سفارش تبلیغ
صبا ویژن

139) سوره زمر (39) آیه 17 وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوت

بسم الله الرحمن الرحیم

139) سوره زمر (39) آیه 17

وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ

ترجمه

و کسانی که از طاغوت کناره‌گیری کردند، از اینکه بپرستندش، و به خدا بازگشتند، [فقط] برایشان بشارت! پس، بشارت بده بندگانم را ...

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«اجْتَنَب» از ماده «جنب» است. این ماده در دو معنا به کار می‌رود: یکی جَنب و سمت و ناحیه [که در فارسی هم رواج دارد] و دیگری به معنای «دوری» و فاصله گرفتن؛ و «جُنُب» را هم از همین باب گویند که به خاطر وضعیتی که بر او عارض شده باید از نماز و مسجد و ... اجتناب کند. (معجم المقاییس اللغة1/ 483) شاید تعبیر «کناره» در فارسی بهترین معادل آن باشد که هم بر «پهلو» دلالت می‌کند و هم در ترکیب‌هایی مانند «کناره‌گیری» بر دوری و فاصله گرفتن.

«الطَّاغُوتَ» از ماده «ط‌غ‌و» یا «ط‌غ‌ی» است که این ماده دلالت دارد بر تجاوز از حد با سرکشی و عصیان؛ چنانکه در مورد آبی هم که در زمان نوح همه‌جا را فراگرفت تعبیر «طغی الماء» (حاقه/11) به کار رفته است. «طاغوت» بر وزن «فَعَلوت» (مانند جبروت، ملکوت)‌ است[1] (مفردات ألفاظ القرآن/520) که این صیغه دلالت بر مبالغه فراوان می‌کند (الکشاف4/ 120).[2] تفاوت طغیان با «تجاوز» در این است که تجاوز صرفا از حد گذر کردن است، اما طغیان از حد گذر کردنی است که با نوعی قهر و غلبه همراه باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم8/ 63) و تفاوتش با «عتو» (سرکشی) در این است که شدت بیشتری دارد و سرکشی‌ای است که با قهر و غلبه همراه و مستلزم ظلم است (الفروق فی اللغة/224)[3]

«أَناب» از ماده «ن‌وب» به معنای «رجوع مکرر به جایی» است و به همین جهت به زنبور عسل هم  «نَوْب» گفته می‌شود چون دائما به کندوی خود برمی‌گردد.[4] و «الْإِنَابَةُ إلى اللّه» به معنای رجوع به جانب خداوند با توبه و اخلاص عمل برای اوست (مفردات ألفاظ القرآن/ 827) و در تفاوت «انابه» با «رجوع» گفته‌اند که انابه، رجوع به سمت طاعت، و دارای بار معنایی مثبت است و لذا به کسی که به جانب معصیت برگردد تعبیر اناب به کار نمی‌رود. (الفروق فی اللغة/300)

«عِبادِ» در اصل «عبادی» بوده است که یاء آن، به خاطر «فصل» (توقف در این کلمه و جدا افتادنش از جمله بعد) حذف شده است (إعراب القرآن الکریم3/ 13)[5]

شأن نزول

از زید بن اسلم نقل شده است که آیه «وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها» در وصف سه نفر که در زمان جاهلیت هم بر اعتقاد به توحید بودند و «لا اله الا الله» می‌گفتند، نازل شده است: زید بن عمرو بن نفیل، ابوذر غفاری، و سلمان فارسی[6]

(لباب النقول/184- 185، و أسباب النزول/205) به نقل از دلائل الصدق لنهج الحق، ج‏5، ص258

حدیث

1) از امام صادق ع از قول امام باقر ع روایت شده است که:

شما [= کسانی که بر وصیت پیامبر ص در مورد اهل بیت پایدار ماندید] هستید «کسانی که از طاغوت کناره‌گیری کردند، از اینکه بپرستندش»؛ و هرکس که از جبّار و ستمگری اطاعت کند او را پرستیده است.

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص502 ؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏8، ص770

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ:

 أَنْتُمْ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ.[7]

2) امام باقر ع فرمود:

کسی که به سخنگویی کاملا گوش بسپارد (به سخنان وی دل بدهد) بتحقیق که او را پرستیده است؛ پس اگر سخنگو، مطلبی را از جانب خدای عز و جل ادا کند، محققا خدا را پرستیده است؛ و اگر سخنگو مطلبی را ار جانب شیطان ادا کند قطعا که شیطان را پرستیده است.

