540) سوره احزاب (33) آیه 51 تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤ
بسم الله الرحمن الرحیم
540) سوره احزاب (33) آیه 51
تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنی أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیماً
ترجمه
هر کس از آنها را که بخواهی [میتوانی] عقب برانی و هر کس را بخواهی به نزد خود جای دهی؛ و هرکس که درصددش برآمدی از آنان که [از او] کناره گرفته بودی، برای تو ایرادی ندارد؛ آن مناسبتر است تا دیدگانشان روشن شود و اندهگین نشوند و همگیشان بدانچه که به آنها دادهای راضی شوند؛ و خداوند میداند آنچه در دلهایتان است، و خداوند به همه چیز عالم و همواره بردبار است.
نکات ترجمه
«تُرْجی»
این کلمه را غالبا از ماده «رجأ» دانستهاند که به معنای «تأخیر» و «به تأخیر انداختن» است (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص495) و از این ماده، فعل امر «أرجِ» در قرآن کریم به کار رفته است (أَرْجِهْ وَ أَخاه؛ اعراف/111 و شعراء/36)
تعبیر «مُرجَون» (آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّه؛ بقره/106) را - که در برخی قرائتها به صورت «مُرجَئون» قرائت شده- نیز برخی از همین باب دانستهاند. (کتاب العین، ج6، ص174)
اما این احتمال را که «ترجی» در این آیه از ماده «رجی» باشد بسیاری از اهل لغت منتفی ندانستهاند؛ و قبلا توضیح داده شد که این ماده اخیر بر معنای «امید و رجاء» [یا «حاشیه و کناره چیزی»] دلالت دارد (جلسه402، http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-5/) که در این صورت هم باز آن را به نحوی دال بر تاخیر دانستهاند از این جهت که لازمه انتظار خیر کشیدن (امید و رجاء داشتن) نیز به تاخیر افتادن است؛ و «ارجاء» عبارت است از شخص را منتظر و امیدوار نگه داشتن نسبت به اینکه خیری به او برسد؛ و در این آیه یعنی به او را به خیر و خوبی امیدوار گردان و به وی وعده حسن عاقبت بده (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص80-81)
در مجموع، ماده «رجو» و «رجأ» و مشتقات آنها 28 مورد در قرآن کریم آمده است.
«تُؤْوی»
ماده «أوی» را در جایی جمع شدن (معجم المقاییس اللغة، ج1، ص152) یا به چیزی منضم شدن دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص104) و کلمه «مأوی» به مکانی گفته میشود که در آن گرد میآید و مستقر میشوند و در فارسی معادل کلمات قرارگاه و پناهگاه میباشد. (فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى ... فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى؛ نازعات/39و41)
البته ابنفارس بر این باور است که این ماده در معنای دومی هم به کار رفته و دلالت بر «شفقت و مهربانی ورزیدن» هم دارد (معجم المقاییس اللغة، ج1، ص152) اما مرحوم مصطفوی، که اصل معنای این ماده را «قصد کردن جایی به نیت استقرار و سکونت و استراحت در آن» معرفی کرده، معانیای مانند جمع شدن، منضم شدن و شفقت ورزیدن را از لازمههای این معنا میداند.
برخی کلمه «آیة» (جمع: آیات) را هم از این ماده میدانند؛ که درباره کلمه «آیه» و اینکه واقعا اصل آن چیست قبلا به تفصیل توضیح داده شد:
(جلسه229 http://yekaye.ir/al-baqarah-002-039/)
این ماده در قرآن کریم تنها به صورت فعل ثلاثی مجرد «أوی؛ یَأوی» و در معنای لازم (مثلا: إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْف؛ کهف/10) ویا ثلاثی مزید در باب افعال و در معنای متعدی (مثلا: َ آوى إِلَیْهِ أَخاه؛ یوسف/69؛ یا همین آیه محل بحث) و یا کلمه «مأوی» به کار رفته است.
اگر کلمه «آیة» را از مشتقات این ماده ندانیم، این ماده تنها 36 بار در قرآن کریم به کار رفته؛ اما اگر «آیه» را هم از این ماده بدانیم، باید گفت جمعا 418 بار در قرآن کریم آمده است.
