سفارش تبلیغ
صبا ویژن

749) سوره یس (36) آیه2 وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ

 بسم الله الرحمن الرحیم

749) سوره یس (36) آیه2 

وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ

 2 رمضان 1439

ترجمه

سوگند به قرآن حکیم؛

نکات ادبی

الْحَکیمِ

قبلا بیان شد  که ماده «حکم» در اصل دلالت دارد بر «منع» کردن؛ وبرخی توضیح داده‌اند که نه هر گونه منعی، بلکه ممانعتی که نوعی هدف اصلاح و کنترل را تعقیب می‌کند:

«حُکم» منع از ظلم است

«حکمت» منع از جهالت است؛

به «افسار چهارپایان» که برای کنترل آنان به کار می‌آید «حَکَمَة» می‌گویند؛

«حُکم» کردن هم آن است که معین شود که چیزی چنین است و چنان نیست؛

«حاکم» کسی است که بین مردم حکم می‌کند؛

«حَکَم» کسی است که در حکم کردن متخصص باشد؛

«حکمت» به معنای این است که بر اساس علم، حکم شود و وقتی در مورد خدا که به کار می‌رود به معنای علم خداوند به اشیاء و ایجاد آنها در کمال احکام است؛

«مُحکم» یعنی چیزی که شک و شبهه و خللی در آن راه نداشته باشد و در معنای «حکیم» همچنین گفته‌اند که به معنای کسی است که کار خود را محکم و بی‌خلل انجام می‌دهد.

جلسه 222  http://yekaye.ir/al-baqare-2-32/

حدیث

1)جابر بن عبدالله انصاری از امام سجاد ع دعا و زیارتی را در کنار مرقد مطهر پیامبر اکرم ص روایت کرده است. در فرازی از این دعا آمده است:

پس چون رحمت از جانب تو بر من به نهایت رسید بر من منت نهادی با کسی که به وسیله او مرا از گمراهی هدایت فرمودی؛ و به سبب او از هلاکت نجات دادی؛ و به واسطه او از تحیر رها ساختی؛ و با او بود که از یوغ جهالت رهایم فرمودی؛ و او حبیب و پیامبرت است، حضرت محمد صلی الله علیه و آله؛ که نزدیکترین خلایق به نزد توست و صاحب برترین جایگاه در نزد تو؛ پس همراه با او به وحدانیت شهادت دادم و به ربوبیت و رسالت اقرار کردم؛ و طاعت او را بر من واجب فرمودی، پس همان گونه که دستور دادی اطاعتش کردم؛ و در آنچه مقدر فرموده بودی او را تصدیق کردم؛

و تو او را اختصاص دادی به کتابی که بر او نازل کردی، و به «سبع مثانی» [هفتِ دو بار، ظاهرا اشاره به سوره حمد باشد] که به او وحی شد؛ و آن را قرآن نامیدی و به لقب فرقان عظیم ملقبش فرمودی؛ پس فرمودی «و به راستى، تو را سبع المثانى [سوره حمد‏] و قرآن عظیم عطا کردیم» (حجر/87)

و هنگام نامیدنش به آن اسمهایی که به وی اختصاص دادی، فرمودی «طاها؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به مشقت بیفتی» (طه/1) و فرمودی «یاسین، سوگند به قرآن حکیم» (یس/1) و فرمودی «صاد، و سوگند به قرآنِ دارای تذکر» (ص/1) و فرمودی «قاف؛ سوگند به قرآن مجید» (ق/1) پس او را این ویژگی عطا فرمودی که هنگامی که از او نام بردی سوگند یاد کردی؛ و قرآن را همراه او قرار دادی؛ و در کتابت هیچ سوگندی وجود ندارد که قرآن در ردیف آن مطرح شده باشد مگر اینکه اسم او [پیامبر ص] است؛ و این شرفی است که تو او را بدان شرافت فرمودی؛ و برتری‌ای است که به سوی او گسیل داشتی؛ زبان‌ها و فهم‌ها از توصیف خواسته تو ناتوانند و از شناخت ثنای تو بر او قاصرند ...

