سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1098) سوره عبس (80) آیه 12 فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ

 فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ

6صفر 1445 1/6/1402

ترجمه

پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛

اختلاف قرائت

شاءَ[1]

نکات ادبی

شاءَ

درباره ماده «شیء» و فعل «شاء»‌ و مطالب مربوط به آن از جمله تفاوت مشیت و اراده توضیحات مفصلی قبلا گذشت. جلسه 1081 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-16/

ذَکَرَهُ

درباره ماده «ذکر» ذیل آیه 4 همین سوره بحث شد. جلسه 1089 https://yekaye.ir/ababsa-80-04/

فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ

این آیه جمله معترضه‌ای است بین آیه قبل و بعد آن، یعنی بین کلمه «تذکرة» در آیه قبل، و صفت آن یعنی «فی صحف» که در حقیقت متعلق به یک محذوفی است که آن محذوف، وصف «تذکرة» است یعنی به این صورت بوده است: «تذکرة کائنة فِی صُحُفٍ» (البحر المحیط، ج‏10، ص408[2]).

حدیث[3]

1) از جابر بن یزید جعفی روایت شده است که امام صادق ع فرمودند:

همانا رسول الله ص روالش این بود که اصحابش را [به تعالیم الهی] دعوت می‌کرد. پس هرکس که خداوند خیر او را می‌خواست به وی گوش می‌داد و آنچه را که ایشان بدان دعوت می‌کرد می‌فهمید؛ و کسی که خداوند خیرش را نمی‌خواست بر دلش مهر می‌زد پس نه گوش می‌داد و نه درک می‌کرد؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «[و از آنان کسانى هستند که به تو گوش مى‏دهند،] تا آن گاه که از نزد تو بیرون شوند به کسانى که علم به آنها داده شده مى‏گویند: الآن چه گفت؟ آنها کسانى هستند که خداوند بر دل‏هاى آنها مهر نهاده است [و از هواهاى خود پیروى کرده‏اند].» (محمد/16) و نیز فرمود: «مسلّما تو مردگان را نتوانى شنواند و دعوت خود را به کَرها، در جایى که پشت کرده و رویگردانند نتوانى رساند. و تو هدایت‏کننده کوردلان از گمراهیشان نیستى‏» (نمل/80-81).

الأصول الستة عشر، ص222

قَالَ جَعْفَرٌ: وَ حَدَّثَنِی حُمَیْدُ بْنُ شُعَیْبٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، قَالَ جَابِرٌ: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا السَّلَام‏ یَقُولُ:

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَدْعُو أَصْحَابَهُ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا یَدْعُوهُ إِلَیْهِ، وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ شَرّاً طَبَعَ عَلَى قَلْبِهِ، فَلَا یَسْمَعُ وَ لَا یَعْقِلُ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ-: «حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» وَ قَالَ: «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ» الْآیَة.

این روایت البته فقط با اشاره به آیه اول، در تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (ص571)[4] نیز آمده،

و باز به همین صورت ولی با سند کامل به نقل ابوبصیر از امام باقر ع در تفسیر القمی (ج‏2، ص303)[5] روایت شده؛

و از قول اسحاق بن عمار هم در تفسیر العیاشی (ج‏2، ص273)[6] از امام صادق ع روایت شده، با این تفاوت که در نقل اخیر، حضرت به جای دو آیه فوق، به آیه «أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ: آنهایند کسانى که خداوند بر دل‏ها و گوش و چشمانشان مهر (نافهمى و شقاوت) نهاده و آنها همان غافلانند.» (نحل/108)‌ استشهاد فرموده‌اند؛ که احتمال دارد به خاطر شباهت این آیات در عبارت «أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» اشتباه از راوی یا ناسخ باشد.

 

2) از امام صادق ع روایت شده است که در فرازی از روایتی طولانی فرمودند:

از سر مردم دست بردارید و نگویید فلانی عموی من یا برادرم یا پسرعمویم یا همسایه‌ام است*؛ اگر خداوند خیر کسی را بخواهد روحش را پاک گرداند پس او سخن معروفی نشنود مگر اینکه بدان اذعان کند، و سخن منکری نشنود مگر اینکه آن را انکار نماید، ‌سپس خداوند در دلش کلمه‌ای اندازد که کارش بدان جمع شود.

