سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1076) سوره حجرات (49)، آیه11 (قسمت دهم: تدبر: فسوق بعد از ایمان

ه. بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ

16) «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»

در نکات ادبی بیان شد که تعبیر «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» به لحاظ نحوی چندگونه قابل تحلیل است؛ که اگر آن تحلیل‌ها را بخواهیم در چند معنا جمع کنیم، در یک تقسیم کلی، تاکید کلام، یا بر ارتکاب فسوق است یا بر نام فسوق یا بر بعد از ایمان بودنِ یکی این دو؛ آنگاه دست کم معانی زیر برای این فراز از آیه قابل فرض است (که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست که همه آنها مد نظر باشد):

- تاکید بر ارتکاب فسوق بعد از ایمان باشد، و فسوق، بدل برای اسم باشد، که آنگاه معنایش چنین می‌شود:

1. بد است این نام، این فسوق، در حالی که این فسوق واقع شده باشد بعد از ایمان. چنین فسوقی (فسوق بعد از ایمان) یک اقدام و در نتیجه یک اتصاف زشت معرفی شده است؛ بدین معنا که در جامعه دینی انتظار نمی‌رود که کسی مرتکب فسق شود.

- تاکید بر نام (نامیدن یا نامیده شدن) فسوق بعد از ایمان است، نه بر خود فسوق؛ یعنی بر بازنمایی فسوق تاکید شده، که البته این بازنمایی بعد از ایمان رخ داده است؛ که آنگاه معنایش چنین می‌شود: بد است این نام و این فسوق، در حالی که این نام (نامیدن یا نامیده شدن) واقع شده باشد بعد از ایمان. که خود این چند وجه دارد:

2. تاکید بر نامیده شدن است؛ یعنی مذمت شده که در مورد کسی بعد از ایمان آوردنش همچنان با تعابیری زشت از او یاد شود؛ که در اینجا خود این عمل نام‌گذاری مورد مذمت واقع شده است.

- تاکید بر نامیدن است؛ یعنی اینکه کسی بعد از ایمان آوردن (خودش یا دیگران) همچنان اصرار داشته باشد از دیگران با تعابیری زشت یاد کند؛ که در اینجا شخص عامل مورد مذمت است؛ که این دو حالت دارد:

3. اگر بعد از ایمان آوردن دیگران مد نظر باشد، معنایش این است که اینکه چه بدی می‌کنند کسانی که بعد از ایمان آوردن افراد همچنان آنها را با تعابیر زشت خطاب قرار می‌دهند، و تفاوتش با حالت قبل برگشت می‌کند به اینکه در قبلی عمل نام‌گذاری دیگران مذمت شده، اما در اینجا خود افرادی که بر دیگران چنین نام می‌نهد و موجب رنجش آنان می‌شوند مذمت شده‌اند.

4. اگر بعد از ایمان آوردن خودش مد نظر باشد، مقصود این است که بعد از ایمان آوردنتان از شما انتظار نمی‌رود که چنین نام‌گذاری‌هایی انجام دهید.

- تاکید بر بعد از ایمان بودن یکی از این دو است، نه بر خود فسوق یا بر نام فسوق؛ یعنی اگرچه هم خود فسوق و هم متصف شدن به فسوق امر بدی است، اما اینکه بعد از ایمان و در جامعه ایمانی این دو رخ دهد خیلی بد و محل تاکید است؛ که حالت اولش (بعد از ایمان فسوقی رخ دهد) معنایش شبیه همان حالت (1) می‌شود؛ و حالت دوم (بعد از ایمان، نام فسوق واقع شود) هم عملا به سه مورد بعدی برمی‌گردد.

در واقع، در اینجا با این تعبیر دست کم چهار وضعیت هشدار داده شده است؛ که برای هریک، دست کم ترجمه‌ای از یکی از مترجمان که با آن معنا تناسب دارد ارائه شده است:

1. بد است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق و سزاوار نام فاسق شود. (ترجمه دهلوی: بدنامى است فاسقى بعد از ایمان آوردن؛ ترجمه انصاری: فسق بعد از ایمان بد رسمى است).

2. بد است که بعد از اینکه کسی مومن و عضو جامعه دینی شد، برای اشاره به او از تعابیر زشت استفاده شود ویا به وی نسبت فسوق داده شود. (ترجمه طاهری: بد [رسمى‏] است یاد کردن [مردم‏] به انحراف، پس از [آنکه‏] ایمان [آورده‏اند]).[1]

3.‌ بد است که با استفاده از تعابیر زشت در مورد مومنان موجب رنجش آنها شوید. (صفار زاده: با القاب زشت و ناپسند از یکدیگر یاد نکنید بخصوص درباره‏ى آنها که تازه ایمان آورده‏اند).

