246) سوره اعراف (7) آیه 26 یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَ
بسم الله الرحمن الرحیم
246) سوره اعراف (7) آیه 26
یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ
ترجمه
ای فرزندان آدم! محققا بر شما لباسی که شرمگاههایتان را بپوشاند و نیز [لباسی که] زیور و زینتی باشد فروفرستادیم؛ و لباس تقوی است که بهترین [لباس] است؛ اینها از آیات خداست، باشد متذکر شوند.
نکات ترجمهای و نحوی
«لباس»: به هرچه با آن بدن را بپوشانند، گفته میشود (کتاب العین، ج7، ص263؛ المحیط فی اللغة، ج8، ص329) خواه پیراهن (ثوب) و مانند آن باشد یا حتی زره، و بلکه برای پوشاندن امور دیگر هم به کار میرود، مانند لباس کعبه و لباس هودج (مجمع البیان، ج4، ص631؛ المصباح المنیر، ج2، ص548). این کلمه از ماده «لبس» گرفته شده است. برخی بر این باورند که اصل این ماده دلالت بر «اختلاط» و «درهمآمیختن»ی میکند که موجب مشتبه شدن امور میگردد (معجم المقاییس اللغة، ج5، ص230) اما ظاهرا حق با کسانی است که توضیح دادهاند اصل این ماده بر همان پوشاندن (ستر) دلالت میکند؛ و از آنجا که با پوشاندن مطلبی، زمینه برای اشتباه مهیا میشود، در معنای اختلاط و مشتبه شدن امور هم به کار رفته است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج10، ص160)
«ریش»: اصل ماده «ریش» را به معنای حُسن حال و خیر و خوبیای که نصیب شخص میشود (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص466) و مایه ارتقاء و برتری میگردد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص294) دانستهاند و از همین باب به بال و پر پرندگان در زبان عربی «ریش» گفته میشود. برخی اصل معنا را از همین استعمال آن در مورد پر پرندگان دانسته و با استشهاد به آیه محل بحث، گفتهاند همان گونه که پر پرندگان برای آنها مانند لباس است، این کلمه به نحو استعاری برای لباس انسانها هم به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص372) و در معنای معاش و مال اثاث و لباس فاخر نیز به کار میرود (لسان العرب، ج6، ص309) و در مورد لباس، به آن قسمت از لباس که در معرض دید قرار دارد، گفته میشود (النهایة، ج2، ص289) و در هر صورت در کلمه «ریش» زیبایی مد نظر است (المیزان، ج8، ص68) و این ماده بویژه در مورد لباسهای نیکو (کتاب العین، ج6، ص283) و به معنای لباس زینت به کار میرود (إعراب القرآن و بیانه، ج3، ص329). این ماده به لحاظ معنایی به کلمه «آرایش» در فارسی بسیار نزدیک است.
«یُواری»: باب مفاعله از ماده «وری» به معنای پوشاندن است که در جلسه240 در این باره توضیح داده شد.
«سَوْآتِ»: جمعِ «سَوْأة» و از ماده «سوء» میباشد که در مورد شرمگاههای انسان به کار میرود و در جلسه 240 در باره این کلمه توضیحات لازم ارائه شد.
«لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً»:
کلمه «لباسا» در اینجا مفعول برای فعل «أنزلنا» است.
عبارت «یُواری سَوْآتِکُمْ» صفت برای «لباساً» میباشد.
عبارت «ریشاً» را هم میتوان عطف به کلمه «لباسا» دانست، یعنی دو گونه لباس فرستادیم (الکشاف، ج2، ص97) که در این صورت معنای چنین میشود: «فروفرستادیم لباسی که شرمگاهتان را بپوشاند و لباسی که مایه زینت باشد»؛ و هم میتوان عطف به عبارت «یُواری سَوْآتِکُمْ» دانست که در واقع، صفت دومی برای «لباسا» قرار بگیرد یعنی: «فروفرستادیم لباسی که هم شرمگاهتان را میپوشاند و هم مایه زینت شماست».
