1064) جمعبندی سوره واقعه (1)
26 جمادی الاولی 8 جمادی الثانی 1442
متن آیات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛
لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ؛
خافِضَةٌ رافِعَةٌ؛
إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا؛
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا؛
فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا؛
وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً؛
فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ؛
وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ؛
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛
أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ؛
فی جَنَّاتِ النَّعیمِ؛
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلینَ؛
وَ قَلیلٌ مِنَ الْآخِرینَ؛
عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ؛
مُتَّکِئینَ عَلَیْها مُتَقابِلینَ؛
یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ؛
بِأَکْوابٍ وَ أَباریقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعینٍ؛
لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ؛
وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ؛
وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ؛
وَ حُورٌ عینٌ؛
کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ؛
جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ؛
لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً؛
إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً؛
وَ أَصْحابُ الْیَمینِ ما أَصْحابُ الْیَمینِ؛
فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛
وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ؛
وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ؛
وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ؛
وَ فاکِهَةٍ کَثیرَةٍ؛
لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ؛
وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ؛
إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً؛
فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً؛
عُرُباً أَتْراباً؛
لِأَصْحابِ الْیَمینِ؛
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلینَ؛
وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرینَ؛
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ؛
فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ؛
وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ؛
لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ؛
إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ؛
وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظیمِ؛
وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ؛
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ؛
لَمَجْمُوعُونَ إِلى میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ؛
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ؛
لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ؛
فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛
فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمیمِ؛
فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ؛
هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ؛
نَحْنُ خَلَقْناکُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ؛
أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ؛
أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ؛
نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ؛
عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ؛
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ؛
أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛
أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛
لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ؛
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ؛
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ؛
أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذی تَشْرَبُونَ؛
أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ؛
لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ؛
أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتی تُورُونَ؛
أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ؛
نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوینَ؛
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ؛
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ؛
وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ؛
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ؛
فی کِتابٍ مَکْنُونٍ؛
لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛
تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ؛
أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ؛
وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ؛
فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ؛
وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ؛
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ؛
فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدینینَ؛
تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛
فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ؛
فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیمٍ؛
وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمینِ؛
فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمینِ؛
وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الضَّالِّینَ؛
فَنُزُلٌ مِنْ حَمیمٍ؛
وَ تَصْلِیَةُ جَحیمٍ؛
إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقینِ؛
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ؛
ترجمه
به نام خداوند پررحمِ رحیم؛
آن واقعه چون واقع شد؛
در وقوعش دروغی [در کار] نیست.
فروآورنده [و] رفعتبخش؛
وقتی که زمین لرزانده شود، لرزشی شدید؛
و کوهها خرد و پراکنده شوند، خرد و پراکنده شدنی؛
پس غباری پراکنده باشند.
و زوجهایی سهگانه بودهاید:
پس اهل یُمن و برکت؛ [اما] اهل یُمن و برکت چیست؟ [یا: پس اهل یُمن و برکت؛ چه اهل یُمن و برکتی؟!]
و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شومی و بیبرکتی چیست؟ [یا: و اهل شومی و بیبرکتی؛ چه اهل شومی و بیبرکتیای؟!]
و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛
آناناند که مقرباناند.
در بهشتهای پرنعمت.
پارهای [از آنان] از اولینها [هستند]؛
و اندکی از بعدیها [متأخران]؛
بر تختهای بافته شده [از جواهرات]،
تکیهزنان بر آنها، رو به روی همدیگر؛
بچههایی که جاودانهاند پیرامون آنان میگردند؛
با قدحها و تُنگها و پیالهای از شراب ناب؛
نه سردرد گیرند [یا: جدا شوند] از آن؛ و نه [شرابشان / عقلشان] زایل گردد.
و میوهای، از آنچه خود بخواهند؛
و گوشت پرندهای، از آنچه میل دارند؛
و سپیداندامهایی شهلاچشم؛
همچون دُرّ مکنون؛
به پاداش آنچه انجام میدادند.
در آن نه بیهودهای میشنوند و نه نابجایی؛
مگر گفتن سلام سلام.
و یاران دست راست؛ [اما] یاران دست راست چیست؟ [یا: و یاران دست راست؛ چه یاران دست راستی؟!]
در [سایه] سدر [= درخت کُنار] بیخار [= بیدردسر]؛
و [درختان] موز خوشهخوشه روی هم؛ [یا: و [درختان] ام غیلان [= مغیلان؛ خارشتر] خوشهخوشه روی هم]
و سایهای کشیده شده [گسترش یافته]
و آبی پیوسته ریزان؛
و میوهای بسیار؛
نه قطعشدنی [در کار است] و نه ممنوعیتی [از استفاده]؛
و همخوابگانی رفیع و گرانمایه؛
همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛
پس آنان را بِکر گرداندیم؛
دلدادگانی همسن و سال؛
برای یاران دست راست.
