453) سوره مزّمّل (73) آیه 8 وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّ
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً
26 رمضان 1438
ترجمه
و اسم پروردگارت را یاد کن و به سوی او منقطع شو، انقطاعی کامل.
نکات ترجمه
«تَبَتَّلْ» «تَبْتیلاً»
ماده «بتل» در اصل به معنای جدا شدن چیزی از غیر خود است (معجم المقاییس اللغة، ج1، ص195) و «تبتّل» به معنای انقطاع الی الله و کاملا خالص شدن برای عبادت خداست (مفردات ألفاظ القرآن، ص107) و حضرت زهرا س را بتول گویند چون خود را برای عبادت خدا از همه منقطع نموده بود. (مجمع البیان، ج10، ص568).[1]
این ماده در قرآن کریم تنها در همین آیه به کار رفته است.
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است که از رسول خدا ص درباره اسم اعظم خدا سوال شد، فرمودند: هر اسمی از اسماءالله، اعظم است؛ تو دلت را از هر آنچه ما سوای اوست فارغ دار و او را با هر اسمی که خواستی بخوان؛ که این گونه نیست که برای خداوند در حقیقت، یک اسمی و نه اسمی دیگر، در کار باشد؛ بلکه او خداوند واحد قهار است.
[= او واحد محض و فوق و چیره بر همه چیز است و گمان نکنید با یک اسم خاص میتوانید او را در احاطه ذهنی خود بیاورید]
مصباح الشریعة، ص: 133
قَالَ الصَّادِقُ ع وَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ فَقَالَ ص کُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ فَفَرِّغْ قَلْبَکَ عَنْ کُلِّ مَا سِوَاهُ وَ ادْعُهُ تَعَالَى بِأَیِّ اسْمٍ شِئْتَ فَلَیْسَ لِلَّهِ فِی الْحَقِیقَةِ اسْمٌ دُونَ اسْمٍ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ.[2]
2) از امام صادق ع روایت شده است:
ادب دعا را رعایت کن و ببین چه کسی را میخوانی و چگونه میخوانی و برای چه میخوانی؛
و عظمت خداوند و کبریای او را در وجودت بنشان، و به دلت بنمایان آگاهی او را از آنچه در ضمیرت میگذرد و اطلاع او را بر اسرارت و آنچه را که از حق و باطل که در آن بسر میبری؛
و راههای نجات و هلاکتت را بشناس که مبادا از خداوند چیزی را بخواهی که چهبسا مایه هلاکتت باشد و تو میپنداری که نجاتت در آن است؛ که خداوند متعال میفرماید: «و انسان با درخواست خیر، شر را طلب میکند و انسان بسیار عجول است» (اسراء/11)
و بیندیش که چه درخواست میکنی و چه مقدار درخواست میکنی و برای چه درخواست میکنی؛
و [حقیقت] دعا آن است که سراسر وجودت لبیکگوی حق باشد و جان خود را در مشاهده پروردگار ذوب کنی و دلخواهها را یکسره رها سازی و همه امور را در ظاهر و باطن به خداوند متعال تسلیم بداری؛
که اگر شرط دعا را ادا نکردی منتظر اجابت نباش، چرا که «او سرّ و آنچه مخفی است را میداند» (طه/7) و چهبسا او را به چیزی میخوانی که او در درون تو از خلاف آن خبر دارد ...
[سپس حضرت توضیحاتی میدهند از جمله حدیث قبل را نقل میکنند و در ادامه میفرمایند]
پیامبر خدا ص فرمودند: بدرستی که خداوند دعایی که از دل غافل سر بزند را استجابت نمیکند؛
[سپس خود] امام صادق ع [ادامه دادند و] فرمودند: هرگاه هر یک از شما میخواهد از خداوند چیزی را مسألت ننماید مگر اینکه [حتما] به او بدهد، پس از همه مردم ناامید شود و رجاء و امیدش جز به خداوند عز و جل نباشد؛ اگر خداوند متعال این را در دل او یافت، چیزی نیست که از او درخواست شود مگر اینکه اعطاء فرماید.
پس هرگاه آنچه را از شرایط دعا برایت برشمردم انجام دادی و سرّ و ضمیرت را برای او خالص ساختی پس تو را بشارت باد به یکی از این سه:
یا آنچه درخواست کردهای شتابان به تو میرسد؛
یا برایت چیزی که از آ« بهتر است ذخیره میشود؛
ویا از تو بلایی دور میگردد که اگر به تو میرسید هلاکت میکرد.
