623) سوره کهف (18) آیه42 وَ أُحیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّ
بسم الله الرحمن الرحیم
623) سوره کهف (18) آیه42
وَ أُحیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فیها وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً
ترجمه
و محصولاتش [در چنبره عذاب الهی] احاطه گردید، پس چنان شد که [در حسرت] بر آنچه در آنجا خرج کرده - و [آن باغ] بر روی سقف خود ویران شده - دست بر دست زند و گوید: ای کاش احدی را برای پروردگارم شریک نمیساختم.
نکات ترجمه
«أُحِیطَ»
ماده «حوط» در اصل به معنای آن است که چیزی دور چیز دیگر قرار گیرد و دیوار را «حائط» گویند از این جهت که دورتادور خانه قرار می گیرد و محدوده خانه را مشخص می کند (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص120) و از کاربردهای رایج آن در قرآن، در معنای «احاطه علمی» است (بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِه، یونس/39؛ َ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً، طلاق/12) (مفردات ألفاظ القرآن، ص265)
«محیط» اسم فاعل از احاطه است به معنای چیزی که دورادور چیز دیگر را فراگرفته است (کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحیطاً، نساء/126؛ وَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ، انفال/47؛ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ، توبه/49)
ماده «حوط» و مشتقات آن جمعا 28 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«بِثَمَرِهِ»
قبلا بیان شد که «ماده «ثمر» در اصل به معنای هر چیزی است که از چیز دیگری زاده شود و به دست آید. برخی کلمه «ثَمَر» را به معنای «میوه، بار درخت» دانستهاند و برخی آن را کنایه از مال و اموالی که سود میدهد ویا اساساً به معنای «مال فراوان» دانستهاند.
جلسه615 http://yekaye.ir/al-kahf-18-34/
«أُحِیطَ بِثَمَرِهِ»
احاطه به چیزی، کنایه از به هلاکت افتادن آن چیز است، برگرفته از محاصره دشمن که تمامی راههای ارتباطی و رسیدن کمک را از هر طرف میبندد و افراد محاصره شده را به هلاکت میاندازد و خداوند این تعبیر را در جای دیگر، برای نشان دادن شدت استیصال و درماندگی به کار برده است «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ» (یونس/22) (المیزان، ج13، ص316)
«أَنْفَقَ»
قبلا بیان شد که درباره ماده «نفق» برخی گفتهاند این ماده در اصل در دو معنا به کار میرود: یکی در معنای از بین رفتن و منقطع شدن، و دیگری در معنای مخفی کردن و پنهانکاری؛ و برخی هم این دو معنا را به یک معنا ارجاع دادهاند و گفتهاند اصل این ماده به معنای سپری شدن ویا از بین رفتنی که ناشی از جریان یافتن و تمام شدن چیزی باشد.
و در هر صورت، «انفاق» به معنای «خرج کردن» و هزینه کردن است و وجه تسمیهاش آن است که دارایی انسان با خرج کردن تمام میشود.
جلسه408 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-11/
«خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها»
قبلا بیان شد که:
«خاویه» اسم فاعل از ماده «خوی» است که این ماده دلالت بر خالی شدن و بر زمین افتادن (سقوط کردن) میکند.
«عروش» جمع «عرش» است؛ و دلالت دارد بر بلندی و رفعتی که در چیز بنا شدهای مد نظر باشد و به همین جهت به «تخت پادشاهی» عرش میگویند و برخی تذکر دادهاند که در «عرش» حتما مسقف بودن لحاظ میشود.
تعبیر «خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها» با ظرافت ادبی فوقالعادهای دلالت بر شدت ویرانی دارد. به جای اینکه بگوید سقف بر روی زمین سقوط کرده، میفرماید بر روی سقفش سقوط کرده، گویی ساختمانها زیر و رو شده و سقف در زیر قرار گرفته و این در حالتی است که ویرانی چنان شدید باشد که سقف فرو بریزد و توسط خود دیوارهای خودش مدفون شود.
