1078) سوره حجرات (49)، آیه 13 (15. تدبر 3. حکایات ناظر به آیه)
17) «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»
در اینجا چند حکایت که به نحوی ناظر به مضمون این آیه میشود تقدیم میشود:
حکایت 1
روایت شده است که روزی یکی از خوارج هشام بن حکم (از اصحاب خاص امام صادق ع) را دید و به او گفت: درباره عجم چه میگویی؛ آیا جایز است که با عرب ازدواج کنند؟
هشام گفت: بله.
گفت: آیا عرب جایز است با قریش ازدواج کنند؟
هشام گفت: بله.
گفت: آیا قریش جایز است با بنیهاشم ازدواج کنند؟
هشام گفت: بله.
گفت: این حرفها را از کجا میگویی؟
هشام گفت: از امام صادق ع آموختم که میفرمود: شما [مسلمانان] در خون [= نژاد] و در ازدواج، کفو همدیگرید.
پس آن فرد از خوارج رفت تا به امام صادق ع رسید و به او گفت: من هشام را دیدم و از او چنین و چنان پرسیدم و او چنین و چنان پاسخ داد و گفت اینها را از تو شنیده است.
امام ع فرمود: بله؛ من اینها را گفتم.
گفت: پس این منم که از تو [دخترت] را خواستگاری میکنم.
امام ع فرمود: تو در خون [= نژاد] و حَسَی در قوم خودت کفو و همتا هستی؛ ولیکن خداوند عز و جل ما را از صدقه حفظ فرمود؛ و آن [=صدقه] چرک دستان مردم است؛پس خوش نداریم که در آنچه خداوند ما را بدان فضیلت بخشید شریک کسی شویم که خداوند برایش آنچه را برای ما قرار داده، قرار نداد. [کنایه از اینکه تو چهبسا از دیگران صدقه قبول کنی؛ و خداوند با حرام کردن صدقه بر ما خواسته شرافتی برای ما قرار دهد؛ که حاضر نیستیم این شرافت را با قرار گرفتن در ردیف کسی که صدقه قبول میکند ضایع کنیم]
پس وی بلند شد و میگفت: به خدا سوگند شخصی مثل وی ندیدم. با زشتترین تعبیرات دست رد به سینه من زد بدون اینکه ذرهای از سخن رفیقش عدول کرده باشد!
الکافی، ج5، ص345
الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْهَاشِمِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنِ السَّیَّارِیِّ عَنْ بَعْضِ الْبَغْدَادِیِّینَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ قَالَ:
لَقِیَ هِشَامَ بْنَ الْحَکَمِ بَعْضُ الْخَوَارِجِ؛ فَقَالَ: یَا هِشَامُ مَا تَقُولُ فِی الْعَجَمِ، یَجُوزُ أَنْ یَتَزَوَّجُوا فِی الْعَرَبِ؟
قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: فَالْعَرَبُ یَتَزَوَّجُوا مِنْ قُرَیْشٍ؟
قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: فَقُرَیْشٌ یَتَزَوَّجُ فِی بَنِی هَاشِمٍ؟
قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: عَمَّنْ أَخَذْتَ هَذَا؟
قَالَ: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: أَ تَتَکَافَأُ دِمَاؤُکُمْ وَ لَا تَتَکَافَأُ فُرُوجُکُمْ.
قَالَ: فَخَرَجَ الْخَارِجِیُّ حَتَّى أَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع؛ فَقَالَ: إِنِّی لَقِیتُ هِشَاماً فَسَأَلْتُهُ عَنْ کَذَا فَأَخْبَرَنِی بِکَذَا وَ کَذَا وَ ذَکَرَ أَنَّهُ سَمِعَهُ مِنْکَ.
قَالَ: نَعَمْ قَدْ قُلْتُ ذَلِکَ.
فَقَالَ الْخَارِجِیُّ: فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جِئْتُکَ خَاطِباً.
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّکَ لَکُفْوٌ فِی دَمِکَ وَ حَسَبِکَ فِی قَوْمِکَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ صَانَنَا عَنِ الصَّدَقَةِ وَ هِیَ أَوْسَاخُ أَیْدِی النَّاسِ، فَنَکْرَهُ أَنْ نُشْرِکَ فِیمَا فَضَّلَنَا اللَّهُ بِهِ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ مِثْلَ مَا جَعَلَ اللَّهُ لَنَا.
فَقَامَ الْخَارِجِیُّ وَ هُوَ یَقُولُ: تَاللَّهِ مَا رَأَیْتُ رَجُلًا مِثْلَهُ قَطُّ رَدَّنِی وَ اللَّهِ أَقْبَحَ رَدٍّ وَ مَا خَرَجَ مِنْ قَوْلِ صَاحِبِهِ.
18) «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»
حکایت 2
روایت شده است که عبد الملک بن مروان در مدینه جاسوسى گماشته بود که اخبار و حوادث آنجا را به او گزارش مىکرد. روزى امام سجّاد علیهالسّلام کنیزی را آزاد کرد و آنگاه با او ازدواج نمود. جاسوس این خبر را به عبد الملک گزارش کرد.
عبدالملک نامهای به امام سجّاد علیهالسّلام نوشت که: به من گزارش شده که با کنیز خود ازدواج کردهاى؛ در حالىکه مىدانم همسر همشأن تو در قریش وجود دارد که بتوان به خویشاوندى او افتخار کنی و نژاد و فرزند خوبى برگزینی، اما تو نه شلن خودت را حفظ کردی و نه به فرزندان ارزشمند اندیشیدى؛ و السلام.
