سفارش تبلیغ
صبا ویژن

702) سوره فاطر (35) آیه 2 ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَ

بسم الله الرحمن الرحیم

702) سوره فاطر (35) آیه 2

 ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ

ترجمه

آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارنده‌ای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پی‌اش فرستنده‌ای نیست؛ و اوست که شکست‌ناپذیر و حکیم است.

نکات ادبی

مُمْسِکَ یُمْسِکْ

ماده «مسک» را برخی در اصل به معنای «حبس کردن» دانسته‌اند (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص320) مانند «أَمَّنْ هذَا الَّذی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ» (ملک/21).

و برخی معنای اصلی آن را «درآویختن به چیزی» (وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِر؛ ممتحنه/10) ویا «حفظ کردن آن» (وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏؛ حج/65) معرفی کرده‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص768).

و برخی هم تلفیقی از این دو معنا را، یعنی «حبس کردن»ی که همراه با «حفظ کردن» باشد، که نقطه مقابل رها گذاشتن (إرسال) است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏11، ص111).

این ماده وقتی به باب إفعال می‌رود، دلالت بر نگهداشتنی دارد که فاعل آن مورد توجه خاص است، یعنی زاویه اقدام کردن شخص برای نگهداشتن بیشتر مورد توجه است الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ‏؛ بقره/229) (التحقیق، ج‏11، ص111) که اسم فاعل آن «مُمسِک» است (فَلا مُمْسِکَ لَها، فاطر/2؛ ٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ، زمر/38)

اما وقتی به باب تفعیل می‌رود، عمدتاً نگه داشته شدن از زاویه مفعول (آنچه حفظ و نگه داشته می‌شود) مورد توجه است؛ چنانکه «وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (اعراف/170) به معنای کسانی است که خودشان را مقید به ضوابط کتاب آسمانی می‌کنند (التحقیق، ج‏11، ص111).

و وقتی به باب استفعال می‌رود به معنای درصدد حفظ و تمسک کردن به چیزی برآمدن می‌باشد «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏» (التحقیق، ج‏11، ص111) که اسم فاعل آن «مستمسِک» می‌شود (أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ‏؛ زخرف/21).

ضمنا چنانکه اغلب تذکر داده‌اند «مِسک» (به معنای مُشک، عطری که از نافه آهو گرفته می‌شود) اصالتا کلمه‌ای عربی نیست (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص320) و ظاهرا از زبان سریانی گرفته شده است. (التحقیق، ج‏11، ص111) (خِتامُهُ مِسْکٌ‏؛ مطففین/27)

این ماده و مشتقاتش جمعا 27 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

«مُرْسِلَ»

قبلا بیان شد که ماده «رسل» در اصل به معنای برانگیختن و امتداد یافتن است، برانگیختی که با نرمی و مدارا همراه باشد؛ و برخی بر این باورند که اساساً این ماده در اصل به معنای نافذ دانستن (انفاذ) و برانگیختنی است که کار و ماموریتی را بر دوش آنکه برانگیخته می‌شود می‌گذارد، و لذا همراه با نوعی حرکت و سیر (ولو سیر معنوی) همراه است.

کلمه «رسول» به معنای کسی است که برای انجام کاری فرستاده می‌شود و «ارسال: فرستادن» نقطه مقابل «امساک: نگهداشتن» است؛ و «مُرسِل» اسم فاعل آن و به معنی «فرستنده» و «رها کننده» است. (ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ‏؛ فاطر/2)

جلسه 529 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-40/

«العَزیز» 

قبلا بیان شد که ماده «عزز» به معنای شدت و قوت و قهر و غلبه می‌باشد و «عزت» حالتی در شخص است که مانع از آن می‌شود که مغلوب واقع شود؛ بنابراین «عزیز» یعنی کسی که همواره غالب است و هیچگاه مغلوب نمی‌شود؛ و به چیزی هم که نایاب است عزیز گفته می‌شود، چون دسترسی [= غلبه] به آن سخت و دشوار است. تفاوت «عزیز» با «قاهر» (غلبه‌کننده) در این است که عزیز از این جهت گفته می‌شود که کسی توان غلبه و اذیت و آزار او را ندارد، اما قاهر از این جهت گفته می‌شود که او بر دیگران غلبه می‌کند

جلسه122 http://yekaye.ir/al-hajj-022-74/

درباره عزیز بودن خداوند در جلسه 8 (شعراء/217) و جلسه 28 (شعراء/9) نیز نکاتی گذشت که در اینجا تکرار نمی‌شود.

