهای! و اگر میدانی که او تو را میبیند سپس در مقابلش آشکارا به معصیت اقدام میکنی، او را از پستترین بینندگان به خودت قرار دادهای!
الکافی، ج2، ص68
محمد بن الحسن عن سهل بن زیاد عن یحیى بن المبارک عن عبد الله بن جبلة عن إسحاق بن عمار قال قال أبو عبد الله ع:
یَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ فَإِنْ کُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لَا یَرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیْکَ.
تدبر
1) «وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ»:
ما بسیاری وقتها مخفیکاری میکنیم؛ اما از چه کسی؟ باورمان نمیشود که خود چشم و گوش و پوست بدن [یا اندامهای جنسی]مان هم ممکن است روزی بخواهند شهادت دهند! گمان میکنیم که وقتی مخفیکاری کردیم از خدا هم مخفی میماند؟ و خدا هم باخبر نمیشود؟ اگر میدانیم که خدا میبیند، که میدانیم، چرا از او حیا نمیکنیم؟ (حدیث3)
2) «وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ...»:
اغلب افراد وقتی کار ناشایستی انجام میدهند سعی در مخفیکاری دارند، حالا یا از آبرو و شهرت و اعتبارشان میترسند و یا از عقوبت عمل. اگر بدانیم در محلی که هستیم دوربین مخفی کار گذاشتهاند، آیا بسیاری از رفتارهایمان تغییر نمیکند؟
خدا در این آیات به ما خبر داده است که برایمان دوربین مخفی گذاشته، آن هم نه فقط از زاویهای خاص، بلکه دوربینهای خدا از همه زوایا فیلمبرداری میکنند؛ و تکتک دوربینها را هم نشانمان داده و تاکید کرده که هر وقت کاری انجام دهید اینها خودکار روشن میشوند.
اگر وقتی میخواهیم از چشممان استفاده کنیم و در فضای حقیقی خیابانها ویا در فضاهای مجازی تلویزیون و ماهواره و وب و تلگرام و ... به هر کسی و هر چیزی نگاه کنیم، بدانیم که همین چشمی که با او نگاه میکنیم، دوربین مخفیِ خداست، همان گوشی که با آن به موسیقیای یا به کسی گوش میسپاریم، ضبط صوت مخفیِ خداست که در محضر خدا صداهای شنیده شده را دوباره پخش خواهد کرد، دستی که با آن قلم میزنیم و یا مطلبی را تایپ میکنیم، مامور ثبت و ضبط خداست و ...، آنگاه آیا زندگیمان تغییری نمیکند؟
3) «وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ»
آیا ممکن است کسی «خدا» را به «خدا بودن» قبول داشته باشد و در عین حال گمان کند که خدا از بسیاری از کارهایش بیخبر است؟ کسی که خدا را منکر است که علم خدا را هم کاملا منکر است، و کسی که خدا را قبول دارد، این را هم قبول دارد که او همه چیز را میداند. پس منظور آیه چیست؟
الف. میخواهد بگوید اینکه شما مخفی کردن خود از شهادت اعضای بدنتان را جدی نگرفتید، به خاطر این نبود که شهادت آنها را خوار بشمارید، بلکه در حقیقت، شهادت و علم خدا را خوار شمردید. (المیزان، ج17، ص383)
ب. ظاهرا «ظن» در این آیه، ناظر به وضعیت وجودیِ است، نه ظن و گمان ذهنی؛ یعنی اگرچه وقتی به مساله توجه کنید، میدانید که خدا از همه چیز باخبر است؛ اما در عمق وجودتان نهتنها این باور نهادینه نشده است، بلکه غفلت چنان وجود شما را فراگرفته که وقتی میخواهید مخفیکاری کنید، همین که کارتان از دید انسانهای دیگر مخفی شد، گویی دیگر از خدا هم مخفی شده است؛ گویی در عمق وجودتان این گمان هست که خدا هم خبردار نمیشود. به تعبیر دیگر، «شما عمل کسی را انجام دادید که گمان میکند خدا از اغلب کارهایش بیاطلاع است» (مجمعالبیان، ج9،ص14)
ج. ...
4) «أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ»
چرا «علیکم» را آورد و نفرمود «یشهد سمعکم و ...»؟
ظاهرا آوردن «علیکم» نشان میدهد که شهادت دادن اعضاء و جوارح، مربوط به گناهکاران و بدکاران است که منکر اعمالشان میشوند (حدیث2)، نه خوبان، که اعمال خوب خود را قبول دارند (جلسه193، حدیث1).[1]
5) «أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ ... ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ»:
[از قرین شدنِ «بیتوجهی آنها به شهادت اعضای بدن» با «گمان اینکه خدا نمیداند» نتیجه میتوان گرفت:] شهادت شهود، به نحوی شهادت دادن [و علمِ] خود خداست، چنانکه در جای دیگری (یونس/61) نیز میفرماید: «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیه: هیچ عملی انجام نمیدهید مگر اینکه ما در همان حال که به آن مبادرت میکنید بر شما شاهد بودهایم» (المیزان، ج17، ص384)
6) «وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ»:
نگاه ظاهرگرایانه موجب میشود که انسانها واقعیتهایی را که ندیده و از آن بیاطلاعند جدی نگیرند! گمانِ بسیاری بر این است که اندامهای بدن موجوداتی بیشعور هستند و شعور و ادراک، مال مغز است! برای همین، با اینکه هنگام کارهای ناشایست مخفیکاری میکنند، اما در این مخفیکاری، اعضاء و جوارح خود را به حساب نمیآورند.
اما در جهانی که خدا آفریده همه موجوداتش درک و شعور دارند و مامور خدایند و به تسبیح او مشغولند (اسراء/44) و اگر ما این را نمیفهمیم، به خاطر این است که با ماده و مادیات انس گرفتهایم و به آنها بسنده کردهایم:
چون شما سوی جمادی میروید محرم جانِ جمادان چون شوید
[1] . اینکه در آیه 20 (دو آیه قبلتر) هم آین مطالب را در مورد «اعداءالله» آورد، موید دیگری بر این مدعاست. علت اینکه برای ادعای فوق (که شهادت اعضاء فقط مربوط به بدکاران است) ابتداءا به آن آیه استناد نشد این است که ممکن است کسی بگوید در آیات قرآن، «مورد، مخصِص نیست» (یعنی اینکه آیه در یک مورد خاص آمده، معنایش این نیست که فقط شامل آن مورد است) و هرجا ملاک وجود داشته باشد، آیه شاملش میشود و لذا هرجا انجام کاری توسط اعضاء و جوارح وجود داشته باشد مشمول شهادت اعضاء و جوارح میشود. اما در استدلال فوق، با اینکه نیاوردن کلمه «علیکم»به لحاظ نحوی مشکلی ایجاد نمیکرد، آوردنش بر معنای جمله اضافه میکند و اضافهی معنایش همان بار معنایی «بر علیه شما» است که موضوع را خاص بدکاران میباشد.