امام سجّاد علیهالسّلام در پاسخ او نوشت: اما بعد؛ نامهای از تو دریافت کردم که مرا به خاطر ازدواج با کنیزم مذمت کردی و پنداشتى که در قریش همسرى است که بتوانم به خویشاوندى او افتخار کنم و نژاد و فرزند خوبى برگزینم؛ در حالىکه فوق پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله در مجد و بزرگوارى نیست و فراتر از آن حضرت کرامتى نیست.* او تحت تملّک من بود که هنگامی که خداوند اراده کرد به خاطر ثوابی که از او طلب میکنم از تملّک من خارج شد؛ آنگاه به اقتضای سنّتی از پیامبر به سراغش رفتم [= با او ازدواج کردم]. و هرکه در دین خدا پاک شد، چیزى نمىتواند در او اخلالی ایجاد کند؛ چرا که خداوند به وسیل? اسلام افراد پست را بالا برد، نقص را کامل کرد و فرومایگى را از بین برد، پس اکنون براى مسلمان فرومایگى نیست، فرومایگى فقط فرومایگى جاهلى است، و السلام.
*پینوشت: آوردن این جمله که فوق پیامبر ص بزرگواریای نیست و ...، ظاهرا کنایه از این است که اگر قرار باشد به نَسَب افتخار شود من نسبی دارم که دیگر فوقش فرض ندارد که بخواهم بدان افتخار کنم.
الکافی، ج5، ص344-345
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یَزِیدَ بْنِ حَاتِمٍ قَالَ:
کَانَ لِعَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مَرْوَانَ عَیْنٌ بِالْمَدِینَةِ یَکْتُبُ إِلَیْهِ بِأَخْبَارِ مَا یَحْدُثُ فِیهَا وَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع أَعْتَقَ جَارِیَةً ثُمَّ تَزَوَّجَهَا. فَکَتَبَ الْعَیْنُ إِلَى عَبْدِ الْمَلِکِ.
فَکَتَبَ عَبْدُ الْمَلِکِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی تَزْوِیجُکَ مَوْلَاتَکَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ کَانَ فِی أَکْفَائِکَ مِنْ قُرَیْشٍ مَنْ تَمَجَّدُ بِهِ فِی الصِّهْرِ وَ تَسْتَنْجِبُهُ فِی الْوَلَدِ. فَلَا لِنَفْسِکَ نَظَرْتَ وَ لَا عَلَى وُلْدِکَ أَبْقَیْتَ؛ وَ السَّلَامُ.
فَکَتَبَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی کِتَابُکَ تُعَنِّفُنِی بِتَزْوِیجِی مَوْلَاتِی وَ تَزْعُمُ أَنَّهُ کَانَ فِی نِسَاءِ قُرَیْشٍ مَنْ أَتَمَجَّدُ بِهِ فِی الصِّهْرِ وَ أَسْتَنْجِبُهُ فِی الْوَلَدِ؛ وَ أَنَّهُ لَیْسَ فَوْقَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُرْتَقًى فِی مَجْدٍ وَ لَا مُسْتَزَادٌ فِی کَرَمٍ. وَ إِنَّمَا کَانَتْ مِلْکَ یَمِینِی خَرَجَتْ مَتَى أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِّی بِأَمْرٍ أَلْتَمِسُ بِهِ ثَوَابَهُ، ثُمَّ ارْتَجَعْتُهَا عَلَى سُنَّةٍ؛ وَ مَنْ کَانَ زَکِیّاً فِی دِینِ اللَّهِ فَلَیْسَ یُخِلُّ بِهِ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِهِ وَ قَدْ رَفَعَ اللَّهُ بِالْإِسْلَامِ الْخَسِیسَةَ وَ تَمَّمَ بِهِ النَّقِیصَةَ وَ أَذْهَبَ اللُّؤْمَ؛ فَلَا لُؤْمَ عَلَى امْرِئٍ مُسْلِمٍ؛ إِنَّمَا اللُّؤْمُ لُؤْمُ الْجَاهِلِیَّةِ وَ السَّلَامُ.
فَلَمَّا قَرَأَ الْکِتَابَ رَمَى بِهِ إِلَى ابْنِهِ سُلَیْمَانَ فَقَرَأَهُ، فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَشَدَّ مَا فَخَرَ عَلَیْکَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع.
فَقَالَ: یَا بُنَیَّ، لَا تَقُلْ ذَلِکَ فَإِنَّهُ أَلْسَنُ بَنِی هَاشِمٍ الَّتِی تَفْلِقُ الصَّخْرَ وَ تَغْرِفُ مِنْ بَحْرٍ. إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع یَا بُنَیَّ یَرْتَفِعُ مِنْ حَیْثُ یَتَّضِعُ النَّاسُ.
این حکایت ازدواج امام سجاد ع به نحو مختصرتری از امام صادق ع نیز روایت شده است (الکافی، ج5، ص346[1]).
19) «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»
حکایت 3 (سوء استفاده از این آیه برای انکار امامت؛ حکایت صحیفه ملعونه)
حکایت بسیار مفصلی را دیلمی در إرشاد القلوب (و خلاصهای از آن را سید بن طاووس در طرف من الأنباء و المناقب، ص561-566) نقل کرده که:
عثمان بن عفان، حارث بن حکم (از خویشاوندانش) را به عنوان حاکم مدائن گماشت؛ و وی بسیار ظلم کرد و مردم معترض شدند و اواخر عمرش حذیفه را جانشین او کرد.
