سفارش تبلیغ
صبا ویژن

617) سوره کهف (18) آیه36 وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ ل

بسم الله الرحمن الرحیم

617) سوره کهف (18) آیه36 

وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً

ترجمه

و گمان نکنم که آن ساعت برپا شود و اگر به نزد پروردگارم بازگردانده شوم بی‌تردید بازگشتگاهی بهتر از این جای خواهم یافت.

اختلاف قرائت

اهل عراق، یعنی کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو)، به صورت «مِنْها» قرائت کرده‌اند.

اما اهل حجاز، یعنی مکه (ابن‌کثیر) و مدینه (نافع)، و نیز اهل شام (ابن‌عامر)، و همچنین ابوجعفر (از قراء عشره) و ابن‌محیصن و ابن‌زبیر و زید بن علی و ابوبحریة و شیبه و حمید و ابن‌مناذر به صورت «مِنْهُما» قرائت کرده‌اند.

همچنین و در مصحف کوفه و بصره هم به صورت «منها» و در مصحف مدینه و مکه و شام هم به صورت «منهما» کتابت شده است. (مجمع البیان، ج‏6، ص721[1]؛ البحر المحیط، ج‏7، ص176[2])

قبلا درباره یکسان‌سازی مصاحف در زمان عثمان توضیح داده شد که وی «پنج مصحف» در شهرهای مدینه، مکه، کوفه، بصره و شام قرار داد، که «هفت قرائت»ی که امروزه رایج‌تر است، بر اساس همین پنج مصحف است (در کوفه سه قرائت رواج یافت). (در جلسه280 http://yekaye.ir/al-hegr-15-41/  و سپس جلسه342 http://yekaye.ir/al-balad-90-13/  و نیز در پاورقی اول جلسه356 http://yekaye.ir/al-alaq-96-9-10/#_ftn1  و جلسه375، تدبر4 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-17/ )

الان فقط اضافه می‌کنیم که این مصاحف اندک اختلافاتی با هم داشتند که همگی این موارد نیز دقیقا معلوم است.

حدیث

1) ابوحمزه ثمالی از امام سجاد ع روایت می‌کند که فرمودند:

در عجبم از متکبر فخرفروش، که دیروزش نطفه‌ای بود و فردایش جنازه‌ای؛

و عجب اندر عجب از کسی که در خداوند شک می‌کند در حالی که مخلوقات را می‌بیند؛

و عجب اندر عجب از کسی که مرگ را انکار می‌کند [= به فراموشی می‌سپارد] در حالی روز و شب کسانی که می‌میرند را می‌بیند؛

و عجب اندر عجب از کسی که نشأه [= عالَم] دیگر را انکار می‌کند در حالی که نشأه اول را می‌بیند؛

و عجب اندر عجب از کسی که سرای فانی را آباد می‌کند و سرای باقی را رها کرده است.

المحاسن، ج‏1، ص242

عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ:

عَجِبْتُ لِلْمُتَکَبِّرِ الْفَخُورِ کَانَ أَمْسِ نُطْفَةً وَ هُوَ غَداً جِیفَةٌ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ شَکَّ فِی اللَّهِ وَ هُوَ یَرَى الْخَلْقَ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَى مَنْ یَمُوتُ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ وَ هُوَ یَرَى الْأُولَى وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِعَامِرِ دَارِ الْفَنَاءِ وَ یَتْرُکُ دَارَ الْبَقَاء.[3]


2) از امام صادق ع روایت شده است که حضرت عیسی بن مریم فرمودند:

برای دنیا کار انجام می‌دهید در حالی که اگر نکنید هم روزی‌تان را می‌دهند؛ و برای آخرتتان کاری نمی‌کنید در حالی که آنجا جز با عمل روزی نمی‌دهند...

الکافی، ج‏2، ص319

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ص تَعْمَلُونَ لِلدُّنْیَا وَ أَنْتُمْ تُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ لَا تَعْمَلُونَ لِلْآخِرَةِ وَ أَنْتُمْ لَا تُرْزَقُونَ فِیهَا إِلَّا بِالْعَمَلِ...[4]


3) از امام صادق ع روایت شده است که پدرم همواره می‌فرمود:

همانا خداوند این قضاء‌را به طور حتم مقرر فرموده که نعمتی به بنده‌ای نداده که آن را از او بگیرد، مگر اینکه آن بنده مرتکب گناهی شود که به خاطر آن گناه، نعمت از او سلب گردد؛ و این همان سخن خداوند است که «همانا خداوند برای هیچ قومی تغییری ایجاد نمی‌کند مگر اینکه خودشان در خود تغییری ایجاد کنند.» (رعد/11)

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص206

عَنْ أَبِی عَمْرٍو الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَبِی کَانَ یَقُولُ:

إِنَّ اللَّهَ قَضَى قَضَاءً حَتْماً لَا یُنْعِمُ عَلَى عَبْدِهِ بِنِعْمَةٍ فَیَسْلُبَهَا إِیَّاهُ قَبْلَ أَنْ یُحْدِثَ الْعَبْدُ مَا یَسْتَوْجِبُ بِذَلِکَ الذَّنْبِ سَلْبَ تِلْکَ النِّعْمَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».