پارهای [از آنان] از اولینها [هستند]؛
پارهای [از آنان] از بعدیها [هستند]؛
و یاران دست چپ؛ [اما] یاران دست چپ چیست؟ [یا: و یاران دست چپ؛ چه یاران دست چپی؟!]
در حرارت نفوذکننده آتش [یا: بادی سوزان] و آبی جوشان [اند].
و سایهای از دودی سیاه و غلیظ؛
نه خنکایی و نه هیچ وضع دلخواهی؛
همانا آنان بودند که پیش از این مست ناز و نعمت[1] بودند؛
و بر آن گناه [خلف وعدهی] عظیم اصرار میورزیدند؛
و دائم میگفتند آیا هنگامی که بمیریم و خاکی و استخوانی شویم، آیا واقعا ما باز هم برانگیخته میشویم؟
و آیا پدران اولین ما نیز؟!
بگو همانا همه اولینها و بعدیها حتما جمعشده خواهند بود،
به سوی میقات روزی معلوم؛
سپس حتما شما ای گمراهان دروغپرداز!
قطعا از درختی از زقوم میخورید.
پس، از آن شکمها را پر کنید.
پس، بر آن از آن آب جوشان بنوشید؛
پس بنوشید [همچون] نوشیدن شتران عطشان.
این است پیشکش [پذیرایی ابتدایی] آنان روز جزا.
ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنید؟!
آیا دقت کردهاید در آنچه با [ریختن] منی مقدر میکنید؟!
آیا شمایید که آن را میآفرینید یا ماییم که آفرینندگانیم؟!
ما در میان شما مرگ را مقدر کردیم و ما چنان نیستیم که بر ما سبقت گرفته شود [= مغلوب هیچکس نمیشویم]
بر اینکه امثال شما را عوض کنیم و شما را در آنچه که [یا: به نحوی که] نمیدانید ایجاد نماییم.
و بیشک پیدایش اول را دانستید، پس چرا پند نمیپذیرید؟!
آیا تأمل کردهاید در آنچه میکارید؟!
آیا شما آن را میرویانید یا ماییم که رویانندگانیم؟!
اگر میخواستیم قطعا آن را خس و خاشاکی میکردیم که شما با دهان باز [= حسرتزده] بمانید [و بگویید:]
که ما واقعا غرامتدیدگانیم!
بلکه ما محرومشدگانیم!
آیا دیدهاید آن آبی را که مینوشید؟!
آیا شما آن را از ابرها فرود آوردید یا ماییم که فروآورندگانیم؟!
اگر میخواستیم آن را شور و تلخ میکردیم؛ پس چرا شکرگزار نیستید؟!
آیا دیدهاید آتشی را که میافروزید؟!
آیا شما درخت آن را پدید آوردید یا ماییم که پدیدآورندگانیم؟!
ما آن را مایه تذکر، و متاعی [= بهرهای، سرمایهای] برای صحرانشینان قرار دادیم.
پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! [یا: نام ... را منزه بدان]
اما نه سوگند میخورم به موقعیتهای ستارگان؛
و بیتردید آن سوگندی است که - ای کاش میدانستید - عظیم است.
که قطعا آن بیشک قرآنی است کریم؛
در کتابی محفوظ و نهان؛
جز پاکیزهشدگان با آن تماس برقرار نکنند.
فروفرستادنی [یا: فروفرستادهای] از جانب پروردگار جهانها [جهانیان].
آیا پس نسبت بدین حکایت شما مسامحهکار (سهلانگار) هستید؟!
و روزیتان قرار میدهید اینکه فقط تکذیب کنید؟!
پس چرا آنگاه که به حلقوم رسید [= جان به لب آمد]؛
و شما آن هنگام مینگرید؛
و ما به آن از شما نزدیکتریم ولی [به دیده بصیرت] نمیبینید.
پس چرا اگر که شما بیرون از [زمره] جزادادهشوندگانید؛
او را برنمیگردانید؛ اگر راست میگویید!
و اما اگر از آن مقربان بود،
پس گشایشی [راحتیای] و رحمتی [رائحهای] و بهشتی پرنعمت.
و اما اگر از یاران دست راست بود،
پس سلامی به تو از یاران دست راست.
و اما اگر از آن دروغپردازان گمراه بود؛
پس پیشکشی از [= پذیرایی ابتداییای با] آبی جوشان.