وقتی عثمان کشته شد امیرالمومنین ع نامهای فرستاد بر تثبیت حکومت وی بر مدائن. وی منبر رفت؛ ابتدا نامه امیرالمومنین ع را بر مردم خواند؛ بعد شروع کرد به حمد کردن خداوند به خاطر اینکه بالاخره بعد از این مدت حق به حقدار رسید و این تعبیر را به کار میبرد که «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً حَقّاً وَ خَیْرُ مَنْ نَعْلَمُهُ بَعْدَ نَبِیِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ أَحَقُّهُمْ بِالْأَمْر: ای مردم. همانا ولی شما خداوند است و رسول او و کسی که حقا و واقعا امیرالمومنین ع است، همان کسی که بهترین شخصی است که بعد از رسول الله ص میشناسیم و سزاوارترین مردم بر مردم و سزاوارترین کار برای این امر» (ص322)
در پایان منبر وی جوانی ایرانی (عجم) به نام مسلم، که از آزادشدگان محمد بن عمارة بن التَّیِّهان انصاری بود، از وی میپرسد منظورت از این تعریض چه بود؛ و اینجا بود که حذیفه بر سر مبنر شروع کرد به بازگو کردن برخی از وقایعی که گذشته بود و کمتر کسی در زمان خلفای سهگانه علنا آنها را ابراز میداشت: از مواقف مختلفی که پیامبر ص تاکید کرد بر اینکه بعد از وی علی ع امیرمومنان است و همه به حضرت علی ع تهنیت گفتند، تا جریان غدیر خم.
سپس حذیفه از منبر پایین میآید. اما این جوان اصرار بر توضیح بیشتری دارد. حذیفه توضیحات دیگری را به خود او ارائه میدهد و ظاهرا بحث تمام میشود؛ اما شوق آن جوان به دانستن اطلاعات مربوط به آن وقایعی که منجر به کنار زدن امیرالمومنین ع شد بیشتر میشود.
تا اینکه یکبار حذیفه که در بستر بیماری میافتد این جوان سراغش میرود و از او باز توضیحات بیشتری درباره وقایعی که اواخر عمر رسول الله ص رخ داد طلب میکند. وی به تفصیل برایش جریان عَقَبه و برنامهای که عدهای برای ترور پیامبر کشیدند را شرح میدهد (در منابع اهل سنت هم اصل این جریان ترور به وفور نقل شده و همگی متفقاند که در آن جریان، حذیفه افسار شتر پیامبر ص را به دست گرفته بود و ابتدا پیامبر نام تک تک آنان که به ایشان حملهور شده بودند را به وی فرمود و چون تعجب وی را دید به امر خداوند آسمان رعد و برقی زد و وی در آن نور تک تک آنان را دید اما به دستور پیامبر ص آنان را آن زمان افشا نکرد). و توضیح میدهد که این منافقان چگونه با هم جمع شدند و صحیفهای نوشتند و امضا کردند که نگذارند خلافت به دست امیرالمومنین ع برسد و متن صحیفه مذکور را بازگو میکند، صحیفهای که در احادیث شیعه از آن با تعبیر «الصحیفة الملعونة» یاد میشود و در منابع اهل سنت هم این روایت از امیرالمومنین ع آمده است که وقتی عمر را دفن کردند بر سر قبر وی فرمود: دلم میخواهد روز قیامت با صحیفه او محشور شوم.
وی سپس داستان را تا شهادت پیامبر و اینکه آنان چگونه توانستند خلافت را غصب کنند و مردم را با خود همراه کنند ادامه میدهد؛ و این جوان به علی ع میپیوندد و همان جوانی است که در جنگ جمل از طرف امیرالمومنین ع قرآن را میگیرد و با اصحاب جمل اتمام حجت میکند و وی را به شهادت می رسانند.
اما نکتهای که به بحث حاضر مرتبط است درباره متن صحیفه مذکور است؛ که در آنجا استدلالاتی درباره اینکه حکومت نباید به شخص واگذار شود آمده که یکی از استدلالهای آنجا استشهاد به همین آیه 13 سوره حجرات است با این بیان:
واگر مدعیای ادعا کند که «به خاطر خویشاوندیش با رسول الله ص سزاوار امامت و خلافت است؛ و این امر منحصر در او و فرزندانش است و همواره چنین خواهد بود و سزاوار غیر آنها نیست تا زمانی که «خداوند [در قیامت] زمین و ساکنان آن را به ارث ببرد» (مریم/40)؛ باید گفت که او و فرزندانش هرچقدر هم که نَسَبشان به پیامبر ص نزدیک باشد چنین حقی ندارند؛ زیرا خداوند - که سخنش فوق هر سخنی است - فرموده است: «همانا گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترینتان است» و رسول الله ص هم فرموده است: همه ذمه مسلمانان واحد است که فرد دور و نزدیکشان در آن حقی دارد و همه آنان همچون دستی واحد علیه دشمنانشان هستند». پس هرکس به کتاب خدا ایمان آورد و به سنت رسولش اقرار کند راه مستقیم را پیموده و به خدا بازگشته و راه صواب را برگرفته است؛ و هرکس از این خوشش نیاید با حق و قرآن مخالفت نموده و از جماعت مسلمانان جدا شده؛پس باید او را بکشید که کشتن او به صلاح امت است. ...
