سفارش تبلیغ
صبا ویژن

215) سوره مؤمنون (23) آیه 77 حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِم

بسم الله الرحمن الرحیم

215) سوره مؤمنون (23) آیه 77 

حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ

ترجمه

تا اینکه بر آنها دری را که عذابی سخت داشت گشودیم، بناگاه خود را در آن بی‌چاره و نومید یافتند.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«حَتَّى إِذا فَتَحْنا ...»: مبداء «حتی: تا وقتی که» می‌تواند عبارت قبلی باشد (تضرع نمی‌کنند تا وقتی که ...) (الکشاف، ج3، ص198) و می‌تواند معنای مندرج در عبارت «ولو رحمناهم ...» باشد (ما بر اینها رحم نمی‌کنیم و رهایشان نمی‌کنیم (و عذاب‌های کوچک بر آنها می فرستیم) تا وقتی که زمان آن برسد که عذاب اصلی را متوجه آنها کنیم) (تفسیر نور، ج8، ص120)

«مُبْلِسُونَ»: از ماده «بلس» می‌باشد که البته در زبان عربی به نحو ثلاثی مجرد به کار نرفته و عمدتا در همین وزن افعال (ابلاس) به کار می‌رود (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏1، ص330) و به معنای ناامیدی (معجم المقاییس اللغة، ج‏1، ص299) و غم و اندوهی است که از شدت سختی گریبانگیر آدمی می‌شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص143). «مُبلِس» به شخص درمانده غمگین پشیمان گفته می‌شود (کتاب العین، ج7، ص262) و تفاوت ابلاس با ناامیدی در این است که ابلاس ناامیدی شدیدی است که اولا ناشی از سوء عمل خود شخص باشد و ثانیا غم و سختی فراوان در پی داشته باشد (التحقیق ...، ج‏1، ص330)

برخی «ابلیس» (اسم خاص شیطان) را هم از همین ماده «ابلاس» دانسته‌اند به معنای کسی که از رحمت خدا کاملا ناامید شد (کتاب العین، ج7، ص262) در مقابل عده‌ای بر این باورند که ابلیس، معرّب از فارسی است (یعنی اصلش عربی نیست و از زبان فارسی وارد عربی شده) و اصلش هم از «پلاس» فارسی بوده، نه از «ابلاس»؛ و دلیلشان هم این است که جزء کلمات غیرمنصرف است در حالی که کلمات عربی‌ای که بر این وزن هستند (مانند اجفیل و اخریط) قابل صرف می‌باشند (المصباح المنیر، ج‏2، ص60؛ التحقیق، ج1، ص330)

حدیث 

1) از امام باقر ع روایتی درباره رجعت نقل شده است که در آن روایت، امام ع آیاتی متعددی از قرآن کریم را ناظر به رجعت معرفی می‌کنند [رجعت بدین معناست که عده‌ای از مومنان محض و فاجران حقیقی بعد از ظهور و قبل از قیامت به دنیا برمی‌گردند]. در فراز پایانی این حدیث آمده است:

... و منظور از سخن خداوند عز و جل که می‌فرماید: «تا اینکه بر آنها دری را که عذابی سخت داشت گشودیم» علی بن ابی‌طالب است هنگامی که در رجعت برگردد.

مختصر البصائر، ص88

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنِ الْمُنَخَّلِ بْنِ جَمِیلٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ...[1]

وَ قَوْلَهُ تَعَالَى «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ» هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِذَا رَجَعَ فِی الرَّجْعَة.

2) از امام باقر ع درباره آیه «تا اینکه بر آنها دری را که عذابی سخت داشت گشودیم» روایت شده است که فرمودند: این در رجعت است.

مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏7، ص182

«حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ» ... قال أبو جعفر (ع) هو فی الرجعة

تدبر

1) «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ»

گاهی عذاب الهی زمینه است برای اینکه انسان تضرع کند، (آیه قبل) اما اگر انسان با این حد از عذاب تضرع و توبه نکند، مبتلا به عذاب شدیدی می‌شود که دیگر هیچ کاری از او ساخته نیست و ناامیدی سراپای وجودش را خواهد گرفت.

2) «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ»

وقتی درهای عذاب شدید را بر آنها باز کردند، یکدفعه کلاً ناامید شدند. اما چرا ناامید شدند؟ خوب، چرا توبه نکردند؟ ظاهرا این آیه ناظر به موقعیتی است که دیگر امکان توبه وجود ندارد. همان موقعیتی که دیگر ایمان آوردن فایده‌ای ندارد. این آیه مربوط به جهنم نیست، زیرا در جهنم، جهنمیان درون عذاب شدید هستند در حالی که در این آیه از باز شدن درهای عذاب شدید سخن به میان آمده است؛ یعنی هنوز وارد عذاب شدید نشده‌اند.

