1079) سوره حجرات (49)، آیه 14 (6. احادیث. قسمت سوم)
13) روایت شده است که امام صادق ع درباره آیه «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً: رنگ خدا؛ و چه کسی از رنگ خدا بهتر؟» (بقره/138) فرمودند: این اسلام است؛
و درباره آیه «[پس هرکس به طاغوت کفر بورزد و به خداوند ایمان آورد] به عروة الوثقی چنگ زده است» (بقره/256) فرمودند: این ایمان است؛ ایمان به خداوند واحدی که شریک ندارد.
الکافی، ج2، ص14
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»، قَالَ الْإِسْلَامُ؛
وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى»، قَالَ: هِیَ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ.
مرحوم کلینی در ادامه همین حدیث را با سند دیگری آورده فقط در نقل دوم اما برای ایمان کل عبارت «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» را قرائت میکنند؛ و در ادامه فقط میفرمایند «این ایمان است».[1]
14) از عبدالله بن عمر روایت شده است:
یکبار همراه پیامبر ص در نخلستان مدینه بودم و ایشان دنبال علی ع میگشت که به دیواری رسید و از آنجا مشرف شد و نگاهش به علی ع افتاد که مشغول کار روی زمین بود و گرد و غبار بر او نشسته بود؛ فرمود: «مردم را ملامت نمیکنم که تو را ابوتراب [=پدر خاک] لقب میدهند!»؛ و من دیده بودم که علی ع گاه از ناراحتی برافروخته میشد و رنگ رخسارش تغییر میکرد و این مطلب بر او سخت میآمد.
پیامبر ص ادامه داد: علی جان! آیا خوشحالت کردم؟
گفت: بله یا رسول الله ص!
سپس دست وی را گرفت و فرمود: تو برادر و وزیر و جانشین من در خاندان من هستی؛ دِین مرا ادا و ذمه مرا مبرا میکنی؛ کسی که در زمانی که من زندهام تو را دوست بدارد بهشت بر او واجب شود؛ و کسی که بعد از من در زمان زندگیت تو را دوست بدارد خداوند با امن و ایمان کار وی را به پایان رساند؛ و کسی که بعد از تو و در حالی که تو را ندیده دوستت بدارد خداوند کار او را نیز با امن و ایمان به اتمام رساند و او را از فزع روز قیامت ایمن گرداند؛ و کسی که بمیرد و بغض تو را -ای علی - داشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است که البته خداوند وی را بر اساس آنچه در اسلام عمل کرده محاسبه خواهد کرد.
علل الشرائع، ج1، ص157
حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ یَحْیَى بْنِ ضُرَیْسٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ صَالِحِ بْنِ ضُرَیْسٍ الْبَجَلِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَزِیدَ وَ هِشَامٌ الزراعی قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَیْمُونٍ الطُّهَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا لَیْثٌ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ:
بَیْنَا أَنَا مَعَ النَّبِیِّ ص فِی نَخِیلِ الْمَدِینَةِ وَ هُوَ یَطْلُبُ عَلِیّاً ع إِذَا انْتَهَى إِلَى حَائِطٍ فَاطَّلَعَ فِیهِ فَنَظَرَ إِلَى عَلِیٍّ ع وَ هُوَ یَعْمَلُ فِی الْأَرْضِ وَ قَدِ اغْبَارَّ. فَقَالَ: مَا أَلُومُ النَّاسَ إِنْ یَکْنُوکَ أَبَا تُرَابٍ!
فَلَقَدْ رَأَیْتُ عَلِیّاً تَمَعَّرَ وَجْهُهُ وَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ وَ اشْتَدَّ ذَلِکَ عَلَیْهِ. فَقَالَ النَّبِیُّ ص: أَ لَا أُرْضِیکَ یَا عَلِیُّ؟
قَالَ: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ.
فَأَخَذَ بِیَدِهِ فَقَالَ: أَنْتَ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی تَقْضِی دَیْنِی وَ تُبْرِئُ ذِمَّتِی. مَنْ أَحَبَّکَ فِی حَیَاةٍ مِنِّی فَقَدْ قُضِیَ لَهُ بِالْجَنَّةِ؛ وَ مَنْ أَحَبَّکَ فِی حَیَاةٍ مِنْکَ بَعْدِی خَتَمَ اللَّهُ لَهُ بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ؛ وَ مَنْ أَحَبَّکَ بَعْدَکَ وَ لَمْ یَرَکَ خَتَمَ اللَّهُ لَهُ بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ آمَنَهُ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ؛ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ یُبْغِضُکَ یَا عَلِیُّ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً یُحَاسِبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا عَمِلَ فِی الْإِسْلَامِ.