حدیث
.1) از امیرالمومنین ع روایتی نقل شده که در یک مجلس، به اصحابش، چهارصد باب که مایه صلاح دین و دنیای مسلمان است، تعلیم داد که فرازی از آن در جلسه90، حدیث3 گذشت. در فراز دیگری از آن آمده است:
لباس پنبهای بپوشید که لباس رسول خدا ص بود و لباس ماست؛ و ما روالمان نیست که لباس [از جنس] مو و پشم بپوشیم مگر اینکه علت خاصی در کار باشد؛
و فرمود: همانا خداوند عز و جل زیباست، زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که اثر نعمتش را بر بنده ببیند.
الخصال، ج2، ص613
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ الْیَقْطِینِیُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ قَالَ ع ...
الْبَسُوا ثِیَابَ الْقُطْنِ فَإِنَّهَا لِبَاسُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ لِبَاسُنَا وَ لَمْ نَکُنْ نَلْبَسُ الشَّعْرَ وَ الصُّوفَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ یُحِبُّ أَنْ یَرَى أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَى عَبْدِه...
2) امام صادق ع فرمود: زیباترین لباس برای مومن، لباس تقوی است که خداوند متعال میفرماید: «لباس تقوی است که بهترین [لباس] است»؛ و اما همین لباس ظاهری هم نعمتی از جانب خداوند متعال است که فرزندان آدم بدان شرمگاههای خود را بپوشانند؛ و این کرامتی است که خداوند با آن ذریه آدم را کرامت بخشید و غیر آنها را چنین کرامتی نبخشید؛
و آن برای مومن وسیلهای است برای ادای آنچه خداوند بر ایشان واجب فرموده است؛
و بهترین لباست آن است که تو را از خداوند عز و جل به خود مشغول نسازد، بلکه تو را به یاد و شکر و طاعت وی نزدیک کند و تو را بر عُجب و ریاء و آرایشگری و فخرفروشی و تکبر نکشاند که اینها از آفات دین و مایه قساوت قلباند؛
پس هنگامی که لباست را پوشیدی به یاد آور که خداوند گناهانت را با رحمت خویش بر تو پوشانده است؛ و همان گونه که ظاهرت را پوشاندی، باطنت را هم بپوشان؛ و باطنت از صدق در پوشش هیبت [الهی] باشد و ظاهرت در پوشش طاعت؛
و عبرت بگیر از فضل خداوند عز و جل که وسایل [تهیه] لباس را آفرید تا شرمگاههای ظاهری بدان پوشیده شود و درهای توبه و بازگشت و فریادرسی را باز کرد تا شرمگاههای باطنی، اعم از گناهان و اخلاق بد بدان پوشانده شود؛
و هیچکس را رسوا نکن چرا که خداوند برای تو عظیمتر از آن را [که مایه رسوایی میشود] پوشاند؛ و به عیب خویش مشغول شو و از آنچه حال و روزش ربطی به تو ندارد درگذر؛ و برحذر باش که عمرت را با [سرک کشیدن در] عمل غیر خویش هدر دهی و غیر تو با سرمایهات تجارت کند و خود را به هلاکت افکنی، که فراموشی گناهان، از بزرگترین عقوبتهای خداوند متعال در حال [= در دنیا] ، و از مهمترین عوامل عقوبت ساز در آینده [= در قیامت] است؛
و بنده مادام که مشغول است به طاعت خداوند متعال و شناخت [ریشهیابی] عیوب خویش و ترک آنچه در دین خدا مایه زشتی است، از آفات در امان و غواص دریای رحمت خداوند متعال میباشد و به گوهرهای گرانبهایی از حکمت و بیان نایل میگردد؛ و مادام که در فراموشی از گناهان و جاهل به عیوب خویش است، به حال و توان خود واگذار شده، و هیچگاه روی رستگاری را نخواهد دید.
