سفارش تبلیغ
صبا ویژن

40) سوره حدید (57) آیه25 لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا

بسم الله الرحمن الرحیم

40) سوره حدید (57) آیه25   لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز

ترجمه

بتحقیق فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و میزان (ترازو، وسیله اندازه‌گیری) نازل کردیم تا مردم برای [تحقق] قسط بپاخیزند و آهن را نازل کردیم که در آن هم آسیبی سخت [= جنگ و کارزار] است و هم منافعی برای مردم، و برای اینکه خدا معلوم کند چه کسی او و فرستادگانش را در نهان یاری می‌کند؛ البته خداوند قوی شکست‌ناپذیر است.

نکته ای در ترجمه

در نکته تفسیری جلسه 9 اشاره شد که قاعده‌ای هست به نام «استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا» و قرآن کریم با یک آیه معانی متعدد را بفهماند از این قاعده استفاده کرده است. شاید یکی از نمونه‌های واضح آن جایگاه کلمه «بالغیب» در این آیه باشد که موجب شده مترجمان و مفسران معانی مختلفی را به آیه نسبت دهند که همگی هم معانی صحیحی است؛ از جمله:

الف) برخی «بالغیب» را متعلق به فعل گرفته‌اند (إعراب القرآن الکریم، ج‏3، ص314: «بِالْغَیْبِ» متعلقان بالفعل قبلهم) که این دو حالت دارد:

-         متعلق به فعل «یعلم» باشد یعنی «خدا بدین طریق مخفیانه معلوم می‌کند که ...»

-         متعلق به فعل «ینصر» باشد: «خدا و رسولانش را مخفیانه یاری می‌کند: که برای این حالت مترجمان چند گونه ترجمه کرده‌اند:

(1) حتی در خلوت که کسی هم نیست؛

(2) بی‌ریا؛

(3) با ایمان قلبی که از دیدگان مخفی است؛

(4) به وسیله کارهایی که علنی نیست.

ب) ولی برخی آن را حال برای اسم گرفته‌اند (إعراب القرآن و بیانه، ج‏9، ص474) که در این صورت چند گونه می‌تواند باشد:

- به «خدا و رسولانش» برگردد: «چه کسى خدا و فرستادگان او را ندیده یارى مى‏کند»

- به «رسولانش» برگردد «چه کسی خدا و پیامبرانش را در غیاب پیامبران یارى مى‏دهد» (اشاره به وضعیت امثال ما که پیامبر ص در میان ما حاضر نیست) که همین دو معنا دارد؛ به قول علامه طباطبایی(المیزان 19 / 172) «کون النصر بالغیب کونه فی حال غیبته منهم أو غیبتهم منه» (ترجمه المیزان 19 / 302) «در حال غیبت، رسول او را یارى مى‏کنند، حال یا غیبت رسول از ایشان، و یا غیبت ایشان از رسول»

- به «خدا» برگردد، که برای این حالت نیز مترجمان حداقل دو گونه ترجمه کرده‌اند:

(1) برخی خدا را در جایگاه فاعل قرار داده‌اند: «خداى نادیده معلوم دارد چه کسى او و رسولانش را یارى مى‏کنند»

(2) برخی خدا را در جایگاه مفعول قرار داده‌اند: «در حالی که خدا را نمی‌بینند او و رسولانش را یاری کنند».


تمامی موارد فوق جزء مواردی است که در ترجمه‌های موجود آمده است؛ و البته به نظر می‌آید حالات صحیح دیگری هم قابل فرض باشد.

حدیث

1) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَال‏:

... وَ نَحْنُ الْمِیزَانُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ فِی الْإِمَامِ «[وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ] لِیَقُومَ النَّاسُ‏ بِالْقِسْطِ»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 311

امام باقر ع فرمودند:

 و مقصود از «میزان» [در سوره حدید] ما هستیم، و این سخن خداست درباره امام که فرمود: «تا مردم به قسط بپاخیزند.»

2) رَوَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لَه‏:

... یَا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاض‏

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص: 366

امام صادق ع از پدرانش از امیرالمومنین حکایت وصایای طولانی پیامبر اکرم ص به وی را نقل می‌کنند که در فرازی از این وصیت فرمودند:

ای علی! اعجاب‌آورترین ایمانها و بزرگترین یقین‌ها از آن مردمانی است که در آخر الزمان‌اند، به پیامبر نرسیدند و حجت (= امام) هم از آنها در پرده است، اما با سیاهی‌ای بر روی سفیدی‌ای [نوشته‌ای بر کاغذی] ایمان آوردند.[1]

تدبر

از موارد زیر، فقط نکات شماره 2، 6، 7، 9، 11، 13، 15 و 17 در کانال تدبر قرار داده شد.

1) «لـ + قد + ارسلنا» خدا حتما رسول می‌فرستد. انسان‌ها نیاز به راهنمایی دارند و خدا این نیاز را بی‌پاسخ رها نمی‌کند.

2) «بالبینات»: اگر کسی از طرف خدا پیام بیاورد، حتما با دلیل کاملا روشن می‌آید. پس اگر کسی هم بخواهد عهده‌دار رسالات الهی (مبلغ دین) شود حتما باید با دلیل کاملا روشن حرکت کند. مسیر خدا مسیر حدس و گمان و احتمال و «فکر کنم که» و ... نیست.

3) «أرْسَلْنا ... وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ» کسی که فرستاده خداست (یا می‌خواهد عهده‌دار رسالت الهی شود) حتما دو همراه دارد: محتوای معتبر (کتاب) و معیار برای تشخیص محتواهای دیگر (میزان). با این دو است که دلیل او کاملا آشکار می‌شود (بینات). پس اولا کتابی دارد که می‌داند چه باید بکند و ثانیا معیار و میزان هم دستش است و در قضاوت و تشخیص کارهای دیگران هم خطا نمی‌کند.

4) «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» هدف فرستادگان الهی این است که مردم بپاخیزند: پس اولا به کار مردم کار دارند؛ ثانیا کار داشتن‌شان به این صورت نیست که خودشان همه کارها را بکنند بلکه باید کاری بکنند که خود مردم برای برقراری عدل و قسط قیام کنند.

5) «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»: پیامبران (به عنوان حاکم جامعه دینی) باید اهل عدل و عدالت‌گستر باشند؛ اما تا خود مردم اهل قیام به قسط نشوند، هدف آنها محقق نشده است.

پس: اگر عدالت حاکم در حد امیرالمومنین ع هم باشد، تا مردم همراهی نکنند، معاویه‌ها همچنان جولان خواهند داد.

6) « أَرْسَلْنا ... أَنْزَلْنا ... لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ » بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند، مسئولیّت با مردم است که براى عمل و اجرا بپاخیزند. (قرائتی، تفسیر نور 9/ 487)

7) «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»: وقتی خدا برای برپایی عدالت پیامبر می‌فرستد، آهن را هم نازل می‌کند که بتوان از آن سلاح ساخت؛ برقراری عدالت فقط با نصیحت، شدنی نیست.

8) «فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» آنچه خدا آفریده و نازل کرده، هم کارکرد خشن دارد و هم کارکرد منفعت‌آمیز؛ آهن هم به درد ساخت وسایل جنگی می‌خورد و هم به درد رفع نیازهای متداول فناورانه؛ بستگی به خود ما دارد که در کجا از آن استفاده کنیم.

9) «مَنافِعُ لِلنَّاسِ»: آنچه خدا آفریده برای همه مردم (صرف نظر از دسته‌بندی‌های کافر و مسلمان، خوب و بد، و ...) قابلیت استفاده دارد: پس توان استفاده بیشتر و ساخت تکنولوژی های برتر، فقط نشان‌دهنده «بهره‌گیری بیشتر از این ظرفیت عمومی» است، ربطی به «حقانیت» یا «بهتر و عزیزتر بودن نزد خدا» ندارد؛ نه دلیل بر آن است و نه دلیل بر عدم آن.

