ادامه جلسه542
ادامه جلسه542
تدبر
1) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ»
ممکن است پیامبر به خاطر حیا و شرمی که دارد در رودربایستی قرار بگیرد و زحمتهای نابجای مومنان را تحمل کند، اما این دلیل نمیشود که خود مومنان هم در آداب معاشرت بیمبالات باشند.
نکته تخصصی درباره اهمیت «آداب» در تربیت اجتماعی
ادب به طور کلی یعنی تنظیم کردن صحیح رفتارهای ظاهری در حالتهای گوناگون، به صورت یک تنظیم درونی. انسان مودب کسی است که خود را چنان تربیت کرده که در هر حالتی، ظاهر اعمال او حسابشده و مناسب باشد.
یک مساله مهم در تربیت اجتماعی آن است که ما باید در خود عادات و خصوصیاتی به وجود آوریم که بسادگی و بدون صرف توان زیاده از حد، رفتارهای مناسبی را که باید، انجام دهیم. آداب اجتماعی همان چیزی است که باید در تربیت کودکانمان هم به آن توجه کنیم تا خلق و خویی مناسب با ابعاد زندگی دینی برایشان پدید آید؛ مانند احترام به قرآن، نحوه سخن گفتن با بزرگتر، لامپ اضافی خاموش، ویا نحوه رفتار با نامحرم.
غالبا درباره اخلاق و ضرورت اخلاقی بودن زیاد سخن گفته میشود؛ اما اهمیت ادب و آداب ظاهری در حفظ و استقرار اخلاق در جامعه، به هیچوجه کم نیست. همین که خداوند در قرآن کریم، چنین به تفصیل ریزهکاریهای آداب معاشرت اجتماعی را گوشزد میکند، برای درک اهمیت آن کافی است.
در واقع، نمیتوان انتظار داشت همه افراد جامعه برای هر کار کوچک و بزرگی، ابتدا تجزیه و تحلیل منطقی بکنند یا به روایات مراجعه کنند یا از مرجع تقلیدشان سوال نمایند! آداب اسلامی باید به صورت یک عادت جاری در میان ما مستقر شود که در این صورت است که میتوان انتظار داشت اخلاقیات و رفتارهای اجتماعی صحیح و متناسب با دستورهای دینی در جامعه رواج یابد. (برگرفته از ایستاده در باد، ص460-462)
اگر توجه کنیم که خطاب با «یا ایها الذین آمنوا» شروع شده، شاید بتوان نتیجه گرفت که «ایمان، مستلزم رعایت ادب و آداب اجتماعى است.» (تفسیر نور، ج9، ص391)
2) «إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ»
گاه علاقه مردم به شخصی و میل به همصحبتی با او، موجب زحمت برای او میشود.
«اگر به دلیلى شخصى از روى حیا سکوت کرد، دیگران سکوت را بشکنند و حقّ را بیان کنند و بار خجالت را از دوش او بردارند.» (تفسیر نور، ج9، ص393)
3) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً»
رهبران و شخصیتهای برجسته دینی، انسانهاییاند که مبادی آداباند و میکوشند کسی کوچکترین رنجشی از آنان پیدا نکند، اما این دلیل نمیشود که مراجعهکنندگان به آنها، به خاطر اینکه از همصحبتی با آنان لذت میبرند، نسبت به وقت و برنامه آنها بیملاحظه باشند.
آسیبِ این بیملاحظگی بقدری اهمیت دارد که خود خداوند با تعبیر «خدا از بیان حق حیا نمیکند» وارد میدان میشود و به مومنان درباره این رفتارهایشان هشدار میدهد؛ برای زنان پیامبر ص محدودیتهای ویژه تعیین میکند؛ و کسانی را که قصد آزار پیامبر را دارند بشدت تهدید مینماید
نکته تخصصی جامعهشناسی
حفظ حرمت بزرگان دین امری ضروری است؛ اما این حفظ حرمت چگونه باشد؟
برخی بر این باورند که حفظ حرمت آنان به این است که آنان ارتباطشان را با افراد جامعه کم کنند و افراد کاملا تحت کنترل با آنها دیدار داشته باشند؛ یا اینکه خود آنان در سیاست و مسائل اجتماعی اظهار نظر نکنند تا ابهتشان حفظ شود؛ و ...
