سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلسه 1080) آیه 15 سوره حجرات (4. ادامه احادیث-2)

 

 

2) امیرالمومنین ع هنگامی که خواست برای مبارزه با معاویه به سمت شام حرکت کند خطبه‌ای خواند و مردم را به شرکت در این جهاد دعوت کرد. فراز پایانی این خطبه چنین است:

بشنوید آنچه از کتاب خداوند که بر پیامبرش نازل شده است بر شما تلاوت می‌کنم تا از آن پند گیرید، که به خدا سوگند سراسرش موعظه است؛ پس از موعظه‌های خداوند بهره گیرید و از معصیت او دوری کنید که خداوند شما را به وسیله [حکایت احوال] دیگران موعظه می‌کند:

به پیامبرش فرمود: «آیا ننگریستى به آن گروه از سران بنى اسرائیل پس از موسى هنگامی که به پیامبر خود گفتند: براى ما فرمانروایى برانگیز تا در راه خدا پیکار کنیم. گفت: آیا احتمال نمى‏دهید که اگر پیکار بر شما نوشته و مقرر شد نجنگید؟ گفتند: چرا در راه خدا نجنگیم در حالى که از میان خانه‏ها و فرزندانمان بیرون شده‏ایم؟! پس هنگامى که کارزار بر آنها مقرر گردید جز اندکى از آنان پشت کردند، و خداوند به ستمکاران داناست. و پیامبرشان به آنان گفت: همانا خداوند طالوت را براى شما به عنوان فرمانروا برانگیخت. گفتند: چگونه او را بر ما فرمانروایى است در حالى که ما به فرمانروایى از او سزاوارتریم، و به او وسعت مالى داده نشده؟! گفت: بى‏تردید خدا او را بر شما برگزیده و او را در علم و جسم فزونى بخشیده، و خدا مُلک خود را به هر کس بخواهد مى‏دهد، و خدا وسعت‌بخش و داناست. (بقره/246-247)

ای مردم! همانا برای شما در این آیات عبرت است تا بدانید که خداوند متعال خلافت و امارت بعد از انبیاء را در نسل آنان قرار داد و اینکه او را طالوت را برتری داد و وی را بر آن جماعت مقدم داشت و در علم و جسم فزونی‌اش بخشید. آیا خداوند بنی‌امیه را بر بنی‌هاشم برگزید و معاویه را بر من از حیث علم و جسم فزونی داد؟

پس تقوای الهی پیشه کنید‌ای بندگان خدا و در راه خدا جهاد کنید پیش از آنکه خشم او به خاطر عصیانتان دامن‌گیرتان شود که خداوند سبحان می‌فرماید: «کسانى از بنى اسرائیل که کفر ورزیدند، به زبان داود و عیسى بن مریم لعنت شدند. این به خاطر آن بود که نافرمانى کردند و پیوسته [از حدود الهى] تجاوز مى‏نمودند. آنها از هیچ کار زشتى که انجام مى‏دادند باز نمى‏ایستادند؛ حقّا که بد بود آنچه مى‏کردند.» (مائده/78-79). «در حقیقت مؤمنان فقط کسانی‌اند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند آنگاه شک و تردیدی نورزیده‌اند و با اموالشان و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کردند؛ آنان هستند که راستگویان‌اند.» (‌حجرات/15). «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که شما را از عذابى دردناک نجات بخشد؟ به خدا و فرستاده‏اش ایمان بیاورید و در راه خدا با مال‏ها و جان‏هایتان جهاد کنید، این براى شما بهتر است اگر بدانید. تا گناهانتان را ببخشاید و شما را به بهشت‏ها و باغ‏هایى که از زیر آنها نهرها جارى است و در مسکن‏هایى پاکیزه و دلپسند در بهشت‏هایى جاوید درآورد، این است کامیابى بزرگ.» (صف/10-12)

بندگان خدا! تقوای الهی در پیش گیرید و بر جهاد همراه با امامتان بشتابید که اگر مرا از میان شما جماعتی به عدد اهل بدر بود که وقتی بدانان امر می‌کردم اطاعتم می‌کردم و وقتی آنان را به قیام می‌خواندم همراه من قیام می‌کردند به واسطه آنان از بسیاری از شما بی‌نیاز می‌شدم و به سرعت برای جنگ با معاویه و اصحابش می‌شتافتم که همانا این جهادِ واجب است.