4. بد است که کسی که مسلمان شده همچنان دهانش به استفاده از سخنان زشت آلوده باشد. (ترجمه عاملی: چه زشت است از پس ایمان و مسلمانى نام فسق و کفر بر کس نهادن؛ ترجمه خواجوی: سخن زشت بعد از ایمان بدنامى است)

با توجه به این چهار معنا می‌توان نکات متعددی از آیه استنباط کرد که در تدبرهای بعدی به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

 

17) «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»

ترجمه1: بد است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق و سزاوار نام فاسق شود.

این گونه فهم از معنای آیه به منزله تعلیل و حکمت دستورات قبلی در آیه (و بلکه حکمتی برای کل دستورات شارع) است؛ بر این اساس، می‌خواهد بفرماید:

یکی از بارزترین مصادیق متصف شدن به فسوق همین است که رعایت نکنیم دستورات خدا را در مورد خودداری کردن از تمسخر و عیب‌جویی و لقب زشت گذاشتن بر دیگران؛ و به خاطر همین رعایت نکردن عملا در میان مردم متصف به نام فاسق شویم؛ و این خیلی بد است. (مجمع البیان، ج‏9، ص204-205[2]؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ثعلبی)، ج‏9، ص82[3]؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص109[4]؛ المیزان، ج‏18، ص322[5])

 

18) «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»

صرفا نفرمود «بِئْسَ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» (به معنای «بِئْسَ الفِسْقُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ») و کلمه «الاسم» را به عنوان فاعل «بئس» آورد. شاید بدین جهت که اگرچه بسیار زشت است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق شود؛ اما این عبارت نمی خواهد فقط نمی‌خواهد به بد بودن خود این امر تذکر دهد، ‌بلکه می‌خواهد به بازنمایی آن در جامعه نیز تذکر دهد. به عبارت دیگر، یکبار کسی بعد از ایمانش مرتکب گناه و عملا فاسق می‌شود. این بد است؛ اما بدتر از آن که محل تاکید این آیه است فسق علنی ویا پخش شدن ارتکاب گناه مخفیانه است که موجب می‌گردد شخص در جامعه ایمانی متصف به نام فاسق شود؛ و این است که خیلی بد است و مورد تاکید در این آیه.

نقل شده که آیت الله بهجت قریب به این مضمون می‌فرمودند:

خدا کند گناه نکنیم؛ اگر هم گناه کردیم خدا کند گناه علنی نکنیم که تبعات اجتماعی داشته باشد.

نکته تخصصی ارتباطات: بازنشر مطالب در شبکه‌های اجتماعی از منظر قرآن

اگرچه اسلام بر پرهیز از گناه و عدم رواج بدی‌ها در جامعه اصرار دارد؛ اما افق خود در نهی از منکر را محدود به خود گناهان نمی کند و با بازنمایی گناهان در جامعه نیز به طور جدی مخالفت دارد. به تعبیر دیگر، در نگاه قرآنی، علاوه بر مدیریت اخلاقی جامعه و جلوگیری از آلودگی جامعه به رذایل اخلاقی، مدیریت فضای رسانه‌ای، و نحوه بازنمایی وقایع در جامعه نیز مورد توجه است؛ از این رو، فقط به بد بودن فسوق بعد از ایمان اشاره نکرد بلکه به بعد بودن چنین تسمیه‌ای تاکید نمود. این مطلبی است که در بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم هم مورد تاکید قرار گرفته است، مانند آیه «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَة: همانا کسانی که دوست دارند فحشاء در میان کسانی که ایمان آورده‌اند شیوع پیدا کند برایشان عذابی دردناک است در دنیا و آخرت» (نور/19). تا حدی که پخش خبری درباره وقوع رفتار خلاف عفت از کسی حتی اگر دو سه شاهد عادل هم آن واقعه را مشاهده کرده باشند خلاف روال دینداری، و چنین نقل قول کردن‌هایی را دلیل بر دروغگو بودن افراد شمرده است؛ چنانکه می‌فرماید: «لَوْ لا جاؤُ عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکاذِبُون: چرا برای این [ادعایشان درباره وقوع روابط نامشروع بین آن دو نفر]‏ چهار شاهد نیاوردند؟! پس چون آن شاهدها را نیاوردند در نزد خداوند آنان خود دروغگویند».*