«الْحَکیم» 

قبلا بیان شد که ماده «حکم» در اصل دلالت بر «منع» کردن دارد: «حُکم» منع از ظلم است، و «حکمت» منع از جهالت؛ و برخی توضیح داده‌اند که نه هر گونه منعی، بلکه ممانعتی که نوعی هدف اصلاح و کنترل را تعقیب می‌کند، و از این روست که به «افسار چهارپایان» «حَکَمَة» می‌گویند؛ و «حُکم» کردن هم آن است که معین شود که چیزی چنین است و چنان نیست؛ «حاکم» کسی است که بین مردم حکم می‌کند؛ و «حَکَم» هم کسی است که در حکم کردن متخصص باشد؛ و «حکمت» هم به معنای این است که بر اساس علم، حکم شود؛ و وقتی در مورد خدا که به کار می‌رود به معنای علم خداوند به اشیاء و ایجاد آنها در کمال إحکام است؛ و «مُحکم» هم یعنی چیزی که شک و شبهه و خللی در آن راه نداشته باشد؛ و در معنای «حکیم» همچنین گفته‌اند که به معنای کسی است که کار خود را محکم و بی‌خلل انجام می‌دهد.

جلسه 222 http://yekaye.ir/al-baqare-2-32/

حدیث

1) روایت شده است که از امیرالمومنین ع درخواست شد که: به ما از قَدَر [= حقیقتِ قضا و قدر] خبر دهید .

فرمودند: سر خداست، آن را افشا [یا: تفتیش] نکنید!

دوباره گفتند: به ما از قدر خبر دهید؛ یا امیرالمومنین ع!

فرمودند: دریایی عمیق است، در آن غوطه‌ور نشوید!

بار سوم گفتند: به ما از قدر خبر دهید. یا امیرالمومنین ع!

فرمودند: راهی پیچیده است، آن را نپیمایید!

بار چهارم گفتند: به ما از قدر خبر دهید. یا امیرالمومنین ع!

فرمودند: «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارنده‌ای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پی‌اش فرستنده‌ای نیست.»

الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا ع، ص408؛ بحار الأنوار، ج‏5، ص123

عَنِ الْعَالِمِ ع قَالَ سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقِیلَ لَهُ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تُفْشُوهُ [تُفَتِّشُوه‏] فَقِیلَ لَهُ الثَّانِیَ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ بَحْرٌ عَمِیقٌ لَا تَلْحَقُوهُ [تلجّوه] فَقِیلَ لَهُ الثَّالِثَ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ طَرِیقٌ مُعْوَجٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ ثُمَّ قِیلَ لَهُ الرَّابِعَةَ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِه‏ ...


2) از امام صادق ع روایت شده است که متعه (= ازدواج موقت) یکی از مصادیق این آیه است که می‌فرماید «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارنده‌ای برایش نیست» (فاطر/2)

تفسیر القمی، ج‏2، ص207

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْکُوفِیِّینَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ: ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها قَالَ: وَ الْمُتْعَةُ مِنْ ذَلِک‏


3) از امام صادق ع روایت شده است که درباره آیه‌ی «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارنده‌ای برایش نیست» (فاطر/2) فرمودند: دعا. [= یکی از مصادیق مهم آن، دعاست]

فلاح السائل و نجاح المسائل، ص28

رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ زِیَادٍ الْعَبْدِیِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها قَالَ الدُّعَاءُ.


4) از امام صادق ع روایت شده است که درباره آیه‌ی «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارنده‌ای برایش نیست» (فاطر/2) فرمودند: آن چیزی است که خداوند بر زبان امام ع جاری می‌سازد.

