سفارش تبلیغ
صبا ویژن

614) سوره کهف (18) آیه33 کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها

بسم الله الرحمن الرحیم

614) سوره کهف (18) آیه33 

کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً

ترجمه

هر دو باغ خوردنی‌هایش می‌داد و از آن چیزی کم نمی‌گذاشت و در خلال آن دو جشمه‌ای جوشاندیم.

نکات ترجمه

«کِلْتَا»

می‌دانیم که در زبان عربی، علاوه بر مفرد و جمع، حالت مثنی وجود دارد. کلمه «کِلا» (و مونث آن: «کِلتا») کلمه‌ای برای حالت تثنیه است[1] که شبیه معنای «کل» (= هر، همه؛ که برای جمع به کار می‌رود) را در مورد تثنیه ایجاد می‌کند که چون در زبان فارسی لفظ مستقلی برای تثنیه نداریم غالبا با ترکیبی از کلمه «هر» با عدد «دو» بیان می‌شود و به صورت «هر دو» ترجمه می‌شود؛

در مورد این کلمه، همانند کلمه «کل»، نقش نحویِ کلمه بعد از آن، مضاف الیه می‌باشد؛ و باز همانند «کل»، که اگر مبتدا واقع شود، خبر آن هم می‌تواند «مفرد» باشد (وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ؛ اسراء/13) و هم «جمع» (کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرین؛ نمل/87‏) ، خبرِ «کلا» نیز به لحاظ نحوی هم می‌تواند مفرد باشد و هم به صورت تثنیه، و اغلب، به صوت مفرد می‌آید.

همچنین اگر مضاف الیه آن، اسم ظاهر باشد، اعراب آن، شبیه إعرابِ الف مقصوره اصلی کلمه می‌شود که به همان حالت باقی می‌ماند؛ اما وقتی مضاف الیه آن ضمیر باشد، همانند اعرابِ کلمه مثنی، اعراب می‌شود؛ یعنی «الفِ» آن در حالت نصب و جر به «ی» تبدیل می‌شود (رأیت کِلَیْهِمَا، و مررت بکِلَیْهِمَا). (؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص726؛ إعراب القرآن و بیانه، ج‏5، ص611)

این کلمه در قرآن کریم تنها 2 بار آمده است:‌ یکبار به صورت مذکر: «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما» (اسراء/23) و یکبار هم به صورت مونث در همین آیه «کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها» (کهف/33)

اختلاف قرائت

«کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ» در مصحف ابن‌مسعود به صورت «کِلَا الْجَنَّتَیْنِ آتت» ثبت شده (چون «جنة» مونث مجازی است هم می‌تواند مذکر قلمداد شود و هم مونث)، و فراء قرائت ابن‌مسعود را به صورت «کُلُّ الْجَنَّتَیْنِ آتی أکله»» نقل کرده است. (البحر المحیط، ج‏7، ص174)[2]

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است:

چه بسیار کسی که به خاطر نعمتی که خداوند به او عطا فرموده، مغرور شده...

الکافی، ج‏2، ص452؛ ج‏8، ص128

 عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ ...[3]


2) از امام صادق ع روایت شده است:

کسی که دلش به دنیا بیاویزد دلش به سه خصلت گرفتار آید:

همّ و غمی که تمام نشود؛ آرزویی که برآورده نگردد؛ و امیدی که بدان نرسد.

الکافی، ج‏2، ص319

 عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْعَبْدِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یَفْنَى وَ أَمَلٍ لَا یُدْرَکُ وَ رَجَاءٍ لَا یُنَالُ.