4) از امیرالمومنین عروایت شده است:

کسی که به وضعیت فعلی‌اش مغرور شود، در چاره‌اندیشی [برای فردایش] کوتاهی کند.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص311

عن أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قال:

مَنِ اغْتَرَّ بِحَالِهِ قَصَّرَ عَنِ احْتِیَالِه‏.



تدبر

1) «وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً»

انسانی که به عقده خودبزرگ‌بینی مبتلا شود، از دیگران، حتی از خدا، انتظارات غیرمنطقی پیدا می‌کند:

از طرفی قیامت را انکار می‌کند؛

از طرف دیگر، انتظار دارد که اگر قیامتی هم باشد خدا نه‌تنها به خاطر این انکارش - که انکار وعده الهی بوده - او را مواخذه نکند، بلکه باید امکانات بیشتر و بهتری هم به او بدهد؛

الف. آن هم تا حدی که سوگند می‌خورد و با قاطعیت بر اینکه حتما امتیاز ویژه‌ای خواهد داشت، اصرار می‌ورزد؛ و

ب. حتی برآورده شدن این آرزو را هم نه نعمتی از جانب خدا، بلکه به خاطر امتیاز ویژه خودش می‌بیند!

توضیح چگونگی استنباط دو مطلب فوق از آیه

الف. «ل» در «لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّی» ‌لام سوگند است، یعنی «سوگند می‌خورم اگر به سوی خدا برگردم»؛ و جزای شرط (لَأَجِدَنَّ...) را هم با لام، و نون مشدد همراه کرد که هردو علامت تاکید است: «حتما حتما خواهم یافت ...»؛

ب. نگفت «إن ردنی ربی إلیه، آتانی الله: اگر پروردگارم مرا به سوی خود برگرداند او به من ... خواهد داد» بلکه هم برگشت خود را با فعل مجهول بیان کرد [که گویی خدا کاره‌ای نیست و معلوم نیست چه کسی او را به سوی خدا برمی‌گرداند] و هم به وضعیت بهتر رسیدن را با تعبیر «می‌یابم» بیان کرد نه با تعبیر «خدا می‌دهد».

نکته تخصصی انسان‌شناسی

شاهد بر اینکه مطلب فوق (در اثر نعمت و مبتلا شدن به خودبزرگ‌بینی، به انکار قیامت بپردازد و در همان حال انتظار جایگاه بهتر از خدا داشته باشد) ، نه فقط وضع و حال یک نفر در یک موقعیت خاص، بلکه ویژگی هر انسانی است، این آیه است که درباره همه انسانهاست:

«... الْإِنْسانُ ...؛ وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذا لِی وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى‏ رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنى‏: انسان ... و اگر او را پس از آنکه آسیب و ضررى به او رسیده، رحمتى از جانب خود بچشانیم حتما خواهد گفت: این از آن من است [= به سبب لیاقت خود من است] و گمان ندارم قیامتى برپا شود، و اگرهم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم حتما براى من در نزد او وضع خوب‌تری خواهد بود» (فصلت/50)

المیزان، ج13، ص312


2) «قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً؛ وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً»

در آیه قبل، وی گفت:‌ «گمان نکنم که این تا ابد از بین برود» و در این آیه گفت «و گمان نکنم که آن ساعت برپا شود»

یعنی:

دل بستن به دنیا و آرزوهای دور و دراز داشتن، زمینه تردید و انکار آخرت را فراهم می‌آورد.


3) «قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً؛ وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً»

انسان دنیامدار، مبنای زندگی و باورهای اساسی‌اش را ظن و گمان قرار می‌دهد.

نکته تخصصی معرفت‌شناسی

یقین معرفتی، در عین اینکه یک امر معرفت‌شناختی است، یک حالت روان‌شناختی نیز هست. اگرچه صِرف این حالت روان‌شناختی (احساس یقین) دلیل بر معرفت نمی‌شود (چون ممکن است جهل مرکب باشد) اما کسی که از این حالت روان‌شناختی محروم شود، طبیعی است که به لحاظ روان‌شناختی، در رسیدن انسان به «یقین معرفتی» هم بیشتر تردید می‌کند.