جلسه172 http://yekaye.ir/al-baqarah-002-259/
حدیث
1) [درباره عبارت «أُحِیطَ بِثَمَرِهِ»] در روایت [نبوی] آمده است:
خداوند آتشی بر آن [باغ] فرستاد و آن را نابود کرد و آبش هم در اعماق زمین فرو رفت [و از دسترس بیرون شد.]
مجمع البیان، ج6، ص729[1]
و فی الخبر: أن الله عز و جل أرسل علیها نارا فأهلکها و غار ماؤها
2) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا بنده گناه مرتکب می شود، پس رزق و روزی از او کنارهگیری میکند.
الکافی، ج2، ص270
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُزْوَى عَنْهُ الرِّزْقُ.[2]
3) از امام صادق ع و نیز از امام رضا ع روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:
دندانهایت را به خندیدن آشکار نکن [= خنده مستانه سر مده] در حالی که کارهای شرمآور انجام دادهای [که اگر آشکار شود رسوا خواهی شد]؛ و از شبیخون [خداوند] ایمن نباش در حالی که مرتکب گناه شدهای.
الکافی، ج2، ص269 و273
عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُول
و عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:
لَا تُبْدِیَنَّ عَنْ وَاضِحَةٍ وَ قَدْ عَمِلْتَ الْأَعْمَالَ الْفَاضِحَةَ وَ لَا تَأْمَنِ الْبَیَاتَ وَ قَدْ عَمِلْتَ السَّیِّئَاتِ.
تدبر
1) «وَ أُحیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فیها وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»
بالاخره خداوند عذابش را بر آن فرد مغرور نازل کرد و محصولاتش در چنبره عذاب الهی احاطه گردید، او صبح کرد در حالی که برای هزینههایی که در آنجا متحمل شده بود حسرت میخورد، اما چه سود؛ چرا که آن باغ کاملا ویران شده بود و او تنها افسوس میخورد که ای کاش با این باورهای نادرست به پروردگارم شرک نمیورزیدم؛ بلکه باور میکردم که همه امور به دست اوست و بر همین اساس زندگیم را بنا میکردم؛ نه با اعتماد بر مال و اموالی که یک شبه تمامش از دست رفت.
2) «وَ أُحیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فیها وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»
وقتی وی باغ خود را ویران دید، انگشت حسرت گزید، و تنها جملهای که خداوند از او نقل کرد این بود که «کاش به خدا شرک نمیورزیدم».
در آیات قبل، اشاره شد که او هنگام بیان آرزوهایش، خدا را منکر نشد و تعبیر «ربّی: پروردگارم» را هم به کار برد (کهف/36)، اما آن فرد مومن وی را از غلطیدن در ورطه «کفر» برحذر داشت (أکَفَرتَ: آیا کافر شدی ...؛ کهف/37) و با بیان اینکه «اما من شرک نمیورزم؛ آیه38) عملا وی را به شرکورزیدن متهم نمود؛ و این فرد مغرور هم، اکنون که عذاب الهی را مشاهده کرده، به شرک ورزیدن خود اقرار نمود.
اگر دقت کنیم قرآن کریم در مورد این فرد هیچ گناه عملی معینی (مانند حرامخواری، دزدی، کمفروشی) و حتی ترک واجبی (مانند دریغ کردن از کمک به نیازمندان، ندادن زکات و ...) را ذکر نکرد؛ بلکه تنها و تنها آرزوها و باورهایش را برشمرد، و وقتی هم که عذاب نازل شد، تنها جملهای که از او نقل شد، جملهای جدید درباره باورهایش بود. چرا؟
الف. شاید بتوان گفت آنچه در وجود انسان بسیار اساسی است، باور و ایمان و امیدی است که در جانش ریشه دوانده است؛ و این باورهاست که حقیقت انسان را تشکیل میدهد:
نکته تخصصی انسانشناسی
ای برادر تو همان اندیشهای
ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر گل است اندیشة تو، گلشنی
ور بُوَد خاری، تو هیمة گلخنی
https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh9/
ب. ...