مصباح الشریعة، ص132-134
قَالَ الصَّادِقُ ع:
احْفَظْ أَدَبَ الدُّعَاءِ وَ انْظُرْ مَنْ تَدْعُو کَیْفَ تَدْعُو وَ لِمَا ذَا تَدْعُو وَ حَقِّقْ عَظَمَةَ اللَّهِ وَ کِبْرِیَاءَهُ وَ عَایِنْ بِقَلْبِکَ عِلْمَهُ بِمَا فِی ضَمِیرِکَ وَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّکَ وَ مَا تَکُونُ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ اعْرِفْ طُرُقَ نَجَاتِکَ وَ هَلَاکِکَ کَیْلَا تَدْعُوَ اللَّهَ تَعَالَى بِشَیْءٍ عَسَى فِیهِ هَلَاکُکَ وَ أَنْتَ تَظُنُّ أَنَّ فِیهِ نَجَاتَکَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا وَ تَفَکَّرْ مَا ذَا تَسْأَلُ وَ کَمْ تَسْأَلُ وَ لِمَا ذَا تَسْأَلُ وَ الدُّعَاءُ اسْتِجَابَةُ الْکُلِّ مِنْکَ لِلْحَقِّ وَ تَذْوِیبُ الْمُهْجَةِ فِی مُشَاهَدَةِ الرَّبِّ وَ تَرْکُ الِاخْتِیَارِ جَمِیعاً وَ تَسْلِیمُ الْأُمُورِ کُلِّهَا ظَاهِراً وَ بَاطِناً إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَإِنْ لَمْ تَأْتِ بِشَرْطِ الدُّعَاءِ فَلَا تَنْتَظِرِ الْإِجَابَةَ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى فَلَعَلَّکَ تَدْعُوهُ بِشَیْءٍ قَدْ عَلِمَ مِنْ سِرِّکَ خِلَافَ ذَلِک ...[3]
و َ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ الدُّعَاءَ مِنْ قَلْبٍ لَاهٍ.[4]
قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ لَا یَسْأَلَ رَبَّهُ إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ وَ لَا یَکُنْ رَجَاؤُهُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَإِذَا أَتَیْتَ بِمَا ذَکَرْتُ لَکَ مِنْ شَرَائِطِ الدُّعَاءِ وَ أَخْلَصْتَ سِرَّکَ لِوَجْهِهِ فَأَبْشِرْ بِإِحْدَى ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ یُعَجِّلَ لَکَ مَا سَأَلْتَ وَ إِمَّا أَنْ یَدَّخِرَ لَکَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ وَ إِمَّا أَنْ یَصْرِفَ عَنْکَ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَوْ أَرْسَلَهُ إِلَیْکَ لَهَلَکْتَ.
3) از امام باقر ع درباره «تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» روایت شده است که:
میفرماید خود را برای او کاملا خالص کن.
تفسیر القمی، ج2، ص392
وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ: «تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» یَقُولُ أَخْلِصْ إِلَیْهِ إِخْلَاصا.
4) از امام باقر و امام صادق ع درباره سخن خداوند که میفرماید «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» روایت شده است که «تبتل» در اینجا به معنای بلند کردن دستها در هنگام نماز است؛ و نیز ابوبصیر روایت کرده که آن عبارت است از بالا بردن دست به سوی خدا و تضرع به در گاه او.
مجمع البیان، ج10، ص571؛ فقه القرآن، ج1، ص109.[5]
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» أَنَّ التَّبَتُّلَ هُنَا رَفْعُ الْیَدَیْنِ فِی الصَّلَاةِ.[6]
وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی بَصِیرٍ هُوَ رَفْعُ یَدِکَ إِلَى اللَّهِ وَ تَضَرُّعُکَ إِلَیْهِ.