إقبال الأعمال، ج‏1، ص489-492؛ المصباح للکفعمی، ص650-652

دعاء مروی عن مولانا زین العابدین صلوات الله علیه و سلامه قبل صلاة العید رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى الشَّیْخِ أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:

کُنْتُ بِالْمَدِینَةِ وَ قَدْ وَلَّاهَا مَرْوَانُ بْنُ الْحَکَمِ مِنْ قِبَلِ یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ کَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَلَمَّا کَانَ فِی آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْهُ أَمَرَ مُنَادِیَهُ أَنْ یُنَادِیَ بِالنَّاسِ فِی الْخُرُوجِ إِلَى الْبَقِیعِ لِصَلَاةِ الْعِیدِ فَغَدَوْتُ مِنْ مَنْزِلِی أُرِیدُ إِلَى سَیِّدِی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع غَلَساً فَمَا مَرَرْتُ بِسِکَّةٍ مِنْ سِکَکِ الْمَدِینَةِ إِلَّا لَقِیتُ [رَأَیْتُ‏] أَهْلَهَا خَارِجِینَ إِلَى الْبَقِیعِ فَیَقُولُونَ أَیْنَ تُرِیدُ یَا جَابِرُ فَأَقُولُ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى أَتَیْتُ الْمَسْجِدَ فَدَخَلْتُهُ فَمَا وَجَدْتُ فِیهِ إِلَّا سَیِّدِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع قَائِمٌ یُصَلِّی صَلَاةَ الْفَجْرِ وَحْدَهُ فَوَقَفْتُ وَ صَلَّیْتُ بِصَلَاتِهِ فَلَمَّا أَنْ فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ سَجَدَ سَجْدَةَ الشُّکْرِ ثُمَّ إِنَّهُ جَلَسَ یَدْعُو وَ جَعَلْتُ أُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِ فَمَا أَتَى إِلَى‏ آخِرِ دُعَائِهِ حَتَّى بَزَغَتِ الشَّمْسُ فَوَثَبَ قَائِماً عَلَى قَدَمَیْهِ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ وَ تُجَاهَ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ إِنَّهُ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتَّى صَارَتَا بِإِزَاءِ وَجْهِهِ وَ قَالَ ...[1]

فَلَمَّا بَلَغْتَ بِی تَنَاهِیَ الرَّحْمَةِ مِنْکَ عَلَیَّ مَنَنْتَ بِمَنْ هَدَیْتَنِی بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَنِی بِهِ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ اسْتَخْلَصْتَنِی بِهِ مِنَ الْحِیرَةِ وَ فَکَکْتَنِی بِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ هُوَ حَبِیبُکَ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَزْلَفُ خَلْقِکَ عِنْدَکَ وَ أَکْرَمُهُمْ مَنْزِلَةً لَدَیْکَ فَشَهِدْتُ مَعَهُ بِالْوَحْدَانِیَّةِ وَ أَقْرَرْتُ لَکَ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَوْجَبْتَ لَهُ عَلَیَّ الطَّاعَةَ فَأَطَعْتُهُ کَمَا أَمَرْتَ وَ صَدَّقْتُهُ فِیمَا حَتَمْتَ وَ خَصَصْتَهُ بِالْکِتَابِ الْمَنْزَلِ عَلَیْهِ وَ السَّبْعِ الْمَثَانِی الْمُوحَاةِ إِلَیْهِ وَ أَسْمَیْتَهُ الْقُرْآنَ وَ أَکْنَیْتَهُ الْفُرْقَانَ الْعَظِیمَ فَقُلْتَ جَلَّ اسْمُکَ «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» وَ قُلْتَ جَلَّ قَوْلُکَ لَهُ حِینَ اخْتَصَصْتَهُ بِمَا سَمَّیْتَهُ بِهِ مِنَ الْأَسْمَاءِ «طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»‏ وَ قُلْتَ عَزَّ قَوْلُکَ «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ» وَ قُلْتَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ «ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» وَ قُلْتَ عَظُمَتْ آلَاؤُکَ «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ» فَخَصَصْتَهُ أَنْ جَعَلْتَهُ قَسَمَکَ حِینَ أَسْمَیْتَهُ وَ قَرَنْتَ الْقُرْآنَ مَعَهُ فَمَا فِی کِتَابِکَ مِنْ شَاهِدِ قَسَمٍ وَ الْقُرْآنُ مُرْدَفٌ بِهِ إِلَّا وَ هُوَ اسْمُهُ وَ ذَلِکَ شَرَفٌ شَرَّفْتَهُ بِهِ وَ فَضْلٌ بَعَثْتَهُ إِلَیْهِ تَعْجِزُ الْأَلْسُنُ وَ الْأَفْهَامُ عَنْ وَصْفِ مُرَادِکَ بِهِ وَ تَکِلُّ عَنْ عِلْمِ ثَنَائِکَ عَلَیْهِ ...[2]