مصباح الشریعة، ص30-31
قَالَ الصَّادِقُ ع زین [أَزْیَنُ] اللِّبَاسِ لِلْمُؤْمِنِ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ أَنْعَمُهُ الْإِیمَانُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَمَّا اللِّبَاسُ الظَّاهِرُ فَنِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى تُسْتَرُ بِهَا عَوْرَاتُ بَنِی آدَمَ وَ هِیَ کَرَامَةٌ أَکْرَمَ اللَّهُ بِهَا ذُرِّیَّةَ آدَمَ مَا لَمْ یُکْرِمْ بِهَا غَیْرَهُمْ وَ هِیَ لِلْمُؤْمِنِینَ آلَةٌ لِأَدَاءِ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ خَیْرُ لِبَاسِکَ مَا لَا یَشْغَلُکَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ یُقَرِّبُکَ مِنْ ذِکْرِهِ وَ شُکْرِهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَا یَحْمِلْکَ عَلَى الْعُجْبِ وَ الرِّیَاءِ وَ التَّزْیِینِ وَ التَّفَاخُرِ وَ الْخُیَلَاءِ فَإِنَّهَا مِنْ آفَاتِ الدِّینِ وَ مُورِثَةُ الْقَسْوَةِ فِی الْقَلْبِ فَإِذَا لَبِسْتَ ثَوْبَکَ فَاذْکُرْ سَتْرَ اللَّهِ عَلَیْکَ ذُنُوبَکَ بِرَحْمَتِهِ وَ أَلْبِسْ بَاطِنَکَ کَمَا أَلْبَسْتَ ظَاهِرَکَ بِثَوْبِکَ وَ لْیَکُنْ بَاطِنُکَ مِنَ الصِّدْقِ فِی سِتْرِ الْهَیْبَةِ وَ ظَاهِرُکَ فِی سِتْرِ الطَّاعَةِ وَ اعْتَبِرْ بِفَضْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَیْثُ خَلَقَ أَسْبَابَ اللِّبَاسِ لِیَسْتُرَ الْعَوْرَاتِ الظَّاهِرَةَ وَ فَتَحَ أَبْوَابَ التَّوْبَةِ وَ الْإِنَابَةِ وَ الْإِغَاثَةِ لِیَسْتُرَ بِهَا الْعَوْرَاتِ الْبَاطِنَةَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَخْلَاقِ السَّوْءِ وَ لَا تَفْضَحْ أَحَداً حَیْثُ سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْکَ مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ وَ اشْتَغِلْ بِعَیْبِ نَفْسِکَ وَ اصْفَحْ عَمَّا لَا یَعْنِیکَ حَالُهُ وَ أَمْرُهُ وَ احْذَرْ أَنْ یَفْنَى عُمُرُکَ بِعَمَلِ غَیْرِکَ وَ یَتَّجِرَ بِرَأْسِ مَالِکَ غَیْرُکَ وَ تَهْلِکَ نَفْسُکَ فَإِنَّ نِسْیَانَ الذُّنُوبِ مِنْ أَعْظَمِ عُقُوبَةِ اللَّهِ تَعَالَى فِی الْعَاجِلِ وَ أَوْفَرِ أَسْبَابِ الْعُقُوبَةِ فِی الْآجِلِ وَ مَا دَامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلًا بِطَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةِ عُیُوبِ نَفْسِهِ وَ تَرْکِ مَا یَشِینُ فِی دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ بِمَعْزِلٍ عَنِ الْآفَاتِ غَائِصٌ فِی بَحْرِ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى یَفُوزُ بِجَوَاهِرِ الْفَوَائِدِ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ الْبَیَانِ وَ مَا دَامَ نَاسِیاً لِذُنُوبِهِ جَاهِلًا لِعُیُوبِهِ رَاجِعاً إِلَى حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ لَا یُفْلِحُ إِذاً أَبَدا.