در واقع قرآن کریم این روال که در میان ما رایج شده که هر حرفی را می‌شنویم (یا در شبکه‌های مجازی می‌خوانیم) ‌بلافاصله و بدون تحقیق کافی نشر می‌دهیم و آن را امری کم‌اهمیت می‌شمریم، گناهی بزرگ می‌داند: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیم‏:آن گاه که آن را زبان به زبان از یکدیگر مى‏گرفتید و با دهان‏هایتان آنچه را که بدان علم نداشتید مى‏گفتید و آن را آسان مى‏پنداشتید در حالى که در نزد خدا بزرگ بود.» (نور/15)

* پی‌نوشت:

آیه تاکید می‌کند که اثبات این واقعه نیازمند آمدن 4 شاهد است (و می‌دانیم که شاهدی معتبر است که عدالتش احراز شود) و اگر 4 شاهد نیاید کسی که ادعا می‌کند دروغگوست. این تعبیر نشان می‌دهد حتی اگر دو یا سه شاهد عادل هم واقعه را دیده باشند حق ندارند بیان کنند؛ و اگر بیان کردند مسلمانان حق و بلکه وظیفه دارند آنان را دروغگو به حساب آورند. همه اینها نشان می‌دهد که با اینکه قرآن کریم با وقوع عمل زناکاری مخالفت جدی دارد، اما مخالفت بسیار بیشتر و شدیدتری با پخش خبر زناکاری افراد دارد؛ به تعبیر دیگر، قرآن کریم این واقعیت تلخ را پیذرفته که حتی در جامعه دینی هم ممکن است افرادی به عمل شنیع زنا روی آورند، اما فضای رسانه‌ای را طوری مدیریت کرده که تنها اگر آنها بسیار وقیح بودند که عملشان را چنان علنی انجام دادند که 4 شاهد عادل آن را مشاهده کرد در فضای عمومی اجازه نشر خبر و سپس محاکمه آنان مطرح شود. آیا رویه ما که خود را مسلمان و پیرو قرآن می‌دانیم در نشر اخبار مربوط به انحرافات اخلاقی در جامعه با این آیات تناسبی دارد؟!

 

19) «بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ»

بد است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق و سزاوار نام فاسق شود.

وقتی فرمود بد است، یعنی اگر چنین شد دیگر مومن نیست؟ یا هنوز مومن است؟ اساسا آیا ایمان و فسق قابل جمع شدن است؟

بحث کلامی: مومن فاسق!

در تدبر 2 درباره اینکه مومن فاسق نکاتی گذشت. اکنون می افزاییم اینکه آیا ایمان با فسق و گناه (بویژه گناه کبیره) ‌قابل جمع است یا خیر، از مسائل جنجالی اسلام از همان آغاز بوده‌اند. خوارج اصرار داشتند که کسی که مرتکب گناه کبیره شود و توبه نکند مسلمان نیست؛ و ظاهرا معتزله هم به این قول متمایل بوده و ذیل این آیه تعابیری دارند که گویی آیه هشدار می دهد که بین ایمان و فسق جمع نمی‌شود (مثلا: ر.ک: نظر زمخشری در الکشاف، ج‏4، ص370-371[6] و توضیح ابوحیان برای سخن وی و رمانی در البحر المحیط، ج‏9، ص518[7]). از آن سو مرجئه می پنداشتند که هیچ نسبتی بین ایمان و فسق نیست و بدترین فاسق اندک خدشه‌ای به ایمانش وارد نمی‌شود. در این میان، شیعه بر این باور است که اگرچه روح فسق با روح ایمان ناسازگار است، اما چنین نیست که هرکسی با ارتکاب هر فسق و گناهی از زمره مومنان کاملا خارج شود؛ بلکه ایمان امری ذومراتب است که اتفاقا در بسیاری از مومنان (بلکه تمام مومنانی که به مقام عصمت از گناه نرسیده‌اند؛ که چنین عصمتی اعم است از عصمت ذاتی که در پیامبران و امامان است؛ و عصمت اکتسابی که در بسیاری از اولیای خدا یافت می شود) با مراتبی از فسق جمع می‌شود. بله، مراتبی از ایمان هست که فسق ذره‌ای بدان راه ندارد؛ و مراتبی از فسق هم هست که انسان را کاملا از ایمان بیرون می‌برد. شاید توجه به این اثر متقابل بهتر از همه در برخی روایات منعکس شده که می فرمایند در لحظه گناه روح ایمان از شخص جدا می‌شود و بعد از پایان گناه به وی برمی‌گردد؛ و هشدار داده‌اند که از فسق و فجور اجتناب کنید که مبادا روح گناه که از شما زایل شد دیگر برنگردد؛ و در برخی روایات هم چنین عبارت شده که با ارتکاب گناه، از اسلام خارج نمی‌شود اما از ایمان خارج می‌شود (الکافی، ج‏2، ص278-285[8]).