ب. مالک بن ضمره هم از امیرالمؤمنین ع روایت کرده است که فرمودند:
رسول الله ص دست مرا گرفت و فرمود: هرکسی از این پنج تن پیروی کند و بمیرد در حالی که تو را دوست دارد پس به آرزویش خواهد رسید؛ و کسی که بمیرد در حالی که بغض تو را دارد به مرگ جاهلیت مرده است ولی بر اساس آنچه در اسلام عمل کرده محاسبه شود؛ و کسی که بعد از تو زنده باشد و تو را دوست داشته باشد خداوند کار او را با امن و ایمان به اتمام برساند تا اینکه در حوض بر من وارد شود.
الأمالی (للمفید)، ص10
قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْمِیثَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَسْعُودِیُّ عَنْ کَثِیرٍ النَّوَّاءِ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْخَوْلَانِیِّ عَنْ مَالِکِ بْنِ ضَمْرَةَ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع:
أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیَدِی فَقَالَ: مَنْ تَابَعَ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَ ثُمَّ مَاتَ وَ هُوَ یُحِبُّکَ فَقَدْ قَضى نَحْبَهُ؛ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ یُبْغِضُکَ فَقَدْ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً یُحَاسَبُ بِمَا یَعْمَلُ فِی الْإِسْلَامِ وَ مَنْ عَاشَ بَعْدَکَ وَ هُوَ یُحِبُّکَ خَتَمَ اللَّهُ لَهُ بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَرِدَ عَلَیَّ الْحَوْضَ.
ج. و با سند دیگری از همین مالک بن ضمره روایت شده که:
شنیدم که امیرالمؤمنین ع فرمودند: همانا [بعد از من] از شما میخواهند که مرا لعن کنید و دروغگو بخوانید. پس هرکس که از روی اجبار مرا لعن کند و خدا بداند که واقعا او مجبور بوده [و علیرغم میلش این کار را انجام داده] من و او با هم بر حضرت محمد ص وارد شویم؛ و کسی که زبانش را نگه دارد و مرا لعن نکند [هنگام حاضر شدن نزد پیامبر ص] از من به اندازه پرتاب تیری یا نگاه انداختن چشمی سبقت جوید؛ و کسی که با طیب خاطر مرا لعن کند حجابی بین او و خداوند نماند و حجتی نزد حضرت محمد ص نخواهد داشت؛ همانا حضرت محمد یکبار دست مرا گرفت و فرمود: هرکسی با این پنج تن بیعت کند و بمیرد در حالی که تو را دوست دارد پس به آرزویش خواهد رسید؛ و کسی که بمیرد در حالی که بغض تو را دارد به مرگ جاهلیت مرده است ولی بر اساس آنچه در اسلام عمل کرده محاسبه شود؛ و کسی که بعد از تو زنده باشد و تو را دوست داشته باشد خداوند کار او را با امن و ایمان به اتمام برساند هربار که خورشید طلوع یا غروب کند.
الأمالی (للمفید)، ص120-121
قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو عُبَیْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْمَرْزُبَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْجَوْهَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ الْمُقْرِی قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو یَحْیَى التَّمِیمِیُ عَنْ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْخَوْلَانِیِّ عَنْ مَالِکِ بْنِ ضَمْرَةَ قَالَ:
سَمِعْتُ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ: أَلَا إِنَّکُمْ مُعْرَضُونَ عَلَى لَعْنِی وَ دُعَایَ کَذَّاباً؛ فَمَنْ لَعَنَنِی کَارِهاً مُکْرَهاً یَعْلَمُ اللَّهُ أَنَّهُ کَانَ مُکْرَهاً وَرَدْتُ أَنَا وَ هُوَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص مَعاً؛ وَ مَنْ أَمْسَکَ لِسَانَهُ فَلَمْ یَلْعَنِّی سَبَقَنِی کَرَمْیَةِ سَهْمٍ أَوْ لَمْحَةٍ بِالْبَصَرِ؛ وَ مَنْ لَعَنَنِی مُنْشَرِحاً صَدْرُهُ بِلَعْنِی فَلَا حِجَابَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ لَا حُجَّةَ لَهُ عِنْدَ مُحَمَّدٍ ص.