اختلاف قرائت
تُرْجی/ تُرْجِئ
در قرائت اهل کوفه (حمزه، کسائی و عاصم؛ البته غیر از روایت شعبه از عاصم) و اهل مدینه (نافع) از قرائات سبع، و نیز قرائت اعشی و عباس (از قرائات شاذه) به صورت «تُرْجِی» (آخرش به «ی» و نه به «همزه» ختم میشود)
اما اهل مکه (ابنکثیر)، شام (ابنعامر)، بصره (ابوعامر) و نیز روایت شعبه از عاصم (از اهل کوفه)، از قرائات سبع، و یعقوب (از قراء عشره) و اعمش (از قراء شاذ) به صورت تُرْجِئ (با همزه) قرائت کردهاند. (مجمعالبیان، ج8، ص573[1]؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص425)[2]
شأن نزول
نزول این آیه را عموماً همراه با آیات 28-29 (که زنان پیامبر ص را بین ماندن با پیامبر و حفظ سادهزیستی، یا جدا شدن از ایشان مخیر کرده بود) دانستهاند که اگر زنان پیامبر ص میخواهند با پیامبر ص بمانند وی حق دارد در تقسیم اوقات خود بین آنها هر طور خواست رفتار کند و اگر خواست میتواند نوبت آنها را جلو یا عقب بیندازد یا اگر نوبت کسی را کنار گذاشته بود دوباره نوبت او را جلو بیندازد؛ هرچند به گزارش تاریخ پیامبر ص همچنان به مساوات بین آنها رفتار میکرد. (مجمع البیان، ج8، ص574[3]؛ تفسیر القمی، ج2، ص192؛ أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص371-372 [4])
البته برخی از مفسران هم این احتمال را ترجیح دادهاند که این آیه، ناظر به آیه قبل، (اینکه زنی خود را به پیامبر ص ببخشد) باشد، و مقصود از تعبیر «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ» آزادی پیامبر در رد یا قبول درخواست همسری چنین زنانی میباشد. (المیزان، ج16، ص335)
حدیث
1) از امام صادق ع درباره عبارت «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ: هر کس از آنها را که بخواهی [میتوانی] عقب برانی و هر کس را بخواهی به نزد خود جای دهی» روایت شده که فرمودند:
کسی را جای دهد یعنی با او نکاح کند، و کسی را که به تاخیر اندازد یعنی که طلاق دهد.
تفسیر القمی، ج2، ص193؛ الکافی، ج5، ص388[5]
قَالَ الصَّادِقُ ع:
مَنْ آوَى فَقَدْ نَکَحَ وَ مَنْ أَرْجَى فَقَدْ طَلَّقَ.
تدبر
1) «تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ»
هر کس از آنها را که بخواهی [میتوانی] عقب برانی و هر کس را بخواهی به نزد خود جای دهی.
مقصود از این تعبیر چیست؟
الف. آیه در مورد زنان پیامبر ص و تقسیم زمان بین آنهاست. میدانیم که کسی که بیش از یک همسر داشته باشد شرعاً موظف است شبهایش را بین زنانش تقسیم کند؛ و این آیه پیامبر ص را از این حکم استثناء میکند و ایشان میتواند زمان آنها را جلو یا عقب بیندازد (قتاده، مجمعالبیان، ج8، ص574) هرچند همه نقلهای تاریخی این است که ایشان تا آخر عمر بر رعایت این مساوات بشدت اصرار میورزید. (البحر المحیط، ج8، ص496)[6]
ب. این آیه، ناظر به آیه قبل، (اینکه زنی خود را به پیامبر ص ببخشد) میباشد، و مقصود اختیار داشتن پیامبر در رد یا قبول درخواست همسری چنین زنانی میباشد. (المیزان، ج16، ص335؛ زید بن اسلم و طبری، مجمعالبیان، ج8، ص574)
ج. میتوانی از همبستری با هریک از زنانت که خواستی، بدون اینکه طلاقش دهی، دوری گزینی؛ و بدون عقد مجدد دوباره به سراغ او بروی (مجاهد، جبائی، و ابومسلم، مجمعالبیان، ج8، ص574)
د. هریک از زنانت را میتوانی طلاق دهی یا نگهداری (ابنعباس، مجمعالبیان، ج8، ص574) یعنی شبیه مضمون آیه 28
ه. با هرکس از زنان امت میتوانی ازدواج کنی یا نکنی (حسن بصری[7]، مجمعالبیان، ج8، ص575)
و. ...
