سفارش تبلیغ
صبا ویژن

290) سوره معارج (70) آیه 19 إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوع

بسم الله الرحمن الرحیم

290) سوره معارج (70) آیه 19 

إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً

ترجمه

بدرستی که انسان «هلوع» [= بسیار آزمند و بی‌تاب]  آفریده شده است.

نکات ترجمه

«هَلُوع» صیغه مبالغه از ماده «هلع» است که این ماده در اصل دلالت بر سرعت و تیزی می‌کند و وقتی در مورد انسان به کار می‌رود، منظور از آن چیزی شبیه به حرص است (معجم المقاییس اللغة، ج‏6، ص62) برخی از اهل لغت، این ماده را معادل «حرص» دانسته (لسان العرب، ج8، ص374) و برخی دیگر، خصوصا با توجه به ادامه همین آیه که در مقام توضیح این خصلت انسان است، معنای اصلی آن را «جَزَع» (بی‌تابی و اضطراب شدید) (فقه اللغه، ص70) معرفی کرده‌اند؛ که در میان صحابه و تابعین هردو نظر مطرح بوده (الدر المنثور، ج6، ص266)[1]، و بسیاری از اهل لغت (کتاب العین، ج1، ص107؛ المحیط فی اللغه، ج1، ص114) و مفسران (مجمع البیان، ج‏10، ص533) آن دو را با هم جمع کرده و به معنای «کسی که حرص شدید و جزع شدید دارد» گرفته‌اند. در مقابل، برخی هم گفته‌اند اصل این ماده دلالت بر تمایل به «در ناز و نعمت بسر بردن» دارد، که وقتی این میل فعال می‌شود به صورت حرص درمی‌آید، و وقتی شخص از به ثمر رسیدن آن ناامید می‌شود به صورت جزع خود را نشان می‌دهد، و معتقدند آنچه در ادامه آیه آمده، ثمره و اثر «هلوع» است نه معنای آن (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏11، ص269). این ماده تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.[2]

حدیث

1) در فرازی از یکی از دعاهایی که از امام سجاد ع روایت شده، آمده است:

و اگر این ضرری که به من رسیده یا فقری که ذلیلم کرده ویا بلایی که سراغم آمده، اگر اینها، خدایا، ناشی از خشم تو بر من است، که از خشمت به حلم تو پناه می‌برم؛ و اگر خواسته‌ای با اینها مرا امتحان کنی، که تو خود ناتوانی و ضعف در تدبیر مرا می‌دانی هنگامی که فرمودی: «بدرستی که انسان «هلوع» [= بسیار آزمند و بی‌تاب]  آفریده شده است؛ هنگامی که بدی به او می‌رسد جَزَع می‌کند و هنگامی که خوبی به او می‌رسد، [آن را از دیگران] منع می‌کند.» (معارج/19-21)

الدعوات (للراوندی)، ص176

وَ کَانَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ع یَدْعُو: ... وَ إِنْ کَانَ‏ الضُّرُّ قَدْ مَسَّنِی وَ الْفَقْرُ قَدْ أَذَلَّنِی وَ الْبَلَاءُ قَدْ جَاءَنِی فَإِنْ یَکُ ذَلِکَ یَا إِلَهِی مِنْ سَخَطِکَ عَلَیَّ فَأَعُوذُ بِحِلْمِکَ مِنْ سَخَطِکَ یَا مَوْلَایَ وَ إِنْ کُنْتَ أَرَدْتَ أَنْ تَبْلُوَنِی فَقَدْ عَرَفْتَ ضَعْفِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی إِذْ قُلْتَ «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعا».

2) از امیرالمومنین ع از پیامبر اکرم ص روایت شده است که فرمودند:

ناله مریض ثبت می‌شود: اگر اهل صبر باشد، برایش حسنه ثبت می‌شود؛ و اگر جَزَع کند، به عنوان «هلوع» ثبت می‌شود که اجری ندارد.

الجعفریات (الأشعثیات)، ص211؛ دعائم الإسلام، ج‏1، ص217

أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

یُکْتَبُ أَنِینُ الْمَرِیضِ فَإِنْ کَانَ صَابِراً کُتِبَ حَسَنَاتٍ وَ إِنْ کَانَ جَزِعاً کُتِبَ هَلُوعاً لَا أَجْرَ لَهُ.