أَلَا إِنَّ مُحَمَّداً ص أَخَذَ بِیَدِی یَوْماً فَقَالَ: مَنْ بَایَعَ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَ ثُمَّ مَاتَ وَ هُوَ یُحِبُّکَ فَقَدْ قَضى نَحْبَهُ؛ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ یُبْغِضُکَ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً یُحَاسَبُ بِمَا عَمِلَ فِی الْإِسْلَامِ؛ وَ إِنْ عَاشَ بَعْدَکَ وَ هُوَ یُحِبُّکَ خَتَمَ اللَّهُ لَهُ بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ کُلَّمَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَتْ.
15) عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق ع سوال کردم درباره کسی که مرتکب گناهی از گناهان کبیره میشود؛ آیا این وی را از اسلام بیرون میبرد و اگر عذاب شود عذابی همچون مشرکان خواهد داشت؛ یا برای [عذاب] او مدت و پایانی هست؟
فرمودند: کسی که مرتکب گناهی از گناهان کبیره میشود و گمان میکند که این حلال است این وی را از اسلام خارج میکند و به شدیدترین عذاب، معذب خواهد بود؛ ولی اگر قبول داشته باشد که گناه کرده است و با این حال بمیرد، این امر وی را از ایمان خارج میکند اما از اسلام خیر، و عذابش از نفر قبلی آسانتر خواهد بود.
الکافی، ج2، ص285
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَرْتَکِبُ الْکَبِیرَةَ مِنَ الْکَبَائِرِ فَیَمُوتُ هَلْ یُخْرِجُهُ ذَلِکَ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنْ عُذِّبَ کَانَ عَذَابُهُ کَعَذَابِ الْمُشْرِکِینَ أَمْ لَهُ مُدَّةٌ وَ انْقِطَاعٌ؟
فَقَالَ: مَنِ ارْتَکَبَ کَبِیرَةً مِنَ الْکَبَائِرِ فَزَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ أَخْرَجَهُ ذَلِکَ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ عُذِّبَ أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ إِنْ کَانَ مُعْتَرِفاً أَنَّهُ أَذْنَبَ وَ مَاتَ عَلَیْهِ أَخْرَجَهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُخْرِجْهُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ کَانَ عَذَابُهُ أَهْوَنَ مِنْ عَذَابِ الْأَوَّلِ.
مرحوم کلینی با همین مضمون حدیثی طولانیتر از امام صادق ع روایت کرده که ایشان در آنجا گناهانی که کبیره محسوب میشوند را هم نام میبرند (الکافی، ج2، ص280[2]).
16) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
اول چیزی که خداوند از تن بندهای بکَنَد جامه حیا است؛ که در این صورت وی بشدت مبغوض و مورد خشم و دشمنی [خدا] واقع گردد؛ سپس ایمان از او کنده شود؛ سپس رحمت از او کنده شود؛ سپس دین اسلام از گردنش خلع گردد؛ پس شیطانی لعین شود.
معانی الأخبار، ص410
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا خِرَاشٌ قَالَ حَدَّثَنَا مَوْلَایَ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
[أَوَّلُ][3] مَا یَنْزِعُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْعَبْدِ الْحَیَاءَ فَیَصِیرَ مَاقِتاً مُمَقَّتاً؛ ثُمَّ یَنْزِعُ مِنْهُ الْإِیمَانَ؛ ثُمَّ یَنْزِعُ مِنْهُ الرَّحْمَةَ؛ ثُمَّ یَخْلَعُ دِینَ الْإِسْلَامِ عَنْ عُنُقِهِ؛ فَیَصِیرُ شَیْطَاناً لَعِیناً.
تکمله: این حدیث از معانیالاخبار در وسائل الشیعه ( ج12، ص168) و بحار الأنوار (ج68، ص335) هم نقل شده و در هر دوی اینها به جای کلمه «الْإِیمَانَ» کلمه «الْأَمَانَة» آمده است؛ لذا احتمال دارد این کلمه در معانیالاخبار اشتباه تایپی باشد؛ امری که مؤید این احتمال است این است که ظاهرا همین روایت را شیخ مفید بدین صورت نقل کرده است:
ب. اول چیزی که خداوند از تن بندهای بکَنَد جامه حیا است، که در این صورت وی بشدت مبغوض و مورد خشم و دشمنی [خدا] واقع گردد؛ سپس خداوند امانت را از او بکَنَد، پس خائنی شود که مورد خیانت واقع شود؛ سپس خداوند رحمت را از او بکَنَد، پس تندخویی درشتخو گردد؛ سپس دین اسلام از گردنش خلع گردد، پس شیطانی لعین و ملعون شود.