توجه:
اغلب مفسران، یکی از دو دیدگاه اول را در تفسیر آیه برگزیده اند و با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، بعید نیست که همه این دیدگاهها، بویژه هر دو دیدگاه نخست، در آیه مستقلا مورد نظر بوده باشد، و موید این مطلب این است که دو قرائت «ترجی» و «ترجئ» به نحو متواتر روایت شده است و غالبا مفسرانی که قرائت «ترجئ» (به تاخیر بیندازی) را مد نظر قرار داده، معنای اول، و مفسرانی که قرائت «ترجی» (امیدوار کنی) را مد نظر قرار دادهاند، تفسیر دوم را ترجیح داده اند. (که در تفسیر دوم، در واقع، خدا از پیامبر ص میخواهد که یا تشکر از آنها و امید دادنشان به جزای اخروی، درخواست آنها را رد کند. توضیح در نکات ترجمه)
2) «تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ ... وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیماً»
اگر خدا حکمی میدهد که بشدت ابعاد عاطفی دارد، خودش از آنچه در دل شما میگذرد آگاه است؛ و حکم خود را بر اساس علم (شناخت همه جانبه ابعاد روانشناختی و ملاحظات اجتماعی) و بردباری (نه تعجیل و قضاوت مبتنی بر احساساتی شدن) صادر کرده است.
3) «تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنی أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیماً»
با توجه به فرازمان و مکان بودن قرآن کریم، هدف از این آیه چیست؟
شبهه
این آیه اولا درباره یک حکم خاص مربوط به پیامبر ص است و وقتی پیامبر ص از دنیا برود، دیگر سالبه به انتفای موضوع است. به علاوه، به لحاظ تاریخی، اگر آیه ناظر به اختیار پیامبر درباره زنانی است که خود را به پیامبر ص میبخشند، میدانیم که تنها یک زن به پیامبر پیشنهاد داد که خودش را به پیامبر ص ببخشد، که در اینکه پیامبر آن را پذیرفت یا نه، مساله قطعی نیست؛ و اگر هم پذیرفته باشد، جواز آن که در آیه قبلی آمده بود. اگر هم درباره اختیار پیامبر ص برای عدم مساوات بین زنانش است، میدانیم که پیامبر ص هیچگاه مساوات بین زنان خود را کنار نگذاشت. پس این دستورالعمل حتی در زمان خود پیامبر ص هم اجرا نشد.
پس فایده گنجاندن این آیه در قرآنی که برای همه زمانها قرار است باقی بماند چیست؟
پاسخ (تاملی در ابعاد متنوع آیات قرآن و مسأله نسخ)
یکی از نکات مهم در فهم آیات قرآن کریم، توجه به ابعاد متعددی است که در نزول یک آیه مد نظر است. حتی اگر آیهای در مقام بیان یک حکم شرعی باشد، مضمون صریحِ آن حکم، که باید بدان عمل شود، تنها یکی از ابعاد مورد نظر در آن آیه است؛ و همان حکم چهبسا ابعاد انسانشناختی، اجتماعی، و ... را برای مخاطب باز کند که اهمیتی گاه بمراتب بیشتر از مضمون مستقیم آن حکم داشته باشد.
آیاتی که که در مقام بیان احکامی اختصاصی برای پیامبر ص میباشد اینچنیناند. مثلا آمدن این آیه در قرآن کریم حاوی پیامهای متعددی برای هر مسلمان است؛ از جمله:
الف. کسی که در جایگاه پیامبری و رهبری حکومت دینی قرار میگیرد، حتی ازدواجش بشدت ابعاد اجتماعی غیرشخصی پیدا میکند و حکم شرعی ویژه طلب میکند (جلسه قبل، تدبر3) و «براى افرادى که مسئولیّتهاى سنگین دارند گاه باید اختیاراتى ویژه گذاشت» (تفسیر نور، ج9، ص387)
ب. آیه از زوایای مختلف، مخاطب را متوجه جایگاه و شأن بالای پیامبر میکند: خدا برای نشان دادن جایگاه پیامبر، تخفیفات ویژهای به وی داد که به هیچ مسلمان دیگری داده نشده است؛ با این حال، پیامبر ص هم اصلا از آن تخفیفات استفاده نکرد و بشدت بر خود سخت میگرفت تا کسی از او نرنجد.