5) فضل بن شاذان در محضر امام رضا ع علل و فلسفه بسیاری از احکام را فرا گرفت و در حدیثی طولانی برای دیگران روایت نمود. در فرازی از آن روایت آمده است:
اگر کسی گفت که چرا هنگام تکبیر دستها را بلند میکنند؛ [در پاسخش] گفته شود که بالا بردن دستها نوعی ابراز زاری و «تَبَتُّل» و تضرع است، و خداوند دوست دارد که بنده در هنگام ذکر او اهل زاری و «تبتل» و تضرع باشد؛ و نیز چون بلند کردن دستها زمینه میشود برای خاطرجمعی و اقبال دل به آنچه میگوید و قصد میکند.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 111
حَدَّثَنِی عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّیْسَابُورِی؛
وَ حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَیْمِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ عَمِّهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَان یَقُول ...
فَإِنْ قَالَ فَلِمَ یَرْفَعُ الْیَدَیْنِ فِی التَّکْبِیرِ قِیلَ لِأَنَّ رَفْعَ الْیَدَیْنِ هُوَ ضَرْبٌ مِنَ الِابْتِهَالِ وَ التَّبَتُّلِ وَ التَّضَرُّعِ فَأَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَکُونَ الْعَبْدُ فِی وَقْتِ ذِکْرِهِ لَهُ مُتَبَتِّلًا مُتَضَرِّعاً مُبْتَهِلًا وَ لِأَنَّ فِی رَفْعِ الْیَدَیْنِ إِحْضَارَ النِّیَّةِ وَ إِقْبَالَ الْقَلْبِ عَلَى مَا قَالَ وَ قَصَدَهُ.
تدبر
1) «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ»
مقصود از اینکه اسم پروردگارت را یاد کن، چیست؟
الف. خدا را با اسمهایی که هنگام عبادت با آن خدا را خطاب میکنند، بخوان (مجمعالبیان، ج10، ص571)
ب. ظاهرا مىخواهد نماز شب را توصیف کند، و به منزله عطف تفسیرى براى جمله «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» است، و بر این اساس، مراد از «ذکر اسم رب» ذکر زبانى با رعایت مطابقت آن با قلب مىباشد (المیزان، ج20، ص64)
ج. تأکید به تذکر و یاد پروردگار است در همه وقت شب و روز از طریق تسبیح و حمد و قرائت آیات قرآنى و یا قیام به نماز شب. (انوار التنزیل، ج5، ص256؛ انوار درخشان، ج17، ص157) در واقع، به نحوی عطف به دستور نماز شب و مصداق ذکر عام بعد از خاص است؛ در آنجا دستور به قیام شب برای عبادت داده بود و این آیه بر ذکر همیشگی خدا دستور میدهد. (روح المعانی، ج15، ص119)
د. مقصود بسم الله الرحمن الرحیم است در ابتدای نماز. (مجمعالبیان، ج10، ص571)
ه. اینکه میان اسماء مختلف خداوند - که هریک مظهر حقیقتی است - اسم «رب» یاد کن و به ربوبیت او توجه ویژهای داشته باش. (درباره اهمیت ربوبیت خداوند در میان اسماء و صفات وی، در جلسه350، تدبر2 توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-alaq-96-1/ )
و. ...[7]
2) «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً»
چرا به جای اینکه بگوید «خدایت را یاد کن» (مثلا: «وَ اذْکُرْ رَبَّک» آلعمران/41؛ اعراف/205؛ کهف/24) از یاد کردن «اسم رب» سخن به میان آورد[8]؟
الف. مقصود ذکر زبانی است نه صرفا ذکر قلبی. (المیزان، ج20، ص64) و چهبسا اینکه بلافاصله فرمود «به سوی او منقطع شو، انقطاعی کامل» می خواهد از لزوم توام بودن ذکر زبان و ذکر قلب سخن بگوید که هردو با هم لازماند.
نکته تخصصی انسانشناسی
قبلا درباره اهمیت «زبان» در زندگی خاص انسان سخن گفتهایم و خصوصا اینکه برتری انسان بر فرشتگان با «تعلیم اسماء» رخ داد (جلسه221، تدبر3 http://yekaye.ir/baqare-2-31/ ).
اگر این نکته جدی گرفته شود میتوان فهمید که اگرچه ذکر حقیقی آن است که صرفاً لقلقه زبان نباشد و قلب انسان هم با زبان همراهی کند؛ اما بسیار خطاست که ذکر حقیقی را صرفاً در ساحت قلب بدانیم و نقش زبان را انکار کنیم. لفظ مسیری برای حرکت به سوی معناست، اما نه مسیری که در مرتبه زندگی دنیوی انسان، کنارگذاشتنی باشد؛ همان گونه که کنار گذاشتن زبان از زندگی انسان ممکن نیست. اگر این مساله درست مورد توجه قرار گیرد بسیاری از شبهات مربوط به شریعت (مانند اینکه دلت پاک باشد، چه نیازی هست که نماز بخوانی) براحتی پاسخ داده میشود.