ظاهرا این آیه این گونه تلقیها را زیر سوال میبرد. خداوند میتوانست به جای دستورات این آیه، کلاً ورود مردم به خانه پیامبر ص را ممنوع کند؛ یا ایشان را به کنارهگیری کامل از جامعه بخواند، یا با توجه به اینکه نه آن مردم و نه زنان خود ایشان حرمت را نگه نمی دارند، اساساً هر ازدواجی را برای ایشان ممنوع کند تا زمینه سوءاستفاده ها را یکجا نابود کند. یا از پیامبر بخواهد به جای پرداختن به مسائل اجتماعی، صرفا از خدا و آخرت صحبت کند و تسبیح بگوید؛ و ...
با این حال، چنین نکرد بلکه اصل ارتباط چهره به چهره مردم با پیامبر ص را باقی نگه داشت و از مردم و همسران و اطرافیان ایشان صریحا خواست که آداب معاشرت با بزرگان دین را رعایت کنند؛ و با توجه به اینکه میدانیم اغلب اینها را رعایت نکردند، اما قرآن کریم عدم رعایت آنها را دلیلی کافی برای کنار کشیدن پیامبر ص ندانست. (اقتباس از ایستاده در باد، ص463-470)
و تاکید کرد که:
«در اسلام، مردم عادّى هم مىتوانند به خانه اول شخصیّت دینى رفت و آمد کرده و حتّى مهمان شوند.» (تفسیر نور، ج9، ص392)
4) «فَیسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ»
انسان نه تنها در قبال ظاهر و باطن اعمال خویش مسئول است، بلکه در قبال تاثیری که بر دیگران میگذارد نیز مسئول است
نکته تخصصی جامعهشناختی
نحوه عبارتپردازی این آیه نشان میدهد حقیقت مهمی هست که پیامبر از گفتن آن حیا میکند اما خدا از بیان آن شرمی ندارد. همین که بعد از عبارت «پیامبر از شما حیا میکند» نفرمود که «حیا نکن و صریحا بگو» بلکه فرمود «خدا از بیان حق حیا ندارد» معلوم میشود که این حیای پیامبر، حیای نادرستی نبوده است.
اگر توجه کنیم که حیا - دست کم در اینجا- به معنای پنهان داشتن چیزی در درون است که اگر آشکار شود مشکلاتی به همراه دارد؛ ظاهرا باید گفت که این حیا ناشی از ظرفیت طرف مقابل بوده، که وضعیت به طوری بوده که اگر پیامبر شخصا به بیان حقیقت میپرداخت، احتمالا اثر نامطلوبی بر مخاطب میگذاشته است؛ و لذا خدا نمیفرماید اکنون که پای حقی در میان است، حیا نکن و حق را بگو؛ بلکه همین که از کلمه حیا (که بار اخلاقی مثبت دارد) استفاده میکند، یعنی آن حیا را امضا میکند، در عین حال، خودش برای بیان آن حق وارد میدان میشود. (اقتباس از ایستاده در باد، ص471-474)
خاطره
سالیانی است توفیق شاگردی در محضر بزرگی نصیب حقیر شده است. یکی از چیزهایی که دل را به درد میآورد این است که میبینم ایشان چون بسیار مأخوذ به حیا هستند، کسی را از خود نمیرانند و بسیاری از افراد هیچ ملاحظهای در گرفتن وقت ایشان ندارند. در عین اینکه هیچکس با پیامبر ص قابل مقایسه نیست؛ اما وقتی که چنین بیملاحظگیهایی در امروز و توسط افرادی که بعضا مدعیِ آدابدانی و فرهیختگی هستند مشاهده میکنم، بخوبی درک میکنم که چرا خدا برای هشدار به چنین برخوردهایی باید وارد میدان شود!