* پی نوشت: ظاهرا مقصود حضرت از این جمله آن است که گمان نکنید که به خاطر قرابت یا رفاقتی که با کسی دارید می‌توانید کاری کنید که وی حتما و قطعا به راه راست هدایت شود.

الکافی، ج‏1، ص165؛ و ج‏2، ص213؛ المحاسن، ج‏1، ص200[7]

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ [أَبِی] إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ [/أَبِی] سَعِیدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: یَا ثَابِتُ مَا لَکُمْ وَ لِلنَّاسِ کُفُّوا عَنِ النَّاسِ ...[8]

کُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا یَقُولُ أَحَدٌ عَمِّی وَ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ جَارِی؛ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ فَلَا یَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْکَراً إِلَّا أَنْکَرَهُ ثُمَّ یَقْذِفُ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ کَلِمَةً یَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.

این عبارات با مقدمه‌ها و موخره‌های متفاوت و سندهای دیگری نیز از امام صادق ع (مثلا خطاب به مومن الطاق (ابوجعفر محمد بن نعمان الاحول) در تحف العقول، ص312[9]؛ یا خطاب به عبدالغفار جاری در بصائر الدرجات، ج‏1، ص16[10] و ...) روایت شده است.

تدبر

1) «فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ»

این آیه جمله معترضه‌ای است که متضمن یک نحوه وعده و وعید است (البحر المحیط، ج‏10، ص408[11]). یعنی وقتی کلمه «تذکرة» در آیه قبل مطرح شود، پیش از اینکه کلام در روال خودش ادامه یابد و توضیح دهد که این تذکرة در کجاست، هشداری داد که البته چون مایه تذکر است تنها به درد کسی می‌خورد که خودش بخواهد تذکر را پذیرا باشد و در دعوت الهی زور و اجبار اثربخش نخواهد بود؛ بلکه خود شخص باید بخواهد (مجمع البیان، ج‏10، ص665[12]؛ المیزان، ج‏20، ص201[13]).

به تعبیر دیگر می‌خواهد بیان کند که اگر کسی پذیرای تذکر نباشد این سخنان اثری در او نخواهد گذاشت و گمان نکنید با صرف بیان ما همه عامل خواهند شد.

تذکر اخلاقی

قرار نیست هرکس اسم مسلمان روی خود گذاشت بی‌عیب و نقص باشد و همه سخنان اسلام را عمل کند. به خودمان نگاه کنیم: آیا همه دستورات اسلام را مو به مو انجام می‌دهیم؟! پس چرا از دیگران انتظار داریم که چنین باشند و اگر این طور نبودند مسلمانی آنان را زیر سوال می‌بریم.

توجه شود: غرض از این سخن صرفا یک تذکر است که انتظارمان را از دیگران اصلاح کنیم و با دیدن یک اشتباه یا گناه، سریع انگ بی‌دینی و ... بر افراد نگذاریم، نه اینکه بخواهیم بی‌اعتنایی افراد به تذکرات الهی را توجیه کنیم. سخن این است که خداوند با کلام خودش و توسط پیامبر، مخاطبان مستقیم پیامبر را تذکر می‌دهد اما این تذکر در برخی از آنها، که حتی در زمره اصحاب ایشان‌اند، اثری نمی‌گذارد زیرا نخواسته‌اند که تذکر را بپذیرند؛ و این یک وضعیتی است که ما به طریق اولی باید در محاسباتمان در جامعه دینی جدی بگیریم.

 

2) «فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ»

وقتی کلام خداوند که توسط پیامبر اکرم بیان می‌شود، تا وقتی خود شخص نخواهد در وی اثری نخواهد گذاشت، تکلیف تذکر دادن‌های ما معلوم است.

ثمره اخلاقی

ضابطه تذکر مناسب، این نیست که حتما در مخاطب اثر کند. یکی از عوامل برای اثر کردن تذکر در افراد، خواست درونی خود آنان است؛ یعنی باید در آنها آمادگی‌ای برای پذیرش حق و تذکر باشد تا تذکر دادن در آنها موثر واقع شود. پس این گونه نیست که اگر تذکر اثر نداد حتما تذکر دهنده از روش درستی استفاده نکرده است.