 

20) «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»

ترجمه2: بد است که بعد از اینکه کسی مومن و عضو جامعه دینی شد، برای اشاره به او از تعابیر زشت استفاده شود ویا به وی نسبت فسوق داده شود.

این معنا که مبنای بسیاری از تفاسیر بوده است (از جمله: مجمع البیان، ج‏9، ص204-205[9]؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ثعلبی)، ج‏9، ص82[10]؛ المیزان، ج‏18، ص322[11]) این فراز آیه را عمدتا ناظر به عبارت قبلی (لا تنابزوا بالالقاب) قرار می‌دهد؛ و بقدری این وجه در نظر برخی از مفسران برجسته بوده است که کلمه فسوق را به قرینه این آیه در موارد دیگر قرآن هم به معنای «لقب زشت بر هم گذاشتن» دانسته‌اند (فقه القرآن، ج‏1، ص283[12]).

به هر حال بر اساس این معنا می‌خواهد بفرماید: اگرچه هر انسانی حرمت دارد، اما کسی که وارد وادی ایمان شد به طور خاص حرمت پیدا می‌کند و گناهان گذشته‌اش (غیر از حق الناس) مشمول عفو الهی واقع می‌شود؛ یعنی این حرمتش اقتضای آن دارد که اگر سابقا کار ناروایی انجام می‌داده و حتی بدان مشهور بوده است، بعد از ایمان آوردن، همه آن سابقه پاک شود و به تعبیر مذکور در حدیث نبوی ص «الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا [کان] قَبْلَهُ: اسلام آنچه پیش از وی بوده را می‌پوشاند» (تفسیر القمی، ج‏1، ص148؛ السرائر (ابن ادریس)، ج‏1، ص380؛ المجازات النبویة، ص68؛ مسند أحمد، ج4، ص199) و دیگر کسی حق ندارد وی را با اسمی که معرف آن سابقه سوء است خطاب کند.

 

21) «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»

ترجمه3: بد است که با استفاده از تعابیر زشت در مورد مومنان موجب رنجش آنها شوید.

این معنا این فراز از آیه را به طور خاص در نسبت با سه عبارت قبلی قرار می‌دهد (نه همچون ترجمه 1 حکمتی عامتر از این سه را بیان می‌کند، و نه همچون ترجمه 2 فقط ناظر به عبارت پیش از خود است)؛ یعنی در این آیه ابتدا به سه نکته تذکر داده می‌شود: تمسخر همدیگر، عیب‌جویی، و لقب زشت گذاشتن؛ و گویی در این فراز می‌خواهد بگوید همه اینها مصداق استفاده از تعابیر زشت است برای مومنان، و این خیلی رویه بدی است که موجبات رنجش مومنان را فراهم کنید.

 

22) «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»

ترجمه 4: بد است که کسی که مسلمان شده همچنان دهانش به استفاده از سخنان زشت آلوده باشد.

این معنا این فراز از آیه را به طور خاص در نسبت با عبارت قبلی (لقب زشت گذاشتن) و تا حدودی با عبارت اول (تمسخر کردن) قرار می‌دهد؛ و تاکیدش بر گوینده کلام است؛ یعنی از نظر اسلام صرفا ناراحت و رنجش دیگران نیست که موجب شود کاری را مرتکب نشویم، بلکه کرامت خود انسان مومن هم به نحوی است که انجام برخی از امور دون شأن وی است. از امیرالمومنین ع روایت شده است: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ: کسی که خودش نزد خویش کرامت و بزرگی یافت آن را با گناه پست و حقیر نمی‌گرداند». (عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص440، ح7616؛ غرر الحکم و درر الکلم، ص634؛ ح 1076)

 

23) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یکُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یکُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»

در این آیه ابتدا از تمسخر متقابل بین اقوام و زنان نهی کرد، سپس از عیب‌جویی، سپس لقب زشت گذاشتن برای همدیگر، و سپس فرمود چه بد است این فسوق بعد از آن ایمان. درباره ارتباط این فرازها چند تحلیل می‌توان داشت:

الف. سه کار مذکور هریک، یک انحراف مهم در روابط اجتماعی است؛ و عبارت «الاسم الفسوق» هم اشاره به همان «القاب» (یعنی اشاره به فراز آخر) است و می‌خواهد بفرماید بد است که بعد از اینکه کسی مومن و عضو جامعه دینی شد، برای اشاره به او از تعابیر زشت استفاده شود. (توضیح بیشتر در تدبر20)

ب. سه کار مذکور مهمترین انحرافات اخلاقی در عرصه روابط اجتماعی است و عبارت آخر، جمع‌بندی‌ای از هرسه فراز قبلی است؛ که خود این دست کم دو حالت می تواند باشد:

ب.1. بد است که با تمسخر یا عیب‌جویی ویا استفاده از تعابیر زشت در مورد مومنان موجب رنجش آنها شوید. (توضیح بیشتر در تدبر 21)

ب.2. بد است که کسی که مسلمان شده همچنان اهل تمسخر کردن دیگران ویا عیب‌جویی باشد ویا دهانش به استفاده از سخنان زشت آلوده باشد. (توضیح در بیشتر تدبر 22)

ج. سه کار مذکور برخی از انحرافات اخلاقی است که ممکن است در جامعه دینی هم رایج شود؛ و عبارت آخر، هشداری کلی می‌دهد ناظر به همه انحرافات و می‌فرماید بد است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق و سزاوار نام فاسق شود. (توضیح بیشتر در تدبر17)

د. همان گونه که سه عبارت اول به نحوی از هم مستقلند، عبارت آخر، نیز مطلبی جدید و مستقل از آنهاست. با این توضیح که: «تمسخر، یک نوع حکم کردن است همراه با قهر (= غلبه) و خوار کردن طرف مقابل؛ لمز، عیب‌جویی و تضعیف شدید است؛ نبز، صدا کردن زشت و غیرمحترمانه است؛ و فسوق هم به هرگونه خروج از مقررات دینی یا عقلی یا عرفی اطلاق می‌شود. این چهار مرتبه مرتبط است با تحقیر و اذیت کردن مومنانی که به خداوند عزو جل معتقدند به نسبت دیگرانی که مومن‌ باشند یا نباشند؛ اولی (تمسخر) شدیدترین قبح و مذمت را دارد؛ دومی (عیب‌جویی) در رتبه بعدی است زیرا در آن لزوما قهر (= غلبه) و خوار کردن نیست؛ و سومی (لقب گذاشتن) فقط طور خاصی مخاطب قرار دادن است و پیگیری‌ای در کارش نیست؛ و چهارمی هم هرگونه خروج از مقررات تعیین‌شده است. پس این آیه کریمه همه آنچه مربوط به آداب معاشرت بین مومنان است را جمع کرده است». (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏12، ص26[13])

د. ...

 

 


[1] . زمخشری در تفسیر خود به معانی اول و دوم اشاره کرده و معنای دوم را دو قسم دانسته است:

الِاسْمُ هاهنا بمعنى الذکر، من قولهم: طار اسمه فی الناس بالکرم أو باللؤم، کما یقال: طار ثناؤه وصیته. و حقیقته: ما سما من ذکره و ارتفع بین الناس. ألا ترى إلى قولهم: أشاد بذکره، کأنه قیل: بئس الذکر المرتفع للمؤمنین بسبب ارتکاب‏ هذه الجرائر أن یذکروا بالفسق. و فی قوله بَعْدَ الْإِیمانِ ثلاثة أوجه: أحدها استقباح الجمع بین الایمان و بین الفسق الذی یأباه الإیمان و یحظره، کما تقول: بئس الشأن بعد الکبرة الصبوة. و الثانی: أنه کان فی شتائمهم لمن أسلم من الیهود: یا یهودى یا فاسق، فنهوا عنه، و قیل لهم: بئس الذکر أن تذکروا الرجل بالفسق و الیهودیة بعد إیمانه، و الجملة على هذا التفسیر متعلقة بالنهى عن التنابز. و الثالث: أن یجعل من فسق غیر مؤمن، کما تقول للمتحول عن التجارة إلى الفلاحة: بئست الحرفة الفلاحة بعد التجارة. (الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏4، ص370-371)

 

[8] . اما مروری بر بسیاری از روایات این ذهینت را مستقر می‌کند؛ روایات زیر همگی در باب کبائر در کافی آمده و شماره روایات بر اساس شماره‌های باب است.

6- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَن‏ یُونُسُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع لَا یَزْنِی الزَّانِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ قَالَ لَا إِذَا کَانَ عَلَى بَطْنِهَا سُلِبَ الْإِیمَانُ مِنْهُ فَإِذَا قَامَ رُدَّ إِلَیْهِ فَإِذَا عَادَ سُلِبَ قُلْتُ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَعُودَ فَقَالَ مَا أَکْثَرَ مَنْ یُرِیدُ أَنْ یَعُودَ فَلَا یَعُودُ إِلَیْهِ أَبَداً.

7- یُونُسُ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ‏ وَ الْفَواحِشَ‏ إِلَّا اللَّمَمَ‏  قَالَ الْفَوَاحِشُ الزِّنَى وَ السَّرِقَةُ وَ اللَّمَمُ الرَّجُلُ یُلِمُّ بِالذَّنْبِ فَیَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ قُلْتُ بَیْنَ الضَّلَالِ وَ الْکُفْرِ مَنْزِلَةٌ فَقَالَ مَا أَکْثَرَ عُرَى الْإِیمَانِ‏ .

9- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَبِیبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص‏ مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ عَلَیْهِ أَرْبَعُونَ جُنَّةً  حَتَّى یَعْمَلَ أَرْبَعِینَ کَبِیرَةً فَإِذَا عَمِلَ أَرْبَعِینَ کَبِیرَةً انْکَشَفَتْ عَنْهُ الْجُنَنُ فَیُوحِی اللَّهُ إِلَیْهِمْ أَنِ اسْتُرُوا عَبْدِی بِأَجْنِحَتِکُمْ فَتَسْتُرُهُ الْمَلَائِکَةُ بِأَجْنِحَتِهَا قَالَ فَمَا یَدَعُ شَیْئاً مِنَ الْقَبِیحِ إِلَّا قَارَفَهُ‏  حَتَّى‏ یَمْتَدِحَ إِلَى النَّاسِ بِفِعْلِهِ الْقَبِیحِ فَیَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبِّ هَذَا عَبْدُکَ مَا یَدَعُ شَیْئاً إِلَّا رَکِبَهُ وَ إِنَّا لَنَسْتَحْیِی مِمَّا یَصْنَعُ فَیُوحِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ أَنِ ارْفَعُوا أَجْنِحَتَکُمْ عَنْهُ فَإِذَا فُعِلَ ذَلِکَ أَخَذَ فِی بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَنْهَتِکُ سِتْرُهُ فِی السَّمَاءِ وَ سِتْرُهُ فِی الْأَرْضِ فَیَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبِّ هَذَا عَبْدُکَ قَدْ بَقِیَ مَهْتُوکَ السِّتْرِ  فَیُوحِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ لَوْ کَانَتْ لِلَّهِ فِیهِ حَاجَةٌ مَا أَمَرَکُمْ أَنْ تَرْفَعُوا أَجْنِحَتَکُمْ عَنْهُ.

- وَ رَوَاهُ ابْنُ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ‏.

10- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ الْکَبَائِرُ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْیَأْسُ‏  مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْأَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ‏ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ‏ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ فَقِیلَ لَهُ أَ رَأَیْتَ الْمُرْتَکِبُ لِلْکَبِیرَةِ یَمُوتُ عَلَیْهَا أَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ إِنْ عُذِّبَ بِهَا فَیَکُونُ عَذَابُهُ کَعَذَابِ الْمُشْرِکِینَ أَوْ لَهُ انْقِطَاعٌ قَالَ یَخْرُجُ مِنَ الْإِسْلَامِ إِذَا زَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ وَ لِذَلِکَ یُعَذَّبُ أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ إِنْ کَانَ مُعْتَرِفاً بِأَنَّهَا کَبِیرَةٌ وَ هِیَ عَلَیْهِ حَرَامٌ وَ أَنَّهُ یُعَذَّبُ عَلَیْهَا وَ أَنَّهَا غَیْرُ حَلَالٍ فَإِنَّهُ مُعَذَّبٌ عَلَیْهَا وَ هُوَ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنَ الْأَوَّلِ وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ لَا یُخْرِجُهُ مِنَ الْإِسْلَامِ.

11- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا زَنَى الرَّجُلُ فَارَقَهُ رُوحُ الْإِیمَانِ قَالَ هُوَ قَوْلُهُ‏ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‏ ذَاکَ الَّذِی یُفَارِقُهُ.

12- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یُسْلَبُ مِنْهُ رُوحُ الْإِیمَانِ مَا دَامَ عَلَى بَطْنِهَا فَإِذَا نَزَلَ عَادَ الْإِیمَانُ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ رَأَیْتَ إِنْ هَمَ‏  قَالَ لَا أَ رَأَیْتَ إِنْ هَمَّ أَنْ یَسْرِقَ أَ تُقْطَعُ یَدُهُ.

13- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدَةَ یَزْنِی الزَّانِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ قَالَ لَا إِذَا کَانَ عَلَى بَطْنِهَا سُلِبَ الْإِیمَانُ مِنْهُ فَإِذَا قَامَ رُدَّ عَلَیْهِ قُلْتُ فَإِنَّهُ أَرَادَ أَنْ یَعُودَ قَالَ مَا أَکْثَرَ مَا یَهُمُّ أَنْ یَعُودَ ثُمَّ لَا یَعُودُ.

16- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِیِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ص فَقَالَ‏ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَأْکُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْفِکُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ ثَقُلَ عَلَیَّ هَذَا وَ حَرِجَ مِنْهُ صَدْرِی حِینَ أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ یُصَلِّی صَلَاتِی وَ یَدْعُو دُعَائِی وَ یُنَاکِحُنِی وَ أُنَاکِحُهُ وَ یُوَارِثُنِی وَ أُوَارِثُهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِیمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ یَسِیرٍ أَصَابَهُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص صَدَقْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ وَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِ کِتَابُ اللَّهِ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ وَ أَنْزَلَهُمْ ثَلَاثَ مَنَازِلَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْکِتَابِ‏ فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ‏  فَأَمَّا مَا ذَکَرَ مِنْ أَمْرِ السَّابِقِینَ فَإِنَّهُمْ أَنْبِیَاءُ مُرْسَلُونَ وَ غَیْرُ مُرْسَلِینَ جَعَلَ اللَّهُ فِیهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِیَاءَ مُرْسَلِینَ وَ غَیْرَ مُرْسَلِینَ وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْیَاءَ وَ بِرُوحِ الْإِیمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَاشَهُمْ وَ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ أَصَابُوا لَذِیذَ الطَّعَامِ وَ نَکَحُوا الْحَلَالَ مِنْ شَبَابِ النِّسَاءِ وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ دَبُّوا وَ دَرَجُوا  فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ‏  ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- تِلْکَ الرُّسُلُ‏ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ‏ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ‏ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ‏ وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ‏ وَ أَیَّدْناهُ‏ بِرُوحِ الْقُدُسِ‏ ثُمَّ قَالَ فِی جَمَاعَتِهِمْ- وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‏  یَقُولُ أَکْرَمَهُمْ بِهَا فَفَضَّلَهُمْ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ ثُمَّ ذَکَرَ أَصْحَابَ الْمَیْمَنَةِ وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا* بِأَعْیَانِهِمْ جَعَلَ اللَّهُ فِیهِمْ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَلَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَسْتَکْمِلُ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ الْأَرْبَعَةَ حَتَّى تَأْتِیَ عَلَیْهِ حَالاتٌ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا هَذِهِ الْحَالاتُ فَقَالَ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَهُوَ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً  فَهَذَا یَنْتَقِصُ مِنْهُ جَمِیعُ الْأَرْوَاحِ وَ لَیْسَ بِالَّذِی یَخْرُجُ مِنْ دِینِ اللَّهِ لِأَنَّ الْفَاعِلَ بِهِ رَدَّهُ إِلَى أَرْذَلِ عُمُرِهِ فَهُوَ لَا یَعْرِفُ لِلصَّلَاةِ وَقْتاً وَ لَا یَسْتَطِیعُ التَّهَجُّدَ بِاللَّیْلِ وَ لَا بِالنَّهَارِ وَ لَا الْقِیَامَ فِی الصَّفِّ مَعَ النَّاسِ فَهَذَا نُقْصَانٌ مِنْ رُوحِ الْإِیمَانِ وَ لَیْسَ یَضُرُّهُ شَیْئاً وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الْقُوَّةِ فَلَا یَسْتَطِیعُ جِهَادَ عَدُوِّهِ وَ لَا یَسْتَطِیعُ طَلَبَ الْمَعِیشَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ فَلَوْ مَرَّتْ بِهِ أَصْبَحُ بَنَاتِ آدَمَ لَمْ یَحِنَّ إِلَیْهَا  وَ لَمْ یَقُمْ وَ تَبْقَى رُوحُ الْبَدَنِ فِیهِ فَهُوَ یَدِبُّ وَ یَدْرُجُ حَتَّى یَأْتِیَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ فَهَذَا الْحَالُ خَیْرٌ  لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الْفَاعِلُ بِهِ وَ قَدْ تَأْتِی عَلَیْهِ حَالاتٌ فِی قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ فَیَهُمُّ بِالْخَطِیئَةِ فَیُشَجِّعُهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ یُزَیِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ یَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوْقِعَهُ فِی الْخَطِیئَةِ فَإِذَا لَامَسَهَا نَقَصَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ تَفَصَّى مِنْهُ‏  فَلَیْسَ یَعُودُ فِیهِ حَتَّى یَتُوبَ فَإِذَا تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَادَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ فَأَمَّا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ فَهُمُ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَى یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ‏ یَعْرِفُونَهُ‏ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ‏ یَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَایَةَ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِی مَنَازِلِهِمْ- وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ‏ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ‏ أَنَّکَ الرَّسُولُ إِلَیْهِمْ- فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ‏  فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِکَ فَسَلَبَهُمْ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ أَسْکَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ فَقَالَ‏ إِنْ هُمْ‏ إِلَّا کَالْأَنْعامِ‏  لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِیرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْیَیْتَ قَلْبِی بِإِذْنِ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ.

17- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ دَاوُدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا زَنَى الرَّجُلُ فَارَقَهُ رُوحُ الْإِیمَانِ قَالَ فَقَالَ هُوَ مِثْلُ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ‏ مِنْهُ‏ تُنْفِقُونَ‏  ثُمَّ قَالَ غَیْرُ هَذَا أَبْیَنُ مِنْهُ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‏ هُوَ الَّذِی فَارَقَهُ.

18- یُونُسُ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ‏ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ  الْکَبَائِرَ فَمَا سِوَاهَا قَالَ قُلْتُ دَخَلَتِ الْکَبَائِرُ فِی الِاسْتِثْنَاءِ قَالَ نَعَمْ‏ .

19- یُونُسُ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْکَبَائِرُ فِیهَا اسْتِثْنَاءُ أَنْ یَغْفِرَ لِمَنْ یَشَاءُ قَالَ نَعَمْ.

21- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع الْکَبَائِرُ تُخْرِجُ مِنَ الْإِیمَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْکَبَائِرِقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یَزْنِی الزَّانِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ.

22- ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الزَّیَّاتِ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: دَخَلَ ابْنُ قَیْسٍ الْمَاصِرِ وَ عَمْرُو بْنُ ذَرٍّ وَ أَظُنُّ مَعَهُمَا أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَتَکَلَّمَ ابْنُ قَیْسٍ الْمَاصِرِ فَقَالَ إِنَّا لَا نُخْرِجُ أَهْلَ دَعْوَتِنَا وَ أَهْلَ مِلَّتِنَا مِنَ الْإِیمَانِ فِی الْمَعَاصِی وَ الذُّنُوبِ قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا ابْنَ قَیْسٍ أَمَّا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَدْ قَالَ لَا یَزْنِی‏ الزَّانِی‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ حَیْثُ شِئْتَ.

23- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَرْتَکِبُ الْکَبِیرَةَ مِنَ الْکَبَائِرِ فَیَمُوتُ هَلْ یُخْرِجُهُ ذَلِکَ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنْ عُذِّبَ کَانَ عَذَابُهُ کَعَذَابِ الْمُشْرِکِینَ أَمْ لَهُ مُدَّةٌ وَ انْقِطَاعٌ فَقَالَ مَنِ ارْتَکَبَ کَبِیرَةً مِنَ الْکَبَائِرِ فَزَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ أَخْرَجَهُ ذَلِکَ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ عُذِّبَ أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ إِنْ کَانَ مُعْتَرِفاً أَنَّهُ أَذْنَبَ وَ مَاتَ عَلَیْهِ أَخْرَجَهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُخْرِجْهُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ کَانَ عَذَابُهُ أَهْوَنَ مِنْ عَذَابِ الْأَوَّل‏

و نیز این روایت:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... وَ أَنْزَلَ بِالْمَدِینَةِ «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» فَلَمْ یُسَمِّ اللَّهُ الزَّانِیَ مُؤْمِناً وَ لَا الزَّانِیَةَ مُؤْمِنَةً وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیْسَ یَمْتَرِی فِیهِ أَهْلُ الْعِلْمِ أَنَّهُ قَالَ لَا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ خُلِعَ عَنْهُ الْإِیمَانُ کَخَلْعِ الْقَمِیصِ (الکافی، ج‏2، ص32).