یکبار به یکی از آنها تذکر دادم، گفت: «حاج آقا اگر اذیت میشود بگوید اذیت میشوم و تعطیل کند» وقتی که یک طلبه با سالها درس خواندن هنوز این اندازه درک ندارد از حیا و شرم بزرگان، پیامبر ص عرب جاهلی آن زمان چه میکرده است؟!
4) «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»
یکی از دستورات اختصاصی پیامبر ص که در اواخر عمر ایشان نازل شد این است که ارتباط مردم با زنان پیامبر ص باید از پشت پرده باشد.
تذکر تاریخی-تفسیری
این آیه به خاطر وجود کلمه «حجاب» از همان صدر اسلام، به «آیه حجاب» معروف شده است؛ اما بیتوجهی به تفاوت معنای این کلمه در آن زمان و امروز موجب اشتباهی مهم شده است. حجاب در این آیه قطعا به معنای پرده، دیوار، و هر چیزی است که فاصلهای بین دو کس یا دو چیز بیندازد؛ و با «حجاب» در ادبیات امروز، که به معنای پوشش خاصی است که بر زنان واجب است، متفاوت میباشد.
در ادبیات دینی، غالبا به جای «حجاب»ی که ما امروز به کار میبریم از کلمه «ستر: پوشش» استفاده میشود و وقتی در ادبیات امروزی میگوییم آیه حجاب، منظورمان آیاتی است مانند «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ ...: به زنان با ایمان بگو ... زینتهایشان را جز آنچه ظاهر است، آشکار نسازند و با روسریهایشان گریبان را نیز بپوشانند و ...» (نور/31) یا «قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِن ...: به همسرانت و دخترانت و زنان مومنین بگو چادرهایشان را به خویش نزدیک کنند ...» (احزاب/59).
عدم توجه به این نکته ساده موجب شده،
از طرفی برخی به این دلیل که آیه کنونی ربطی به حجاب اصطلاحی ندارد، مدعی شوند که قرآن درباره حجاب آیهای ندارد!
و از طرف دیگر، برخی روایات مربوط به این آیه را مربوط به حجاب قلمداد کنند و نتایج عجیب و غریبی بگیرند. نمونهاش سوء برداشتهای برخی از حدیث 3 است که گمان کردهاند دستور به پوشش زن در مقابل نابیناست! در حالی که روایت میگوید هنگام ورود شخص نابینا پیامبر ص به زنان خود دستور میدهند که در این مورد هم در حجاب (= پشت پرده) قرار بگیرند؛ زیرا برخلاف پوشش واجب زن، که هدفش مانع شدن از مشاهده مردان است و اگر مردی نابینا باشد دیگر ضرورتی ندارد، این آیه محدودیت ارتباط را در دو طرف برقرار میکند؛ و بر پردهنشینی زنان پیامبر اصرار دارد؛ چنانکه در پایان آیه هم صرفاً نمیفرماید: «این حکم برای نلغزیدن دلهای مردان» بهتر است؛ بلکه میفرماید هم برای دلهای مردان است و هم برای دلهای شما زنان پیامبر.
به نظر میرسد این حکم، بیش از اینکه از جنس حکم پوشش ضروری برای زنان باشد، حکمی ناظر به محدود کردن نقشآفرینی اجتماعی زنان پیامبر است، که در جریان جنگ جمل، اهمیت این حکم و مضرات تخطی از آن بر همگان آشکار شد (حدیث4)؛ و این پاک ماندن قلوب طرفین، بیشتر ناظر به پاک ماندن از سوءاستفاده سیاسی است، تا سوءاستفاده شهوانی.