2) از رسول الله ص روایت شده است:

هنگامی که فتنه‌ها همچون تکه‌های شب تار عرصه را بر شما پوشاند و مشتبه کرد پس بر شما باد به قرآن ... عجایبش به شمار ناید و غرایبش کهنه نشود؛ در آن چارغهای هدایت است و مناره‌های حکمت...

متن کاملتر این روایت در جلسه 582 حدیث 3 گذشت.  http://yekaye.ir/al-kahf-18-1/

الکافی، ج‏2، ص599

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ فِی دَارِ هُدْنَةٍ ... َإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ ... لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِیهِ مَصَابِیحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِکْمَة...[3]


3) یعقوب بن سکیت می‌گوید: از امام رضا ع پرسیدم: قرآن چگونه است که بررسی و مطالعه و نشر مطالب آن، جز بر تازگی و طراوتش نمی‌افزاید؟

فرمودند: زیرا خداوند آن را نه برای زمان خاصی و نه برای مردم خاصی قرار نداده است؛ پس در هر زمان جدید و نزد هر مردمی تازه و باطراوات است تا روز قیامت.

الأمالی (للطوسی)، ص580

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ رَجَاءُ بْنُ یَحْیَى الْعَبَرْتَائِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ السِّکِّیتِ النَّحْوِیُّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ): مَا بَالَ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عَلَى النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً؟

قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ، فَهُوَ فِی کُلِ‏ زَمَانٍ جَدِیدٌ، وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.


4) از امام باقر ع روایت شده است:

همانا خداوند متعال چیزی را که امت بدان نیاز دارد نگذاشت مگر اینکه آن را در کتابش نازل فرمود و برای پیامبرش تبیین کرد؛ و برای هر چیزی حدی گذاشت؛ و بر آن دلیلی قرار داد که بر آن دلالت کند؛ و برای هرکس که از آن حد تجاوز کند حدی [= مجازاتی] قرار داد.

الکافی، ج‏1، ص59[4]

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عُمَرَ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَدَعْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ وَ بَیَّنَهُ لِرَسُولِهِ ص وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَیْهِ دَلِیلًا یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِکَ الْحَدَّ حَدّاً.[5]

تدبر 

1) «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ»

در قرآن حکمت - یعنی حقایق معارف و آنچه از شریعت و عبرت‌ها و موعظه‌ها بر آن متفرع می‌شود - مستقر است (المیزان، ج17، ص62)[6] و همان گونه که حکیم با فعل خود آشکار کننده حکمت خویش است، این کتاب هم حکیم است، یعنی آشکارکننده حکمت و سخنگوی بدان است (مجمع البیان، ج‏8، ص650[7]؛ البحر المحیط، ج‏9، ص48[8])

و بقدری مطالب آن حکیمانه تنظیم شده، که گذر زمان بر آن غبار کهنگی ننشاند. (حدیث3)