الإختصاص، ص248
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَوَّلُ مَا یُنْزَعُ مِنَ الْعَبْدِ الْحَیَاءُ فَیَصِیرُ مَاقِتاً مُمَقَّتاً ثُمَّ یَنْزِعُ اللَّهُ مِنْهُ الْأَمَانَةَ فَیَصِیرُ خَائِناً مَخُوناً ثُمَّ یَنْزِعُ اللَّهُ مِنْهُ الرَّحْمَةَ فَیَصِیرُ فَظّاً غَلِیظاً وَ یَخْلَعُ دِینَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ فَیَصِیرُ شَیْطَاناً لَعِیناً مَلْعُونا.
17) زاره از امام باقر ع روایت کرده است که ایشان در مورد سخن خداوند عز و جل که میفرماید: «و دیگرانی هستند که کارشان به خدا واگذار میشود» (توبه/106) فرمودند:
آنان افرادی مشرک بودند که امثال حمزه و جعفر و مانند اینها از مؤمنان را کشتند؛ سپس در اسلام وارد شدند و موحد گشتند و شرک را ترک گفتند اما با قلبشان معرفت به ایمان پیدا نکردند تا از مؤمنانی باشند که بهشت بر آنان واجب میشود؛ و بر آ» انکارشان هم نماندند که کفری بورزند که جهنم بر آنان واجب شود؛ پس آنان در این حالاند [که خداوند:] «خواهد عذابشان کند یا آنان را توبه دهد» (توبه/106).
الکافی، ج2، ص407
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» قَالَ:
قَوْمٌ کَانُوا مُشْرِکِینَ فَقَتَلُوا مِثْلَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ أَشْبَاهَهُمَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ إِنَّهُمْ دَخَلُوا فِی الْإِسْلَامِ فَوَحَّدُوا اللَّهَ وَ تَرَکُوا الشِّرْکَ، وَ لَمْ یَعْرِفُوا الْإِیمَانَ بِقُلُوبِهِمْ فَیَکُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَجِبَ لَهُمُ الْجَنَّةُ، وَ لَمْ یَکُونُوا عَلَى جُحُودِهِمْ فَیَکْفُرُوا فَتَجِبَ لَهُمُ النَّارُ. فَهُمْ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ «إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ».
مرحوم کلینی در ادامه همین روایت را با سند دیگری نیز آورده است[4] و مرحوم قمی نیز این را با سند دیگری از امام صادق ع ذکر کرده است (تفسیر القمی، ج1، ص304[5])؛ ولی مرحوم عیاشی ابتدا روایت را به همین صورت، از قول زراره از امام باقر ع نقل میکند سپس توضیحات زیر را از امام صادق ع و امام کاظم بدان اضافه کرده است:
ب. امام صادق ع فرمود: در مورد آنان رأی خود را صادر میکند.
گفتم: فدایت شوم. از کجا روزی میخورند؟
فرمود: از جایی که خدا بخواهد.
و امام کاظم ع فرمود: آنان کسانیاند که خداوند آنان را نگه میدارد تا در مورد آنان رأی خود را صادر کند.
تفسیر العیاشی، ج2، ص111
عن زرارة عن أبی جعفر ع قال: «المرجون لِأَمْرِ اللَّهِ» قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل قتل حمزة و جعفر و أشباههما ثم دخلوا بعد فی الإسلام فوحدوا الله و ترکوا الشرک و لم یعرفوا الإیمان بقلوبهم فیکونوا من المؤمنین فیجب لهم الجنة، و لم یکونوا على جحودهم فیکفروا فتجب لهم النار، فهم على تلک الحال إما یعذبهم و إما یتوب علیهم.
قال أبو عبد الله ع: یرى فیهم رأیه.
قال: قلت: جعلت فداک! من أین یرزقون؟
قال: من حیث شاء الله.
و قال أبو إبراهیم ع: هؤلاء قوم وقفهم حتى یرى فیهم رأیه.
18) الف. از امام صادق ع روایت شده است که:
فردی اعرابی خدمت رسول الله ص آمد و گفت: بیعت مرا برای مسلمان شدن بپذیر.
پیامبر ص فرمود: آیا [بیعت میکنی] بر اینکه پدرت را بکُشی؟!