الإرشاد، ج‏1، ص262-263؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص172

و من کلامه ع لما عمل على المسیر إلى الشام لقتال معاویة بن أبی سفیان

...[1]اسْمَعُوا مَا أَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِیِّهِ الْمُرْسَلِ لِتَتَّعِظُوا فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ عِظَةٌ لَکُمْ فَانْتَفِعُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ ازْدَجِرُوا عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَقَدْ وَعَظَکُمُ اللَّهُ بِغَیْرِکُمْ:

فَقَالَ لِنَبِیِّهِ ص: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا؟ قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا؟ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ. وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً. قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ؟ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ».

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لَکُمْ فِی هَذِهِ الْآیَاتِ عِبْرَةً لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْخِلَافَةَ وَ الْإِمْرَةَ مِنْ بَعْدِ الْأَنْبِیَاءِ فِی أَعْقَابِهِمْ وَ أَنَّهُ فَضَّلَ طَالُوتَ‏ وَ قَدَّمَهُ عَلَى الْجَمَاعَةِ بِاصْطِفَائِهِ إِیَّاهُ وَ زِیَادَتِهِ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ فَهَلْ تَجِدُونَ اللَّهَ اصْطَفَى بَنِی أُمَیَّةَ عَلَى بَنِی هَاشِمٍ وَ زَادَ مُعَاوِیَةَ عَلَیَّ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ؟

فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَنَالَکُمْ سَخَطُهُ بِعِصْیَانِکُمْ لَهُ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».

اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ تَحَاثُّوا عَلَى الْجِهَادِ مَعَ إِمَامِکُمْ فَلَوْ کَانَ لِی مِنْکُمْ عِصَابَةٌ بِعَدَدِ أَهْلِ بَدْرٍ إِذَا أَمَرْتُهُمْ أَطَاعُونِی وَ إِذَا اسْتَنْهَضْتُهُمْ نَهَضُوا مَعِی لَاسْتَغْنَیْتُ بِهِمْ عَنْ کَثِیرٍ مِنْکُمْ وَ أَسْرَعْتُ النُّهُوضَ إِلَى حَرْبِ مُعَاوِیَةَ وَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّهُ الْجِهَادُ الْمَفْرُوضُ.

 

3) در منابع اهل سنت از ابوسعید خدری روایت شده که رسول الله ص فرمودند:

مومنان در دنیا سه قسم‌اند: «آنان که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند آنگاه شک و تردیدی نورزیده‌اند و با اموالشان و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کردند» (‌حجرات/15)؛ و کسی که مردم در خصوص اموال و جان خویش از او ایمن‌اند؛ و سپس کسی که بر طمعی مشرف می‌شود [= موقعیتی برای سوء‌استفاده دنیوی پیدا می‌کند] ولی به خاطر خداوند عز و جل آن را ترک می‌گوید.

مسند أحمد، ج17، ص102

حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ غَیْلَانَ، حَدَّثَنَا رِشْدِینُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِی السَّمْحِ، عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ قَالَ:

الْمُؤْمِنُونَ فِی الدُّنْیَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَجْزَاءٍ: الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ، ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا، وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَالَّذِی یَأْمَنُهُ النَّاسُ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ، ثُمَّ الَّذِی إِذَا أَشْرَفَ عَلَى طَمَعٍ تَرَکَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ.

 

ب. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ (درباره مومن حقیقی)

در ابتدای بحث احادیث در آیه قبل، توضیحی درباره احادیثی که از کتب کافی و معانی‌الاخبار گزینش شده بود بیان و اشاره شد که برخی از احادیث مذکور به دلیل تناسب بیشتری که با آیه 15 حاضر دارد اینجا تقدیم می‌شود. از آنچه که در ادامه می‌آید شماره‌های 4 تا 15 احادیث کافی است و بقیه احادیثی است که شیخ صدوق در معانی الاخبار در «باب معنى الإسلام و الإیمان‏» آورده، البته غیر از حدیث اول آن باب که شبیه حدیث شماره 8 جلسه قبل بود[2]، ونیز حدیث پایانی‌اش که در شماره 12 جلسه قبل آمد.

 

4) الف. ابی‌الصلاح کنانی از امام باقر ع روایت کرده است که:

به امیرالمؤمنین ع گفته شد: کسی که شهادت دهد که خدایی جز الله نیست و اینکه حضرت محمد ص رسول اوست، مؤمن است؟

فرمودند: پس فرایض الهی کجاست؟!

وباز روایت کرده که امام باقر ع می‌فرمود:

حضرت علی ع همواره می‌فرمود: اگر ایمان [فقط] کلام بود در موردش نه روزه‌ای نازل می‌شد و نه نمازی و نه حلال و حرامی.

و باز روایت کرده که به امام باقر ع عرض کردم: همانا نزد ما کسانی هستند که می‌گویند اگر کسی شهادت دهد که خدایی جز الله نیست و اینکه حضرت محمد ص رسول اوست، مؤمن است.