ج. شأنی که خدا برای همسران پیامبر ص قرار داده، صرفاً و صرفاً به خاطر این بود که پیامبر ص آنان را به همسری برگزیده است، نه اینکه خود آنان امتیاز ویژهای داشته باشند (چرا که پیامبر کاملا اختیار دارد با جدایی، هریک از آنان را از این جایگاه محروم کند)؛ و این بسیار متفاوت است با اهل بیت پیامبر ص که خدا خود آنها را کرامت ویژه بخشید و از هر پلیدیای پاک فرمود. (احزاب/33)
د. ...
4) «... ذلِکَ أَدْنی أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ»
خدا اگر از کسانی [در اینجا: زنان پیامبر ص] انتظار دارد سختیهای بیشتری را تحمل کنند در عوض احکامی را هم قرار میدهد که مایه چشم روشنی آنان باشد و غم را از دلشان بزداید و آنان را راضی کند.
موارد زیر حالت تخصصی به خود گرفت لذا در کانال نگذاشتم
5) «وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ»
متناسب با هر معنایی که برای فراز اول این آیه در نظر بگیریم (تدبر1) مقصود از تعبیر «و هرکس که درصددش برآمدی از آنان که [از او] کناره گرفته بودی» تفاوت میکند. به همان ترتیب، این معانی قابل استنباط است:
الف. نوبت و زمان کسی را که عقب انداختهای بخواهی جلو بیندازی ...
ب. کسی را که ابتدا به درخواستش برای ازدواج با تو جواب منفی دادهای را بخواهی جواب مثبت دهی.
ج. اگر از هریک از زنان دوری گزیدی، میتوانی دوباره او را نزد خود بخوانی.
د. اگر هریک از زنانت را طلاق دادی، دوباره میتوانی با او ازدواج کنی.
ه. هر زنی را که قبلا مساله ازدواجش با تو مطرح شده و رد کردهای را دوباره میتوانی ببرای ازدواج با او اقدام کنی.
6) «ذلِکَ أَدْنی أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیماً»
مرجع ضمیر « ذلِکَ: آن» چیست؟
الف. اشاره است به عبارت قبلی (مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ)، یعنی اینکه کسی از آنها بطلبی که قبلا از او کناره گرفتی، موجب جشم روشنی او میشود و اندوه را از دل او میزداید و .... چرا که میفهمد تو او را طلاق ندادهای (ابنعباس و مجاهد، مجمعالبیان، ج8، ص575)
ب. اینکه بدانند اگر تو اقدامی در جلو و عقب انداختن نوبت آنها [یا ازدواج کردن یا نکردن با آنها] انجام دهی به رخصت الهی است، موجب اطمینان خاطر آنها میشود و دیگر از تو دلگیر نخواهند شد و ... (قتاده، مجمعالبیان، ج8، ص575)
ج. اینکه بدانند اگر تو از آنها کناره گرفتی همچنان میتوانی دوباره درصدد او برآیی، موجب سرور و امید وی میشود و .... (جبائی، مجمعالبیان، ج8، ص575)
د. این رخصت الهی مایه چشم روشنی و عدم ناراحتی و رضایت خاطر آنها خواهد شد، زیرا میدانند که اگر دستور خداست، خدا به آنان ثواب خواهد داد، در حالی که اگر صرفا از جانب تو بود، چهبسا این را حمل بر تمایل شخصی تو میکردند و پاداشی برای خود متصور نمی دیدند. (به نقل مجمعالبیان، ج8، ص575)
ه. اشاره است به کل عبارات قبل، یعنی آن را که جلو میاندازی، خوشحال و راضی میشود، و یا این حکم، آن را هم که عقب میاندازی و یا کنارهگیری، همچنان امیدوار است (المیزان، ج16، ص336)
و. ...
[1] . قرأ أهل الکوفة غیر أبی بکر إلا الأعشى و عباس و أهل المدینة «تُرْجِی» بغیر همز و الباقون بالهمز.
[2] . «أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ/ أَنْ یُقِرَّ أَعْیُنَهُنَّ / أَنْ تُقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ»: جمهور/ ابنمحیصن/ مجهول
«کُلُّهُنَّ/ کُلَّهُنَّ»: جمهور/ابوایاس
و قرأ الجمهور: أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ: مبنیا للفاعل من قرت العین
و ابن محیصن: یقر من أقر أعینهن بالنصب، و فاعل تقر ضمیر الخطاب، أی أنت.