اعرابی دستش را عقب کشید؛ و پیامبر رو به مردمانی کرد که در حال گفتگو با آنها بود و به گفتگویش ادامه داد. وی [دوباره] گفت: بیعت مرا برای مسلمان شدن بپذیر.
پیامبر ص فرمود: آیا [بیعت میکنی] بر اینکه پدرت را بکُشی؟!
گفت: بله!
پس پیامبر با او بیعت کرد و فرمود: الان است که دیگر «جز خدا و پیامبرش و مونان دوست صمیمیای نگرفتی» (توبه/16)؛ قطعا من به تو نخواهم گفت که کاری کنی که عاق والدین شوی؛ بلکه در دنیا به نحو پسندیده با آنها همنشین باش» (لقمان/15).
المحاسن، ج1، ص248
أَبِی عَنْ فَضَالَةَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى أَعْرَابِیٌّ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ بَایِعْنِی عَلَى الْإِسْلَامِ.
فَقَالَ: عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ؟!
فَکَفَّ الْأَعْرَابِیُّ یَدَهُ؛ وَ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى الْقَوْمِ یُحَدِّثُهُمْ. فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: یَا رَسُولَ اللَّهِ بَایِعْنِی عَلَى الْإِسْلَامِ.[6]
فَقَالَ: عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ؟!
قَالَ: نَعَمْ.
فَبَایَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: الْآنَ لَمْ تَتَّخِذْ «مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» إِنِّی لَا آمُرُکَ بِعُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ «وَ لَکِنْ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً».
ب. در نقلی که مرحوم برقی با سند دیگری در همانجا ذکر کرده جملات پایانی پیامبر به وی چنین است:
به خدا سوگند ما هرگز دستور به کشتن پدران نخواهیم داد؛ ولیکن الان دانستم که حقیقتا ایمان آوردی و هرگز جز خدا را دوست صمیمی نخواهی گرفت. از پدرانتان در آنچه به شما دستور میدهند اطاعت کنید ولی در معصیت خداوند اطاعتشان نکنید.
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْجَهْمِ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی جِئْتُکَ أُبَایِعُکَ عَلَى الْإِسْلَامِ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: أُبَایِعُکَ عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ. فَقَبَضَ الرَّجُلُ یَدَهُ فَانْصَرَفَ. ثُمَّ عَادَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی جِئْتُ عَلَى أَنْ أُبَایِعَکَ عَلَى الْإِسْلَامِ. فَقَالَ لَهُ: عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ؟ قَالَ: نَعَمْ.
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ: إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَأْمُرُکُمْ بِقَتْلِ آبَائِکُمْ، وَ لَکِنْ الْآنَ عَلِمْتُ مِنْکَ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ، وَ أَنَّکَ لَنْ تَتَّخِذَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیجَةً. أَطِیعُوا آبَاءَکُمْ فِیمَا أَمَرُوکُمْ وَ لَا تُطِیعُوهُمْ فِی مَعَاصِی اللَّهِ
ج. عیاشی این مطلب را با سند دیگری از امام صادق ع نقل میکند و جمله پایانی حضرت را چنین بیان میکند:
الان زمانی رسید که قطعا دیگر «جز خدا و پیامبرش و مونان دوست صمیمیای نگرفتی» (توبه/16)؛ ما به شما دستور نخواهیم داد که والدینتان را بکُشید؛ بلکه به شما دستور میدهیم که آنان را اکرام کنید.
تفسیر العیاشی، ج2، ص83
عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى رَجُلٌ النَّبِیَّ ص فَقَالَ: بَایِعْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ: عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ؟ قَالَ: فَقَبَضَ الرَّجُلُ یَدَهُ؛ ثُمَّ قَالَ: بَایِعْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ؟ فَقَالَ الرَّجُلُ: نَعَمْ، عَلَى أَنْ أَقْتُلَ أَبِی.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ علیه و آله السلام: إلى من حین من یتخذ «مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً». إِنَّا لَا نَأْمُرُکَ أَنْ تَقْتُلَ وَالِدَیْکَ، وَ لَکِنْ نَأْمُرُکَ أَنْ تُکْرِمَهُمَا.