اگر این آیه درباره جهنم نیست، پس درباره کجاست؟

در قرآن کریم اگرچه بیان شده که در آخرت و قبل از ورود به جهنم، درهای جهنم برای افراد باز می‌شود (زمر/71)؛ اما وضعیتهایی را که ایمان آوردن و توبه کردن دیگر سودی ندارد منحصر به آخرت ندانسته و دو موقعیت دیگر را نیز برای انسان مطرح نموده که ایمان آوردن دیگر فایده ندارد و زمانش گذشته است:

یکی در لحظه مردن است که فرعون در لحظه غرق شدن ادعا می‌کند ایمان آوردم و خطاب می‌شود: آیا الان؟ (یونس/90-91)؛

و دیگری در رجعت است که خداوند می‌فرماید وقتی برخی از آیات پروردگارت آمد، دیگر ایمان آوردن کسی که قبلا ایمان نیاورده یا در ایمانش بهره خوبی کسب نکرده، فایده‌ای ندارد (انعام/158) [علت اینکه این آیه، مربوط به رجعت، و نه آخرت دانسته شد، این است که در این آیه از آمدن «بعض آیات ربّ» سخن گفته شده، در حالی که قیامت عرصه بروز تمام آیات رب است. همچنین در زیارت آل‌یس صریحا جملات این آیه مربوط به رجعت معرفی شده است.] اگرچه برخی از مفسران صدر اسلام در میان صحابه و تابعین، به نظرشان رسیده که شان نزول این آیه مربوط به جنگ بدر، یا قحطی مکه به نفرین پیامبر ص ویا مربوط به فتح مکه باشد (مجمع‌البیان، ج7، ص181)[2] اما طبق بیان فوق، معلوم می‌شود حق با اهل بیت بوده است که این آیه را بر رجعت تطبیق داده‌اند (احادیث1 و 2)

3) از مقایسه این آیه با آیه قبل معلوم می‌شود که شدت عذاب‌ها با همدیگر متفاوت است. گاهی شخص عذاب می‌شود اما بقدری مغرور است که حتی تضرع نمی‌کند؛ اما در موردی دیگر، همین شخص، هنوز عذاب نشده، اما همین که در عذاب برویش گشوده می‌شود، وی تمام امیدش را از دست می‌دهد و یاس کامل بر وجودش مستولی می‌شود.

4) «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ»:

این گونه نیست که عذابها صرفا برای پاک شدن انسانها باشد. البته برخی عذابها برای پاک شدن انسانهاست و شاید به همین جهت بود که در آیه قبل (مومنون/76) تعبیر کرد که «با عذاب آنها را گرفتیم» (توضیح بیشتر در جلسه 214، تدبر3). اما وقتی که آن عذاب در پاک شدن و برگشت آنها موثر نبود، در این آیه تعبیر کرد «در دارای عذاب را بر آنها گشودیم» و دیگر تعبیر «با عذاب گرفتیم» به کار نمی‌برد. چنین عذابی دیگر برای پاک کردن نیست، زیرا در دو آیه قبل‌تر (مومنون/75) نشان داده که آنها بقدری در طغیان فرو رفته‌اند که رحم کردن بر آنها جز بدتر شدنشان ثمره‌ای ندارد.

اما اگر عذاب آنها را پاک نمی‌کند، پس چرا عذاب می‌شوند؟

ظاهرا این عذاب، همان حقیقت و باطن طغیان آنهاست و آخرت عرصه ظهور باطن امور است. اینها به خاطر شدت طغیانشان، باطنشان صددرصد پلید و جهنمی شده، برای همین در جهنم جاویدان می‌مانند و هیچگاه پاک نمی‌شوند.

5) «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ»

دومین تعبیر «إذا» در این آیه را اصطلاحا «إذا»ی فُجائیه می‌نامند، که به معنای وقوع یکدفعه و غیرمنتظره واقعه‌ای است (در ترجمه از کلمه «بناگاه» استفاده شد). اگر انسان در مسیر کفر و لجاجت و طغیان پیش برود، و عذابها و سختی‌هایی که در مسیر زندگیش پیش می‌آید او را از انحرافش باز ندارد، به نقطه‌ای می‌رسد که یکدفعه با باطن عمل خود مواجه می‌شود؛ و (اگر دقت کنیم که امید مهمترین عامل برای ادامه زندگی و فعالیت انسان است) این مواجهه غیرمنتظره، همه انگیزه‌های وی برای زندگی و هر فعالیتی را یکجا بر باد می‌دهد.

6) «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ»:

برای مرجع ضمیر «ه» در «فیه» دست کم دو احتمال وجود دارد، که با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا، هر دو می‌تواند مد نظر بوده باشد:

الف. منظور، همان موقعیت باز شدن درهای عذاب است، یعنی با باز شدن درهای عذاب، یاس تمام وجود آنها را فرامی‌گیرد.

ب. منظور، وضعیت عذاب شدید است؛ یعنی آیه می‌خواهد بگوید وقتی درهای عذاب شدید بر آنها باز می‌شود یکدفعه و پیش از آنکه به خود بیایند، متوجه می‌شوند که درون آن عذاب شدید قرار گرفته‌اند.