برای رعایت اختصار دو حدیث زیر را در کانال نگذاشتم
3) تفسیر القمی، ج1، ص226
فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً» فَأَمَّا اللِّبَاسُ فَالثِّیَابُ الَّتِی یَلْبَسُونَ، وَ أَمَّا الرِّیَاشُ فَالْمَتَاعُ وَ الْمَالُ، وَ أَمَّا لِبَاسُ التَّقْوَى فَالْعَفَافُ لِأَنَّ الْعَفِیفَ لَا تَبْدُو لَهُ عَوْرَةٌ- وَ إِنْ کَانَ عَارِیاً مِنَ الثِّیَابِ، وَ الْفَاجِرَ بَادِی الْعَوْرَةِ وَ إِنْ کَانَ کَاسِیاً مِنَ الثِّیَابِ، یَقُولُ وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ یَقُولُ الْعَفَافُ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون
4) نهجالبلاغه، خطبه27؛ معانی الأخبار، ص309؛ الکافی، ج5، ص4
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ [الْأَسْدَادِ] وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَف ...
تدبر
1) «یا بَنی آدَمَ...»:
آیات قبل خطاب به آدم و حوا و گاه ابلیس بود، اما در این آیه خطاب به «بنیآدم» شد. این بخوبی نشان میدهد که آدم و حوا در این آیات قبل، به عنوان نماینده نوع انسان بودهاند، فرشتگان بر آنها به عنوان نماینده نوع بشر سجده کردند و آنها به عنوان نماینده نوع بشر ابتدا در بهشت زندگی کردند و هبوط کردند و ... . (توضیح بیشتر در جلسه224، تدبر2)
2)«یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ ...»:
شیطان کوشید انسان را برهنه کند تا از بهشت بیرون شود (اعراف/20). خدا بلافاصله بعد از اینکه زندگی انسان را در زمین تعریف کرد (آیه قبل) اولین نعمتی که برایش از آسمان نازل کرد وسیله پوشش بود تا از برهنگی درآید. و تمدن غرب، دست کم در این جهت که توانسته فرهنگ برهنگی را ترویج کند، در مسیر شیطان و مخالف فطرت انسانی انسان گام برمیدارد. (توضیح بیشتر در جلسه240، تدبر1)
3) «قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً ...»:
«لباس» یک موهبت آسمانی است با دو کارکرد اصلی است: حفظ حرمت انسان (یُواری سَوْآتِکُمْ) و زیبا جلوه نشان دادن انسان (ریشاً)؛ و هردوی اینها از امتیازات اساسی انسان نسبت به سایر موجودات زمینی است (حدیث2).
بحث تخصصی انسانشناسی و سبک زندگی
غلبه رویکردهای انتزاعی در انسانشناسی موجب شده غالبا در حوزه تفاوتهای انسان با حیوان به اموری همچون عقل، اراده، فطریات حقیقتجویی و ... اشاره شود؛ اما امور انضمامیای همچون پوشش ظاهری مورد غفلت قرار گیرد؛ در حالی که این آیه بخوبی تذکر میدهد که از اموری که در تفاوتهای انسان و حیوان بنیادی است همین است که انسان موجودی است که از لباس استفاده میکند و لباسهای انسانها بشدت در فرهنگ آنها موثر است. از شواهد مهم این مطلب همین است که با اینکه ورود فرهنگ غربی به جوامع اسلامی از دو سه قرن قبل آغاز شد، اما در فرهنگ عمومی این جوامع اثری گستردهای نداشت و بسیاری از کشورهای اسلامی (مانند ایران و ترکیه) از زمانی که نحوه پوشششان را بالاجبار تغییر دادند فرهنگ دینیشان بشدت تحت تاثیر قرار گرفت.
امروزه هم طراحان مد در تمام جوامع تاثیر بسزایی در تغییرات فرهنگی آن جوامع دارند، واقعیتی که متاسفانه هنوز در کشور ما جدی گرفته نمیشود و دلسوزان فرهنگی کشور کمتر حاضرند برای طراحی مدلهای لباس، اندیشه و هزینه کنند. و آن مقدار هم که دغدغه وجود دارد، عموما فقط دغدغه حفظ کرامت انسانی انسانهاست (از زاویه حجاب شرعی) و ابعاد زیباییشناختی کمتر مورد تاکید قرار میگیرد؛ و غالبا ابعاد زیباییشناختی صرفا به عنوان ابزار خودنمایی تلقی و مذمت میشود؛ در حالی که رعایت ابعاد زیباییشناختی در لباس، لزوما به معنای تحریک غریزه جنسی نیست و اتفاقا در اغلب فرهنگهای بومی جهان لباسهای بلند و پوشیده که حرمت شخص را حفظ میکند در عین زیبایی فراوان وجود داشته است.