إرشاد القلوب للدیلمی، ج2، ص321-343
...[2] وَ إِنِ ادَّعَى مُدَّعٍ: «أَنَّهُ مُسْتَحِقُّ الْإِمَامَةِ وَ الْخِلَافَةِ بِقُرْبِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ هِیَ مَقْصُورَةٌ عَلَیْهِ وَ عَلَى عَقِبِهَا یَرِثُهَا الْوَلَدُ مِنْهُمْ وَالِدَاهُ ثُمَّ هِیَ کَذَلِکَ فِی کُلِّ عَصْرٍ وَ کُلِّ زَمَانٍ لَا تَصْلُحُ لِغَیْرِهِمْ وَ لَا یَنْبَغِی أَنْ تَکُونَ لِأَحَدٍ سِوَاهُمْ إِلَى أَنْ یَرِثَ اللَّهُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها» فَلَیْسَ لَهُ وَ لَا لِوَلَدِهِ وَ إِنْ دَنَا مِنَ النَّبِیِّ ص نَسَبُهُ؛ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ قَوْلُهُ الْقَاضِی عَلَى کُلِّ أَحَدٍ «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إِنَّ ذِمَّةَ الْمُسْلِمِینَ وَاحِدَةٌ یَسْعَى بِهَا أَدْنَاهُمْ وَ قربهم [أَقْرَبُهُمْ] کُلُّهُمْ یَدٌ عَلَى [مَنْ] سِوَاهُمْ. فَمَنْ آمَنَ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَقَرَّ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدِ اسْتَقَامَ وَ أَنَابَ وَ أَخَذَ بِالصَّوَابِ وَ مَنْ کَرِهَ ذَلِکَ مِنْ فِعَالِهِمْ فَخَالَفَ الْحَقَّ وَ الْکِتَابَ وَ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ فَاقْتُلُوهُ فَإِنَّ فِی قَتْلِهِ صَلَاحاً لِلْأُمَّةِ ...[3]
پینوشت:
واضح است که استدلالاتی که در این صحیفه نوشته شده یک برنامهریزی است برای اقناع عمومی با سوء استفاده از آیات و روایات (شبیه اصل ماجرای سقیفه و غصب فدک؛ که بارها افرادی که خلافت و فدک را غصب کردند به آیات و احادیث نبوی استشهاد نمودند؛ و اتفاقا این صحیفه نشان میدهد که بسیاری از استدلالهای مغالطیای که در آن دو مجلس رخ داده قبلا دربارهاش فکر شده بوده است). واضح است که هم آیه و هم حدیث نبوی مذکور مورد سوء استفاده قرار گرفته است: در خصوص آیه، چون این آیه در مقام این است که برتری را به تقوا معرفی کند و فخرفروشی بر اساس اصل و نسب را طرد کند، نویسندگان این صحیفه بدان استشهاد کردند تا ادعای امیرالمومنین ع را انکار کنند. جالب اینجاست که خود همین افراد در سقیفه که حضرت علی ع حضور نداشت برای اثبات احق بودن خود به خلافت به این تمسک کردند که پیامبر ص از قریش است و روایتی از پیامبر ص آوردند که خلافت مال قریش است؛ و نتیجه گرفتند پس ما سزاوارتریم. در حالی که ادعای اصلی امیرالمومنین ع در خصوص حق خود برای حکومت صرفا این نبود که به خاطر روابط نسبی بین من و پیامبر ص حکومت حق ماست؛ بلکه اصل استدلال حضرت این بود که خود رسول الله ص این مساله را اعلام کرده بودند. بله، در مقام جدل به آنها فرمود اگر استدلال شما (ابوبکر و عمر، که از مهاجران بودند) علیه انصار، انتساب نزدیکتر شما به پیامبر است، انتساب من که به پیامبر ص نزدیکتر از شماست.
در مورد آن حدیث نبوی هم، آن حدیث در مقام بیان این است که هریک از مسلمانان به کافری پناه دهد پناه دادن او معتبر است و مهم نیست جایگاه اجتماعی او چه باشد؛ و این ربطی ندارد که همه مسلمانان در امر حکومت در عرض هم باشند و هیچکس برای حکومت بر دیگران برتریای نداشته باشد؛ جالب اینجاست که همین افرادی که با این گونه استدلالها مانع حضرت علی ع شدند که حکومت را به دست بگیرد خودشان در یک جمع کاملا محدودی خودشان را به عنوان خلیفه بر مردم تحمیل کردند. اگر واقعا این آیه و آن حدیث دلالت داشت که حکومت در اسلام ربطی صرفا باید با انتخاب همه مردم صورت گیرد چرا عمر مستقیم توسط ابوبکر تعیین شد و خود عمر هم کار را به شورای شش نفرهای که خودش تعیین کرده بود واگذار کرد؟!
