1083) سوره حجرات (49)، آیه 18 (حدیث و تدبر)
حدیث
1) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند که میفرماید «[خداوند] عالم غیب و شهادت [است]» (انعام/73؛ توبه/94 و 105؛ و ...) سوال شد.
فرمودند: غیب چیزی است که نبوده است؛ و شهادت آن چیزی است که موجود است.
معانی الأخبار، ص146
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ» فَقَالَ:
الْغَیْبُ مَا لَمْ یَکُنْ وَ الشَّهَادَةُ مَا قَدْ کَان.
2) ابن مسکان میگوید: از امام صادق ع سوال کردم درباره اینکه خداوند تبارک و تعالی آیا مکان را میدانست پیش از اینکه مکان را بیافریند یا علم او هنگامی است که آن را آفرید و بعد از آفرینشش است؟
فرمود: خداوند برتر است؛ بلکه همواره به مکان عالم بوده است قبل از اینکه آن را ایجاد کند همانند علم وی بدان بعد از ایجاد کردنش؛ و علمش به همه اشیاء نیز شبیه علم او به مکان است.
التوحید (للصدوق)، ص137
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَصْفَهَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَ کَانَ یَعْلَمُ الْمَکَانَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْمَکَانَ أَمْ عَلِمَهُ عِنْدَ مَا خَلَقَهُ وَ بَعْدَ مَا خَلَقَهُ؟
فَقَالَ: تَعَالَى اللَّهُ بَلْ لَمْ یَزَلْ عَالِماً بِالْمَکَانِ قَبْلَ تَکْوِینِهِ کَعِلْمِهِ بِهِ بَعْدَ مَا کَوَّنَهُ وَ کَذَلِکَ عِلْمُهُ بِجَمِیعِ الْأَشْیَاءِ کَعِلْمِهِ بِالْمَکَانِ.
3) الف. از امام صادق ع از پدرشان روایت شده که فرمودند:
همانا خداوند متعال علمی خاص و علمی عام دارد. اما علم خاص او همان علمی است که نه فرشتگان مقربش و نه پیامبران مرسل خویش را بدان آگاه نکرده است؛ و اما علم عامش همان علمی است که فرشتگان مقربش و پیامبران مرسل خویش را بدان آگاه کرده و از جانب رسول الله ص به ما رسیده است.
التوحید (للصدوق)، ص138
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ:
إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِی لَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ مَلَائِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِی أَطْلَعَ عَلَیْهِ مَلَائِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَیْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.
ب. وباز از امام باقر ع روایت شده است:
همانا خداوند دو علم دارد:علمی که بذل میکند و علمی که آن را نگه میدارد. اما علمی که بذل میکند پس چیزی از آن نیست که فرشتگان و پیامبرانش بدانند مگر اینکه ما هم میدانیم؛ و اما علمی که نگهداشته شده است پس آن چیزی است که نزد خداوند عز و جل در أمّ الکتاب است و هنگامی که بیرون آید نافذ میگردد.
الکافی، ج1، ص255-256
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ ضُرَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ:
إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَکْفُوفٌ. فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَیْءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ؛ وَ أَمَّا الْمَکْفُوفُ فَهُوَ الَّذِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ.
4) هشام بن حکم روایتی از گفتگوی امام صادق ع با زندیقی را روایت کرده است. فرازی از آن گفتگو چنین است:
زندیق گفت: آیا میگویی او سمیع [شنوا] و بصیر [بینا] است؟
امام صادق ع فرمود: او سمیعو بصیر است؛شنواست بدون هیچ عضوی و بیناست بدون هیچ ابزاری؛ بلکه به نفس خود میشنود و به نفس خود میبیند و وقتی میگویم به نفس خود میشنود منظورم این نیست که او چیزی است و نفس چیز دیگری است؛ بلکه منظورم از نفس همان خود است، همان گونه که میگوییم: خودم، هنگامی که مورد سوال واقع میشوم و [میگوییم] خودت، هنگامی که وقتی سوال میکنی و میخواهم چیزی را به تو تفهیم کنم؛ و مرجع من در تمام اینها چیزی نیست جز اینکه او شنوای بینای عالم خبیر است بدون اختلافی و در ذات و اختلافی در معنا.