تدبر

1) «کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً»

در این آیه، در ادامه آیه قبل، گستره اموال آن فرد طغیانگر را مطرح می‌کند که چقدر خداوند در نعمت دادن به وی سنگ تمام گذاشته است:

دو باغی که به او داده، اولا ثمر دارد (آتَتْ أُکُلَها)؛

ثانیا دائما پرثمر است؛ و برخلاف اغلب باغ‌ها که یک سال پرمحصول است و یک‌سال کم‌محصول، هیچگاه دچار نقصان نمی‌شود؛ و

ثالثا خودش چشمه دارد و صاحب آن نگرانی‌ای در قبال مهمترین دغدغه صاحبان زراعت (یعنی کمبود و عدم دسترسی به آب) ندارد. (کنز الدقائق، ج‏8، ص76)[4]


2) «کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً»

در آیه31 از باغ‌های جاودانی (جنات عدن) برای مومنان سخن گفت که نهرها از فرودستشان جاری است و همه امکانات در آن مهیاست. در این آیه، نه از باغها، بلکه از دو باغ پرثمر در دنیا سخن گفت که در خلال آن دو نهری جاری شد. صاحبان باغ‌های بهشتی، چنان ظرفیتی پیدا کرده‌اند که آن همه باغ و امکانات بی‌نظیرش برایشان جاویدان ماند و صاحب این دو باغ چنان کم‌ظرفیت بود که خداوند همان دو باغش را نابود کرد.

یک نعمت خاص، در دنیا، مایه ابتلا و امتحان است و چه‌بسا صاحبش را بشدت زمین بزند؛ همان نعمت، آن هم چندین برابرش، در آخرت، پاداش است و نه‌تنها هیچ ضربه‌ای به صاحبش نمی‌زند، بلکه همواره مایه خوشی اوست.


3) «جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ ... حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً ... فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً»

نه‌تنها خداوند است که مال و اموال (در این آیه: باغ و نخل و زراعت) را می‌دهد، بلکه عوامل به ثمر رسیدن آن (آبی که باید داده شود) را هم او تامین می‌کند.

اگر این را جدی بگیریم، می‌فهمیم که:

«کشاورز حقیقی [یعنی آن کس که تنها اوست که ثمره هر چیزی را از دل آن چیز بیرون می‌آورد] خداست، نه انسان.» (تفسیر نور، ج7، ص169)

آیا کسی که این را باور کند، آیا ممکن است با دریافت نعمت، مغرور شود؟

پس اگر با دریافت نعمت‌ها مغرور می‌شویم (حدیث1) در خداشناسی خود تجدید نظر کنیم.



[1] . برخی این کلمه را از کلمات وارد شده از زبان عبری می‌دانند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏10، ص112)

[2] . و قرأ الجمهور کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ و فی مصحف عبد اللّه کلا الجنتین، أتى بصیغة التذکیر لأن تأنیث الجنتین مجازی، ثم قرأ آتَتْ فأنث لأنه ضمیر مؤنث، فصار نظیر قولهم طلع الشمس و أشرقت. و قال الفراء فی قراءة ابن مسعود: کل الجنتین آتى أکله انتهى فأعاد الضمیر على کل.

و قرأ الجمهور وَ فَجَّرْنا بتشدید الجیم. و قال الفراء: إنما شدد وَ فَجَّرْنا و هو نهر واحد لأن النهر یمتد فکان التفجر فیه کله أعلم اللّه تعالى أن شربهما کان من نهر واحد و هو أغزر الشرب. و قرأ الأعمش و سلام و یعقوب و عیسى بن عمر بتخفیف الجیم و کذا قرأ الأعمش فی سورة القمر، و التشدید فی سورة القمر أظهر لقوله «عُیُوناً»

و قرأ الجمهور نَهَراً بفتح الهاء. و قرأ أبو السمال و الفیاض بن غزوان و طلحة بن سلیمان بسکون الهاء.

[3] . وَ کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَیْهِ.

[4] . وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ: و لم تنقص من أکلها. شَیْئاً: یعهد فی سائر البساتین، فإنّ الثّمار تتمّ فی عام و تنقص فی عام غالبا... وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً: لیدوم شربهما، فإنّه الأصل و یزید بهاؤهما.