موارد زیر را در کانال نگذاشتم
5) «وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً»
اینکه عده ای بخواهند بعد از رسول الله با زنان او ازدواج کنند مایه آزار رسول الله میشود
این آیه هم مویدی است بر اینکه مرگ رسول الله به منزله قطع ارتباط کامل او با دنیا نیست؛ و به نص آیه 105 سوره توبه او همچنان شاهد و ناظر رفتارهای ماست
6) «وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً»
به اتفاق روایات شیعه و سنی، عدهای از صحابه معروف (مانند طلحه) سخنانی گفتند که از آن سخنان قصد آزار رسول الله ص داشتند و خداوند این را گناهی عظیم شمرد.
حکایت
درباره این آیه چند حکایت نقل شده است که در کانال نگذاشتم و تنها متن اصلی آنها در اینجا تقدیم میشود:
1) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ الْأَسَدِیِّ عن عَبْداللَّهِ بْن الْعَبَّاسِ: ...
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص تَزَوَّجَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَوْلَمَ وَ کَانَتْ وَلِیمَتُهُ الْحَیْسَ وَ کَانَ یَدْعُو عَشَرَةً عَشَرَةً فَکَانُوا إِذَا أَصَابُوا إِطْعَامَ رَسُولِ اللَّهِ ص اسْتَأْنَسُوا إِلَى حَدِیثِهِ وَ اسْتَغْنَمُوا النَّظَرَ إِلَى وَجْهِهِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَشْتَهِی أَنْ یُخَفِّفُوا عَنْهُ فَیَخْلُوَ لَهُ الْمَنْزِلُ لِأَنَّهُ حَدِیثُ عَهْدٍ بِعُرْسٍ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَذَى الْمُؤْمِنِینَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ قُرْآناً أَدَباً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ کَانَ النَّاسُ إِذَا أَصَابُوا طَعَامَ نَبِیِّهِمْ ص لَمْ یَلْبَثُوا أَنْ یَخْرُجُوا قَالَ فَلَبِثَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَبْعَةَ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیهِنَّ عِنْدَ زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْش ٍ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلَى بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ابْنَةِ أَبِی أُمَیَّةَ وَ کَانَ لَیْلَتُهَا وَ صَبِیحَةُ یَوْمِهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ فَلَمَّا تَعَالَى النَّهَارُ انْتَهَى عَلِیٌّ ع إِلَى الْبَابِ فَدَقَّهُ دَقّاً خَفِیفاً لَهُ عَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَقَّهُ وَ أَنْکَرَتْهُ أُمُّ سَلَمَةَ فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ قُومِی فَافْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِی یَبْلُغُ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَقُومَ لَهُ فَأَفْتَحَ لَهُ الْبَابَ وَ قَدْ نَزَلَ فِینَا بِالْأَمْسِ مَا قَدْ نَزَلَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» فَمَنْ هَذَا الَّذِی بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَسْتَقْبِلَهُ بِمَحَاسِنِی وَ مَعَاصِمِی قَالَ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص کَهَیْئَةِ الْمُغْضَبِ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ قُومِی فَافْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَإِنَّ بِالْبَابِ رَجُلًا لَیْسَ بِالْخَرِقِ وَ لَا بِالنَّزِقِ وَ لَا بِالْعَجُولِ فِی أَمْرِهِ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَیْسَ بِفَاتِحِ الْبَابِ حَتَّى یَتَوَارَى عَنْهُ الْوَطْءُ فَقَامَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ هِیَ لَا تَدْرِی مَنْ بِالْبَابِ غَیْرَ أَنَّهَا قَدْ حَفِظَتِ النَّعْتَ وَ الْمَدْحَ فَمَشَتْ نَحْوَ الْبَابِ وَ هِیَ تَقُولُ بَخْ بَخْ لِرَجُلٍ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَفَتَحَتْ لَهُ الْبَابَ قَالَ فَأَمْسَکَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ وَ لَمْ یَزَلْ قَائِماً حَتَّى خَفِیَ عَنْهُ الْوَطْءُ وَ دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ خِدْرَهَا فَفَتَحَ الْبَابَ وَ دَخَلَ فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ تَعْرِفِینَهُ قَالَتْ نَعَمْ وَ هَنِیئاً لَهُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ صَدَقْتِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ هُوَ عَیْبَةُ عِلْمِی وَ بَابِیَ الَّذِی أُوتِیَ مِنْهُ وَ هُوَ الْوَصِیُّ بَعْدِی عَلَى الْأَمْوَاتِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ الْخَلِیفَةُ عَلَى الْأَحْیَاءِ مِنْ أُمَّتِی وَ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ هُوَ مَعِی فِی السَّنَامِ الْأَعْلَى اشْهَدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ احْفَظِی أَنَّهُ یُقَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ فَقَالَ الشَّامِیُّ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا عَبْدَ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ.