20) «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»
حکایت 4
این حکایت هم که در مقتضب الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر (ص12-14) آمده جالب توجه است؛ که به دلایلی ترجمه نشد:
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِأَحْمَدَ بْنِ عِیسَى الْمَنْصُورِیُّ الْهَاشِمِیُّ بِسُرَّمَنْرَأَى؛ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ: حَدَّثَنِی عَمُّ أَبِی مُوسَى بْنُ عِیسَى [بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى بْنِ الْمَنْصُورِ] قَالَ: حَدَّثَنِی الزُّبَیْرُ بْنُ بَکَّارٍ قَالَ: حَدَّثَنِی عَتِیقُ بْنُ یَعْقُوبَ قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَبِیعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ، قَالَ: قَالَ لِی أَبِی إِنِّی مُحَدِّثُکَ الْحَدِیثَ فَاحْفَظْهُ عَنِّی وَ اکْتُمْهُ عَلَیَّ مَا دُمْتُ حَیّاً أَوْ یَأْذَنَ اللَّهُ فِیهِ بِمَا یَشَاءُ: کُنْتُ مَعَ مَنْ عَمِلَ مَعَ ابْنِ الزُّبَیْرِ فى الْکَعْبَةِ، حَدَّثَنِی أَنَّ ابْنَ الزُّبَیْرِ أَمَرَ الْعُمَّالَ أَنْ یَبْلُغُوا فِی الْأَرْضِ، قَالَ: فَبَلَغْنَا صَخْراً أَمْثَالَ الْإِبِلِ، فَوَجَدْتُ عَلَى بَعْضِ تِلْکَ الصُّخُورِ کِتَاباً مَوْضُوعاً، فَتَنَاوَلْتُهُ وَ سَتَرْتُ أَمْرَهُ، فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِی تَأَمَّلْتُهُ فَرَأَیْتُ کِتَاباً لَا أَدْرِی مِنْ أَیِّ شَیْءٍ هُوَ؟ وَ لَا أَدْرِی الَّذِی کُتِبَ بِهِ مَا هُوَ؟ إِلَّا أَنَّهُ یَنْطَوِی کَمَا یَنْطَوِی الْکُتُبُ فَقَرَأْتُ فِیهِ:
بِاسْمِ الْأَوَّلِ لَا شَیْءَ قَبْلَهُ؛ لَا تَمْنَعُوا الْحِکْمَةَ أَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُمْ، وَ لَا تُعْطُوهَا غَیْرَ مُسْتَحِقِّهَا فَتَظْلِمُوهَا، إِنَّ اللَّهَ یُصِیبُ بِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ، بِسْمِ الْأَوَّلِ لَا نِهَایَةَ لَهُ، الْقَائِمِ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ ثُمَّ خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ، وَ صَوَّرَهُمْ بِحِکْمَتِهِ وَ مَیَّزَهُمْ بِمَشِیئَتِهِ کَیْفَ شَاءَ وَ جَعَلَهُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ وَ بُیُوتاً لِعِلْمِهِ السَّابِقِ فِیهِمْ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْ تِلْکَ القَبَائِلِ قَبِیلَةً مُکَرَّمَةً سَمَّاهَا قُرَیْشاً، وَ هِیَ أَهْلُ الْإِمَامَةِ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْ تِلْکَ الْقَبِیلَةِ بَیْتاً خَصَّهُ اللَّهُ بِالْبِنَاءِ وَ الرِّفْعَةِ، وَ هُمْ وُلْدُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ حَفَظَةُ هَذَا الْبَیْتِ وَ عُمَّارُهُ وَ وُلَاتُهُ وَ سُکَّانُهُ، ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ ذَلِکَ الْبَیْتِ نَبِیّاً یُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ وَ یُدْعَى فِی السَّمَاءِ أَحْمَدَ، یَبْعَثُهُ اللَّهُ تَعَالَى فِی آخِرِ الزَّمَانِ نَبِیّاً وَ لِرِسَالَتِهِ مُبَلِّغاً، وَ لِلْعِبَادِ إِلَى دِینِهِ دَاعِیاً مَنْعُوتاً فِی الْکُتُبِ تُبَشِّرُ بِهِ الْأَنْبِیَاءُ وَ یَرِثُ عِلْمَهُ خَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ، یَبْعَثُهُ اللَّهُ وَ هُوَ ابْنُ أَرْبَعِینَ عِنْدَ ظُهُورِ الشِّرْکِ وَ انْقِطَاعِ الْوَحْیِ وَ ظُهُورِ الْفِتَنِ، لِیُظْهِرَ اللَّهُ بِهِ دِینَ الْإِسْلَامِ وَ یَدْحَرَ بِهِ الشَّیْطَانَ، وَ یُعْبَدَ بِهِ الرَّحْمَانُ، قَوْلُهُ فَصْلٌ، وَ حُکْمُهُ عَدْلٌ، یُعْطِیهِ اللَّهُ النُّبُوَّةَ بِمَکَّةَ وَ السُّلْطَانَ بِطَیْبَةَ، لَهُ مُهَاجَرَةٌ مِنْ مَکَّةَ إِلَى طَیْبَةَ وَ بِهَا مَوْضِعُ قَبْرِهِ، یَشْهَرُ سَیْفَهُ وَ یُقَاتِلُ مَنْ خَالَفَهُ، وَ یُقِیمُ الْحُدُودَ فِی مَنِ اتَّبَعَهُ وَ هُوَ عَلَى الْأُمَّةِ شَهِیدٌ وَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شَفِیعٌ، یُؤَیِّدُهُ بِنَصْرِهِ؛ وَ یَعْضُدُهُ بِأَخِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ صِهْرِهِ وَ زَوْجِ ابْنَتِهِ وَ وَصِیِّهِ فِی أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، یَنْصِبُهُ لَهُمْ عَلَماً عِنْدَ اقْتِرَابِ أَجَلِهِ، هُوَ بَابُ اللَّهِ فَمَنْ أَتَى اللَّهَ مِنْ غَیْرِ الْبَابِ ضَلَّ یَقْبِضُهُ اللَّهُ وَ قَدْ خَلَّفَ فِی أُمَّتِهِ عَمُوداً بَعْدَ أَنْ یُبِیِّنَهُ لَهُمْ، یَقُولُ بِقَوْلِهِ فِیهِمْ، وَ یُبَیِّنُهُ لَهُمْ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ فِی أُمَّتِهِ، فَلَا یَزَالُ مَبْغُوضاً مَحْسُوداً مَخْذُولًا وَ مِنْ حَقِّهِ مَمْنُوعاً لِأَحْقَادٍ فِی الْقُلُوبِ، وَ ضَغَائِنَ فِی الصُّدُورِ، لِعُلُوِّ مَرْتَبَتِهِ وَ عِظَمِ مَنْزِلَتِهِ وَ عِلْمِهِ وَ حِلْمِهِ، وَ هُوَ وَارِثُ الْعِلْمِ وَ مُفَسِّرُهُ، مَسْئُولٌ غَیْرُ سَائِلٍ عَالِمٌ غَیْرُ جَاهِلٍ، کَرِیمٌ غَیْرُ لَئِیمٍ، کَرَّارٌ غَیْرُ فَرَّارٍ، لَا تَأْخُذُهُ فى اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ یَقْبِضُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِیداً بِالسَّیْفِ مَقْتُولًا وَ هُوَ یَتَوَلَّى قَبْضَ رُوحِهِ وَ یُدْفَنُ فِی الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْغَرِیِّ، یَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِهِ ابْنُهُ الْحَسَنُ سَیِّدُ الشَّبَابِ وَ زَیْنُ الْفِتْیَانِ، یُقْتَلُ مَسْمُوماً یُدْفَنُ بِأَرْضِ طَیْبَةَ فِی الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْبَقِیعِ، ثُمَّ یَکُونُ بَعْدَهُ الْحُسَیْنُ علیهالسّلام إِمَامُ عَدْلٍ یَضْرِبُ بِالسَّیْفِ وَ یُقْرِی الضَّیْفَ، یُقْتَلُ بِالسَّیْفِ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ فِی الْأَیَّامِ الزَّاکِیَاتِ، یَقْتُلُهُ بَنُو الطَّوَامِثِ وَ الْبَغِیَّاتِ یُدْفَنُ بِکَرْبَلَا وَ قَبْرُهُ لِلنَّاسِ نُورٌ وَ ضِیَاءٌ وَ عَلَمٌ، ثُمَّ یَکُونُ الْقَائِمَ مِنْ بَعْدِهِ ابْنُهُ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ وَ سِرَاجُ الْمُؤْمِنِینَ، یَمُوتُ مَوْتاً یُدْفَنُ فى أَرْضِ طَیْبَةَ فى الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْبَقِیعِ؛ ثُمَّ یَکُونُ الْإِمَامَ الْقَائِمَ بَعْدَهُ الْمَحْمُودَ فِعَالُهُ مُحَمَّدٌ بَاقِرُ الْعِلْمِ وَ مَعْدِنُهُ وَ نَاشِرُهُ وَ مُفَسِّرُهُ، یَمُوتُ مَوْتاً یُدْفَنُ بِالْبَقِیعِ مِنْ أَرْضِ طَیْبَةَ، ثُمَ یَکُونُ بَعْدَهُ الْإِمَامُ جَعْفَرٌ وَ هُوَ الصَّادِقُ بِالْحِکْمَةِ نَاطِقٌ مُظْهِرُ کُلِّ مُعْجِزَةٍ وَ سِرَاجُ الْأُمَّةِ، یَمُوتُ مَوْتاً بِأَرْضِ طَیْبَةَ مَوْضِعُ قَبْرِهِ الْبَقِیعُ، ثُمَّ الْإِمَامُ بَعْدَهُ الْمُخْتَلَفُ فِی دَفْنِهِ سَمِیُّ الْمُنَاجِی رَبَّهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، یُقْتَلُ بِالسَّمِّ فِی مَحْبَسِهِ یُدْفَنُ فِی الْأَرْضِ الْمَعْرُوفَةِ بِالزَّوْرَاءِ؛ ثُمَّ الْقَائِمُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْإِمَامُ عَلِیٌّ الرِّضَا الْمُرْتَضَى لِدِینِ اللَّهِ إِمَامُ الْحَقِّ، یُقْتَلُ بِالسَّمِّ فِی أَرْضِ الْعَجَمِ، ثُمَّ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یَمُوتُ مَوْتاً یُدْفَنُ فِی الْأَرْضِ الْمَعْرُوفَةِ بِالزَّوْرَاءِ، ثُمَّ الْقَائِمُ بَعْدَهُ ابْنُهُ عَلِیٌّ لِلَّهِ نَاصِرٌ وَ یَمُوتُ مَوْتاً وَ یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الْمُحْدَثَةِ، ثُمَّ الْقَائِمُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ وَارِثُ عِلْمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الْحِکْمَةِ یُسْتَضَاءُ بِهِ مِنَ الظُّلَمِ، یَمُوتُ مَوْتاً یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الْمُحْدَثَةِ، ثُمَّ الْمُنْتَظَرُ بَعْدَهُ اسْمُهُ اسْمُ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ یَفْعَلُهُ وَ یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَجْتَنِبُهُ، یَکْشِفُ اللَّهُ بِهِ الظُّلَمَ وَ یَجْلُو بِهِ الشَّکِّ وَ الْعَمَى یَرْعَى الذِّئْبُ فِی أَیَّامِهِ مَعَ الْغَنَمِ، وَ یَرْضَى عَنْهُ سَاکِنُ السَّمَاءِ وَ الطَّیْرُ فِی الْجَوِّ وَ الْحِیتَانُ فى الْبِحَارِ، یَا لَهُ مِنْ عَبْدٍ مَا أَکْرَمَهُ عَلَى اللَّهِ، طُوبَى لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ وَیْلٌ لِمَنْ عَصَاهُ طُوبَى لِمَنْ قَاتَلَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَتَلَ أَوْ قُتِلَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ.