3) از امیرالمومنین ع از پیامبر اکرم ص روایت شده است که:

دو تشنه‌اند که هرگز سیر نمی‌شوند: دنیاطلب و علم‌طلب؛

پس هرکه از دنیا به آنچه خدا برایش حلال کرده بسنده کند، سالم می‌ماند؛ و کسی که آن را از غیر حلالش به دست آورد، هلاک می‌شود مگر اینکه توبه کند یا برگرداند؛

و کسی که علم را از اهلش بگیرد و به علمش عمل کند نجات می‌یابد و کسی که با آن دنیا را بخواهد، همان [دنیا] بهره او خواهد بود.

الکافی، ج‏1، ص46

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْیَا وَ طَالِبُ عِلْمٍ فَمَنِ اقْتَصَرَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا هَلَکَ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ أَوْ یُرَاجِعَ وَ مَنْ أَخَذَ الْعِلْمَ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَمِلَ بِعِلْمِهِ نَجَا وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ الدُّنْیَا فَهِیَ حَظُّهُ.

تدبر

1) «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»

«هلوع» از کلماتی است که در روایات مختلف هم به معنای «حرص زدن و زیاده‌خواهی» به کار رفته (مثلا: هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، ، صحیفه سجادیه، دعاء 14) و هم به معنای «جَزَع و بی‌تابی و صبر و تحمل نداشتن» (حدیث1). در این آیه این ویژگی به عنوان یکی از خصلتهایی که در متن آفرینش انسان است، مطرح شده است.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

چرا خدا انسان را چنین آفریده؟

الف. انسان قرار است مسیر سعادت جاودان را بپیماید، پس خداوند در او حرص و ولع شدیدی به کمالاتی که انسان می‌تواند به دست آورد قرار داده، به نحوی که به هیچ حدی قانع نمی‌شود و از اینکه به کمال و خیری نرسد، ناراحت و بی‌تاب می‌گردد. پس، این لزوما یک بُعد نامطلوب در انسان نیست؛ تنها اگر در مسیر ناصواب قرار بگیرد، بُعد مذمومی خواهد شد. (المیزان، ج‏20، ص14) درواقع، اگر چنین چیزی در انسان نباشد، محرکی برای پیمودن این راه دشوار و بی‌نهایت در کار نخواهد بود.

ب. قبلا بیان شد که خدا انسان را از «گِل» آفرید و از روحی در او دمید که این روح او را از ملائکه برتر کرد (حجر/28-29). درواقع، یک حقیقت عظیم ماورایی را با یک بدن مادی درآمیخته‌اند. طبیعی است که هلوع شود: آن ظرفیت عظیم، دائما بی نهایت می‌خواهد و این بستر مادی، تحمل بی‌نهایت را ندارد؛ پس هم حرص می‌زند و هم بی‌تاب می‌گردد. مهم این است که «هلوع» بودن را چگونه مدیریت کنیم، که موضوع آیات بعدی است.

ج. ...

2) «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»

برخی ویژگی‌های انسان هست که در متن آفرینش او قرار داده شده است.

ثمره در انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی

برخلاف تلقی برخی جامعه‌شناسان، انسان کاملا برساخته جامعه نیست، بلکه برخی عناصر در متن خلقت وی قرار داده شده است: مانند همین «هلوع» بودن (حرص‌ورزی و کم‌تحملی، که حکایتگر میل به بی‌نهایت و عدم امکان ارضای او در دنیا است)



[1] . أخرج عبد بن حمید و ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن عکرمة رضى الله عنه قال سئل ابن عباس رضى الله عنهما عن الهلوع  فقال هو کما قال الله إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کان جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ کان مَنُوعاً فهو الهلوع

و أخرج الطستی عن ابن عباس ان نافع بن الأزرق قال له أخبرنی عن قوله عز و جل إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً قال ضجورا جزوعا نزلت فی أبى جهل بن هشام قال و هل تعرف العرب ذلک قال نعم أما سمعت بشر بن أبى حازم و هو یقول‏ «لا مانعا للیتیم بخلقه /  و لا مکبا بخلقه هلعا»