4) «لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ» وَ «ریشاً» وَ «لِباسُ التَّقْوى» ذلِکَ خَیْرٌ :
در این آیه در حوزه پوشش، ابتدا پوشش ظاهری صرف (پوشش شرمگاه)، سپس پوشش برای زیبایی، و در گام سوم پوشش تقوی مطرح شد؛ این نکته،
هم میتواند نشاندهنده درهمتنیدگی ابعاد غریزی، زیباییشناختی و معنوی انسان باشد،
و هم یک سیری را برای مواجهه با [و طرح مساله کردن برای] انسان مشخص میکند که از ابعاد غریزی شروع و به ابعاد معنوی محض ختم میشود.
5) «... قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ...»:
در این آیه ابتدا لباس به عنوان ابزاری که خداوند برای پوشش ظاهری صرف (پوشش شرمگاه) و زیبایی نازل کرده، مطرح شد؛ و سپس خود تقوی به عنوان یک لباسی که «بهتر» است، مطرح گردید.
این نوع تعبیر، نشان میدهد که «تقوی» هم برای حفظ حرمت انسان و هم برای زیبا شدن انسان، قویتر از لباس ظاهری عمل میکند؛[1] و اگر به دور و بر خود بنگریم هم واقعا همین طور است:
کسی که لباس فاخر و محترمانهای میپوشد در نگاه مردم هم احترام خاصی پیدا میکند و هم زیباییاش به چشم میآید؛ اما اولیاء الله که اهل تقوی هستند، حتی اگر لباسهای بسیار ساده و فقیرانهای هم بر تن داشته باشند، در نظر اغلب انسانها هم حرمت بیشتری دارند و هم زیباتر و جذابتر مینمایند.
6) «... قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ...»:
در این آیه ابتدا یک لباس ظاهری مطرح شد با دو کارکرد حفظ آبرو و زینتبخشی؛ و سپس یک لباس باطنی مطرح شد با کارکرد حفظ باطن انسان. اولی را نازل شده از حانب خدا معرفی کرد و دومی را در جملهای جداگانه و بدون اینکه به خدا نسبت دهد، از خوبیاش سخن گفت. چرا؟
الف. شاید بدین جهت که در ذهن اغلب ما تقوی، توفیقی الهی است اما لباسهای ظاهری و مادی را محصول کار خود و همنوعان خود میپنداریم. آیه در مقام اصلاح این باور است: از طرفی لباس (همانند بسیاری دیگر از نعمتهای الهی) موهبتی الهی معرفی شده است؛ و از طرف دیگر، در مورد تقوی، اگرچه توفیق الهی در آن شرط است اما تلاش و خواست خود شخص است که این توفیق را شامل حال وی میکند.
ب. ...
7) «قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً ... وَ لِباسُ التَّقْوى ... ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»:
اینکه خداوند متعال انسان را از موهبت لباس (برای حفظ حرمت و زیباتر شدن) برخوردار کرد، و لباس تقوی را هم برای انسان مطرح نمود، آیات و نشانههایی برای توجه پیدا کردن به خداست.