و همنشینی [درافتادن به / سوزاندن با] جهنم.
بدرستی که این همان حق الیقین [حقیقت کاملا یقینی] است؛
پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! [یا: نام ... را منزه بدان]
حدیث
درباره کلیت این سوره احادیثی در اولین جلسهای که بحث از این سوره را آغاز کردیم گذشت (جلسه 967 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-0/) که مروری بر مضامین آنها قبل از تدبر در کلیت سوره، ان شاء الله ما در فهم کلیت این سوره کمک کند.
اهل بیت ع بدین سوره اهتمام ویژهای داشتند چنانکه امام باقر ع تعریف میکند که پدرم در لحظه احتضار سوره واقعه و فتح و آیه 74 سوره زمر را قرائت کردند و از دنیا رفتند؛ و امام صادق ع تعریف میکند که روال پدرم این بود که بعد از نماز عشاء دو رکعت نشسته نماز میخواند و در آن دو رکعت صد آیه (سوره واقعه و اخلاص) را می خواند و میفرمود: هرکس این دو رکعت را بخواند و صد آیه در آن بخواند در زمره غافلان تثبت نگردد و خود امام صادق ع هم در دو رکعت بعد از نماز عشاء، سوره واقعه و «قل هو الله احد» را میخواندند؛ و د. در مورد رسول الله ص هم در منابع اهل سنت روایت شده است که ایشان در نماز صبح سوره واقعه و سورههای مانند آن را می خواندند. (حدیث8) به لحاظ درک معارف، از امام صادق ع روایت شده که کسی که مشتاق بهشت و [دانستن] اوصاف آن است سوره واقعه را بخواند؛ در حالی که در همان روایت برای آگاهی از اوصاف جهنم سوره سجده را توصیه کرده بودند. (حدیث3)؛ اما از حیث آثار این سوره طبق حدیثی از امام صادق ع در این سوره منافع فراوانی است که به شمار نیاید (حدیث6) که در اینجا برخی از آثار آن اشاره میشود:
آثار دنیوی
- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند (حدیث2؛ امام صادق ع) که ظاهرا مقصود این است که بر خواندن آن مداومت ورزد (حدیث5؛ پیامبر ص) و آن را زیاد بخواند (حدیث7؛ پیامبر ص) در دنیا هرگز رنگ تنگدستی و فقر و نیازمندی، و هیچ آفتی از آفات دنیا را نخواهد دید.
- کسی که آن را بنویسد و در منزلش قرار دهد، خیر و برکت در آن خانه فزونی یابد. (حدیث5؛ پیامبر ص)
- در آن، قبولی و افزایش حافظه و توفیق و گسترش در مال و ثروت است. (حدیث5؛ پیامبر ص)
- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند او را محبوب مردم قرار خواهد داد (حدیث2؛ امام صادق ع)
- برای علاج زگیل (با دستورالعملی خاص) (حدیث9؛ امام رضا ع و امیرالمومنین ع)
- خواندن آن در نمازی پیش از سفر همراه با برخی از ادعیه توصیه شده است (حدیث10؛ امام باقر ع).
آثار معنوی و اخروی
- پیامبر اکرم ص از سویی فرمود که کسی که این را بخواند در زمره غافلان قرار نگیرد (حدیث5) و البته این سوره را در عرض سورههای هود و مرسلات و نبأ جزءسورههایی معرفی کردند که ایشان را پیر کرد. (حدیث1)
- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند او را دوست خواهد داشت (حدیث2؛ امام صادق ع)
- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند از رفقای امیرالمومنین ع خواهد بود؛ و این سوره، خاصِ امیرالمومنین ع است و هیچکس با وی در آن مشارکت ندارد. (حدیث2؛ امام صادق ع)
- کسی که هرشب قبل از اینکه بخوابد سوره واقعه را بخواند خداوند عز و جل را در حالی ملاقات کند که چهرهاش همچون ماه شب چهارده باشد. (حدیث4؛ امام باقر ع)
- همانا در این سوره منافع فراوانی است که به شمار نیاید؛ و از آن جمله است اینکه اگر بر مرده خوانده شود خداوند وی را بیامرزد؛ و اگر بر کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته خوانده شود، خداوند خروج روح وی را آسان گرداند به اذن الله تعالی. (حدیث6؛ امام صادق ع)
تدبر
الف) مروری اجمالی بر کل آیات این سوره
1) شروع این سوره اشاره است به واقعه قیامت؛ واقعهای که وقوعش کاملا قطعی است و همه چیز را زیر و رو میکند؛ حتی درک ما از جهان مادی پیرامون را؛ و عمده سوره شرح دستهبندی سهگانهای از انسانهاست: مقربان، اهل یُمن و برکت که همان اصحاب دست راستند، و اهل شومی و بیبرکتی که همان اصحاب دست چپاند. ابتدا اوضاع و احوال اینان به همین ترتیب در بهشت و جهنم را شرح میدهد؛ و در پایان ریشه جهنمی شدن اصحاب شمال را بیان میکند که سه چیز است: غرق شدن در ناز و نعمت [که آنان را غافل کرد] و اصرار بر گناهی عظیم و انکار و تردید در برانگیخته شدن؛ سپس هشدار میدهد که همگان حتما در قیامت و در میقات روزی معلوم جمع میشوند و این گمراهان تکذیبکننده را خطاب داد که پیشکشی شما در آنجا خوراکی درخت زقوم و نوشیدنیای از حمیم خواهد بود.