[1] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَمَّنْ یَرْوِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع تَزَوَّجَ سُرِّیَّةً کَانَتْ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَبَلَغَ ذَلِکَ عَبْدَ الْمَلِکِ بْنَ مَرْوَانَ فَکَتَبَ إِلَیْهِ فِی ذَلِکَ کِتَاباً أَنَّکَ صِرْتَ بَعْلَ الْإِمَاءِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَنَّ اللَّهَ رَفَعَ بِالْإِسْلَامِ الْخَسِیسَةَ وَ أَتَمَّ بِهِ النَّاقِصَةَ فَأَکْرَمَ بِهِ مِنَ اللُّؤْمِ فَلَا لُؤْمَ عَلَى مُسْلِمٍ إِنَّمَا اللُّؤْمُ لُؤْمُ الْجَاهِلِیَّةِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَنْکَحَ عَبْدَهُ وَ نَکَحَ أَمَتَهُ فَلَمَّا انْتَهَى الْکِتَابُ إِلَى عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ لِمَنْ عِنْدَهُ خَبِّرُونِی عَنْ رَجُلٍ إِذَا أَتَى مَا یَضَعُ النَّاسَ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا شَرَفاً قَالُوا ذَاکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ. قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ ذَاکَ قَالُوا مَا نَعْرِفُ إِلَّا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ فَلَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنَّهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع.
[2] . خبر حذیفة بن الیمان من تآمر القوم و نکثهم البیعة و تخلّفهم عن جیش أسامة
وَ فِی خَبَرِ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ ره بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ قَالَ: لَمَّا استخلص [اسْتُخْلِفَ] عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ آوَى إِلَیْهِ عَمَّهُ الْحَکَمَ بْنَ الْعَاصِ وَ وُلْدَهُ مَرْوَانَ وَ الْحَارِثَ بْنَ الْحَکَمِ وَ وَجَّهَ عُمَّالَهُ فِی الْأَمْصَارِ وَ کَانَ فِیمَنْ عَمَّلَهُ عُمَرُ بْنُ سُفْیَانَ بْنِ الْمُغِیرَةِ بْنِ أَبِی الْعَاصِ بْنِ أُمَیَّةَ إِلَى مُشْکَانَ وَ الْحَارِثُ بْنُ الْحَکَمِ إِلَى الْمَدَائِنِ فَأَقَامَ بِهَا مُدَّةً یَتَعَسَّفُ أَهْلَهَا وَ یُسِیءُ مُعَامَلَتَهُمْ. فَوَفَدَ مِنْهُمْ إِلَى عُثْمَانَ وَفْدٌ یَشْکُوهُ وَ أَعْلَمُوهُ بِسُوءِ مَا یُعَامِلُهُمْ بِهِ وَ أَغْلَظُوا عَلَیْهِ فِی الْقَوْلِ فَوَلَّى حُذَیْفَةَ بْنَ الْیَمَانِ عَلَیْهِمْ وَ ذَلِکَ فِی آخِرِ أَیَّامِهِ وَ لَمْ یَنْصَرِفْ حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ عَنِ الْمَدَائِنِ إِلَى أَنْ قُتِلَ عُثْمَانُ وَ اسْتُخْلِفَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع.
فَأَقَامَ حُذَیْفَةَ عَلَیْهَا وَ کَتَبَ إِلَیْهِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ سَلَامٌ عَلَیْکَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدْ وَلَّیْتُکَ مَا کُنْتَ تَلِیهِ لِمَنْ کَانَ قَبْلِی مِنْ حَرْفِ الْمَدَائِنِ وَ قَدْ جَعَلْتُ إِلَیْکَ إِعْمَالَ الْخَرَاجِ وَ الرُّسْتَاقِ وَ جِبَایَةَ أَهْلِ الذِّمَّةِ فَاجْمَعْ إِلَیْکَ ثِقَاتِکَ وَ مَنْ أَحْبَبْتَ مِمَّنْ تَرْضَى دِینَهُ وَ أَمَانَتَهُ وَ اسْتَعِنْ بِهِمْ عَلَى أَعْمَالِکَ فَإِنَّ ذَلِکَ أَعَزُّ لَکَ وَ لِوَلِیِّکَ وَ أَکْبَتُ لِعَدُوِّکَ وَ إِنِّی آمُرُکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ أُحَذِّرُکَ عِقَابَهُ فِی الْمَغِیبِ وَ الْمَشْهَدِ وَ أَتَقَدَّمُ إِلَیْکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَى الْمُحْسِنِ وَ الشِّدَّةِ عَلَى الْمُعَانِدِ وَ آمُرُکَ بِالرِّفْقِ فِی أُمُورِکَ وَ اللِّینِ وَ الْعَدْلِ عَلَى رَعِیَّتِکَ فَإِنَّکَ مَسْئُولٌ عَنْ ذَلِکَ وَ إِنْصَافِ الْمَظْلُومِ وَ الْعَفْوِ عَنِ النَّاسِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ مَا اسْتَطَعْتَ فَاللَّهُ یَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ آمُرُکَ أَنْ تَجْبِیَ خَرَاجَ الْأَرَضِینَ عَلَى الْحَقِّ وَ النَّصَفَةِ وَ لَا تَتَجَاوَزْ مَا قَدِمْتُ بِهِ إِلَیْکَ وَ لَا تَدَعْ مِنْهُ شَیْئاً وَ لَا تَبْتَدِعْ فِیهِ أَمْراً ثُمَّ اقْسِمْهُ بَیْنَ أَهْلِهِ بِالسَّوِیَّةِ وَ الْعَدْلِ وَ اخْفِضْ لِرَعِیَّتِکَ جَنَاحَکَ وَ وَاسِ بَیْنَهُمْ فِی مَجْلِسِکَ وَ لْیَکُنِ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً وَ احْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ أَقِمْ فِیهِمْ بِالْقِسْطِ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى وَ لَا تَخَفْ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَ «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» وَ قَدْ وَجَّهْتُ إِلَیْکَ کِتَاباً لِتَقْرَأَهُ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ لِیَعْلَمُوا رَأْیَنَا فِیهِمْ وَ فِی جَمِیعِ الْمُسْلِمِینَ فَأَحْضِرْهُمْ وَ اقْرَأْهُ عَلَیْهِمْ وَ خُذْ لَنَا الْبَیْعَةَ عَلَى الصَّغِیرِ وَ الْکَبِیرِ مِنْهُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.»