ما درباره اینکه تقوی راهی به سوی خدا باز میکند زیاد گفته و شنیدهایم؛
اما آیا تا به حال در این باره که لباس - با دو ویژگیِ پوشانندگی شرمگاه و زیباسازی انسان - آیت و نشانهای بر خداست، که میتواند افراد را به خداوند متذکر سازد، اندیشیدهایم؟
8) جمعبندی آیه:
این آیه،
ابتدا لباس را موهبت الهی خاص انسان معرفی میکند که همین عامل تمایز انسان از سایر موجودات زمینی میشود (تدبر2)
سپس برای لباس، که یک عامل هویتی مهم برای انسان است دو کارکرد برمیشمرد، هم کارکرد حفظ حرمت انسان و هم کارکرد زیباییشناختی. (تدبر3)
آنگاه پس از اینکه انسان را به جایگاه پوشش ظاهری برای حفظ حرمت خویش و زیباتر شدن توجه داد، ضرورت تقوی را هم برای حفظ حرمت حقیقی و زیبایی معنوی انسان مطرح و اثر آن را در این زمینه موثرتر دانست (تدبر5)
و در پایان هم همه اینها را بخشی از نشانههای الهی که میتواند عاملی برای تذکربخشی قرار گیرد معرفی کرد (تدبر7)
این را درکانال نگذاشتم
9) «قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً»
نزول «لباس» از جانب خدا علیالقاعده به معنای آفرینش آن برای انسان است چنانکه در مورد «آهن» (حدید/25) و «چهارپایان» (حجر/21) تعبیر «نزول» مطرح شده است.
از طرف دیگر، «لباس» چیزی است که تهیه آن نیازمند اقداماتی مانند نخریسی و پارچهبافی دوخت و دوز و ... است و غیر از پنبه و پشم و سایر مواد اولیهای است که لباس از آنها ساخته میشود.
اینکه تعبیر شده «لباس» را نازل کردیم، با اینکه لباس، ساخته دست بشر است، ظاهرا از این باب است که [با نگاه توحید افعالی] همه آنچه بشر انجام میدهد هم مخلوق خداست: «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُون: و خداوند شما را و هر آنچه انجام میدهید را آفرید» (صافات/96) (المیزان، ج8، ص69)
10) «قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً»:
اینکه «ریشا» را هم عطف بر «لباسی که شرمگاهها را میپوشاند» و به عنوان آنچه خدا نازل کرده، مطرح نمود، بر مباح بودن استفاده از لباس زینتی دلالت دارد. (المیزان، ج8، ص69)
[1] . علامه طباطبایی در این زمینه میفرمایند: «در اینجا از ذکر لباس ظاهری که عورت را میپوشاند و با آن انسان را از آنچه که آشکار شدنش باعث ناراحتیاش میشود، حفظ میکند به ذکر لباس باطنی شرمگاههای باطنىای را مىپوشاند که آشکار شدنش انسان را ناراحت میکند و این همان گناهانی مانند شرک و ... است. و آن ناراحتی و ذلت خوارشدگیای که از کشف شرمگاههای روحیش به آدمى دست مىدهد در عورت ظاهرى و باطنیش از یک سنخ است، با این تفاوت که تاثر از بروز معایب باطنى شدیدتر و ناگوارتر و دوامش زیادتر است و محاسبهگرش خداى تعالى است و نتیجهاش هم شقاوت و بدبختى دائمى و آتشى است که بر دلها سر میکشد.
و براى اشاره به این معنا و تتمیم فایده بحث، این جمله را اضافه کرد که «ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ». پس لباسى را که انسان به استفاده از آن هدایت شده تا حاجتش را در پوشاندن شرمگاهی که آشکار شدنش مایه ناراحتی اوست، رفع کند، آیتى الهى شمرده که اگر انسان به دقت در آن بتامل و بصیرت پیدا کند به یاد خواهد آورد که عیبهای باطنیای دارد که آشکار شدن آنها هم باعث بد آمدن وی میشود و آن عبارت است از رذایل نفس که پوشاندنش واجبتر و ضروریتر از پوشاندن عورت ظاهرى با لباس ظاهری است، و لباسی که آن را میپوشاند و نیاز ضروری انسان در این زمینه را رفع میکند همان لباس تقوایی است که خداوند به آن امر فرموده و به زبان انبیاى بزرگوار براى بشر آن را بیان کرده است.» (المیزان، ج8، ص70؛ ترجمه المیزان، ج8، ص78؛ البته چون ترجمه مذکور دقیق نبود، متن فوق از نو ترجمه شده است)