10) «وَ» لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ... : هر چیزی یک قابلیت استفاده به خودی خود دارد - که از آن می‌توان خوب یا بد (بأس یا منافع) استفاده کرد - و یک قابلیتی برای اینکه با کمک آن بین انسان‌های خوب وبد تمییز دهیم؛ اما این تمایز، بر اساس کمیت استفاده نیست (که گمان شود هرکس بیشتر استفاده کرد خدا عنایت بیشتری به او دارد!)، بلکه بر اساس کیفیت استفاده است (که چه کسی اینها را در مسیر خدایی استفاده می‌کند).

11) «وَ» لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ: فرستادن انبیا یک هدف خاص دارد (قیام مردم به قسط)، خلقت (فرو فرستادن) اشیای طبیعی هم هدفی به خودی خود دارد (فیه ...)؛ اما این امور ظاهرا بی‌ربط، یک هدف مشترک هم دارند: هدف مشترک از این دو فرو فرستادن این است که آیا ما این فرستاده‌های مادی (مخلوقات) را در راستای آن فرستاده‌های معنوی (پیامبران) به کار می‌گیریم یا نه؟ آیا نظام تکوین و تشریع را به هم مرتبط می‌بینیم که اولی را در راستای دومی به کار بگیریم یا خیر؟

12) بِالْغَیْبِ: یاری کردن خدا نیاز به جار و جنجال ندارد: اگر برای خدا کار می‌کنیم، خودش خبردار شود کافی است. اگر اصرار بر خبردار کردن بقیه داریم، معلوم نیست که هدف واقعی‌مان یاری خدا باشد.

13) بِالْغَیْبِ: یاری کردن دین خدا نیاز به حضور فیزیکی پیامبر ص و امام ع ندارد. اگر در مقابل چشمت نبود و یاری کردی، ایمانت برتر است. (حدیث دوم)

14) مَنْ یَنْصُرُهُ ... إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز. اینکه خدا از ما یاری خواسته، به معنای نیاز او نیست. او هیچگاه شکست نمی‌خورد.

15) مَنْ یَنْصُرُهُ ... إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز. یاری کردن کسی که قوی است و هیچگاه شکست نمی‌خورد، یعنی همیشه پیروز بودن. کسی که برنامه زندگی‌اش را بر اساس «یاری کردن خدا و رسول» ببندد، هیچگاه دچار ضعف نمی‌شود و شکست نمی‌خورد.

16) «أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ ... إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز» اگر آهن مظهر بأس و شدت است، مخلوق خدایی است که قوی و شکست‌ناپذیر است.

17) «أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ ... إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز» کسی که خدا را یاری کند، شدت و صلابت آهن و توپ و تانک در نظرش ناچیز می‌شود: «رهبر ما آن طفل دوازده ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.» امام خمینی(ره) (صحیفه امام، ج14، ص73) http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=14&page=73

نکته دریافتی از یکی از مخاطبان

«وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ» آهن در مرکز کره زمین و اکثر آهنی که بر روی کره زمین است حاصل از برخورد و نازل شدن نوعی از ستاره ها و ابر کهکشان ها بر روی زمین است. برای توضیحات این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید:

https://www.newscientist.com/article/dn27570-supernova-space-bullets-could-have-seeded-earths-iron-core/


توجه: مواردی که در پاورقی می آید هیچ یک در کانال تدبر قرار نمی گیرد.