و أخرج ابن المنذر عن الحسن انه سئل عن قوله إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً قال اقرأ ما بعدها فقرأ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً قال هو هکذا خلق

و أخرج ابن المنذر عن سعید بن جبیر فی قوله هَلُوعاً قال شحیحا جزوعا

و أخرج ابن المنذر عن عکرمة رضى الله عنه هَلُوعاً قال الضجر

و أخرج عبد الرزاق و ابن المنذر عن قتادة رضى الله عنه هَلُوعاً قال جزوعا

و أخرج ابن المنذر عن ابن عباس رضى الله عنهما هَلُوعاً قال الشره

و أخرج ابن المنذر عن حصین بن عبد الرحمن هَلُوعاً قال الحریص

و أخرج ابن المنذر عن الضحاک هَلُوعاً قال الذی لا یشبع من جمع المال

و أخرج الدیلمی عن علیّ مرفوعا یکتب أنین المریض فان کان صابرا کان أنینه حسنات و ان کان جزوعا کتب هَلُوعاً لا أجر له.

[2] . ظاهرا «هلع» به معنایی از «حرص» که ما در فارسی می‌گوییم «حرصش گرفت» هم به کار می‌رود. به این حدیث ابن‌مسعود توجه کنید:

وَ مِمَّا رَوَاهُ ابْنُ مَسْعُودٍ رض قَالَ: دَخَلْتُ یَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَرِنِی الْحَقَّ لِأَتَّصِلَ بِهِ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ لِجِ الْمُخْدَعَ قَالَ فَوَلَجْتُ الْمُخْدَعَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ یُصَلِّی وَ هُوَ یَقُولُ فِی رُکُوعِهِ وَ سُجُودِهِ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ اغْفِرْ لِلْخَاطِئِینَ مِنْ شِیعَتِی فَخَرَجْتُ حَتَّى أُخْبِرَ بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص فَرَأَیْتُهُ وَ هُوَ یُصَلِّی وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ بِحَقِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَبْدِکَ اغْفِرْ لِلْخَاطِئِینَ مِنْ أُمَّتِی قَالَ فَأَخَذَنِی هَلَعٌ حَتَّى غُشِیَ عَلَیَّ فَرَفَعَ النَّبِیُّ ص رَأْسَهُ وَ قَالَ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ أَ کُفْراً بَعْدَ إِیمَانٍ فَقُلْتُ حَاشَا وَ کَلَّا یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَکِنِّی رَأَیْتُ عَلِیّاً یَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى‏ بِکَ وَ رَأَیْتُکَ تَسْأَلُ اللَّهَ بِهِ فَلَمْ أَعْلَمْ أَیُّکُمْ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ ص لِی اجْلِسْ فَجَلَسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ لِی اعْلَم‏ ... (الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص129)

در روایات ما هم به معنای جزع و به عنوان وصف بدن هم به کار رفته است:

أَنْ تَرْحَمَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ وَ هَذَا الْبَدَنَ الْهَلُوعَ الَّذِی لَا یُطِیقُ حَرَّ شَمْسِک‏ (الإقبال، ج‏2، ص139) َ تَرْحَمَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ وَ هَذَا الْبَدَنَ الْهَلُوعَ وَ الْجِلْدَ الرَّقِیقَ وَ الْعَظْمَ الدَّقِیق‏ (الإقبال، ج‏2، ص142)

و البته به عنوان وصف نفس هم آمده است: َ اغْفِرْ لِهَذَهِ النَّفْسِ الْهَلُوعَةِ وَ لِهَذَا الْقَلْبِ الْجَزُوعِ الَّذِی لَا یَصْبِرُ عَلَى حَرِّ الشَّمْس‏ (العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، ص24)

و هم به معنای «حرص» آمده است، مثلا: اللَّهُمَّ ... وَ أَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَ صَبْرٍ دَائِمٍ وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَ صَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِکَ،... (الصحیفة السجادیة، دعاء 14)