3) «ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً؛ وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَة ... وَ أُحیطَ بِثَمَرِهِ»
عذابهاى الهى، پیامد افکار و اعمال بد ماست. (تفسیر نور، ج7، ص175)
4) «وَ أُحیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فیها وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»
تعبیر «یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فیها: در حسرت بر آنچه در آنجا خرج کرده، دست بر دست زند» نشان میدهد که وی اگر دچار حسرت شده، در درجه اول، به خاطر هزینههایی بوده که برای باغ انجام داده بود، نه به خاطر باور ناصوابی که ریشه عذابش بود.
ظاهرا بر همین اساس است که بسیاری از مفسران بر این باورند که حتی «اینکه از شرک ورزیدنش ابراز پشیمانی کرده، نه پشیمانی واقعی است که وی را به وادی ایمان وارد کند، بلکه صرفا ناشی از ضرر مادیای است که به وی رسیده است». (مجمعالبیان، ج6، ص728)؛
و اگر هم نگوییم «صرفاً» ، حداکثرحالت باید گفت:
«دنیاطلبان، ابتدا از حوادث تحلیل اقتصادى مىکنند (حسرت بر پولهاى خرج شده)، سپس تحلیل معنوى (غصّه براى شرک)». (تفسیر نور، ج7، ص175)
در واقع، میتوان حال وی را حال کسانی دانست که قرآن کریم بارها از آنان یاد کرده (یونس/22؛ عنکبوت/65؛ لقمان/32) در حالت عادی به خدا شرک میورزند اما وقتی در کَشتی گرفتار طوفان میشوند خالصانه خدا را میخوانند؛ اما همین که پایشان به خشکی رسید و خطر برطرف شد دوباره شرک خواهند ورزید (کنز الدقائق، ج8، ص81)
شاید به همین جهت است که در ادامه آیات هیچ سخنی از اینکه خداوند او را بخشید یا مجددا نعمتش را به او برگرداند، گفته نشده است.
5) «وَ أُحیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فیها وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»
این آیه با ظرافت تمام، وضعیت عذاب و نابسامانی حاصل از آن برای آن شخص را توصیف کرده است؛ و شاید نمونه خوبی باشد برای استفاده از ظرایف هنری در ترسیم یک واقعیت:
نفرمود: «أرسلنا العذاب: عذاب را فرستادیم»؛ بلکه فرمود: محصولانش احاطه و محاصره شد؛ که به نحو ضمنی هم میفهماند عذاب چنان آمد که هیچ راه فراری برای چیزی باقی نگذاشت؛ و هم اینکه فعل را مجهول آورد، که میفهماند این، نتیجه کار خودش بوده است.
نفرمود «صار: چنین شد» بلکه از تعبیر «أصبح: صبح کرد» استفاده کرد، گویی او یک شب خوابیده و صبح که بیدار شده همه چیز را از دست رفته دید.
نفرمود «نَدِمَ: پشیمان شد:» بلکه دقیقا این پشیمانی را در وضعیت جسمانی وی به تصویر کشید: صبح کرد در حالی که دستش را [از باب تاسف و حسرت] زیر و رو میکرد.
از طرفی مالی را که وی از دست داده بود با تعبیر «ثمر» بیان کرد (که بشتر ناظر به محصولات و سود حاصل از سرمایه است، نه خود سرمایه) و از طرف دیگر، نفرمود برای از دست رفتن «ثمراتش» ویا دست کم «اموالش» ناراحت بود، بلکه فرمود وی برای مخارجی که در آنجا کرده بود ناراحت بود، یعنی از منظر وی، نه تنها سود و اصل سرمایه، بلکه هزینههای اضافیای هم که کرده بوده تا آن سرمایه به ثمر برسد هم همهاش هدر رفت.
نفرمود آن باغ نابود شد، بلکه این نابودی را به زیباترین وجه به تصویر کشید: در حالی که بر روی سقف خود سرنگون شده است؛ یعنی حالتی که کاملا جایی زیر و رو شود و همه چیزش غیرقابل استفاده گردد.
وقتی خواست پشیمانیاش را ابراز کند، همین آدمی که به آن مومن فخرفروشی میکرد و خود را برتر از او میدید، متن کلام آن مومن را در مورد خودش بیان کرد، که کاملا حالت عقبنشینی وی از آن حالت فخرفروشی را نشان میدهد.
و ...