قَالَ وَ لَمَّا وَصَلَ عَهْدُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى حُذَیْفَةَ جَمَعَ النَّاسَ وَ صَلَّى بِهِمْ ثُمَّ أَمَرَ بِالْکِتَابِ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ وَ هُوَ:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أَحْمَدُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَارَ الْإِسْلَامَ دِیناً لِنَفْسِهِ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ حُکَّاماً لِصُنْعِهِ وَ حُسْنِ تَدْبِیرِهِ وَ نَظَراً مِنْهُ لِعِبَادِهِ وَ اخْتَصَّ بِهِ مَنْ أَحَبَّ مِنْ خَلْقِهِ فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ مُحَمَّداً ص فَعَلَّمَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ إِکْرَاماً وَ تَفَضُّلًا لِهَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَدَّبَهُمْ لِکَیْ یَهْتَدُوا وَ جَمَعَهُمْ لِئَلَّا یَتَفَرَّقُوا وَ وَفَّقَهُمْ لِئَلَّا یَجُورُوا فَلَمَّا قَضَى مَا کَانَ عَلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ مَضَى إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ حَمِیداً مَحْمُوداً ثُمَّ إِنَّ بَعْضَ الْمُسْلِمِینَ أَقَامُوا بَعْدَهُ رَجُلَیْنِ رَضُوا بِهُدَاهُمَا وَ سِیرَتِهِمَا قَامَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ تَوَفَّاهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ وَلَّوْا بَعْدَهُمَا الثَّالِثَ فَأَحْدَثَ أَحْدَاثاً وَ وَجَدَتِ الْأُمَّةُ عَلَیْهِ فِعَالًا فَاتَّفَقُوا عَلَیْهِ ثُمَّ نَقَمُوا مِنْهُ فَغَیَّرُوا ثُمَّ جَاءُونِی کَتَتَابُعِ الْخَیْلِ فَبَایَعُونِی فَأَنَا أَسْتَهْدِی اللَّهَ بِهُدَاهُ وَ أَسْتَعِینُهُ عَلَى التَّقْوَى أَلَا وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَیْنَا الْعَمَلَ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص وَ الْقِیَامَ عَلَیْکُمْ بِحَقِّهِ وَ إِحْیَاءَ سُنَّتِهِ وَ النُّصْحَ لَکُمْ بِالْمَغِیبِ وَ الْمَشْهَدِ وَ بِاللَّهِ نَسْتَعِینُ عَلَى ذَلِکَ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ قَدْ تَوَلَّیْتُ أُمُورَکُمْ حُذَیْفَةَ بْنَ الْیَمَانِ وَ هُوَ مِمَّنْ أَرْتَضِی بِهُدَاهُ وَ أَرْجُو صَلَاحَهُ وَ قَدْ أَمَرْتُهُ بِالْإِحْسَانِ إِلَى مُحْسِنِکُمْ وَ الشِّدَّةِ عَلَى مُرِیبِکُمْ وَ الرِّفْقِ بِجَمِیلِکُمْ أَسْأَلُ اللَّهَ لَنَا وَ لَکُمْ حُسْنَ الْخِیَرَةِ وَ الْإِحْسَانَ وَ رَحْمَتَهُ الْوَاسِعَةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.»
قَالَ ثُمَّ إِنَّ حُذَیْفَةَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ قَالَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَا الْحَقَّ وَ أَمَاتَ الْبَاطِلَ وَ جَاءَ بِالْعَدْلِ وَ دَحَضَ الْجَوْرَ وَ رکبت [کَبَتَ] الظَّالِمِینَ. أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً حَقّاً وَ خَیْرُ مَنْ نَعْلَمُهُ بَعْدَ نَبِیِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ أَحَقُّهُمْ بِالْأَمْرِ وَ أَقْرَبُهُمْ إِلَى الصِّدْقِ وَ أَرْشَدُهُمْ إِلَى الْعَدْلِ وَ أَهْدَاهُمْ سَبِیلًا وَ أَدْنَاهُمْ إِلَى اللَّهِ وَسِیلَةً وَ أَقْرَبُهُمْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص رَحِماً أَنِیبُوا إِلَى طَاعَةِ أَوَّلِ النَّاسِ سِلْماً وَ أَکْثَرِهِمْ عِلْماً وَ أَصْدَقِهِمْ طَرِیقَةً وَ أَسْبَقِهِمْ إِیمَاناً وَ أَحْسَنِهِمْ یَقِیناً وَ أَکْثَرِهِمْ مَعْرُوفاً وَ أَقْدَمِهِمْ جِهَاداً وَ أَعَزِّهِمْ مَقَاماً أَخِی رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَبِی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ زَوْجِ الزَّهْرَاءِ الْبَتُولِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فَقُومُوا أَیُّهَا النَّاسُ فَبَایِعُوا عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ فَإِنَّ لِلَّهِ فِی ذَلِکَ رِضًى وَ لَکُمْ مَقْنَعٌ وَ صَلَاحٌ؛ وَ السَّلَامُ.
فَقَامَ النَّاسُ بِأَجْمَعِهِمْ فَبَایَعُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع بِأَحْسَنِ بَیْعَةٍ وَ أَجْمَعِهَا.......