ب. مقصود گفتن بسم الله الرحمن الرحیم است در ابتدای نماز. (مجمعالبیان، ج10، ص571)
ج. ...
3) «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً»
درباره اینکه مقصود از «تَبَتُّل» چیست؟ این دیدگاهها مطرح شده، که همگی میتواند مد نظر بوده باشد.
الف. اخلاص ورزیدن (حدیث3، و نیز ابنعباس، به نقل مجمع البیان، ج10، ص571)
ب. بریدن از هر غیر خدایی و انقطاع الی الله (قتاده، به نقل مجمع البیان، ج10، ص571)
ج. توکل کامل بر خدا (شقیق، به نقل مجمع البیان، ج10، ص571)
د. تحصیل فراغت [= خلوتگزیدن] برای عبادت (ابنزید، به نقل مجمع البیان، ج10، ص571)
ه. در حدیثی نهی از تبتل مطرح شده که در آنجا به معنای رهبانیت و کنارهگیری از مردم است .(مجمع البیان، ج10، ص571) شاید این آیه میخواهد نشان دهد که منع از رهبانیت، منع از این است که رهبانیت به عنوان برنامه همیشگی زندگی باشد وگرنه کنارهگیری از مردم به طور موقت (همانند اعتکاف) برای سلوک الی الله مورد قبول است.
و. در ادبیات دینی، برای دعا و تضرع به درگاه الهی کلمات متعددی مانند: تضرع، رغبة، رهبة، ابتهال، تبتّل، بصبصة، قنوت، و ... به کار رفته است، که اگر چه غالبا همه را به همان راز و نیاز ترجمه میکنند، اما ظاهرا اینها هریک حالت خاص بدنیای دارد چنانکه الان با شنیدن کلمه «قنوت گرفتن»، حالت خاصی از دعا کردن در ذهن ما شکل می گیرد؛ و در برخی از احادیث اینها توضیح داده شده است. در این فضا «تبتل» همراه با بلند کردن دست است که این گاه به معنای حالت بلند کردن دست در هنگام تکبیرهای نماز (حدیث4) و یا مطلق دست به دعا بلند کردن است (حدیث5) و در بسیاری از احادیث به معنای اشاره کردن با انگشتان بویژه انگشت سبابه، و ... دانسته شده است. (الکافی، ج2، ص479-481؛ معانی الأخبار، ص370)[9]
که برخی از اهل ذوق، معانی استعاریای برای برخی از این حرکات مطرح نمودهاند (مثلا شرح الکافی (مازندرانی)، ج10، ص217)[10]
ز. ...
4) «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً»
یاد و ذکر واقعی خداوند نیازمند بریدن از ما سوای اوست.
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
http://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh232/
5) «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً»
به نظر میرسد این آیه، آیه کانونی این سوره است. در آیات قبل، پیامبر را خطاب قرار داد و وظایف شب و روزش را به وی گوشزد کرد. در آیات بعد از این هم وی را به صبر و تحمل اذیتها دعوت میکند و عاقبت تکذیبکنندگان را اشاره میکند و دوباره از قیام شبانه به عبادت، این بار نهتنها برای پیامبر، بلکه توسط پیامبر و مومنان، سخن می گوید
این آیه می خواهد بگوید اما محور در شب و روزت باید این باشد که یاد خدا را در دل و زبانت زنده نگهداری و دائما از همه ما سوی جدا شوی و به او فقط بپیوندی.
در واقع، تمام وظیفه انسان در دنیا وهمه آنچه تمام شرایع الهی آورده اند، یک چیز بیشتر نیست: منقطع شو به سوی خدا انقطاعی کامل.
بحث تخصصی انسانشناسی
انسان با فطرتی الهی و قلبی سلیم وارد دنیا و در واقع وارد اسفل سافلین (تین/5) میشود.
از ابتدای کودکی دائما با وابستگی به این و آن شروع میکند تا تماما به اطراف خود وابسته میشود.