تأویل الآیات الظاهرة، ص468

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها قَالَ هِیَ مَا أَجْرَى اللَّهُ عَلَى لِسَانِ الْإِمَامِ.[1]


5) از امام کاظم ع تسبیحی برای هر روز از روزهای ماه رمضان نقل شده است که ده فراز دارد. فراز نهم آن چنین است:

منزه است خداوند پدیدآرنده نفس [یا: باد]، منزه است خداوند صورتگر؛ منزه است خداوندی که همه ازواج را آفرید؛ منزه است خداوندی که ظلمات و نور را قرار داد؛ منزه است خداوند شکافنده دانه و حبه؛ منزه است خداوند آفریننده همه چیز؛ منزه است خداوند آفریننده آنچه دیده می‌شود و دیده نمی‌شود؛ منزه است خداوند به گستره کلماتش؛ منزه است خداوند پروردگار جهانها؛ منزه است خداوند «پدیدآرنده آسمان‌ها و زمین، فرشتگان را رسولانی قرار داده دارای بال‌هایی دو به دو و سه به سه و چهار به چهار، در خلقت هر چه بخواهد می‌افزاید؛ همانا خداوند بر هر کاری تواناست. آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارنده‌ای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پی‌اش فرستنده‌ای نیست؛ و اوست که شکست‌ناپذیر و حکیم است.»

تهذیب الأحکام، ج‏3، ص119؛ مصباح المتهجد، ج‏2، ص620؛ إقبال الأعمال، ج‏1، ص96

دُعَاءُ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ‏

 مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ ع قَالَ: ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ ...

وَ تُسَبِّحُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ وَ هُوَ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ کُلُّ جُزْءٍ مِنْهَا عَلَى حِدَةٍ ...

 تَاسِعُهَا سُبْحَانَ اللَّهِ بَارِئِ النَّسَمِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمُصَوِّرِ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ الْأَزْوَاجِ کُلِّهَا سُبْحَانَ اللَّهِ جَاعِلِ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورِ سُبْحَانَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَى‏ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ کُلِّ شَیْ‏ءٍ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ مَا یُرَى وَ مَا لَا یُرَى سُبْحَانَ اللَّهِ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ سُبْحَانَ اللَّهِ «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم‏»[2]

تدبر

1) «ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»

باب رحمتی را که خداوند بگشاید، هیچکس نمی‌تواند ببندد؛ و آنچه را او مانع شود، هیچکس نمی‌تواند آن را به ما بدهد.

فقط خداست که چنین عزیز و مقتدر و شکست‌ناپذیر است.

و تمام کارش هم کاملا از روی حکمت است.

تاملی با خویش

پس چرا ما در زندگی‌مان این اندازه که به کمک این و آن اعتماد می‌کنیم، برای کمک خدا حساب باز نمی‌کنیم؟!

آیا انصاف است که فقط وقتی همه‌جا به بن‌بست می‌خوریم سراغ خدا برویم؟

آیا قدرت او را باور نداریم؟

یا مهربانی او را؟

یا حکم او را؟

یا اساساً خود او را؟!!!


2) «ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها»

زندگی تمام پیامبران و تمام اولیای خدا شاهدی است بر صدق این واقعه.

فقط وجود مبارک حضرت علی ع کافی است تا این حقیقت را باور کنیم:

کسی که بعد از شهادت پیامبر ص او را که جانشین برحق وی بود کنار زدند و 25 سال خانه‌نشین کردند و در 5 سال حکومتش هم سه جنگ عظیم علیه او راه انداختند و بعد از شهادتش هم تا پایان قرن اول در منابر او را لعن می‌کردند و تا قرن‌ها بردن نام او و اظهار ارادت به او جرم بود و در یک کلام، به قول شافعی (به نقل مشارق أنوار الیقین، ص: 171)[3]ویا خلیل بن احمد (به نقل مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص223)[4] دوستانش از ترس و دشمنانش از حسد فضائلش را پنهان داشتند، با این حال فضائلش عالمگیر شد.

واقعا وقتی خدا بخواهد رحمتش بر کسی را نمایان سازد، همه عالم دست به دست هم بدهند نمی‌توانند مانع شوند.