فرمود: پس چرا حد بر آنان زده می‌شود و دستشان قطع می‌گردد، در حالی که خداوند مخلوقی ارزشمندتر از مؤمن نیافریده است زیرا که فرشتگان خادمان مؤمنین‌اند و همجواری خداوند برای مؤمنان است و بهشت برای مؤمنان است و حور العین برای مؤمنانا است.

سپس فرمود: اگر چنان است پس چرا اگر کسی واجبات را انکار کند کافر می‌باشد؟

ب. سلّام جعفی گوید: از امام صادق ع درباره ایمان سوال کردم.

فرمودند: ایمان آن است که خداوند اطاعت شود و دیگر عصیان نشود.

الکافی، ج‏2، ص33

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَیْلٍ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص کَانَ مُؤْمِناً! قَالَ: فَأَیْنَ فَرَائِضُ اللَّهِ؟

قَالَ: وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: کَانَ عَلِیٌّ ع یَقُولُ: لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ کَلَاماً لَمْ یَنْزِلْ فِیهِ صَوْمٌ وَ لَا صَلَاةٌ وَ لَا حَلَالٌ وَ لَا حَرَامٌ!

قَالَ: وَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً یَقُولُونَ: إِذَا شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص فَهُوَ مُؤْمِنٌ!

قَالَ: فَلِمَ یُضْرَبُونَ الْحُدُودَ وَ لِمَ تُقْطَعُ أَیْدِیهِمْ؟! وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً أَکْرَمَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْمُؤْمِنِ، لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ خُدَّامُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّ جِوَارَ اللَّهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّ الْحُورَ الْعِینَ لِلْمُؤْمِنِینَ.

ثُمَّ قَالَ: فَمَا بَالُ مَنْ جَحَدَ الْفَرَائِضَ کَانَ کَافِراً؟!

ب. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ سَلَّامٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِیمَانِ؟

فَقَالَ: الْإِیمَانُ أَنْ یُطَاعَ اللَّهُ فَلَا یُعْصَى.

 

5) ابوعمرو زبیری روایت کرده که به امام صادق ع عرض کردم:‌ ای عالم! به من بفرما که کدامین اعمال نزد خداوند افضل است؟

فرمود: آنچه خداوند چیزی را جز بدان قبول نکند.

گفتم: و آن چیست؟

ایمان به خدایی که جز او خدایی نیست بلندمرتبه‌ترین اعمال به لحاظ درجه و باشرافت‌ترین به لحاظ منزلت و نورانی‌ترین آنها به لحاظ حظ و بهره است.

گفتم: آیا در مورد ایمان برایم خبر می‌دهید که سخن است و عمل، یا سخن بدون عمل؟

فرمود: ایمان تمامش عمل است و سخن هم قسمتی از آن عمل است به عنوان واجبی از جانب خداوند که در کتابش تبیین فرموده و نورش را آشکار گردانده و حجتش را ثابت فرموده است؛ به این مطلب کتاب خدا شهادت می‌دهد و بدان می‌خواند.

گفتم: برایم توضیح دهید چنانکه مطلب را خوب بفهمم.

فرمود: ایمان حالات و درجات و طبقات و منزلگاههایی است؛ برخی از آن چنان تمام است که به نهایت تمامیت خویش رسیده و برحی چنان ناقص است که نقصانش آشکار است و برخی چنان رجحان دارد که رجحانش زیادی می‌کند.

گفتم: آیا ایمان تمام و نقص دارد و زیاد شدنی است؟

فرمود: بله.

گفتم: چگونه؟

فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی ایمان را بر اعضا و جوارح فرزند آدم واجب و بر آنها تقسیم و بین آنها پخش کرد؛‌ پس هیچ عضوی از اعضا نیست مگر اینکه ایمانی بر عهده‌اش گذاشته شد غیر از ایمانی که برعهده عضو دیگر گذاشته شد؛

از آنهاست قلبی که تعقل و تفقه می‌کند و می‌فهمد و آن امیر بدنش است که اعضا و جوارج جز به نظر و امر او نه می‌روند و نه می‌آیند؛ و از آن جمله است دو چشم وی که بدانها می‌بیند و دو گوشش که بدانها می‌شنود و دو دستانش که بدانها کاری انجام می‌دهد و دو پایش که بدانها راه می‌رود و عضو جنسی‌اش که روابط جنسی از قِبَلِ آن انجام می‌شود و زبانش که با آن سخن می‌گوید و سرش که صورتش در آن است؛