[1] . احادیث دیگری هم بود که برای پرهیز از تفصیل در کانال قرار ندادم. برخی که به نظرم هرکدام ظرافت خاص دیگری را منتقل می‌کند در اینجا آوردم:

- تَفْسِیرِ السُّدِّیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» قَالَ أَنْزَلَ اللَّهُ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ مَعَهُ ذُو الْفَقَارِ خُلِقَ مِنْ وَرَقِ آسِ الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَ «فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ» وَ کَانَ بِهِ یُحَارِبُ آدَمُ أَعْدَاءَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الشَّیَاطِینِ وَ کَانَ عَلَیْهِ مَکْتُوباً لَا یَزَالُ‏ أَنْبِیَائِی یُحَارِبُونَ بِهِ نَبِیٌّ بَعْدَ نَبِیٍّ وَ صِدِّیقٌ بَعْدَ صِدِّیقٍ حَتَّى یَرِثَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَیُحَارِبَ بِهِ عَنِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ «مَنافِعُ لِلنَّاسِ» لِمُحَمَّدِ وَ عَلِیٍّ «إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» مَنِیعٌ مِنَ النَّقِمَةِ بِالْکُفَّارِ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.

مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص: 294

ابن عباس در تفسیر این آیه گفته است: «آهن را فروفرستاد» یعنی خداوند وقتی آدم را از بهشت فروفرستاد، همراهش ذوالفقار را فرستاد که از برگ درخت «آس»[1] بهشتی آفریده شده بود که «در آن بأس شدید است» و حضرت آدم با آن با دشمنانش از جنیان و شیاطین می‌جنگید و بر آن نوشته شده که همواره پیامبران من، پیامبری بعد از پیامبر دیگر، و صدیقی بعد ازصدیق دیگر با آن [با دشمنانشان] می‌جنگند تا اینکه امیرالمومنین ع آن را به ارث ببرد و با آن از جان پیامبر امی دفاع کند و «منافعی برای مردم دارد» برای محمد ص و علی، «که البته خداوند قوی و عزیز است» و آسیبهای ناشی از کفار را به وسیله علی بن ابی‌طالب دفع می‌کند.


- امام علی ع در ضمن گفتگویی طولانی فرمودند:

قَالَ «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»  فَإِنْزَالُهُ ذَلِکَ خَلْقُهُ إِیَّاه‏

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص250

خداوند می‌فرماید: «آهن را نازل کردیم که...» نازل کردنش همان آفریدنش است.


- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ و غَیْرُهُ، عَنْ سَهْلٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسى‏؛ و مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ جَمِیعاً، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ و عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ أَبِی الدَّیْلَمِ: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَال: ... الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ هُوَ الْکِتَابُ الَّذِی یُعْلَمُ بِهِ عِلْمُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ الَّذِی کَانَ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِم،‏ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا ... وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ» الْکِتَابُ الِاسْمُ الْأَکْبَر وَ إِنَّمَا عُرِفَ مِمَّا یُدْعَى الْکِتَابَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ وَ الْفُرْقَانُ فِیهَا فِیهَا کِتَابُ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، و فِیهَا کِتَابُ صَالِحٍ و شُعَیْبٍ و إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ، فَأَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى‏ صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى‏ فَأَیْنَ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ إِنَّمَا صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ الِاسْمُ الْأَکْبَرُ وَ صُحُفُ مُوسَى الِاسْمُ الْأَکْبَر ....[1]

کافی ج1 ص293

امام صادق ع در ضمن حدیثی طولانی به این آیه رسیدند و فرمودند:

اسم اکبر همان کتابی است که علم هر چیز از آن دانسته شود و همراه پیغمبران صلوات اللَّه علیهم بوده است؛ که خداى تعالى فرماید: «بتحقیق که ما رسولانى فرستادیم ... و بهمراه ایشان کتاب و میزان نازل کردیم» کتاب همان اسم اکبر است، و از میان آنچه به نام کتاب شناخته شده، تورات و انجیل و فرقان (قرآن) معروف است، و[لى علاوه بر آنها] در آن کتاب، کتاب نوح علیه السلام و کتاب صالح و شعیب و ابراهیم علیهم السلام است که خداى عز و جل خبر داده است «همانا این [مطلب] در صحف نخستین است، صحف ابراهیم و موسى» پس [اگر کتاب منحصر به تورات و انجیل و قرآن است] صحف ابراهیم کجاست! همانا صحف ابراهیم، اسم اکبر است؛ و صحف موسى هم اسم اکبر است‏ ...