نکته: عبارت «إلى من حین من یتخذ» در اینجا بیمعناست و ظاهرا اشتباه ناسخ باشد. این عبارت در مشکاة الأنوار (ص164) به صورت «الْآنَ حِینَ لَمْ تَتَّخِذ»، در البرهان فی تفسیر القرآن (ج2، ص747) به صورت «الآن لم تتخذ» آمده است که به همین صورت ترجمه شد. همچنین مرحوم مجلسی در بحار الأنوار (ج24، ص245) همین روایت را، از دو کتاب «کنز جامع الفوائد» و «تأویل الآیات الظاهرة» به همین صورت آورده است و عبارت مذکور را به صورت «الْآنَ لَنْ تَتَّخِذَ» [و در نسخه دیگری به صورت «الْآنَ لَمْ تَتَّخِذ»] آورده است.
[1] . حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» قَالَ: الصِّبْغَةُ هِیَ الْإِسْلَامُ. وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» قَالَ: هِیَ الْإِیمَانُ.
[2] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: الْکَبَائِرُ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْأَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ. فَقِیلَ لَهُ: أَ رَأَیْتَ الْمُرْتَکِبُ لِلْکَبِیرَةِ یَمُوتُ عَلَیْهَا أَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ إِنْ عُذِّبَ بِهَا فَیَکُونُ عَذَابُهُ کَعَذَابِ الْمُشْرِکِینَ أَوْ لَهُ انْقِطَاعٌ؟ قَالَ: یَخْرُجُ مِنَ الْإِسْلَامِ إِذَا زَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ وَ لِذَلِکَ یُعَذَّبُ أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ إِنْ کَانَ مُعْتَرِفاً بِأَنَّهَا کَبِیرَةٌ وَ هِیَ عَلَیْهِ حَرَامٌ وَ أَنَّهُ یُعَذَّبُ عَلَیْهَا وَ أَنَّهَا غَیْرُ حَلَالٍ فَإِنَّهُ مُعَذَّبٌ عَلَیْهَا وَ هُوَ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنَ الْأَوَّلِ وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ لَا یُخْرِجُهُ مِنَ الْإِسْلَامِ.
[3]. کلمه «اول» در متن منتشر شده اختصاص (و حتی در نقل وسائل الشیعه از آن در ج12، ص168) وجود ندارد؛ اما در نقل بحار الأنوار (ج68، ص335) وجود دارد؛ و حذف آن احتمالا اشتباه ناسخ باشد.
[4] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ الْوَاسِطِیِّ عَنْ رَجُلٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع الْمُرْجَوْنَ قَوْمٌ کَانُوا مُشْرِکِینَ فَقَتَلُوا مِثْلَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ أَشْبَاهَهُمَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ إِنَّهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ دَخَلُوا فِی الْإِسْلَامِ فَوَحَّدُوا اللَّهَ وَ تَرَکُوا الشِّرْکَ وَ لَمْ یَکُونُوا یُؤْمِنُونَ فَیَکُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَتَجِبَ لَهُمُ الْجَنَّةُ وَ لَمْ یَکْفُرُوا فَتَجِبَ لَهُمُ النَّارُ فَهُمْ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ.
[5] . حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی عِمْرَانَ عَنْ یُونُسَ عَنْ أَبِی الطَّیَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
«الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» قَوْمٌ کَانُوا مُشْرِکِینَ قَتَلُوا حَمْزَةَ وَ جعفر [جَعْفَراً] وَ أَشْبَاهَهُمَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ ثُمَّ دَخَلُوا بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْإِسْلَامِ فَوَحَّدُوا اللَّهَ وَ تَرَکُوا الشِّرْکَ وَ لَمْ یَعْرِفُوا الْإِیمَانَ بِقُلُوبِهِمْ فَیَکُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَجِبَ لَهُمُ الْجَنَّةُ؛ وَ لَمْ یَکُونُوا عَلَى جُحُودِهِمْ فَتَجِبَ لَهُمُ النَّارُ فَهُمْ عَلَى تِلْکَ الْحَالَة: «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِم».
[6] . در محاسن یکبار دیگر این گفتگو را تکرار کرده است؛ یعنی در اینجا آمده است:
فَقَالَ: عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ؟!
فَکَفَّ الْأَعْرَابِیُّ یَدَهُ؛ وَ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى الْقَوْمِ یُحَدِّثُهُمْ. فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: بَایِعْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَى الْإِسْلَامِ.
اما در هیچیک از کتابهایی که این روایت را از محاسن نقل کردهاند این تکرار در کار نیست؛ لذا به احتمال زیاد این تکرار، سهوالقلم ناسخ بوده است و از این رو در متن نیاوردیم.