3) «ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ»

درباره اینکه این باب «رحمت خداوند» که اگر گشوده شود، کسی نمی‌تواند جلوی آن را  بگیرد، و اگر جلوگیری کند کسی نمی‌تواند آن را بگشاید، چیست، نظرات متعددی ارائه شده است، مانند اینکه این باب:

- ارسال پیامبران است؛ چنانکه خداوند درباره پیامبر اکرم ص فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» و وقتی هم در دوره‌های «فترت» خداوند پیامبری نمی‌فرستاد، کسی نمی‌توانست کاری کند (حسن، به نقل از مجمع‌البیان، ج8، ص628) و مویدش هم این است که در فراز دوم از کلمه «ارسال» استفاده کرد که غالبان برای رسولان است.

- «توبه» است (ابن‌عباس، به نقل الدر المنثور، ج‏5، ص244)

- «باران» است؛ (سدی، به نقل الدر المنثور، ج‏5، ص244) و در نقلی دیگر، وی گفته: روزی مردمان است که مصداقش باران است از آسمان، و روییدنی‌هاست از زمین. (همان)

- نعمت و رزقی است که از جانب خداوند به انسان افاضه می‌شود و اینکه برای آن از تعبیر رحمت استفاده کرد برای این بود که نشان دهد که خداوند این رزق‌ها را بدون هیچ چشم‌داشت و یا منفعتی اعطا می‌فرماید (المیزان، ج17، ص14-15) و موید این معنا آن است که در آیه بعد سوال می‌شود «آیا آفریننده‌ای غیر از خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد».

- اگرچه همه اینها می‌تواند به طور خاص مورد نظر باشد اما ظاهرا حق با کسانی است که این را عام و شامل هرگونه خیر و رحمتی دانسته‌اند (مجمع‌البیان، ج8، ص628)


4) «ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ»

چرا با اینکه جلوگیری را هر دوبار با تعبیر «امساک»‌بیان کرد، اما اعطای رحمت را در جمله اول با تعبیر «فتح: گشودن» و در جمله دوم با تعبیر «ارسال: فرستادن، رها کردن» بیان فرمود؟

الف. طبیعی کلام این بود که در هر دو مورد از تعبیر «ارسال» استفاده کند، اما در جمله اول از تعبیر «فتح» استفاده کرد، چرا که بارها در کلامش اشاره فرمود که این رحمت خزائن و گنجینه‌هایی دارد (مثلا فرمود: «أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ» ص/9, ویا «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفاقِ» إسراء/100) و گویی می‌خواهد بفرماید این رحمتی که به مردم می‌دهد در خزائنی نگهداری می‌شود که بر مردم احاطه دارد و برای اینکه آنان بدان برسند، جز باز کردن درب آن، نیاز به هیچ اقدامی نیست.

ب. طبیعیِ کلام این بود که وقتی در جمله اول از «فتح: گشودن» استفاده کرد، در دومی نیز همین تعبیر را به کار ببرد، اما شاید با عوض کردن تعبیر و استفاده از کلمه «ارسال» (به معنای رها کردن) خواست بفهماند که گشودن خزائن غیبی تنها و تنها به دست خداست و گشودن آن به دست غیر اصلا معنا ندارد که بخواهیم از نفی آن سخن بگوییم؛ غیر خدا اگر کاری بخواهد بکند این است که آن را از دست خدا رها سازد؛ و چون خداوند عزیز و شکست‌ناپذیر است، این نیز هیچگاه رخ نخواهد داد.


5) «وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ»

چرا تعبیر «من بعده» را اضافه کرد؛ و آیه چه معنای اضافه‌ای را با افزودن این تعبیر دنبال می‌کند؟

الف. ضمبر «ه» به خدا برگردد، آنگاه می‌خواهد بفرماید:

الف.1. خداوند متعال، همان گونه که در اعطا، اول است؛ در منع نیز اول است و کسی بر او پیشی نمی‌گیرد. (المیزان، ج17، ص15)

الف.2. خداوند اول و آخر است (حدید/2) و چون «بعد»ی ندارد، می‌خواهد تاکید کند که در برابر خدا هیچکس کاره‌ای نیست.

