1064) جمع بندی سوره واقعه (4)
د.6. مقایسه اطرافیان
17) درباره اطرافیان این سه گروه هم تفاوت بسیار بارز است.
در مورد جهنمیان ارتباطی با کس دیگری مطرح نشد[1] اما در مورد بهشتیان ارتباطاتی مطرح شد؛ البته با تفاوتی:
در مورد اصحاب یمین[2] فقط از «فرش مرفوعة» سخن گفته شد؛ یعنی ظاهرا اصحاب یمین همسرانی دارند که چهبسا اشاره دارد به بهرهمندی متقابل از لذت جنسی (ولو در این سطح منحصر نماند)؛ چرا که فرمود: و همخوابگانی رفیع و گرانمایه؛ همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛ پس آنان را بِکر گرداندیم؛ دلدادگانی همسن و سال.
و در مورد مقربان صریحا از سه گونه ارتباط با دیگران سخن گفته شد:
یکی، ارتباط با سایر مقربان، که با تعبیر «تکیهزنان بر تختها، رو به روی همدیگر» بر این تاکید کرد؛ و این اصلا مابهازایی در دو گروه دیگر ندارد؛ که برای چرایی این نکته در تدبر11 احتمالاتی مطرح شد.
دسته دوم ارتباط با «ولدان مخلدون» است که با توجه به تشابه این تعبیر با تعبیر «وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُون» (طور/21) یک احتمال این است که مقصود از «ولدان» همان «غلمان» به معنای خدمتکاران کمسن و سال باشد. البته احتمال دیگر این است که «غلمان» را با «ولدان» شرح دهیم؛ یعنی این خدمتکاران کم سن و سال، به نحوی فرزند آنان هستند؛ هرچند نه لزوما فرزند دنیوی آنها؛ بلکه فرزند پدیدآمده آنها در آنجا. و یک احتمال سوم این است که «ولدان» و «غلمان» اساسا دو نعمت متفاوت باشند[3]؛ و در هر صورت وجود «ولدان مخلدون»، طفیلی وجود مقربان است چرا که همواره آماده به خدمت و پذیرایی از مقرباناند؛ و در این مورد نیز در این سوره مابهازایی در دو گروه دیگر برایش مطرح نشد.
دسته سوم ارتباط با «حور عین: سپیداندامهایی شهلاچشم» میباشد؛ که بر طبق روایاتی که ذیل آیه مربوطه گذشت در زمره برترین همسران بهشتی هستند و در اینجا هم با تعبیر «همچون دُرّ مکنون» از آنان یاد کرد.
بدین ترتیب، در این سوره، از حیث همنشینان همرتبه، و نیز از حیث افراد کاملا طفیلی (خدمتکاران ویا فرزندان بهشتی)، فقط برای مقربان سخنی گفته شد؛ اما هم مقربان و هم اصحاب یمین از همسرانی بهشتی برخوردارند (ولو با توضیحی متفاوت، که در این باره در تدبر 18 نکاتی بیان خواهد شد) ولی درقبال این نعمت - برخلاف خوردن و نوشیدن و موقعیت مکانی- مابهازایی برای جهنمیان ذکر نشد.
در خصوص این نعمت، این احتمال که این همسری، ناظر به مساله نکاح و لذت جنسی در بهشت باشد بسیار است که شاید بهترین شاهد بر این احتمال - صرف نظر از نکاتی که در این باره در ذیل بحث حور عین (جلسه 989 تدبر 3 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-22/( گذشت - استفاده از تعبیر «باکره» میباشد؛ و نیر شاید به همین جهت است که درقبال این نعمت مابهازایی برای جهنمیان ذکر نشد؛ زیرا جنس این مساله (یعنی نکاح و لذت جنسی) از دید اغلب انسانها فقط از جنس نعمتی لذتبخش است، برخلاف خوردن و آشامیدن و قرار گرفتن در یک موقعیت مکانی، که عذاب از طریق آنها برای همگان کاملا قابل فهم است.