اکنون اگر توجه شود که کسی که دنیامدار، و از خدا رویگردان شده، مبنای زندگی و باورهای اساسی‌اش ظن و گمان، و نه یقین، می‌باشد، شاید بتوان نتیجه گرفت که یکی از عوامل روان‌شناختی مهم در اینکه در دوره جدید، تردیدها در زمینه امکان رسیدن به یقین معرفنی زیاد شده، همین غلبه دنیامداری و فراموشی یاد خدا بوده است.


4) «وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فقال ... أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً ... وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً»

انسان دنیامدار همّ و غمّ اصلی‌اش، یا اموال بیشتر (مسائل اقتصادی) است ویا قدرت و شهرت بیشتر (مسائل سیاسی)؛

و این اقتصاد و سیاستِ دنیامدارانه، تخریب‌کننده باورهای دینی‌اش خواهد شد تا حدی که به تردید و انکار معاد روی آوَرَد!

به تعبیر دیگر،

دلبستگى و غرور به مال و قبیله، زمینه‏ى طغیان [در برابر حق و حقیقت] است (تفسیر نور، ج‏7، ص170)


5) «... وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً»

کسی که نعمت خدا را، نه مایه آزمایش، بلکه علامت این بداند که خدا او را اکرام ویژه کرده، پرمدعا شود و خود را همواره از خدا طلبکار ببیند!

مضمون این آیه، از این جهت بسیار شبیه است به آیات زیر:

«فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّى أَکْرَمَنِ؛ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ؛ کلّا: اما انسان هر گاه که پروردگارش او را آزمایش کند: پس اکرامش نماید و نعمتش بخشد، گوید: پروردگارم مرا گرامى داشت؛ و اما هر گاه که او را آزمایش کند، پس روزى را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار کرد. چنین نیست» (فجر/15-17)


6) «وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّی ...»

با اینکه وی عملا قیامت را انکار می‌کند، چرا از «پروردگارم» سخن می‌گوید و زنده شدن بعد از مرگ را با عبارت «به نزد پروردگارم بازگردانده شوم» تعبیر می‌نماید؟

الف. چون انسان فطرتاً گرایش به خدا و معنویات دارد. (تفسیر نور، ج‏7، ص171)

ب. چون هرگونه باور به زندگی پس از مرگ، مستلزم اذعان به وجود پروردگاری است که تدبیر انسان به دست اوست.

ج. ...

 

 


[1] . قرأ أهل الحجاز و ابن عامر خیرا منهما بزیادة میم و کذلک هو فی مصاحفهم و قرأ أهل العراق «مِنْها» بغیر میم

[2] . قرأ ابن الزبیر و زید بن علیّ و أبو بحریة و أبو جعفر و شیبة و ابن محیصن و حمید و ابن مناذر و نافع و ابن کثیر و ابن عامر منهما على التثنیة و عود الضمیر على الجنتین، و کذا فی مصاحف مکة و المدینة و الشام. و قرأ الکوفیون و أبو عمرو مِنْها على التوحید و عود الضمیر على الجنة المدخولة و کذا فی مصاحف الکوفة و البصرة.

[3] . در همانجا این روایت هم آمده است:

عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی النُّعْمَانِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِلشَّاکِّ فِی قُدْرَةِ اللَّهِ وَ هُوَ یَرَى خَلْقَ اللَّهِ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُکَذِّبِ بِالنَّشْأَةِ الْأُخْرَى وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُصَدِّقِ بِدَارِ الْخُلُودِ وَ هُوَ یَعْمَلُ لِدَارِ الْغُرُورِ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُخْتَالِ الْفَخُورِ الَّذِی خَلَقَ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ یَصِیرُ جِیفَةً وَ هُوَ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ لَا یَدْرِی کَیْفَ یَصْنَعُ.

و نیز این روایت در الکافی، ج‏2، ص328 ظاهرا برگرفته از همان روایت متن باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع عَجَباً لِلْمُتَکَبِّرِ الْفَخُورِ الَّذِی کَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً ثُمَّ هُوَ غَداً جِیفَةٌ.

[4] . ادامه روایت: وَیْلَکُمْ عُلَمَاءَ سَوْءٍ الْأَجْرَ تَأْخُذُونَ وَ الْعَمَلَ تُضَیِّعُونَ یُوشِکُ رَبُّ الْعَمَلِ أَنْ یُقْبَلَ عَمَلُهُ وَ یُوشِکُ أَنْ یُخْرَجُوا مِنْ ضِیقِ الدُّنْیَا إِلَى ظُلْمَةِ الْقَبْرِ کَیْفَ یَکُونُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ مَنْ هُوَ فِی مَسِیرِهِ إِلَى آخِرَتِهِ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَى دُنْیَاهُ وَ مَا یَضُرُّهُ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِمَّا یَنْفَعُهُ