2) «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ»

در قرآن باطل راه ندارد و تمام آن محکم و استوار است. (تفسیر نور، ج‏9، ص521)

توضیح تخصصی تفسیری

 وزن فعیل گاه به معنای مَفعَل باشد؛ آنگاه حکیم، یعنی امر محکم‌کاری شده) (البحر المحیط، ج‏9، ص48 ) و منظور این است که قرآن از [ورود] هر گونه باطلی، محکم [و غیرقابل نفوذ] است (المحکم من الباطل؛ مجمع البیان، ج‏8، ص650)

این همان است که در آیه دیگر در وصف قرآن فرمود «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه‏: باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر در آن راه نیابد» (فصلت/42)


3) «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ»

حُکم قرآن فوق همه حُکم‌هاست و نظام تشریعی که در قرآن آمده است، بر همه عرصه‌ها حکومت دارد.

توضیح تخصصی تفسیری

وزن فعیل گاه صیغه مبالغه در معنای اسم فاعل است؛ یعنی مبالغه در حاکم بودن (البحر المحیط، ج‏9، ص48[9]). در این معنا «حکیم» یعنی این کتاب یا بر تمامی کتابهای قبلی حاکم و جاری است ویا احکامش در تمامی جوامع حاکم و ساری می‌باشد.


4) «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ»

ما غالبا وصف «حکیم» را در مورد موجود زنده دارای درک و شعور به کار می‌بریم به معنای کسی که کارهایش را از روی حکمت انجام می‌دهد؛ کاربرد وصف «حکیم» در مورد قرآن کریم، چه‌بسا اشاره غیرمستقیمی داشته باشد به حقیقت باطنی قرآن کریم، که بر اساس روایات در روز قیامت همچون یک شخص در عرصه قیامت ظاهر می‌شود و از عده‌ای شفاعت و درباره عده ای سعایت و بدگویی می‌کند (نهج‌البلاغه، خطبه 176[10]؛ الکافی، ج‏2، ص599[11])؛ گویی حقیقت خود قرآن یک شخص حکیم است که امروزه ما آن را صرفا در قالب نوشته‌ای بر روی کاغذ می‌بینیم.


5) «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ»

«و» در ابتدای آیه، واو قسم است؛ یعنی خداوند به قرآن سوگند یاد کرده است؛ و قبلا بارها تاکید شد که سوگند خوردن خداوند به چیزی نشان‌دهنده عظمت آن چیز در نظام عالم است.

اکنون، اگر به یاد داشته باشیم که: اولا قرآن «کتاب» الهی و سخن خداوند است که هم‌رتبه با نظام آفرینش می‌باشد که «فعل» الهی و کار خداوند است؛ و ثانیا در قرآن کریم هرجا به خود قرآن سوگند یاد شده، پیامبر را در ردیف کنار قرآن قرار داده (حدیث1)؛ آنگاه تا حدودی متوجه اهمیت شخص پیامبر و جایگاه او در نظام عالم خواهیم شد، و دیگر درباره معارفی که در رابطه با جایگاه و نقش عظیم و اساسی پیامبر ص - و به تبع ایشان اهل بیت علیهم‌اسلام - در نظام هستی آمده، دچار بهت و تردید نمی‌شویم.


6) «یس؛ وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ»

در آیه قبل دیدیم که بر اساس بسیاری از روایات شیعه و سنی، مقصود از «یس» پیامبر اکرم ص است؛

و از طرف دیگر،  خداوند در قرآن کریم هرجا به خود قرآن سوگند یاد شده، پیامبر را در ردیف قرآن قرار داده (حدیث1).

شاید خداوند با این کارش می‌خواهد به طور غیرمستقیم بر جدایی‌ناپذیری قرآن و معلم آن (پیامبر و اهل بیت ع) تاکید کند که در احادیث متعددی (مانند حدیث ثقلین) تصریح شده است.