این سخن به معنای آن نیست که همواره تقصیر از مخاطب است و هر تذکر دهنده‌ای به وظیفه خود درست عمل کرده؛ خیر؛ واضح است که گاهی وقتها تذکردهنده شرایط لازم برای اثرگذاری تذکر را رعایت نکرده است؛ اما سخن این است که صرف اثر نکردن تذکر، دلیل بر نارسایی و نامناسب بودن نحوه اقدام تذکردهنده نیست.

 

3) «فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ»

اغلب مرجع ضمیر «ه» در «ذَکَرَهُ» را «تذکرة» در آیه قبل دانسته‌اند؛‌ اما اگر چنین است چرا به صورت مذکر آمد و نفرمود: «ذَکَرَها»؛ بویژه که در آیه قبل از ضمیر مونث استفاده کرده بود و فرموده بود: «إِنَّها تَذْکِرَةٌ»؟

الف. چون «تذکره» به معنای ذکر است؛ و این ضمیر به معنای این کلمه برگشت می‌کند نه به ظاهر آن (الکشاف، ج‏4، ص702[14]؛ البحر المحیط، ج‏10، ص408).

ب. ممکن است مرجع ضمیر، قرآن (که در ادامه فرمود جایگاهش در صحف مکرمه است) باشد؛ یعنی هرکه بخواهد می‌تواند از این قرآن تذکر گیرد؛ و در این صورت چه‌بسا تلویحی دارد که مطالب قرآن همگی در لوح فطرت ما از قبل ثبت شده است (المیزان، ج‏20، ص201[15])؛ و لذا عمده آنها یادآوری است، نه ارائه مطلبی که هیچ سابقه‌ای از آن نداریم؛ که در این صورت باز هم تاکیدی است بر اینکه در دعوت قرآن، اکراه و اجبارى نیست و هرکس بخواهد با اختیار خودش آن‏ را مى‏پذیرد (تفسیر نور، ج‏10، ص386).

ج. ...

 

 

 


[1] . قراءة الإمالة عن حمزة وابن ذکوان تقدمت، وانظر الآیة / 20 من سورة البقرة. وکذا حکم الهمز فی الوقف (معجم القراءات ج 10، ص307).

[2] . فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ: أی فمن شاء أن یذکر هذه الموعظة ذکره، أتى بالضمیر مذکرا لأن التذکرة هی الذکر، و هی جملة معترضة تتضمن الوعد و الوعید، فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِیلًا»، و اعترضت بین تذکرة و بین صفته، أی تذکرة: کائنة فِی صُحُفٍ.

[3] . در سایت الوحی ذیل این آیه حدیثی را از امام صادق ع بدین صورت روایت کرده است: «الصّادق (علیه السلام)- فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ أَیْ القُرآن.» و منبع را دو تفسیر قرار داده است: تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج17، ص376؛ بحرالعرفان، ج16، ص306. اولی که همین سایت است و در واقع منبع آن دومی است. کتاب «بحر العرفان و معدن الایمان» معروف به تفسیر برغانی و تفسیر کبیر، تألیف ملّا صالح بن آغا محمد برغانى قزوینى حائرى(متوفاى حدود سال 1270) است که ظاهرا این کتاب تاکنون منتشر نشده است و تنها به صورت نسخه خطی (در 17 جلد) موجود است. به متن ایشان دسترسی پیدا نکردم اما احتمال دارد ایشان مطلبی که در دو کتاب تفسیر القمی (ج‏2، ص405) و کتاب تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (ص: 739) آمده و ظاهرا توضیحی از مولف بوده به عنوان حدیث امام صادق ع برداشت کرده باشد. متن تفسیر قمی این است: «قَوْلُهُ کَلَّا إِنَّها تَذْکِرَةٌ قَالَ الْقُرْآن‏»؛ که اصلا جمله‌ای قبلش نیست که دلالت کند این «قال» سخن امام صادق ع است. متن تاویل الایات هم بدین قرار است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَالِکِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى بِأَیْدِی سَفَرَةٍ کِرامٍ بَرَرَةٍ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع. و معنى هذا التأویل فقوله سبحانه فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ أی القرآن فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ و هی الصحف المنزلة على الأنبیاء مثل صحف إبراهیم و موسى و مُکَرَّمَةٍ أی عند الله سبحانه‏ مُطَهَّرَةٍ من دنس الأنجاس لا یمسها إلا المطهرون من الناس‏... .»