الکافی، ج‏6، ص435

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَرْمَنِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ.

3) امام صادق ع فرمود: بدرستی که بنی‌امیه مردم را در آموزش ایمان آزاد گذاشتند اما در آموزش شرک [اینکه چه مولفه‌هایی موجب ورود شرک در عقاید و اعمال انسان می‌شود] آزاد نگذاشتند تا هنگامی که آنها را به سوی شرک سوق دادند، نفهمند.

الکافی، ج‏2، ص416

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوه‏.

تدبر

1) «وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ»: این آیه مقدمه آیه‌ای است که بشارت به آزاداندیشان می‌دهد، کسانی که سخنان را می‌شنوند و بهترین را برمی‌گزینند (که ان‌شاءالله فردا بحث خواهد شد). عبادت کردن فقط خم و راست شدن نیست. هر سخنگویی که انسان به وی دل دهد، عبادتش کرده است (حدیث2). برای همین، شرط اول آزاداندیشی و تحقیق، کناره‌گیری از طاغوت و یکسره خود را وقف حقیقت محض (خدا) کردن و بین حقیقت و باطل فرق گذاشتن است. دروغ می‌گوید کسی که تعلق خاطری به طاغوتی دارد، ویا مرزی بین حقیقت و باطل قبول ندارد، و ادعای آزاداندیشی هم می‌کند. چرا که آزاداندیشی، یعنی به هیچ باطلی تعلق خاطر نداشتن؛ و فقط حقیقت را معیار قرار دادن و آزادانه به حقیقت رسیدن. پس، کسی که به حقیقت محض پشت پا زده است، چگونه می‌تواند ادعای آزاداندیشی داشته باشد؟!

و از عجایب عالم این است که امروزه کافران (که حقیقت محض را انکار می‌کنند) پرچمدار شعار آزاداندیشی شده‌اند و قبول پلوارالیسم و تکثرگرایی - که مرزی برای حقیقت و باطل قائل نیست - معیار آزاداندیشی معرفی می‌شود.

و این همان ترفند بنی‌امیه است (حدیث3)، یعنی اجازه می‌دادند حق بیان شود، اما اجازه نمی‌دادند دیدگاه‌های باطل به طور جدی به نقد کشیده شود؛ امروزه هم وقتی به نام پلورالیسم، حق و باطل یکسان احترام شود، و کنار زدن باطل تخطئه شود! انسانها باطل بودن باطل را نخواهند شناخت و لذا اهل باطل می‌توانند بر آنها مسلط شوند.

2) «وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ ...»: همواره کنار گذاشتن باطل، مقدم بر پیروی حق است. همان طور که ابتدا «لا اله» است و سپس «الا الله»، در این آیه هم ابتدا «اجتنبوا الطاغوت» است، سپس «انابوا الی الله»

به قول حافظ:

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

3) «الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها... فَبَشِّرْ عِبادِ»:

به لحاظ نحوی، «ان یعبدوها» بدل برای «الطاغوت» می‌باشد (الکشاف4/ 120)، یعنی آنچه در قبال طاغوت، اجتناب‌کردنی است، عبادت کردن و خاضع شدن و در برابر او تسلیم بودن است.

آین آیه منطق مذاکره با مستکبران عالم، که به حق خود راضی نیستند و می‌خواهند با زور و قدرتشان بر دیگران مسلط شوند، را نشان می دهد: اگر مستکبر دست از خوی تجاوزگریش بردارد، با او مشکلی نداریم، اما کسی که بنده خداست (عبادِ) به هیچ عنوان حاضر نیست در مقابل مستکبران عالم کرنش کند. (حدیث1)

4) «اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها»: انسان بخواهد یا نخواهد از کسی اطاعت می‌کند و در واقع کسی را عبادت می‌کند. اگر کسی می‌خواهد به سوی حقیقت محض (خدا) روی آورد، چاره‌ای ندارد که از هر دعوت باطل و غیرخدایی (طاغوت) دوری گزیند. خداوند در وجود انسان یک دل بیشتر قرار نداده (احزاب/4) و حقیقت و باطل را نمی‌توان با هم در یک دل جمع کرد.