از اینجا به بعد سیر صعودی انسان شروع میشود. اکنون باید خودش بکوشد و از همه وابستگیها رها شود و فقط به خدا متصل گردد.
اگر کسی در فلسفه خلقت نیندیشد، این را چهبسا کاری عبث بشمرد؛ اما اگر کسی در حقیقت خویش خوب بیندیشد و به برتری مقام انسان بر مقام فرشتگان توجه کند و اینکه مزیت انسان این است که اختیار دارد و خودش قرار است از اسفل سافلین تا اعلی علیین را بپیماید، میفهمد که این کار نه تنها عبث نیست، بلکه معنابخش همه حقایق عالم است.
نکته تخصصی برای مخاطبان رشته جامعهشناسی و فلسفه تربیت
اساساً مفهوم «جامعهپذیری یا اجتماعیشدن» به عنوان مهمترین وظیفه تربیتی خانواده و دولت در دنیای مدرن، یعنی همان افزایش وابستگیها و کاملا در تار و پود جامعه و وابستگیها و اعتبارات آن قرار گرفتن.
این غایت نظامهای تربیت غربی است؛ اما غایت نظام ترتبیتی اسلام نیست؛ بلکه تنها مقدمهای برای شروع حرکت اصلی انسان است. اینکه «جامعهپذیری» نمیتواند هدف نهایی زندگی انسان باشد و اگر ورای آن خبری نباشد، وجود انسان را از پوچ، و زندگیاش را نهایتا بیمعنی میکند، مطلبی است که مکاتب اگزیستانسیالیست متوجه شدهاند؛ اما از آنجا که خدا را در عالَم جدی نگرفتهاند (و آنهایی هم که خداباورند، از یک شریعت آسمانی اصیل بیبهره بودهاند) آرمانهایشان بیشتر به سمت معنویتهای ساختگی، آزادیهای بیضابطه و نهایتا هواپرستی و آنارشیسم (هرج و مرج) کشیده میشود.
اینجاست که میتوان به عظمت پیام اسلام پی برد که چگونه بین نظم (عدل) و رشد (قرب خدا) جمع کرده و چگونه در عین اینکه «اجتماعی شدن» را در مجموع پذیرفته، اما راه انقطاع الی الله را نیز کاملاً مهیا نموده است.
برای تامل بیشتر
اگر به جایگاه زبان در فرایند «اجتماعی شدن» توجه داشته کنیم، اینکه ذکر «اسم» رب را در کنار انقطاع کامل (تبتل) گذاشت بسیار معنیدار میشود. (یعنی «یاد رب» هم بر اساس یک سلسله «اسماء معین» (زبان، قالب اجتماعی) انجام میشود نه بیضابطه و صرفا بر اساس دل و دلخواه)
6) «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً»
«تَبْتیلاً» به لحاظ نحوی در جایگاه مفعول مطلق است و مفعول مطلق با فعل اصلی جمله باید همسان باشد، اما چرا به جای اینکه بگوید «تَبَتُّلاً» فرمود «تَبْتیلاً»
الف. میخواهد بفرماید همان طور که خدا تو را از سایر مخلوقات جدا کرد و به مقام پیامبری برگزید، تو هم خودت را از غیر خدا جدا کن و فقط به عبادت او بپرداز. (مجمع البیان، ج10، ص571) [توضیح: «تبتل» فعل لازم و دارای معنای مطاوعه (پذیرش) است؛ یعنی انقطاع را بپذیر؛ اما «تبتیل» متعدی است یعنی منقطع کردن؛ در واقع میخواهد بفرماید: بپذیر انقطاع الی الله را در برابر انقطاع کردنی که خدا در مورد تو انجام داد)
ب. از باب مراعات پایان آیه با سایر آیات (مجمع البیان، ج10، ص571؛ الکشاف، ج4، ص639)
ج. ...
[1] . البته «تبتل» را به معنای شبیه به رهبانیت (که به معنای انقطاع از نکاح و کنارهگیری کامل از مردان باشد) نیز دانستهاند (و حدیثی از پیامبر ص روایت کردهاند که «لَا رَهْبَانِیَّةَ وَ لَا تَبَتُّلَ فِی الْإِسْلَامِ» و گفتهاند تعبیر بتول درباره حضرت مریم ع از این جهت بوده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص107)
اما این معنا با این آیه هیچ مناسبتی ندارد و لذا در متن نیاوردیم.