 


[1] . إِلَهِی وَ سَیِّدِی أَنْتَ فَطَرْتَنِی وَ ابْتَدَأْتَ خَلْقِی لَا لِحَاجَةٍ مِنْکَ إِلَیَّ بَلْ تَفَضُّلًا مِنْکَ عَلَیَّ وَ قَدَّرْتَ لِی أَجَلًا وَ رِزْقاً لَا أَتَعَدَّاهُمَا وَ لَا یَنْقَضِی [لَا یَنْقُصُنِی‏] أَحَدٌ مِنْهُمَا شَیْئاً وَ کَنَفْتَنِی مِنْکَ بِأَنْوَاعِ النِّعَمِ وَ الْکِفَایَةِ طِفْلًا وَ نَاشِئاً مِنْ غَیْرِ عَمَلٍ عَمِلْتُهُ فَعَلِمْتَهُ مِنِّی فَجَازَیْتَنِی عَلَیْهِ بَلْ کَانَ ذَلِکَ مِنْکَ تَطَوُّلًا عَلَیَّ وَ امْتِنَاناً فَلَمَّا بَلَغْتَ بِی أَجَلَ الْکِتَابِ مِنْ عِلْمِکَ بِی وَ وَفَّقْتَنِی لِمَعْرِفَةِ وَحْدَانِیَّتِکَ وَ الْإِقْرَارِ بِرُبُوبِیَّتِکَ فَوَحَّدْتُکَ مُخْلِصاً لَمْ أَدَعْ لَکَ شَرِیکاً فِی مُلْکِکَ وَ لَا مُعِیناً عَلَى قُدْرَتِکَ وَ لَمْ أَنْسُبْ إِلَیْکَ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً

[2] . فَقُلْتَ عَزَّ جَلَالُکَ فِی تَأْکِیدِ الْکِتَابِ وَ قَبُولِ مَا جَاءَ فِیهِ هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ وَ قُلْتَ عَزَیْتَ [عَزَزْتَ‏] وَ جَلَّیْتَ [وَ أَجْلَلْتَ‏] ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ قُلْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فِی عَامَّةِ ابْتِدَائِهِ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ وَ الم ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ وَ فِی أَمْثَالِهَا مِنَ السُّوَرِ وَ الطَّوَاسِینِ [سُوَرِ الطَّوَاسِینِ‏] وَ الْحَوَامِیمِ فِی کُلِّ ذَلِکَ ثَنَّیْتَ بِالْکِتَابِ مَعَ الْقَسَمِ الَّذِی هُوَ اسْمُ مَنِ اخْتَصَصْتَهُ لِوَحْیِکَ‏ وَ اسْتَوْدَعْتَهُ سِرَّ غَیْبِکَ فَأَوْضَحَ لَنَا مِنْهُ شُرُوطَ فَرَائِضِکَ وَ أَبَانَ لَنَا عَنْ وَاضِحِ سُنَّتِکَ وَ أَفْصَحَ لَنَا عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَنَارَ لَنَا مُدْلَهِمَّاتِ الظَّلَامِ وَ جَنَّبَنَا رُکُوبَ الْآثَامِ وَ أَلْزَمَنَا الطَّاعَةَ وَ وَعَدَنَا مِنْ بَعْدِهَا الشَّفَاعَةَ فَکُنْتُ [فکشف‏] مِمَّنْ أَطَاعَ أَمْرَهُ وَ أَجَابَ دَعْوَتَهُ وَ اسْتَمْسَکَ بِحَبْلِهِ فَأَقَمْتُ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتُ الزَّکَاةَ وَ الْتَزَمْتُ الصِّیَامَ الَّذِی جَعَلْتَهُ حَقّاً فَقُلْتَ جَلَّ اسْمُکَ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ إِنَّکَ أَبَنْتَهُ فَقُلْتَ عَزَیْتَ [عَزَزْتَ‏] وَ جَلَیْتَ [وَ جَلَّلْتَ‏] مِنْ قَائِلٍ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ قُلْتَ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ رَغَّبْتَ فِی الْحَجِّ بَعْدَ إِذْ فَرَضْتَهُ إِلَى بَیْتِکَ الَّذِی حَرَّمْتَهُ فَقُلْتَ جَلَّ اسْمُکَ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ قُلْتَ عَزَیْتَ [عَزَزْتَ‏] وَ جَلَیْتَ [وَ جَلَّلْتَ‏] وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِنَ الَّذِینَ یَسْتَطِیعُونَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مِنَ الرِّجَالِ الَّذِینَ یَأْتُونَهُ لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَ لِیُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاهُمْ وَ أَعِنِّی اللَّهُمَّ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّکَ فِی سَبِیلِکَ مَعَ وَلِیِّکَ کَمَا قُلْتَ جَلَّ قَوْلُکَ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ قُلْتَ جَلَّتْ أَسْمَاؤُکَ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ اللَّهُمَّ فَأَرِدْنِی ذَلِکَ السَّبِیلَ حَتَّى أُقَاتِلَ فِیهِ بِنَفْسِی وَ مَالِی طَلَبَ رِضَاکَ فَأَکُونَ مِنَ الْفَائِزِینَ اللَّهُمَّ [إِلَهِی‏] أَیْنَ [أَنَّى‏] الْمَفَرُّ عَنْکَ فَلَا یَسَعُنِی بَعْدَ ذَلِکَ إِلَّا حِلْمُکَ فَکُنْ بِی رَءُوفاً رَحِیماً وَ اقْبَلْنِی وَ تَقَبَّلْ مِنِّی وَ أَعْظِمْ لِی فِیهِ بَرَکَةَ الْمَغْفِرَةِ وَ مَثُوبَةَ الْآخِرَةِ [الْأَجْرِ] وَ ارْزُقْنِی [وَ أَرِنِی‏] صِحَّةَ التَّصْدِیقِ بِمَا سَأَلْتُ وَ إِنْ أَنْتَ عَمَّرْتَنِی إِلَى عَامٍ مِثْلِهِ وَ یَوْمٍ مِثْلِهِ وَ لَمْ تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی فَأَعِنِّی بِالتَّوْفِیقِ عَلَى بُلُوغِ رِضَاکَ وَ أَشْرِکْنِی یَا إِلَهِی فِی هَذَا الْیَوْمِ فِی جَمِیعِ دُعَاءِ مَنْ أَجَبْتَهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ أَشْرِکْهُمْ فِی دُعَائِی إِذَا أَجَبْتَنِی فِی مَقَامِی هَذَا بَیْنَ یَدَیْکَ فَإِنِّی رَاغِبٌ إِلَیْکَ لِی وَ لَهُمْ وَ عَائِذٌ بِکَ لِی وَ لَهُمْ فَاسْتَجِبْ لِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

[3] . این روایت در الکافی، ج‏2، ص630 هم درباره حکیم و محکم بودن قرآن قابل توجه است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ عَنْ غَیْرِهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْفُرْقَانِ أَ هُمَا شَیْئَانِ أَوْ شَیْ‏ءٌ وَاحِدٌ فَقَالَ ع الْقُرْآنُ جُمْلَةُ الْکِتَابِ وَ الْفُرْقَانُ الْمُحْکَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلِ بِهِ.

[4] . در همانجا این حدیث هم روایت شده است که به همین مضمون نزدیک است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا یَسْتَطِیعَ عَبْدٌ یَقُولُ لَوْ کَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِی الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیهِ.