الکافی، ج1، ص109
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ فِی حَدِیثِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَنَّهُ قَالَ لَهُ: أَ تَقُولُ إِنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ؟
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: هُوَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ سَمِیعٌ بِغَیْرِ جَارِحَةٍ وَ بَصِیرٌ بِغَیْرِ آلَةٍ بَلْ یَسْمَعُ بِنَفْسِهِ وَ یُبْصِرُ بِنَفْسِهِ. وَ لَیْسَ قَوْلِی إِنَّهُ سَمِیعٌ بِنَفْسِهِ أَنَّهُ شَیْءٌ وَ النَّفْسُ شَیْءٌ آخَرُ وَ لَکِنِّی أَرَدْتُ عِبَارَةً عَنْ نَفْسِی إِذْ کُنْتُ مَسْئُولًا وَ إِفْهَاماً لَکَ إِذْ کُنْتَ سَائِلًا فَأَقُولُ یَسْمَعُ بِکُلِّهِ لَا أَنَّ کُلَّهُ لَهُ بَعْضٌ لِأَنَّ الْکُلَّ لَنَا لَهُ بَعْضٌ وَ لَکِنْ أَرَدْتُ إِفْهَامَکَ وَ التَّعْبِیرُ عَنْ نَفْسِی وَ لَیْسَ مَرْجِعِی فِی ذَلِکَ کُلِّهِ إِلَّا أَنَّهُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْعَالِمُ الْخَبِیرُ بِلَا اخْتِلَافِ الذَّاتِ وَ لَا اخْتِلَافِ مَعْنًى.
5) محمد بن مسلم روایت کرده است که امام باقر ع در وصف خداوند فرمود: همانا او واحد و صمد است، تک معناست نه دارای معانی متعدد مختلف.
گفتم: فدایت شوم! قومی از اهل عراق گمان میکنند که شنیدن او [به وسیله چیزی] غیر از آنچیزی است که با آن میبیند و دیدنش با چیزی غیر از آن است که با آن میشنود. [یعنی همچون ما برای دیدن و شنیدن از ابزار و آلات مختلف استفاده میکند].
فرمود: دروغ گفتند و الحاد ورزیدند و خدا را تشبیه کردند و خداوند برتر از اینهاست. همانا او شنوای بیناست؛ با آنچه میبیند میشنود و با آنچه میشنود میبیند.
گفتم: گمان میکنند که او بناست بر اساس آنچه تعقلش میکنند.
فرمود: خداوند برتر از این است؛ همانا کسی تعقل میکند که ویژگی مخلوقات را داشته باشد و خداوند چنین نیست.
الکافی، ج1، ص108
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ فِی صِفَةِ الْقَدِیمِ: إِنَّهُ وَاحِدٌ صَمَدٌ أَحَدِیُّ الْمَعْنَى لَیْسَ بِمَعَانِی کَثِیرَةٍ مُخْتَلِفَةٍ.
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَزْعُمُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَنَّهُ یَسْمَعُ بِغَیْرِ الَّذِی یُبْصِرُ وَ یُبْصِرُ بِغَیْرِ الَّذِی یَسْمَعُ.
قَالَ فَقَالَ: کَذَبُوا وَ أَلْحَدُوا وَ شَبَّهُوا تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ إِنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ یَسْمَعُ بِمَا یُبْصِرُ وَ یُبْصِرُ بِمَا یَسْمَعُ.
قَالَ قُلْتُ: یَزْعُمُونَ أَنَّهُ بَصِیرٌ عَلَى مَا یَعْقِلُونَهُ.
قَالَ فَقَالَ: تَعَالَى اللَّهُ إِنَّمَا یَعْقِلُ مَا کَانَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِ وَ لَیْسَ اللَّهُ کَذَلِکَ.
تدبر
1) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
به نظر میرسد این آیه تعلیلی برای مطالبی است که بیان شد، که این تعلیل، میتواند ناظر باشد به:
الف. آیه قبل، یعنی اگر طاعت و معصیت و کفر و ایمان داشته باشید خداوندی که غیب همه چیز را میداند و بر تمام آنچه میکنید آگاه است از آن خبر دارد (مجمع البیان، ج9، ص209[1])؛
ب. فرازهای پایانی (آیه 14-17)، یعنی اینکه این اعراب ادعای ایمان کردند و خداوند فرمود که ایمان در دل شما وارد نشده، حالا تأکید میکند که خدایی که غیب همه امور را میداند و بر تمام کارهای که در آشکار و نهان میکنید آگاه است. چگونه ضمایر شما بر او مخفی باشد و صدق و کذب شما را متوجه نشود (الکشاف، ج4، ص379[2]).
ج. کل سوره، یعنی تمام آن امر و نهیهایی که در این سوره شد و حقایقی که در آن بیان شد از جمله اینکه برخی ایمانشان در حد ادعاست و برخی ایمان واقعی دارند، همه اینها بر اساس علم خداوندی است که غیب همه چیز را میداند و بر تمام کارهایی که میکنید آگاه است (المیزان، ج18، ص331[3]). به عبارت دیگر، سوره را با توصیه به تقوا و هشدار به اینکه خداوند شنوا و علیم است آغاز کرد و در پایان تذکر میدهد که مواظب باشید که در محضر خدایی هستید که خداوندی است که غیب همه چیز را میداند و بر تمام کارهایی که میکنید آگاه است (مفاتیح الغیب، ج28، ص: 119[4]).
د. کل معارف قرآن باشد با همین تحلیل فوق.
2) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
خداوند غیب آسمانها و زمین را میداند. این تعبیر، تذکر میدهد که «در آسمانها و زمین، اسرار نهفته و نامکشوف بسیارى است (تفسیر نور، ج9، ص202)؛ و جدی گرفتن این تذکر، نیاز انسان به دین و هدایت الهی را بیشتر میکند. از این جهت این سوره که بحث را با خطاب قرار دادن مومنان به رعایت تقوا شروع کرد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» (حجرات/1) و با تذکر به اینکه خداوند غیب آسمانها و زمین را میداند به پایان برد؛ شبیه است به ابتدای سوره بقره، تقواپیشگان را کسانی معرفی کرد که ایمان به غیب دارند: «هُدىً لِلْمُتَّقین؛ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» (بقره/2-3).
3) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
در مدار توحید، ارزشها بر اساس تظاهر، منّت وشعار نیست، بلکه بر اساس اخلاص قلبى است که آگاهى بر آن مخصوص خداست: خداوندى که غیب و پنهان هستى را مىداند، چگونه ایمان درونى ما را نمىداند؟ (تفسیر نور، ج9، ص202)
4) «اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
از علم خداوند به بصیرت تعبیر شده است. این نشان میدهد علم او، اجمالى، سطحى، یک جانبه، قابل تردید و موقّت نیست (اقتباس از تفسیر نور، ج9، ص202[5]).
5) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
انگیزههاى پنهان بشر، گاهى به مراتب پیچیدهتر از غیب آسمانها و زمین است؛ جالب اینجاست که در مورد آسمانها، واژه «یَعْلَمُ» به کار رفته و در مورد عمل انسانها، واژه «بَصِیرٌ» آمده است. (تفسیر نور، ج9، ص202)
ثمره اخلاقی
اگر انسان به علم و بصیرت خداوند ایمان داشته باشد، در رفتار و گفتار خود دقّت مىکند. (اگر بدانیم از روزنهاى فیلم ما را مىگیرند و یا صداى ما را ضبط مىکنند، در کلمات وحرکات خود دقّت بیشترى مىکنیم.) (تفسیر نور، ج9، ص202)
6) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
وقتی کسی غیب آسمانها و زمین را میداند معلوم است که همه اعمال ما را هم میداند، پس چرا در اینجا این جمله دوم را آورد؟
الف. چهبسا میخواهد تأکید کند که ابعاد نهان انسان چهبسا از غیب آسمانها و زمین پیچیدهتر است (تدبر5).
ب. اگرچه این ذکر خاص بعد از عام است، اما به یک لحاظ میتواند دو مطلب متفاوت باشد؛ و آن اینکه وقتی میگویند فلانی به غیب علم دارد تلقی اولیه افراد این است که او هم از آن امور غایب است و کسی که غایب است اگر به چیزی علم دارد، علمش غیر از طریق دیدن است، در اینجا میخواهد این شبهه را در مورد خداوند نفی کند که او در عین حال که به غیب علم دارد، اما بصیر و بیناست و همه کارها و جهتگیریهایتان (حتی آنچه شما آن را کاملا در درون خود مخفی میکنید) را مستقیما میبیند؛ و اتفاقا با این تعبیر، آن قول کسانی که علم خدا صرفا در افق کلیات میدانند و علم او به جزییات را منکرند رد کند (التحریر و التنویر، ج26، ص227[6]).
ج. چون موضوع بحث این سوره روابط انسانها و اعمال انسان بود؛ از این رو، این فراز آخر مطلب اصلی است و فراز اول آیه مقدمه آن است؛ یعنی مسأله اصلی این است که خداوند به همه اعمال شما بیناست و آنگاه به عنوان مقدمهاش میفرماید این همان خدایی است که غیب آسمانها و زمین را میداند پس مطمئن باشید که به همه اعمال آشکار و پنهان شما آگاهی کامل دارد.