[2] . این حدیث قبلا در جلسه350، حدیث5 آمده بود. همچنین در روایات متعددی بر این نکته که دعا با ذکر اسماء پروردگار شروع شود تاکید شده است از جمله:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ اسْماً مَنْ دَعَا اللَّهَ بِهَا اسْتَجَابَ لَهُ وَ مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ. (التوحید (للصدوق)، ص195)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْکُلَیْنِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اشْتِقَاقِهَا فَقَالَ اللَّهُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلَهٍ وَ إِلَهٌ یَقْتَضِی مَأْلُوهاً وَ الِاسْمُ غَیْرُ الْمُسَمَّى فَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ کَفَرَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَکَ وَ عَبَدَ الِاثْنَیْنِ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى دُونَ الِاسْمِ فَذَاکَ التَّوْحِیدُ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ قَالَ قُلْتُ زِدْنِی قَالَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ اسْماً فَلَوْ کَانَ الِاسْمُ هُوَ الْمُسَمَّى لَکَانَ کُلُّ اسْمٍ مِنْهَا هُوَ إِلَهاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْنًى یُدَلُّ عَلَیْهِ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ کُلُّهَا غَیْرُهُ یَا هِشَامُ الْخُبْزُ اسْمٌ لِلْمَأْکُولِ وَ الْمَاءُ اسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ وَ الثَّوْبُ اسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ وَ النَّارُ اسْمٌ لِلْمُحْرِقِ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَ تُنَافِرُ أَعْدَاءَنَا وَ الْمُلْحِدِینَ فِی اللَّهِ وَ الْمُشْرِکِینَ مَعَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ غَیْرَهُ «2» قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ نَفَعَکَ اللَّهُ بِهِ وَ ثَبَّتَکَ یَا هِشَامُ قَالَ هِشَامٌ فَوَ اللَّهِ مَا قَهَرَنِی أَحَدٌ فِی التَّوْحِیدِ حِینَئِذٍ حَتَّى قُمْتُ مَقَامِی هَذَا. (التوحید (للصدوق)، ص221)
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا طَلَبَ أَحَدُکُمُ الْحَاجَةَ فَلْیُثْنِ عَلَى رَبِّهِ وَ لْیَمْدَحْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا طَلَبَ الْحَاجَةَ مِنَ السُّلْطَانِ هَیَّأَ لَهُ مِنَ الْکَلَامِ أَحْسَنَ مَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ فَإِذَا طَلَبْتُمُ الْحَاجَةَ فَمَجِّدُوا اللَّهَ الْعَزِیزَ الْجَبَّارَ وَ امْدَحُوهُ وَ أَثْنُوا عَلَیْهِ تَقُولُ- یَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى وَ یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ یَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ یَا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً یَا مَنْ یَفْعَلُ ما یَشاءُ وَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ وَ یَقْضِی مَا أَحَبَّ یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ یَا سَمِیعُ یَا بَصِیرُ وَ أَکْثِرْ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ أَسْمَاءَ اللَّهِ کَثِیرَةٌ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ قُلِ اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ مَا أَکُفُّ بِهِ وَجْهِی وَ أُؤَدِّی بِهِ عَنْ أَمَانَتِی وَ أَصِلُ بِهِ رَحِمِی وَ یَکُونُ عَوْناً لِی فِی الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ وَ قَالَ إِنَّ رَجُلًا دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ سَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَجَّلَ الْعَبْدُ رَبَّهُ وَ جَاءَ آخَرُ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ أَثْنَى عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَلْ تُعْطَ. (الکافی، ج2، ص485)
[3] . َ قَالَ بَعْضُ الصَّحَابَةِ لِبَعْضِهِمْ أَنْتُمْ تَنْتَظِرُونَ الْمَطَرَ بِالدُّعَاءِ وَ أَنَا أَنْتَظِرُ الْحَجَرَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنِ اللَّهُ أَمَرَنَا بِالدُّعَاءِ لَکَانَ إِذَا أَخْلَصْنَا الدُّعَاءَ تَفَضَّلَ عَلَیْنَا بِالْإِجَابَةِ فَکَیْفَ وَ قَدْ ضَمِنَ ذَلِکَ لِمَنْ أَتَى بِشَرَائِطِ الدُّعَاءِ وَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ فَقَالَ ص کُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ فَفَرِّغْ قَلْبَکَ عَنْ کُلِّ مَا سِوَاهُ وَ ادْعُهُ تَعَالَى بِأَیِّ اسْمٍ شِئْتَ فَلَیْسَ لِلَّهِ فِی الْحَقِیقَةِ اسْمٌ دُونَ اسْمٍ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ و
[4] . این مضمون در احادیث متعددی آمده است از جمله:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عَمْرٍو قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَةِ. (الکافی، ج2، ص473)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دُعَاءَ قَلْبٍ لَاهٍ. (الکافی، ج2، ص473)
[5] . ایشان این حدیث را با تعبیر «وَ رَوَى جَمَاعَةٌ عَنِ الْبَاقِرِ وَ الصَّادِقِ ع» آورده است.