و قرئ: تقر مبنیا للمفعول، و أعینهن بالرفع.
و قرأ الجمهور: کُلُّهُنَّ بالرفع، تأکیدا لنون یَرْضَیْنَ
و أبو إیاس حوبة بن عائد: بالنصب تأکیدا لضمیر النصب فی آتَیْتَهُنَّ. (البحر المحیط فی التفسیر، ج8، ص496)
[3] . نزلت الآیة الأولى حین غار بعض أمهات المؤمنین على النبی ص و طلب بعضهن زیادة النفقة فهجرهن شهرا حتى نزلت آیة التخییر فأمره الله تعالى أن یخیرهن بین الدنیا و الآخرة و أن یخلی سبیل من اختار الدنیا و یمسک من اختار الله تعالى و رسوله على أنهن أمهات المؤمنین و لا ینکحن أبدا و على أنه یؤوی من یشاء منهن و یرجی من یشاء منهن و یرضین به قسم لهن أو لم یقسم أو قسم لبعضهن و لم یقسم لبعضهن أو فضل بعضهن على بعض فی النفقة و القسمة و العشرة أو سوى بینهن و الأمر فی ذلک إلیه یفعل ما یشاء و هذه من خصائصه ص فرضین بذلک کله و اخترنه على هذا الشرط فکان ص یسوی بینهن مع هذا إلا امرأة منهن أراد طلاقها و هی سودة بنت زمعة فرضیت بترک القسم و جعلت یومها لعائشة عن ابن زید و غیره و قیل لما نزلت آیة التخییر أشفقن أن یطلقن فقلن یا نبی الله اجعل لنا من مالک و نفسک ما شئت و دعنا على حالنا فنزلت الآیة و کان ممن أرجی منهن سودة و صفیة و جویریة و میمونة و أم حبیبة فکان یقسم لهن ما شاء کما شاء و کان ممن آوى إلیه عائشة و حفصة و أم سلمة و زینب و کان یقسم بینهن على السواء لا یفضل بعضهن على بعض عن ابن رزین
[4] . .قال المفسرون [نزلت] حین غار بعض نساء النبی صلى اللَّه علیه و سلم و آذینه بالغیرة و طلبن زیادة النفقة، فهجرهن رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم شهراً حتى نزلت آیة التخییر، و أمره اللَّه تعالى أن یخیرهن بین الدنیا و الآخرة، و أن یُخَلِّیَ سبیل من اختارت الدنیا و یمسک [منهن] من اختارت اللَّه سبحانه و رسوله، على أنهن أمهات المؤمنین، و لا ینکحن أبداً، و على أن یؤوی إلیه من یشاء و یُرْجِی منهن [إلیه] من یشاء، فَیَرْضین به، قَسَمَ لَهُنَّ أو لم یَقْسِم، أو فضّل بعضهن على بعض بالنفقة و القسمة و العشرة، و یکون الأمر فی ذلک إلیه یفعل ما یشاء، فرضین بذلک کله، فکان رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم مع ما جعل اللَّه تعالى له من التَّوْسِعَة یُسَوِّی بینهن فی القِسْمَة.
و قال قوم: لما نزلت آیة التخییر أشفقن أن یطلقهن فقلن: یا نبی اللَّه، اجعل لنا من مالک و نفسک ما شئت، و دعنا على حالنا، فنزلت هذه الآیة
[5] . در کافی به جای طلق، فلم ینکح آمده است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... قُلْتُ أَ رَأَیْتَ قَوْلَهُ «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ» قَالَ مَنْ آوَى فَقَدْ نَکَحَ وَ مَنْ أَرْجَأَ فَلَمْ یَنْکِحْ
[6] . اتفقت الروایات على أنه علیه الصلاة و السلام، کان یعدل بینهن فی القسمة حتى مات، و لم یستعمل شیئا مما أبیح له، ضبطا لنفسه و أخذا بالفضل، غیر ما جرى لسودة مما ذکرناه (روایت شده که سوده خودش زمانهای خود را به عایشه بخشیده بود)
[7] . وی گفته است « و اگر پیامبر ص از کسی خواستگاری کرد، او بر دیگران تقدم دارد و مادامی که از خواستگاریش منصرف نشده، کس دیگری حق ازدواج با آن زن را ندارد» که البته چنین برداشتی مبتنی بر هیچ نکتهای در آیه نیست.