6) «وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»
وی بعد از اینکه باغش را ویران دید آرزو کرد که ای کاش شرک نمیورزیدم. اگر شرک نمیورزید چه میشد؟
آنچه در ابتدا به ذهن میرسد این است که اگر شرک نمیورزید، خدا آن نعمت را از وی نمیگرفت (جلسه621، حدیث1).
در حالی که این نکته درست است، اما میتوان نکات دیگری هم از این آیه استخراج نمود، از جمله:
الف. کسی که هیچ شریکی برای خدا باور ندارد همه امور عالَم را از خدا میبیند؛ و با نگریستن به عالَم از منظر الهی هیچ شر و بدیای مشاهده نمیشود و هر چیزی هم از دست بدهد افسوس آن را نمیخورد؛ درواقع، کسی که به خدا شرک نورزد هیچ امر ناخوشایند و نامطلوبی را در زندگیاش نخواهد دید و حتی اگر امام حسین ع و اصحاب بینظیرش جلوی چشمان وی کشته شوند، در عین حال که بر یزیدیان زمان میخروشد، اما از منظر الهی جز زیبایی نمی بیند (حضرت زینب در پاسخ به این سوال که «دیدی خدا با تو و خاندانت چه کرد؟» فرمود: مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلاً: جز زیبایی ندیدم؛ مثیر الاحزان، ص90)
ب. ...
[1] . این مطلب در کتب اهل سنت هم آمده است، مثلا: الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ثعلبی)، ج6، ص172؛ روح المعانى (آلوسی)، ج8، ص269. و در آنها هم با تعبیر «روی» آمده و همین احتمال اینکه روایت نبوی باشد را تقویت میکند.
[2] . جلسه483 حدیث2 نیز به همین مضمون نزدیک است: http://yekaye.ir/al-qalam-68-17/ همچنین این روایات
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ طَرِیفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الذَّنْبَ یَحْرِمُ الْعَبْدَ الرِّزْقَ. (الکافی، ج2، ص271)
ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی صَرَفَ عَنْهُمْ مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَةِ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَیَافِی وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَیُعَذِّبُ الْجُعَلَ فِی جُحْرِهَا بِحَبْسِ الْمَطَرِ عَنِ الْأَرْضِ الَّتِی هِیَ بِمَحَلِّهَا بِخَطَایَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهَا السَّبِیلَ فِی مَسْلَکٍ سِوَى مَحَلَّةِ أَهْلِ الْمَعَاصِی قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ. (الکافی، ج2، ص272)
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا إِیَّاهُ حَتَّى یُذْنِبَ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذَلِکَ السَّلْبَ. (الکافی، ج2، ص274)
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ الْجَزَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ إِلَى قَوْمِهِ وَ أَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ قُلْ لِقَوْمِکَ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لَا أُنَاسٍ کَانُوا عَلَى طَاعَتِی فَأَصَابَهُمْ فِیهَا سَرَّاءُ فَتَحَوَّلُوا عَمَّا أُحِبُّ إِلَى مَا أَکْرَهُ إِلَّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمَّا یُحِبُّونَ إِلَى مَا یَکْرَهُونَ وَ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لَا أَهْلِ بَیْتٍ کَانُوا عَلَى مَعْصِیَتِی فَأَصَابَهُمْ فِیهَا ضَرَّاءُ فَتَحَوَّلُوا عَمَّا أَکْرَهُ إِلَى مَا أُحِبُّ إِلَّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمَّا یَکْرَهُونَ إِلَى مَا یُحِبُّونَ وَ قُلْ لَهُمْ إِنَّ رَحْمَتِی سَبَقَتْ غَضَبِی فَلَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَتِی فَإِنَّهُ لَا یَتَعَاظَمُ عِنْدِی ذَنْبٌ أَغْفِرُهُ وَ قُلْ لَهُمْ لَا یَتَعَرَّضُوا مُعَانِدِینَ لِسَخَطِی وَ لَا یَسْتَخِفُّوا بِأَوْلِیَائِی فَإِنَّ لِی سَطَوَاتٍ عِنْدَ غَضَبِی لَا یَقُومُ لَهَا شَیْءٌ مِنْ خَلْقِی. (الکافی، ج2، ص275)