در ادامه برای به چالش کشیدن تکذیبگری آنان، بعد از تذکر به مخلوق بودن خود آنان، نقش ناچیز آنان در پیدا شدن مخلوقی دیگر (که نقش آنان فقط ریختن منی است)، مقدر بودن مرگ و ناتوانی از غلبه بر آن، وجود آفرینش نخستین، و سپس جلوههایی دیگر از آفرینش - رویاندن آنچه میکارید؛ باراندن آبی که مینوشند، پدید آوردن درختی که از آن آتش میافروزید - را به رخ آنان میکشد و هربار میپرسد واقعا اینها کار شماست یا کار ما؟ و میفرماید حال که چنین است با نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی!
سپس به موقعیتهای ستارگان -که شاید مقصود، ستارگان هدایت (مفسران حقیقی قرآن) باشد - سوگند میخورد که این قرآن که حقیقتی نهانی و ماورایی و دورازدسترس ناپاکان دارد نازل شدهی از جانب رب العالمین است و سوال میکند که چرا در این مساله مسامحهکارید و فقط تکذیب میکنید.
فراز پایانی این سوره، یادآوری لحظه جان دادن انسانهاست که نزدیکتر بودن خدا به انسان از همگان، در آن لحظه برای همگان آشکار میشود و از دست اطرافیان کاری برنمیآید؛ و سپس وضعیت افرادی را که از همین لحظه مرگ جایگاهشان در دستهبندی سهگانه معلوم است توضیح میدهد؛ که در خصوص اصحاب یمین صرفا به تعبیر «سلامی بر تو از اصحاب یمین» بسنده میکند اما در خصوص مقربان و تکذیبکنندگان بیان میکند که با مرگ چه وضعی برایشان پیش خواهد آمد؛ و نهایتا این را حق الیقین میخواند و باز به تسبیح اسم پروردگار عظیم توصیه میکند.
در واقع،
در این سوره ابتدا بر وقوع قیامت و غیرمنتظره بودن آن از ابعاد مختلف اشاره شد؛ سپس اشاره به مهمترین دستهبندی انسانها در قیامت پرداخت؛ و تا نیمی از سوره وضعیت اخروی هریک از این سه دسته را به تفصیل شرح داد. از نیمه سوره (آیه 49) هشداری داد و از پیامبر خواست که به گروه آخر اعلام کند که مساله حشر وضعیتی است که همه را در آن جمع میکنند و این گروه را با چه شدت و حدتی در عذاب خواهند انداخت. سپس در چند مرحله شواهدی از زندگی دنیا که ضعف آنها و حکومت اراده الهی بر جهان را آشکار میکرد برشمرد تا ریشههای این تردید در وقوع قیامت را بخشکاند؛ و بعد از اشارهای به ضرورت تسبیح رب و اهمیت قرآن، به سراغ انسان در لحظه مرگ رفت و اینکه مرگ پلی است برای ورود به آن عرصه؛ و اینکه وضعیت هر یک از این سه دسته از انسانها در لحظه مرگ چگونه خواهد بود و باز کلام را با ضرورت تسبیخ پروردگار به پایان برد.