علل الشرائع، ج1، ص65؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار ع (ابنحیون م363)، ج1، ص206؛ و ج2، ص199؛ التحصین لأسرار ما زاد من کتاب الیقین، (ابن طاوس) ص565؛ الیقین باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمرة المؤمنین، ص333 و 370
2) أَقُولُ وَجَدْتُ فِی بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ قُدَمَاءِ أَصْحَابِنَا فِی الْأَخْبَارِ مَا هَذَا لَفْظُهُ مُنَاظَرَةُ الْحَرُورِیِّ وَ الْبَاقِرِ ع قَالَ الْحَرُورِیُّ إِنَّ فِی أَبِی بَکْرٍ أَرْبَعَ خِصَالٍ اسْتَحَقَّ بِهَا الْإِمَامَةَ قَالَ الْبَاقِرُ ع ...
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع الرَّابِعَةُ زَعَمْتَ أَنَّهُ ضَجِیعُهُ فِی قَبْرِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ أَیْنَ قَبْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ الْحَرُورِیُّ فِی بَیْتِهِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ أَ وَ لَیْسَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» فَهَلِ اسْتَأْذَنَهُ فِی ذَلِکَ قَالَ الْحَرُورِیُّ نَعَمْ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع کَذَبْتَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سَدَّ بَابَهُ عَنِ الْمَسْجِدِ وَ بَابَ صَاحِبِهِ عُمَرَ فَقَالَ عُمَرُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اتْرُکْ لِی کُوَّةً أَنْظُرْکَ مِنْهَا قَالَ لَهُ وَ لَا مِثْلَ قُلَامَةِ ظُفُرٍ فَأَخْرَجَهُمَا وَ سَدَّ أَبْوَابَهُمَا فَأَقِمِ الْبَیِّنَةَ عَلَى أَنَّهُ أَذِنَ لَهُمَا فِی ذَلِکَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع- بِأَیِّ وَحْیٍ وَ بِأَیِّ نَصٍّ قَالَ بِمَا لَا یُدْفَعُ بِمِیرَاثِ ابْنَتَیْهِمَا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَصَبْتَ أَصَبْتَ یَا حَرُورِیُّ اسْتَحَقَّا بِذَلِکَ تُسْعاً مِنْ ثُمْنٍ وَ هُوَ جُزْءٌ مِنِ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ جُزْءاً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَاتَ عَنِ ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ ع وَ عَنْ تِسْعِ نِسْوَةٍ وَ أَنْتُمْ رُوِّیتُمْ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا تُورَثُ فَانْقَطَعَ الْحَرُورِیُّ. (بحار الأنوار، ج27، ص321-325)
3) فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِمَرْوَانَ انْصَرِفُوا لَا نُرِیدُ دَفْنَ صَاحِبِنَا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنَّهُ کَانَ أَعْلَمَ وَ أَعْرَفَ بِحُرْمَةِ قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ أَنْ یَطْرُقَ عَلَیْهِ هَدْماً کَمَا یَطْرُقُ ذَلِکَ غَیْرُهُ وَ دَخَلَ بَیْتَهُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ انْصَرِفْ فَنَحْنُ نَدْفِنُهُ بِالْبَقِیعِ کَمَا وَصَّى ثُمَّ قَالَ لِعَائِشَةَ وَا سَوْأَتَاهْ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ وَ فِی رِوَایَةٍ یَوْماً تَجَمَّلْتِ وَ یَوْماً تَبَغَّلْتِ وَ إِنْ عِشْتِ تَفَیَّلْتِ.