[6] . در تفسیر القمی، ج2، ص392 آمده است:
قَوْلُهُ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا قَالَ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ تَحْرِیکُ السَّبَّابَتَیْن
[7] . این قول هم مطرح شده که چون معلوم نبود چگونه از آیه استنباط شده، در متن نیاوردم: یعنی در هر کاری خدا را در نظر داشته باش. (مجمعالبیان، ج10، ص571)
[8] . شبیه این سوال در جلسه350، تدبر3 درباره آیه اقرا باسم ربک مطرح شد که: چرا نفرمود «پروردگارت را بخوان»، و فرمود «اسم پروردگارت را بخوان»؟ در آنجا این موارد مطرح شد:
الف. بزرگداشتِ اسم، بزرگداشتِ مسمی (کسی که اسم بر او نهاده شده) است؛ و انسانی به «اسمِ» کسی احترام میگذارد، که به عظمت و احترام آنکه این اسم اوست پی برده و نسبت به او معرفت پیدا کرده باشد. (مجمعالبیان، ج10، ص780)
ب. مقصود از این تعبیر، شروع کردن هر کار با «خواندن» (= گفتن) «بسم الله ...» است. (المیزان، ج20، ص323)
ج. تنها راهی که برای توجه به خدا داریم، خواندن او به اسمش است تا از این اسم، به مسمی توجه شود؛ چرا که حقیقت خداوند برتر از هر درک، و منزه (صافات/159) و برتر از هر توصیفی است
[9] . در برخی روایات «تبتل» به نوع خاصی از حرکت دست در دعا اطلاق شده است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الرَّغْبَةُ أَنْ تَسْتَقْبِلَ بِبَطْنِ کَفَّیْکَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الرَّهْبَةُ أَنْ تَجْعَلَ ظَهْرَ کَفَّیْکَ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَوْلُهُ «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» قَالَ الدُّعَاءُ بِإِصْبَعٍ وَاحِدَةٍ تُشِیرُ بِهَا وَ التَّضَرُّعُ تُشِیرُ بِإِصْبَعَیْکَ وَ تُحَرِّکُهُمَا وَ الِابْتِهَالُ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ تَمُدُّهُمَا وَ ذَلِکَ عِنْدَ الدَّمْعَةِ ثُمَّ ادْعُ. (الکافی، ج2، ص479)
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی خَالِدٍ عَنْ مَرْوَکٍ بَیَّاعِ اللُّؤْلُؤِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَکَرَ الرَّغْبَةَ وَ أَبْرَزَ بَاطِنَ رَاحَتَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ هَکَذَا الرَّهْبَةُ وَ جَعَلَ ظَهْرَ کَفَّیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ هَکَذَا التَّضَرُّعُ وَ حَرَّکَ أَصَابِعَهُ یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ هَکَذَا التَّبَتُّلُ وَ یَرْفَعُ أَصَابِعَهُ مَرَّةً وَ یَضَعُهَا مَرَّةً وَ هَکَذَا الِابْتِهَالُ وَ مَدَّ یَدَهُ تِلْقَاءَ وَجْهِهِ إِلَى الْقِبْلَةِ وَ لَا یَبْتَهِلُ حَتَّى تَجْرِیَ الدَّمْعَةُ. (الکافی، ج2، ص480)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَرَّ بِی رَجُلٌ وَ أَنَا أَدْعُو فِی صَلَاتِی بِیَسَارِی فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ بِیَمِینِکَ فَقُلْتُ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى حَقّاً عَلَى هَذِهِ کَحَقِّهِ عَلَى هَذِهِ وَ قَالَ الرَّغْبَةُ تَبْسُطُ یَدَیْکَ وَ تُظْهِرُ بَاطِنَهُمَا وَ الرَّهْبَةُ تَبْسُطُ یَدَیْکَ وَ تُظْهِرُ ظَهْرَهُمَا وَ التَّضَرُّعُ تُحَرِّکُ السَّبَّابَةَ الْیُمْنَى یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ التَّبَتُّلُ تُحَرِّکُ السَّبَّابَةَ الْیُسْرَى تَرْفَعُهَا فِی السَّمَاءِ رِسْلًا وَ تَضَعُهَا وَ الِابْتِهَالُ تَبْسُطُ یَدَیْکَ وَ ذِرَاعَیْکَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الِابْتِهَالُ حِینَ تَرَى أَسْبَابَ الْبُکَاءِ. (الکافی، ج2، ص480)
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّعَاءِ وَ رَفْعِ الْیَدَیْنِ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ أَمَّا التَّعَوُّذُ فَتَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ بِبَاطِنِ کَفَّیْکَ وَ أَمَّا الدُّعَاءُ فِی الرِّزْقِ فَتَبْسُطُ کَفَّیْکَ وَ تُفْضِی بِبَاطِنِهِمَا إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَّا التَّبَتُّلُ فَإِیمَاءٌ بِإِصْبَعِکَ السَّبَّابَةِ وَ أَمَّا الِابْتِهَالُ فَرَفْعُ یَدَیْکَ تُجَاوِزُ بِهِمَا رَأْسَکَ وَ دُعَاءُ التَّضَرُّعِ أَنْ تُحَرِّکَ إِصْبَعَکَ السَّبَّابَةَ مِمَّا یَلِی وَجْهَکَ وَ هُوَ دُعَاءُ الْخِیفَةِ. (الکافی، ج2، ص481)
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ قَالا قُلْنَا لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع کَیْفَ الْمَسْأَلَةُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَالَ تَبْسُطُ کَفَّیْکَ قُلْنَا کَیْفَ الِاسْتِعَاذَةُ قَالَ تُفْضِی بِکَفَّیْکَ وَ التَّبَتُّلُ الْإِیمَاءُ بِالْإِصْبَعِ وَ التَّضَرُّعُ تَحْرِیکُ الْإِصْبَعِ وَ الِابْتِهَالُ أَنْ تَمُدَّ یَدَیْکَ جَمِیعاً. (الکافی، ج2، ص481)
حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی الْعَمْرَکِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: التَّبَتُّلُ أَنْ تُقَلِّبَ کَفَّیْکَ فِی الدُّعَاءِ إِذَا دَعَوْتَ وَ الِابْتِهَالُ أَنْ تَبْسُطَهُمَا وَ تُقَدِّمَهُمَا وَ الرَّغْبَةُ أَنْ تَسْتَقْبِلَ بِرَاحَتَیْکَ السَّمَاءَ وَ تَسْتَقْبِلَ بِهِمَا وَجْهَکَ وَ الرَّهْبَةُ أَنْ تُکْفِئَ کَفَّیْکَ فَتَرْفَعَهُمَا إِلَى الْوَجْهِ وَ التَّضَرُّعُ أَنْ تُحَرِّکَ إِصْبَعَیْکَ وَ تُشِیرَ بِهِمَا- وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ إِنَّ الْبَصْبَصَةَ أَنْ تَرْفَعَ سَبَّابَتَیْکَ إِلَى السَّمَاءِ وَ تُحَرِّکَهُمَا وَ تَدْعُوَ. (معانی الأخبار، ص370)
[10] . التبتل الانقطاع و المتبتل المنقطع إلیه تعالى المعرض عما سواه یناسب حاله ذلک للاشعار بأنه لیس له سواء و لا مرجع الا ایاه و فى خبر یأتى «یحرک السبابة الیسرى الى السماء بالتأنی و یضعها» قیل: لعل السر فیه هو الاشارة الى أن الروح یجرنى ألیک و التعلق الجسمانى یجرنى الى السفل و لا یمکننى الانقطاع ألیک الا بجذباتک