پس هیچیک از اینها نیست مگر اینکه ایمانی بر عهده‌اش گذاشته شد غیر از ایمانی که برعهده عضو دیگر گذاشته شد به واجبی از جانب خداوند - تبارک اسمه - که کتابش درباره آن سخن می‌گوید و بر آن شهادت می‌دهد: پس آنچه بر دل واجب شده غیر از آن چیزی است که بر شنوایی واجب شده، و آنچه بر سمع واجب شده غیر از آن چیزی است که بر دو چشم واجب شده، و آنچه بر دو چشم واجب شده غیر از آن چیزی است که بر دستها واجب شده، و آنچه بر دستها واجب شده غیر از آن چیزی است که بر پاها واجب شده، و آنچه بر پاها واجب شده غیر از آن چیزی است که بر عضو جنسی واجب شده، و آنچه بر عضو واجب شده غیر از آن چیزی است که بر رخسار واجب شده است.

سپس حضرت شروع می‌کنند یک یک وظایف این اعضا و جوارح را با استناد به آیات قرآن بیان می‌کنند که فرازهایی از آن به شرح ذیل قبلا تقدیم شد:

فراز مربوط به گوش در جلسه140 حدیث4 http://yekaye.ir/az-zumar-039-18/

فراز مربوط به زبان در پاورقی 5 جلسه 338 http://yekaye.ir/al-balad-90-9/

و فراز مربوط به دستها و پاها در حدیث4 جلسه 814 (و پاورقی‌اش) https://yekaye.ir/ya-seen-36-65/

فراز پایانی آن که جواب این سوال راوی است که: «مقصود از نقصان ایمان و تمام بودن آن را فهمیدم. اما زیاد شدنش به چه دلیل؟» در جلسه 594 حدیث4 https://yekaye.ir/al-kahf-18-13/

الکافی، ج‏2، ص33-37

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیْرِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَیُّهَا الْعَالِمُ أَخْبِرْنِی أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا لَا یَقْبَلُ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا بِهِ.

قُلْتُ وَ مَا هُوَ؟

قَالَ: الْإِیمَانُ بِاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً وَ أَسْنَاهَا حَظّاً.

قَالَ قُلْتُ: أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْإِیمَانِ أَ قَوْلٌ هُوَ وَ عَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ؟

فَقَالَ: الْإِیمَانُ عَمَلٌ کُلُّهُ وَ الْقَوْلُ بَعْضُ ذَلِکَ الْعَمَلِ بِفَرْضٍ مِنَ اللَّهِ بَیَّنَ فِی کِتَابِهِ وَاضِحٍ نُورُهُ‏ ثَابِتَةٍ حُجَّتُهُ یَشْهَدُ لَهُ بِهِ الْکِتَابُ‏ وَ یَدْعُوهُ إِلَیْهِ.

قَالَ قُلْتُ: صِفْهُ لِی جُعِلْتُ فِدَاکَ حَتَّى أَفْهَمَهُ.

قَالَ: الْإِیمَانُ‏ حَالاتٌ وَ دَرَجَاتٌ وَ طَبَقَاتٌ وَ مَنَازِلُ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهَى تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَیِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الرَّاجِحُ الزَّائِدُ رُجْحَانُهُ.

قُلْتُ: إِنَّ الْإِیمَانَ لَیَتِمُّ وَ یَنْقُصُ وَ یَزِیدُ؟!

قَالَ: نَعَمْ.

قُلْتُ: کَیْفَ ذَلِکَ؟

قَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَیْهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا؛ فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا.

فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی بِهِ یَعْقِلُ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ هُوَ أَمِیرُ بَدَنِهِ الَّذِی لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ، وَ مِنْهَا عَیْنَاهُ اللَّتَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا وَ أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا وَ یَدَاهُ اللَّتَانِ یَبْطِشُ بِهِمَا وَ رِجْلَاهُ اللَّتَانِ یَمْشِی بِهِمَا وَ فَرْجُهُ الَّذِی الْبَاهُ مِنْ قِبَلِهِ وَ لِسَانُهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ رَأْسُهُ الَّذِی فِیهِ وَجْهُهُ؛

فَلَیْسَ مِنْ هَذِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا بِفَرْضٍ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ اسْمُهُ یَنْطِقُ بِهِ الْکِتَابُ لَهَا وَ یَشْهَدُ بِهِ عَلَیْهَا. فَفَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْعَیْنَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الْعَیْنَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ وَ فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْیَدَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الْیَدَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ وَ فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ. ...[3]

مرحوم کلینی فراز اول این روایت را با سند دیگری به عنوان روایت 7 در ص38-39 نیز آورده است که این تلخیص، آن گونه که مرحوم مجلسی تذکر داده، چه‌بسا مخل به مقصود شده است.[4]