5) «وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا ... وَ أَنابُوا ... فَبَشِّرْ عِبادِ» چرا بعد از بیان «کسانی که چنین و چنان‌اند» نفرمود «فبشرهم: بدانها بشارت بده» بلکه فرمود «فبشر عبادِ: بندگانم را بشارت بده»؟

الف. این از باب تشریف و احترامی است که خدا برای چنان کسانی قائل شده و نیز برای این است که در آیه بعد می‌خواهد آنها را توصیف کند به اینکه بندگان حقیقی خدا چگونه‌اند. (المیزان17/ 25)

ب. چون حقیقت عبودیت خدا چیزی جز این نیست که فرد از هر غیرخدایی گناره‌گیری کند و به سوی خدا برگردد. پس، به جای ضمیر، تعبیر «بندگانم» آورد تا نشان دهد، «آنها همان بندگان واقعی خدایند».

ج. ...

6) «وَ الَّذینَ ... لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ»

- در عبارت «لَهُمُ الْبُشْرى» «بشری» مبتدا و «لهم» خبر است. اینکه خبر مقدم آمده دلالت بر حصر یا تاکید شدید دارد. (فقط به آنها بشارت بده)

- همچنین «البشری» را مطلق آورد؛ و «الـ» آن هم می‌تواند «الـ» جنس باشد، یعنی هرگونه بشارتی (این بشارت به یک چیز معین محدود نشد)

- به علاوه تنها آیه‌ای در قرآن است که دوبار بشارت در آن تکرار شده است.

در واقع، در این آیه، به جای اینکه پاداش آنان را بیان کند، بر بشارت مطلق به آنها تاکید شدید کرده است و باز هم بشارت داده است. شاید وجهش این است که اگر کسی این گونه بود (از طاغوت کناره‌گیری کرد، از اینکه بپرستدش، و به خدا بازگشت) پاداشش و ثمره کارش قابل توصیف نیست، فقط به بشارت بدهید که خیلی وضعش خوب خواهد شد؛ اما نمی‌تواند تصور کند که چه چیزی و چه اندازه به او خواهند داد.



[1] . در اصل طَغَوُوتُ بوده که در آن لام‌الفعل (و) بر عین‌الفعل (غ) مقدم شده و سپس واو به خاطر اینکه متحرک و ما قبلش مفتوح بوده، به الف تبدیل شده است.

[2] . طاغوت، به نهایت طغیان رسیدن است (تفسیر صافی4/ 318)

[3] . «اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها»: «الطَّاغُوتَ» مفعول برای «اجتبوا» است و «ان یعبدوها» مصدر مؤول است (یعنی در معنای مصدر است و به صورت «عبادتها» بوده است) که بدل برای طاغوت می‌باشد، که این بدل، اصطلاحاً بدل اشتمال است (الکشاف4/ 120)؛ یعنی بدلی است که شامل محتوای مبدل منه خود می‌شود و نکته‌ای را به آن می‌افزاید. در واقع، تقدیر عبارت این گونه است: اجتناب کردند از طاغوت؛ درواقع، اجتناب کردند از پرستشش.

[4] البته کلمه «النُّوبَة» به گروهی از مردم سودان (که سیاهپوستند) نیز گفته می‌شود (کتاب العین8/ 379) و برخی این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که وجه تسمیه زنبور عسل به «نوب» از این جهت باشد که مقداری سیاهی در آن هست (کتاب الماء، ج‏3، ص1280)

[5] . البته برخی این را ناشی از رسم المصحف دانسته‌اند که در این صورت یک قاعده عمومی نیست بلکه از اقتضائات خاص قرآن است: إعراب القرآن و بیانه، ج‏8، ص40.

[6] . «أخرج ابن أبی حاتم، عن زید بن أسلم، أنّ هذه الآیة «وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها» نزلت فی ثلاثة نفر کانوا فی الجاهلیّة یقولون: «لا إله إلّا اللّه»؛ زید بن عمرو بن نفیل، و أبی‌ذرّ الغفاری، و سلمان الفارسی». روى الواحدی نحوه، عن ابن زید فی سبب نزول الآیة

[7] . این روایت هم درباره اجتناب از طاغوت قابل توجه است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ ... فَقَالَ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ یَعْنِی بِالْإِمَامِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ یَعْنِی الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ أَنِیبُوا إِلى‏ رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ  ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ الْإِمَامُ یُبَشِّرُهُمْ بِقِیَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِی الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ (الکافی، ج‏1، ص430)