فأخذه ابن الحجاج الشاعر البغدادی فقال
یا بنت أبی بکر لا کان و لا کنت لک التسع من الثمن و بالکل تملکت
تجملت تبغلت و إن عشت تفیلت
بیان قوله لک التسع من الثمن إنما کان ذلک فی مناظرة فضال بن الحسن بن فضال الکوفی مع أبی حنیفة.
فقال له الفضال قول الله تعالى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» منسوخ أو غیر منسوخ قال هذه الآیة غیر منسوخة.
قال ما تقول فی خیر الناس بعد رسول الله ص أبو بکر و عمر أم علی بن أبی طالب ع فقال أ ما علمت أنهما ضجیعا رسول الله ص فی قبره فأی حجة ترید أوضح فی فضلهما من هذه.
فقال له الفضال لقد ظلما إذ أوصیا بدفنهما فی موضع لیس لهما فیه حق و إن کان الموضع لهما فوهباه لرسول الله ص لقد أساءا إذا رجعا فی هبتهما و نکثا عهدهما و قد أقررت أن قوله تعالى لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ غیر منسوخة
فأطرق أبو حنیفة ثم قال لم یکن له و لا لهما خاصة و لکنهما نظرا فی حق عائشة و حفصة فاستحقا الدفن فی ذلک الموضع لحقوق ابنتیهما.
فقال له فضال أنت تعلم أن النبی ص مات عن تسع حشایا و کان لهن الثمن لمکان ولده فاطمة فنظرنا فإذا لکل واحدة منهن تسع الثمن ثم نظرنا فی تسع الثمن فإذا هو شبر فی شبر و الحجرة کذا و کذا طولا و عرضا فکیف یستحق الرجلان أکثر من ذلک.
و بعد فما بال عائشة و حفصة یرثان رسول الله و فاطمة بنته منعت المیراث فالمناقضة ظاهرة فی ذلک من وجوه کثیرة.
فقال أبو حنیفة نحوه یا قوم عنی فإنه و الله رافضی خبیث (الخرائج و الجرائح، ج1، ص243-244)
4) مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ لَمَّا احْتُضِرَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع قَالَ لِلْحُسَیْنِ یَا أَخِی إِنِّی أُوصِیکَ بِوَصِیَّةٍ فَاحْفَظْهَا فَإِذَا أَنَا مِتُّ فَهَیِّئْنِی ثُمَّ وَجِّهْنِی إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُحْدِثَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ اصْرِفْنِی إِلَى أُمِّی فَاطِمَةَ ع ثُمَّ رُدَّنِی فَادْفِنِّی بِالْبَقِیعِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ سَیُصِیبُنِی مِنَ الْحُمَیْرَاءِ مَا یَعْلَمُ النَّاسُ مِنْ صَنِیعِهَا وَ عَدَاوَتِهَا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ ص وَ عَدَاوَتِهَا لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلَمَّا قُبِضَ الْحَسَنُ ع وَ وُضِعَ عَلَى سَرِیرِهِ فَانْطَلَقُوا بِهِ إِلَى مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ ص الَّذِی کَانَ یُصَلِّی فِیهِ عَلَى الْجَنَائِزِ فَصَلَّى عَلَى الْحَسَنِ ع فَلَمَّا أَنْ صَلَّى عَلَیْهِ حُمِلَ فَأُدْخِلَ الْمَسْجِدَ فَلَمَّا أُوقِفَ عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص بَلَغَ عَائِشَةَ الْخَبَرُ وَ قِیلَ لَهَا إِنَّهُمْ قَدْ أَقْبَلُوا بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ لِیُدْفَنَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فَخَرَجَتْ مُبَادِرَةً عَلَى بَغْلٍ بِسَرْجٍ فَکَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ رَکِبَتْ فِی الْإِسْلَامِ سَرْجاً فَوَقَفَتْ وَ قَالَتْ نَحُّوا ابْنَکُمْ عَنْ بَیْتِی فَإِنَّهُ لَا یُدْفَنُ فِیهِ شَیْءٌ وَ لَا یُهْتَکُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ حِجَابُهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا قَدِیماً هَتَکْتِ أَنْتِ وَ أَبُوکِ حِجَابَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَدْخَلْتِ بَیْتَهُ مَنْ لَا یُحِبُّ رَسُولُ اللَّهِ قُرْبَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُکِ عَنْ ذَلِکِ یَا عَائِشَةُ إِنَّ أَخِی أَمَرَنِی أَنْ أُقَرِّبَهُ مِنْ أَبِیهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُحْدِثَ بِهِ عَهْداً وَ اعْلَمِی أَنَّ أَخِی أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَعْلَمُ بِتَأْوِیلِ کِتَابِهِ مِنْ أَنْ یَهْتِکَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ سِتْرَهُ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» وَ قَدْ أَدْخَلْتِ أَنْتِ بَیْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص الرِّجَالَ بِغَیْرِ إِذْنِهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لَعَمْرِی لَقَدْ ضَرَبْتِ أَنْتِ لِأَبِیکِ وَ فَارُوقِهِ عِنْدَ أُذُنِ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمَعَاوِلَ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» وَ لَعَمْرِی لَقَدْ أَدْخَلَ أَبُوکِ وَ فَارُوقُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِقُرْبِهِمَا مِنْهُ الْأَذَى وَ مَا رَعَیَا مِنْ حَقِّهِ مَا أَمَرَهُمَا اللَّهُ بِهِ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْیَاءً وَ تَاللَّهِ یَا عَائِشَةُ لَوْ کَانَ هَذَا الَّذِی کَرِهْتِیهِ مِنْ دَفْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِیهِ رَسُولِ اللَّهِ ص جَائِزاً فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللَّهِ لَعَلِمْتِ أَنَّهُ سَیُدْفَنُ وَ إِنْ رَغِمَ مَعْطِسُکِ قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ وَ قَالَ یَا عَائِشَةُ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ فَمَا تَمْلِکِینَ نَفْسَکِ وَ لَا تَمْلِکِینَ الْأَرْضَ عَدَاوَةً لِبَنِی هَاشِمٍ قَالَ فَأَقْبَلَتْ عَلَیْهِ فَقَالَتْ یَا ابْنَ الْحَنَفِیَّةِ هَؤُلَاءِ الْفَوَاطِمُ یَتَکَلَّمُونَ فَمَا کَلَامُکَ فَقَالَ لَهَا الْحُسَیْنُ ع وَ أَنَّى تُبْعِدِینَ مُحَمَّداً مِنَ الْفَوَاطِمِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ وَلَدَتْهُ ثَلَاثُ فَوَاطِمَ- فَاطِمَةُ بِنْتُ عِمْرَانَ بْنِ عَائِذِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مَخْزُومٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ زَائِدَةَ بْنِ الْأَصَمِّ ابْنِ رَوَاحَةَ بْنِ حُجْرِ بْنِ عَبْدِ مَعِیصِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ لِلْحُسَیْنِ ع نَحُّوا ابْنَکُمْ وَ اذْهَبُوا بِهِ فَإِنَّکُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ قَالَ فَمَضَى الْحُسَیْنُ ع إِلَى قَبْرِ أُمِّهِ ثُمَّ أَخْرَجَهُ فَدَفَنَهُ بِالْبَقِیعِ. (الکافی، ج1، ص302-303)