1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (8. احادیث ناظر به ظن (5))
الف.4) در معرض سوء ظن قرار دادن خویش
46) در دعائم الاسلام عهدنامهای از امیرالمومنین ع روایت شده است که ایشان با خویش عهد کردهاند و اصل آن عهدی بین رسول الله با ایشان بوده است؛ که با مقایسه آن با عهدنامه معروف مالک اشتر به نظر میرسد همان باشد هرچند تعابیرشان گاه اندک تفاوتی با هم دارند. در اینجا ابتدا روایت دعائم که در آن از تعبیر «سوء ظن» یاد شده تقدیم میشود سپس آن فرازی از عهدنامه مالک اشتر که به نظر میرسد معادل همین فراز باشد تقدیم میگردد:
الف. فراز مربوطه در دعائم الاسلام چنین است:
در دسترس نبودنت طولانی نشود که همانا این باب سوءظن به تو را میگشاید و زمینهساز فساد امور بر علیه توست؛ و مردم انسانهایی هستند که آنچه از آنان غایب باشد را نمیدانند؛ و دربانان خود را [درست] انتخاب کن و هرکس از ایشان که برای مردم زحمت زیادی ایجاد میکند و چپاولگر و کمانصاف است را از خود دور کن...
دعائم الإسلام، ج1، ص367
وَ عَنْ عَلِی ص أَنَّهُ ذَکَرَ عَهْداً فَقَالَ الَّذِی حَدَّثَنَاهُ أَحْسَبُهُ مِنْ کَلَامِ عَلِی ص إِلَّا أَنَا رُوِّینَا عَنْهُ أَنَّهُ رَفَعَهُ فَقَالَ عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَهْداً کَانَ فِیهِ بَعْدَ کَلَامٍ ذَکَرَهُ ...
وَ لَا تُطِلِ الِاحْتِجَابَ فَإِنَّ ذَلِکَ بَابٌ مِنْ سُوءِ الظَّنِّ بِکَ وَ دَاعِیةٌ إِلَی فَسَادِ الْأُمُورِ عَلَیکَ وَ النَّاسُ بَشَرٌ لَا یعْرِفُونَ مَا غَابَ عَنْهُمْ وَ تَخَیرْ حُجَّابَکَ وَ أَقْصِ مِنْهُمْ کُلَّ ذِی أَثَرَةٍ عَلَی النَّاسِ وَ تَطَاوُلٍ وَ قِلَّةِ إِنْصَاف
ب. فراز مربوطه در عهدنامه مالک اشتر (در نهجالبلاغه و تحف العقول) چنین است:
... و نکته دیگر اینکه مبادا اینکه در دسترس مردمان تحت حکومتت نباشی به درازا کشی، زیرا در دسترس نبودن زمامداران موجب نوعی در تنگنا قرار گرفتن و کم اطّلاعی از امور است، و این در دسترس نبودنشان آنان را از آنچه که در اطرافشان میگذرد بیخبر نگه میدارد، و موجب میشود که در نظرشان بزرگ کوچک، و کوچک بزرگ، و نیکو زشت، و زشت نیکو جلوه کند، و حقّ با باطل آمیخته شود، چرا که زمامدار در هر حال یک بشر است و به کارهائی که مردم از او پنهان میدارند پی نمیبرد، و روی حق هیچ برچسبی گذاشته نشده که بدان وسیله راستی از دروغ متمایز شود؛ پس با کم کردن فاصله با مردم خود را از تضییع حقوق آنان مصون بدار، که همانا تو از این دو حال خارج نیستی: یا شخصی هستی سخاوتمند که جان خود را صرف بذل در حق کردهای، پس چرا برای دادن حقّی است که باید ادا کنی و یا کردار شایستهای که باید از عهدهاش برآیی، در دسترس مردم نباشی؟ و یا مردی هستی بخیل و تنگ نظر، در این صورت هم خیلی زود مردم به خاطر همین تنگنظریات از مراجعه به تو ناامید میشوند به علاوه اینکه بیشتر نیازهایی مردم بابت آنها به تو مراجعه میکنند از آن دسته اموری است که هیچ مؤونهای برای تو ندارد، مانند شکایت از ستمی که بدانها رفته، یا طلب انصاف در برخوردی که با آنها میشود [پس از آنچه برایت شرح دادم بهر? لازم را ببر، و در آن بدانچه ان شاء الله بهره و رشد خودت را تأمین میکند بسنده کن]
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص441؛ نامه 53؛ تحف العقول، ص144
و من کتاب له ع کتبه للأشتر النخعی [رحمه الله] لما ولاه علی مصر
... وَ أَمَّا [بَعْدَ هَذَا] بَعْدُ فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِیتِکَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِیةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّیقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ یقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَیصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِیرُ وَ یعْظُمُ الصَّغِیرُ وَ یقْبُحُ الْحَسَنُ وَ یحْسُنُ الْقَبِیحُ وَ یشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِی بَشَرٌ لَا یعْرِفُ مَا تَوَارَی عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَیسَتْ عَلَی الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ [یعْرَفُ بِهَا الصِّدْقُ مِنَ الْکَذِبِ فَتَحَصَّنْ مِنَ الْإِدْخَالِ فِی الْحُقُوقِ بِلِینِ الْحِجَابِ فَ] وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَینِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفِیمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِیهِ أَوْ فِعْلٍ [خُلُقٍ] کَرِیمٍ تُسْدِیهِ؟ أَوْ [وَ إِمَّا] مُبْتَلًی بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَیسُوا مِنْ بَذْلِکَ مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَیکَ [مَا] مِمَّا لَا مَئُونَةَ فِیهِ عَلَیکَ مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَةٍ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ [إِنْصَافٍ فَانْتَفِعْ بِمَا وَصَفْتُ لَکَ وَ اقْتَصِرْ فِیهِ عَلَی حَظِّکَ وَ رُشْدِکَ إِنْ شَاءَ اللَّه]
ج. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
کسی که خویش را در معرض اتهام قرار دهد اگر کسی به او بد گمان شد فقط خودش را سرزنش کند؛ و کسی که سر خویش را مخفی بدارد اختیارش به دست خویش است.
الکافی، ج8، ص152؛ الأمالی( للصدوق)، ص304
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکُونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:
مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَةِ فَلَا یلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ وَ مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیرَةُ فِی یدِهِ.
47) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند: از گمانهای مومنان خود را حفظ کنید؛ که همانا خداوند حق را بر زبان آنها جاری میسازد.
نهجالبلاغه، حکمت309؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص91؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص88
وَ قَالَ عَلَیهِ السَّلَامُ:
اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَعَلَ الْحَقَّ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ.
ب. و از ایشان روایت شده که فرمودند:
گمان مومن همچون غیبگویی است!
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص91
ظَنُّ الْمُؤْمِنِ کِهَانَةٌ.