[5] . روایتی در کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص332 آمده که به آن صورتی که در کمال الدین است ربطی به این آیه ندارد: حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ قَالَ کَتَبْتُ مِنْ کِتَابِ أَحْمَدَ الدَّهَّانِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجُ عَنْ خَیْثَمَةَ الْجُعْفِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو أَیُّوبَ الْمَخْزُومِیُّ قَالَ: ذَکَرَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ ع سَیْرَ الْخُلَفَاءِ الِاثْنَیْ عَشَرَ الرَّاشِدِینَ ص فَلَمَّا بَلَغَ آخِرَهُمْ قَالَ الثَّانِی عَشَرَ الَّذِی یُصَلِّی عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع خَلْفَهُ عَلَیْکَ بِسُنَّتِهِ وَ الْقُرْآنِ الْکَرِیمِ

اما در سه کتاب متاخر که این حدیث را از کمال الدین نقل کرده‌اند (یعنی: الإنصاف فی النص على الأئمة الإثنی عشرعلیهم السلام / ترجمه رسولى محلاتى، عربی، ص47؛ تفسیر نور الثقلین، ج4، ص374؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج11، ص53) عبارت اخیر بدین صورت آمده است: «الثانی عشر الذی یصلى عیسى بن مریم علیه السلام خلفه عند سنة یس و القرآن الحکیم.» اگر چنین باشد، آنگاه این حدیث به آیه مربوط می‌شود.

اما واقعا کدام متن صحیح است؟ شاهد «علیک بسنته» میتواند عبارت معروف «علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین من بعدی» باشد، اما شاید شاهد اقوی برای «عند سنة یس» بعض روایات دیگر باشد مانند:

1) و یقوم قائمنا عند انقضائها ب الر فافهم ذلک و عه و اکتمه (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص3).

2) و سینفجر لهم ینابیع الحیوان بعد لظى النیران لتمام آل حم و طه و الطواسین من السنین و هذا الکتاب درة من درر الرحمة و قطرة من بحر الحکمة و کتب الحسن بن علی العسکری فی سنة أربع و خمسین و مائتین. (بحار الأنوار، ج‏26 ص265)

3) کتاب المحتضر، للحسن بن سلیمان تلمیذ الشهید رحمة الله علیهما قال روی أنه وجد بخط مولانا أبی محمد العسکری ع ما صورته قد صعدنا ذرى الحقائق بأقدام النبوة و الولایة و ساقه إلى أن قال و سیسفر لهم ینابیع الحیوان بعد لظى النیران لتمام الم و طه و الطواسین من السنین. (بحار الأنوار ج‏52 ص121)

4) و سینفجر لهم ینابیع الحیوان بعد لظى النیران لتمام الطواویة و الطواسین من السنین. (بحار الأنوار ج‏75 ص378)

5) «قد صعدنا ذرى الحقائق بأقدام النبوة و الولایة- و ساقه إلى أن قال-: و سیسفر لهم ینابیع الحیوان بعد لظى النیران لتمام (ألم) و (طه) و الطواسین من السنین». (ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار ج‏3 ص127 الفصل الخامس)

و در این صورت، عبارت (عند سنة یس) ظاهرا سنة است بدون تشدید، و به معنای سال است، یعنی میخواهد با حروف مقطعه، تعیین فرماید آنچه را که نظیرش در روایت تفسیر عیاشی در ابتدای سوره مبارکه اعراف حدیث دوم آمده است.

[6] . لکونه مستقرا فیه الحکمة و هی حقائق المعارف و ما یتفرع علیها من الشرائع و العبر و المواعظ.

[7] . قیل سماه حکیما لما فیه من الحکمة فکأنه المظهر للحکمة الناطق بها.

[8] . و الحکیم: إما فعیل بمعنى مفعل، کما تقول: عقدت العسل فهو عقید: أی معقد، و إما للمبالغة من حاکم، و إما على معنى السبب، أی ذی حکمة.

[9] . و الحکیم: إما فعیل بمعنى مفعل، کما تقول: عقدت العسل فهو عقید: أی معقد، و إما للمبالغة من حاکم، و إما على معنى السبب، أی ذی حکمة.

[10] . این روایت در جلسه 731، حدیث4 گذشت. http://yekaye.ir/al-fater-35-31/

[11] . این روایت در جلسه 582، حدیث3 گذشت. http://yekaye.ir/al-kahf-18-1/