ب. ضمیر «ه» به «امساک» برگردد، یعنی بعد از این امساک است که دیگر هیچکس را یارای فرستادن آن رحمت نیست؛ آنگاه:

ب.1. شاید می‌خواهد بفرماید که جلوگیری خدا از رحمت، غیر از آن است که هنوز رحمتش را نفرستاده باشد؛ یعنی این حکم که وقتی خدا جلوی رحمتی را بگیرد، هیچکس را یارای آن نیست که آن رحمت را شامل حال آن شخص کند، بعد از آن است که خداوند بر نفرستادن آن رحمت تاکید داشته باشد؛ اما جایی که هنوز رحمتی نفرستاده و در عین حال تاکیدی بر نفرستادن ندارد، می‌توان رحمت او را با دعا ویااستمداد از سایر واسطه‌هایی که خودش قرار داده، جلب نمود.

ب.2. ...


6) «ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»

چرا در پایان این آیه از تعبیر «عزیز حکیم» استفاده کرد.

قبلا بیان شد که در پایان هر آیه‌ای که وصفی از خداوند بیان می‌شود، آن وصف برهانی است بر مفادی که در آیه (یا آیات متصل) گذشته است.

در واقع، دو برهان بر این قاعده که «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارنده‌ای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پی‌اش فرستنده‌ای نیست» اقامه شده است:

یکی اینکه خداوند عزیز و شکست‌ناپذیر است؛ پس هر کاری که انجام دهد هیچکس را یارای مقاومت در برابر آن ویا تغییر دادن آن نیست؛

و دوم اینکه خداوند تمامی کارهایش سراسر از روی حکمت است، پس هر کاری که انجام دهد، بهتر از آن فرض ندارد تا کسی بخواهد وضع را به بهتر از آن تغییر دهد. (المیزان، ج17، ص15)


7) «ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ ... الْحَکیمُ»

نه‌تنها بخشش‌های خداوند، بلکه منع‌کردن‌های خداوند تنها و تنها از روی حکمت است.

اگر این را باور کردنیم، خداوند را تنها در جایی که نعمتی دریافت می‌کنیم یا دعایمان مستجاب می‌شود، شکر نمی‌گوییم؛ بلکه هرجا نعمتی هم از ما دریغ کرد ویا دعایمان را مستجاب نفرمود باز هم او را شکر خواهیم کرد، چون او حکیم است و همواره بهترین گزینه را برای بنده‌اش برمی‌گزیند. این مطلب شاید عبارت دیگری است از این آیه شریفه که «وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون: و بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و آن براى شما خوب است، و بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است، و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید‏» (بقره/216)

تاملی با خویش

ما غالبا وقتی دعایمان برآورده می‌شود خدا را شکر می‌گوییم، اما وقتی برآورده نمی‌شود، چطور؟

شکر کردن پیشکش؛ آیا وقتی دعایمان برآورده نمی‌شود، بویژه در جایی که برآورده شدنش از نظر خودمان خیلی لازم است، به مرز یاس و کفرگویی کشیده نمی‌شویم. مبادا مصداق این آیه شویم که: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِه‏: و از مردم، کس هست که خدا را در حاشیه می‌پرستد، پس اگر خوشی‌ای به او رسد، بدان دلگرم شود، و اگر فتنه‌‌ای به او رسد بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد» (حج/11)


8) چه ارتباطی بین این آیه و آیه قبل هست؟

الف. برخی از مفسران، محور ارتباط را کلمه «ارسال» گرفته‌اند که در هر دو آیه آمده؛ و چنین توضیح داده‌اند:

در آیه قبل از فرشتگان سخن گفت که رسولان و واسطه‌های نعمتهای خدایند؛ و این آیه سراغ اصل آن نعمتهایی رفت که خداوند می‌فرستد، که اگرچه او فرشتگانی را برای این کار واسطه قرار داده، اما همه چیز تنها و تنها به دست اوست و هیچکس نمی‌تواند مانع دادن یا ندادنِ او شود. (المیزان، ج17، ص14)

ب. می‌توان محور ارتباط را «مشیت خدا» دانست که به برتری آن در هر دو آیه اشاره شده است؛ در آیه اول، اشاره می‌کند که خداوند اگر بخواهد در آفرینش می‌افزیاد؛ و در این آیه می‌فرماید که اگر خواست و رحمتی [افزون] فرستاد یا نخواست و نفرستاد، هیچکس در برابر او کاره‌ای نیست.