د. ...
7) «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
در آیه 16 فرمود که «خداوند آنچه را که در آسمانهاست و آنچه را که در زمین است میداند و خداوند به هر چیزی داناست». اما در اینجا فرمود: «خداوند غیب آسمانها و زمین را میداند و خداوند بدانچه میکنید بیناست».
در واقع در آیه 16 مطلب را در هر دو زاویه کاملا عامتر بیان کرد: در فراز اول آنجا، از علم خدا به هرچه در آسمانها و زمین است سخن گفت، اما در این آیه از علم خدا فقط درباره غیب آسمانها و زمین؛ و در فراز دوم، هم آنجا از علم خدا به همه چیز، و اینجا فقط از بینایی خداوند به عمل ما. چرا؟
(امری که مسأله را پیچیدهتر میکند این است که عبارت آیه 16 بعد از این بود که آنان را مذمت کرد که «بگو آیا خدا را به دینتان آگاه میکنید [به خدا دینتان را تعلیم میدهید]»؛ و آگاهی خداوند از حقیقت دینداری انسانها، از جنس آگاهی او به غیب و بصیرت او به اعمال انسانهاست (که با آیه 17 تناسب بیشتری دارد)؛ اما آیه 18 بعد از این بود که در آیه قبل آنان را از منت گذاشتن برحذر داشت و هدایت به ایمان را منتی از جانب خداوند دانست (که این یک آگاهی ساده و عمومی است که برای اشاره به آگاهی خدا به این، همان مقدار توضیحی که در آیه 16 آمده بود، کافی بود.)
الف. شاید این از باب ذکر خاص بعد از عام باشد که آگاهی و اشراف خداوند به ما را ملموستر و جدیتر میکند؛ که آمادگی ما را برای اینکه مراقب باورها و اندیشههایمان باشیم بیشتر میکند. یعنی در آیه 16 یک مبنایی که هر مسلمانی و موحدی بدان باور دارد را بیان کرد که تذکر خداوند را جدی بگیریم؛ و در این مرحله، مقداری مطلب را دقیقتر کرد که آن جدی گرفتن حضور و احاطه خدا بر ما تقویت شود.
ب. ...
اگر تحلیل دیگری به ذهن شما خطور میکند لطفا در قسمت دیدگاه (پایین همین صفحه) بگذارید تا دیگران هم استفاده کنند.
[1] . «إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» من طاعة و معصیة و إیمان و کفر.
[2] . و هذا بیان لکونهم غیر صادقین فی دعواهم، یعنى أنه عزّ و جل یعلم کل مستتر فی العالم و یبصر کل عمل تعملونه فی سرکم و علانیتکم، لا یخفى علیه منه شیء، فکیف یخفى علیه ما فی ضمائرکم و لا یظهر على صدقکم و کذبکم، و ذلک أنّ خاله مع کل معلوم واحدة لا تختلف.
[3] . قوله تعالى: «إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» ختم للسورة و تأکید یعلل و یؤکد به جمیع ما تقدم فی السورة من النواهی و الأوامر و ما بین فیها من الحقائق و ما أخبر فیها عن إیمان قوم و عدم إیمان آخرین فالآیة تعلل بمضمونها جمیع ذلک.
[4] . و آخر السورة مع التئامه بما قبله فیه تقریر ما فی أول السورة، و هو قوله تعالى: لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ [الحجرات: 1] فإنه لا یخفى علیه سر، فلا تترکوا خوفه فی السر و لا یخفى علیه علن فلا تأمنوه فی العلانیة، و الحمد للّه وحده و الصلاة و السلام على من لا نبی بعده.
[5] . عبارت وی چنین است: علم خداوند همراه با بصیرت او است. علم او، اجمالى، سطحى، یک جانبه، قابل تردید و موقّت نیست.
[6] . و جملة وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ معطوف على جملة إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عطف الأخص على الأعم لأنه لما ذکر أنه یعلم الغیب و کان شأن الغائب أن لا یرى عطف علیه علمه بالمبصرات احتراسا من أن یتوهّموا أن اللّه یعلم خفایا النفوس و ما یجول فی الخواطر و لا یعلم المشاهدات نظیر قول کثیر من الفلاسفة: إنّ الخالق یعلم الکلیات و لا یعلم الجزئیات، و لهذا أوثر هنا وصف بَصِیرٌ.