در ابتدای بحث این سوره (جلسه ) یک دستهبندیای از فرازهای مختلف این سوره اشاره شد:
1- توصیفی از وقوع واقعیترین واقعیت، یعنی قیامت و به هم ریختن همه محاسبات دنیوی (آیات 1 تا 6)
2- بیان دستهبندی سهگانه انسانها (آیات 7 تا 10) و سپس توصیف وضعیت نهایی هریک از این سه دسته در آخرت (آیات 11 تا56)
3- تلنگرهایی برای توجه به ربوبیت خداوند، که اقتضای باور به معاد را دارد (آیات 57 تا 73)
4- ضرورت تسبیح خداوند و سوگندی عجیب و اشارهای به حقیقت قرآن و انکار مخاطبان (آیات 74 تا 82)
5- بیان لحظات مرگ و احوال هریک از سه دسته مذکور در این لحظات و پس از آن (آیات 83 تا 94)
6- حقیقی دانستن همه اینها و تاکید مجددی بر ضرورت تسبیح خداوند (آیات 95-96)
به نظر میرسد در این جمعبندی پایانی همین فرازها بتواند محور خوبی برای جمعبندی قرار گیرد؛ با این تبصره که از سویی کنار هم گذاشتن فراز 2 و 5 میتواند افقهای جدیدی را در فهم این سوره بگشاید؛ و از سوی دیگر مقایسه بین نعمتها و عذابهای این سه گروه میتواند ابعاد جدیدی از بهشت و جهنم - که در ذیل تک تک آیات غالبا به چشم نمیآید - در برابر ما باز کند؛ و لذا تدبرهای ناظر به کل سوره با اندک تفاوتی نسبت به دستهبندی فوق مطرح خواهد شد:
ب) درباره توصیف ابتدایی و انتهایی سوره (آیات 1-6 و 95)
2) شروع این سوره این است: «وقتی که آن واقعه رخ دهد، دیگر قابل تکذیب نیست»؛ و پایان سوره این است که «بدرستی که این همان حق الیقین [حقیقت کاملا یقینی] است» در واقع، انکار قیامت، فقط در دنیا و در شرایط رفاه و غفلت است، همین که نشانههای قیامت آشکار شود، دیگر تکذیبی در کار نخواهد بود. و در این سوره گروهی که قطعا جهنمیاند و در همان لحظه مرگ هم به عنوان جهنمی معرفی میشوند تکذیبکنندگاناند؛ و یکی از دغدغههای مهم این سوره هشدار دادن به تکذیبکنندگان است؛ چنانکه در فراز سوم مخاطب بحث را گمراهانی قرار میدهد که اهل تکذیبکردند و مکرر برایشان شواهدی را برمیشمرد که این سوال را پررنگ کند که چرا تصدیق نمیکنید؟!
شاید میخواهد به ما بفهماند که همه زندگی شما جز رسیدن به واقع و واقعیت محض نباید باشد، و بدبختترین انسانها کسانیاند که واقعیترین واقعیات را تکذیب میکنند و دروغ میشمارند؛ اینان چنان در اعتباریات دنیوی فرورفتهاند که اعتباریترین امور عالم (پول؛ مقام؛ شهرت؛ و ...) را واقعیترینِ چیزها میپندارند؛ و در نتیجه، واقعیترین واقعیت عالم که عرصه بروز همه واقعیات است (قیامت) را دروغ میخوانند.
3) آن واقعهای که وقتی واقع شود قابل تکذیب نیست مهمترین ویژگیهایاش این است که فروآورنده و رفعتبخش است؛ یعنی همهچیز را زیر و رو میکند: زمین که آن را خداوند مهد و گهواره آرامبخش انسان قرار داده بود (الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً؛ طه/53 و زخرف/10) بشدت لرزان و اضطرابآفرین میگردد؛ کوهها که میخ (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً؛ نبأ/7) و لنگر زمین (وَ الْجِبالَ أَرْساها؛ نازعات/32) و مظهر استحکام و استواری بودند (وَ إِلَى الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ؛ غاشیه/19) چنان خرد و پراکنده میشوند که از آنان جز گرد و غباری پراکنده نمیماند؛ و در یک نگاه عمیقتر، اساسا واقعیت نهایی آنها همان موقع هم جز گرد و غباری پراکنده نبود («فَکانَتْ» هَباءً مُنْبَثّاً ؛ نه «فَصارَتْ»!)
و اما انسان؛ شاید این سوره با این مقدمه میخواهد بگوید وقتی آن واقعیت غیرقابل تکذیب واقع شود چنان نظم جهان زیر و رو میشود که فهم شما از انسانها و موقعیتها و روابط آنان هم زیر و رو خواهد شد: هم تمام دستهبندیهای رایج در میان شما، و هم همه تحلیلهای شما از انسانها نیز قرار است زیر و رو شود؛ چرا که نظام زندگی دنیوی سراسر غوطهور در اعتباریات، و حداکثر، دیدن اسباب و علل است؛ و نظام آخرت، محل کنار رفتن اعتباریات و ظهور حقایق، و برداشته شدن اساب و علل (وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب؛ بقره/166)، و بروز سلطنت واحد خداوند قهار است: «یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار» (غافر/16)