7) این آیات (مومنون/74-77) یک پیام مهم برای ما دارد:

وقوع آخرت و عذاب‌های الهی کاملا جدی است و شوخی‌بردار نیست. آنها را جدی بگیریم. اگر با نمونه‌های کوچکش در دنیا به صراط مستقیم برنگردیم، به نمونه‌های خیلی جدی‌تر و شدیدترش مبتلا خواهیم شد که دیگر امیدی به نجات نمی‌ماند.



[1] . عبارت حذف شده چنین است:

«لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَوْتَةٌ، إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ نُشِرَ حَتَّى یَمُوتَ، وَ مَنْ مَاتَ نُشِرَ حَتَّى یُقْتَلَ» ثُمَّ تَلَوْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع هَذِهِ الْآیَةَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ... ثُمَّ قَالَ: «مَا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ إِلَّا وَ یُنْشَرُ، فَأَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیُنْشَرُونَ إِلَى قُرَّةِ أَعْیُنِهِمْ، وَ أَمَّا الْفُجَّارُ فَیُنْشَرُونَ إِلَى خِزْیِ اللَّهِ إِیَّاهُمْ، أَ لَمْ تَسْمَعْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ‏ وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ.

وَ قَوْلَهُ تَعَالَى‏ «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَأَنْذِرْ» یُعْنَى بِذَلِکَ مُحَمَّدٌ ص وَ قِیَامُهُ فِی الرَّجْعَةِ یُنْذِرُ فِیهَا.

وَ قَوْلَهُ تَعَالَى‏ «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ. نَذِیراً لِلْبَشَرِ» یُعْنَى مُحَمَّدٌ ص نَذِیراً لِلْبَشَرِ فِی الرَّجْعَةِ.

وَ قَوْلَهُ تَعَالَى‏ «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» قَالَ: یُظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الرَّجْعَةِ.

ترجمه: هیچ مومن [حقیقی] ای نیست مگر اینکه شهید شدنی و مردنی دارد، همانا آن که شهید می‌شود برانگیخته می‌شود تا بمیرد، و آن که می‌میرد برانگیخته می‌شود تا شهید شود ... سپس فرمود: «هیچ یک از این امت، نیکوکار یا بدکار نیست، مگر اینکه برانگیخته می‌شود، اما مومنون برانگیخته می‌شوند به جانب چیزی که چشمشان را روشن می‌کند، اما بدکاران برانگیخته می‌شوند به جانب خواری‌ای که خدا برایشان مقدر کرده است؛ آیا نشنیده‌ای که خداوند متعال می‌فرماید: «و قطعا به آنها از عذاب تزدیک قبل از عذاب بزرگتر می‌چشانیم» و می‌فرماید: «ای جامه به خود پیچیده، بپاخیز و انذار کن، که منظور حضرت محمد ص و بپاخاستن ایشان در رجعت است که در آن موقع انذار می‌کند، و می‌فرماید: «آن یکی از دو امر بزرگ است، هشدار دهنده‌ای برای آدمی» یعنی حضرت محمد ص هشدار دهنده آدمیان است در رجعت. و می‌فرماید: «او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد  تا بر کل دین‌[ها] سیطره یابد هرچند مشرکان خوششان نیاید» که خداوند عز و جل در رجعت اورا سیطره می‌دهد.

[2] . درباره شأن نزول آیه «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ» مرحوم طبرسی اقوال زیر را ذکر کرده است:

مجاهد: مربوط به وقتی است که پیامبر ص علیه آنها [کفار قریش] دعا کرد و گفت: پروردگارا آنها را به قحطی‌ای مانند قحطی زمان حضرت یوسف مبتلا کن. پس چنان به گرسنگی افتادند که «علهز» (پشم آغشته به خون) می خوردند.

ابن عباس: کشتاری است که در جنگ بدر مسلمانان در کفار انجام دادند.

جبائی: دری از عذاب در آخرت است

همچنین گفته شده مربوط به فتح مکه است.

امام باقر ع فرموده: مربوط به رجعت است.

ذاک حین‏ دعا النبی ص علیهم فقال اللهم سنین کسنی یوسف‏ فجاعوا حتى أکلوا العلهز و هو الوبر بالدم عن مجاهد و قیل هو القتل یوم بدر عن ابن عباس و قیل فتحنا علیهم بابا من عذاب جهنم فی الآخرة عن الجبائی و قیل ذلک حین فتح مکة و قال أبو جعفر (ع) هو فی الرجعة.

و در تفاسیر اهل سنت در الدر المنثور، ج‏5، ص14 آمده است:

و أخرج ابن أبى شیبة و ابن جریر و ابن مردویه عن ابن عباس فی قوله حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ قال قد مضى کان یوم بدر؛ و أخرج ابن جریر عن ابن جریج حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ قال یوم بدر؛ و أخرج ابن جریر عن مجاهد حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ قال لکفار قریش الجوع و ما قبلها من القصة لهم أیضا