ج. در آیه قبل شمه‌ای از قدرت خدا را بازگو کرد و در پایانش تاکید فرمود که او بر هر کاری تواناست؛ و در این آیه تاکید کرد که اوصاف این قدرت را باز نمود و تاکید کرد که اولا کسی را در برابر این قدرت یارای مخالفت نیست و ثانیا این قدرت کاملا حکیمانه اعمال می‌شود و در واقع گزینه بهتری در برابر آنچه او انجام می‌دهد وجود ندارد.

د. ...


این را در کانال نگذاشتم 

9) حکایت

و أخرج ابن المنذر عن عامر بن عبد قیس رضى الله عنه قال أربع آیات من کتاب الله إذا قرأتهن فما أبالی ما أصبح علیه و أمسى ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ... وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ و سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً ... وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها (الدر المنثور، ج‏5، ص244)

 

 

 


[1] . مرحوم استرآبادی بعد از ذکر روایت فوق می‌فرمایند:

 یعنی أن الذی یجریه الله على لسان الإمام ع من الکلام هو رحمة منه فتح بها على الناس لأنه لا ینطق عن الهوى و ما ینطق إلا عن الله و کل ما یکون من الله فهو رحمة و منه قوله تعالى «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» و کذلک أهل بیته الطیبین صلوات الله علیهم أجمعین.

[2] . در إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏1، ص262 این دعا هم برای روز آخر ماه رمضان آمده است:

وَ مِنْ ذَلِکَ مَا وَجَدْنَاهُ فِی کُتُبِ الدَّعَوَاتِ دُعَاءَ الْیَوْمِ الثَّلَاثِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ سُبْحَانَ اللَّهِ بَارِئِ النَّسَمِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمُصَوِّرِ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ الْأَزْوَاجِ کُلِّهَا سُبْحَانَ اللَّهِ جَاعِلِ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورِ سُبْحَانَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَى سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ کُلِّ شَیْ‏ءٍ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ مَا یُرَى وَ مَا لَا یُرَى سُبْحَانَ اللَّهِ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ثَلَاثاً.

و در جمال الأسبوع، ص50 در فراز پایانی «دعاء یوم السبت‏» (دعای روز شنبه) آمده است:

اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ لَا مُمْسِکَ لِمَا تَفْتَحُهُ مِنْ رَحْمَتِکَ فَأَسْأَلُکَ یَا سَیِّدِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُمْسِکَ لِی وَ مَعِی وَ عَلَیَّ مَا ابْتَدَأْتَنِی بِهِ مِنْ نِعْمَتِکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی تُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا فَإِنَّکَ وَلِیُّ تَوْفِیقِی وَ بِیَدِکَ أَمْرِی وَ نَاصِیَتِی یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ.

همچنین سید بن طاوس در ادعیه اول ماه [قمری] در الدروع الواقیة، ص81 و در ص172 دعایی را به ترتیب از امام صادق ع و امیرالمومنین ع روایت کرده‌اند که عمده‌اش آیات قرآن است و در فرازی از آن این آیات را به عنوان بخشی از دعای اول ماه قرائت کردند:

وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَدْعُو فِی هَذَا الْیَوْمِ بِهَذَا الدُّعَاءِ:

... الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ. ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏...

[3] . و لقد أنصف الشافعی محمد بن إدریس إذ قیل له: ما تقول فی علی؟ فقال: و ما ذا أقول فی رجل أخفى أولیاؤه فضائله خوفا، و أخفى أعداؤه فضائله حسدا، و شاع له بین ذین ما ملأ الخافقین.

[4] . و لنعم ما نسب إلى الخلیل حیث قال: «أخفى أعادیه فضائله حسدا، و لم یبدها أحبّاؤه خوفا، و مع ذلک ظهرت کالنجم اللامع یشرق للکلّ»