چیزی که موید این برداشت است این است که در همین سایت و به نقل از همین دو منبع جملات بعدی فوق یعنی « فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ و هی الصحف المنزلة على الأنبیاء مثل صحف إبراهیم و موسى و مُکَرَّمَةٍ أی عند الله سبحانه‏ مُطَهَّرَةٍ من دنس الأنجاس لا یمسها إلا المطهرون من الناس» را هم به عنوان فرمایش امام صادق ع آورده است.

[4] . وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَدْعُو أَصْحَابَهُ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا یَدْعُوهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ سُوءاً طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا یَسْمَعُ وَ لَا یَعْقِلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ.

[5] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ وَهْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَدْعُو أَصْحَابَهُ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا یَدْعُوهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ شَرّاً طَبَعَ عَلَى قَلْبِهِ لَا یَسْمَعُ وَ لَا یَعْقِلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ إِلَى قَوْلِهِ ما ذا قالَ آنِفا.

[6] . عن إسحاق بن عمار قال: سمعت أبا عبد الله ع یقول إن رسول الله ص کان یدعو أصحابه فمن أراد به خیرا سمع و عرف ما یدعوه إلیه و من أراد به شرا طبع على قلبه فلا یسمع و لا یعقل و هو قوله: «أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ».

[7] . عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ ثَابِتٍ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا ثَابِتُ مَا لَکُمْ وَ لِلنَّاسِ کُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِکُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَهْدُوا عَبْداً یُرِیدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ یَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یُضِلُّوا عَبْداً لِلَّهِ یُرِیدُ اللَّهُ هُدَاهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُضِلُّوهُ کُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا یَقُلْ أَحَدُکُمْ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ جَارِی فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ فَلَا یَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْکَراً إِلَّا أَنْکَرَهُ ثُمَّ یَقْذِفُ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ کَلِمَةً یَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ ثَابِتٍ مِثْلَه‏

[8] . وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِکُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَهْدُوا عَبْداً یُرِیدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ یَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یُضِلُّوا عَبْداً یُرِیدُ اللَّهُ هِدَایَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُضِلُّوهُ

[9] . متن تحف در این فرازها کاملا شبیه متن کافی است با این تفاوت که این عبارات فرازهایی از یک وصیت بسیاری طولانی امام ع به مومن الطاق است.

[10] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَارِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ النَّاصِبَ مِنْ طِینَةِ النَّارِ وَ قَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ فَلَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْمُنْکَرِ إِلَّا أَنْکَرَه‏.

[11] . فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ: أی فمن شاء أن یذکر هذه الموعظة ذکره، أتى بالضمیر مذکرا لأن التذکرة هی الذکر، و هی جملة معترضة تتضمن الوعد و الوعید، فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِیلًا»، و اعترضت بین تذکرة و بین صفته، أی تذکرة: کائنة فِی صُحُفٍ.

[12] . «فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ» أی ذکر التنزیل أو القرآن أو الوعظ و المعنى فمن شاء أن یذکره ذکره و فی هذا دلالة على أن العبد قادر على الفعل مخیر فیه

[13] . و فی التعبیر بهذا التعبیر: «فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ» تلویح إلى أن لا إکراه فی الدعوة إلى التذکر فلا نفع فیها یعود إلى الداعی و إنما المنتفع بها المتذکر فلیختر ما یختاره.

[14] . فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ أى کان حافظا له غیر ناس، و ذکر الضمیر لأنّ التذکرة فی معنى الذکر و الوعظ

[15] . و قوله: «فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ» جملة معترضة و الضمیر للقرآن أو ما یذکر به القرآن من المعارف، و المعنى فمن شاء ذکر القرآن أو ذکر ما یذکر به القرآن و هو الانتقال إلى ما تهدی إلیه الفطرة مما تحفظه فی لوحها من حق الاعتقاد و العمل.