تبصره
علت اینکه از تعابیری مانند «از دید اغلب انسانها» و «قابل فهم» استفاده کردیم این است که آن مقدار که انسانها عموما مساله رابطه جنسی و همسری را در افق لذت میفهمند؛ برخلاف خوردن و نوشیدن، که در آن هم فضای لذترسانی خیلی برجسته است و هم فضای آزار و اذیت[4]؛ و آیات عذاب در این سوره چون حالت انذاری دارد طبیعتا سراغ مواردی باید برود که عذابآوربودن آن برای عموم کاملا واضح باشد.
با این حال، این عدم ذکر همسر برای جهنمیان در این سوره، لزوما نتیجه نمیدهد که وجود عذاب از طریق همسر در جهنم حتما منتفی است؛ زیرا:
اولا دلیلی نداریم که بتوان عذاب ازطریق ارتباط با همسر ویا حتی ازطریق مساله جنسی را محال دانست؛ بویژه که در برخی از آیات از وجود ازواج جهنمی سخن گفته شده: «احْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُون» (صافات/22) که اگرچه بسیاری از مفسران زوج در این آیه را به معنای مطلق قرین و همنشین (نه همسر) دانستهاند اما احتمال اینکه در جهنم برخی همراه همسرانشان محشور و به همین واسطه عذاب شوند کاملا منتفی نیست؛
و ثانیا اگر توجه کنیم که ارتباطات اجتماعی باطل هم در جهنم ظهور و بروز پیدا میکند، (مانند اینکه فرعون پیروان خود را وارد جهنم میکند [یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ: هود/98] ویا آنچه از ارتباطات و گفتگوهای بین تابعان و متبوعان جهنمی [بقره/166-167[5]؛ صافات/27-33[6]] ویا مستضعفان و مستکبران گمراهکننده آنان [سبأ/31-33[7]] در قرآن حکایت شده است؛ و از همه مهمتر اینکه دوستیهای صمیمی بر مدار غیرتقوی را در قیامت، نه صرفا ملغی، بلکه عامل دشمنی [= نزاع] در روز قیامت برمیشمرد [الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین؛زخرف/67]) بعید نیست همسرانی هم که در جهنمی شدن یار و یاور هم بودهاند (مانند ابولهب و همسرش که قرآن صریحا سوره مسد را ناظر به عذاب این زن و شوهر در جهنم نازل کرده است) همین رابطه همسریشان هم در جهنم برقرار و مایه عذاب آنان باشد.
18) در تدبر قبل اشاره شد که تنها برای بهشتیان از وجود همسرانی سخن گفت؛ که البته با توجه به تفاوت مقربان و اصحاب یمین این نعمت برای آنان متفاوت است. برای مقربان از تعبیر «حور عین» [سپیداندامهایی شهلاچشم] که «همچون دُرّ مکنوناند» استفاده کرد و برای اصحاب یمین از تعبیر «همخوابگانی رفیع و گرانمایه؛ همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛ پس آنان را بِکر گرداندیم؛ دلدادگانی همسن و سال.» این تفاوت در تعبیر بیانگر چه نکتهای است؟
الف. شاید بتوان گفت محور معنایی همسران مقربان، بویژه با تاکید بر تشبیهش به «در مکنون»، تمرکز بر زیبایی خیرهکننده و دستنیافتنی آنان باشد؛ اما محور معنایی همسران اصحاب یمین با توجه به تاکید بر بکارت، تمرکز بر جذابیت و مطلوبیت جنسی آنان باشد؛ آنگاه:
الف.1. با توجه به اینکه عمده نعمتهای بهشتی تجسم اعمال خود افراد در دنیاست چهبسا این تفاوت، افق مواجهه این دو گروه از خوبان با همسرانشان در زندگی دنیوی و از حیث لذتهای همسری را منعکس میسازد؛ مقربان زیباییِ همسرانشان برایشان موضوعیت دارد؛ و اصحاب یمین که مرتبه معنوی پایینتری دارند جذابیت جنسی همسرانشان. البته قبلا [جلسه 989 تدبر 3 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-22/] توضیح داده شد که لذت و جذابیت جنسی، در اسلام به خودی خود مذموم نیست و تلقی اسلامی با تلقی مسیحی-هندی که توجه به نیاز جنسی را ذاتا مانع رشد معنوی انسان میداند کاملا متفاوت است؛ و منظور ما از این تفاوتی که ذکر شد نفی جایگاه غریزه جنیسی نیست؛ بحث ما در این است که افق نهایی لذت بردن یک مرد از همسرش میتواند صرفا در افق رفع نیاز جنسی خودش باشد؛ یا به این حد محدود نشود و در افق مبهوت شدن در مطلق زیباییهای او (ولو زیباییهای جسمی او) باشد. چیزی که شاید موید این معنا باشد آن است که عایشه به خاطر اینکه نسبت به سایر زنان پیامبر جوانتر و زیباتر بود به خود میبالید و گاه خود را بدین جهت محبوبترین زنان پیامبر ص قلمداد میکرد؛ و اینکه احتمالا پیامبر ص او را به خاطر زیبایی ظاهریش تحسین میکرده، منافاتی ندارد با اینکه به خاطر رفتارهای سیاسی و اجتماعیاش وی را بشدت مورد مذمت قرار داده است؛ چنانکه نمونههایی از این مذمتها در آیات 3-5 سوره تحریم، و نیز هشدار ایشان به وی که «مبادا آن زنی باشی که سگان حوأب بر تو پارس کنند» معروف است.
الف.2. ...
ب. شاید تعبیر «در مکنون» و تاکید بر مخفی و در حفاظ نگه داشته شدن حور عین اشاره به همسرانی است که افق ارتباط با آنان بمراتب فوق لذت جنسی است؛ چنانکه سطوح لذت بردن زن وشوهر از همدیگر محدود به افق جنسی نمیشود و گاه لذت معنویای که از صرف حضور و درکنار هم بودن میبرند ویا رنجی که از فراق همدیگر میکشند به گونهای نیست که بتواند با انجام یک ارتباط جنسی با شخص دیگری حاصل ویا رفع شود؛ چنانکه بسیارند زنان و مردانی که پیر و فرتوت شدهاند و عملا چیزی از توان جنسیشان باقی نمانده، اما همچنان بشدت به هم عشق میورزند و تاب لحظهای فراق همدیگر را ندارند؛ اما تاکید بر مفاهیمی همچون همبستری (که در ضمن واژه فُرُش نهفته) و باکرگی و «عُرُب» بودن (که دلالت بر یک نوع نشاط شوهردوستانه دارد) در زنان اصحاب یمین بیشتر در حال و هوای لذت جنسی است.
ج. ...
نکته تخصصی معادشناسی: پیچیدگی تجسم اعمال در حوزه جایی که عمل از جنس رابطه و قائم به طرفین میباشد
در تحلیلهای فوق، مدار بحث را روی مساله تجسم اعمال بردیم؛ اما باید توجه داشت که بحث تجسم اعمال حوزههای بسیار وسیعی دارد و نباید ظهور این مسائل در آخرت را نباید کاملادر افق تنگناهای عالم ماده که دار تزاحم است فهمید و مثلا پنداشت که چون مساله تجسم اعمال است، همسران بهشتی صرفا تجسم خود همسران دنیوی خود شخص است؛ بلکه اقتضائات و محدودیتهای دنیوی در آنجا نیز برقرار نخواهد بود؛ چنانکه مثلا ظاهر آیات این است که همسران بهشتی مقربان و اصحاب یمین، منحصر به همسرانی که افراد در دنیا داشتهاند نیست؛ و اینکه برای بهشتیان همسرانی در خود بهشت آفریده میشود نیز در بسیاری از روایات مورد تاکید بوده است.
علاوه بر این اگر توجه کنیم که هر رابطهای که شخص با دیگری برقرار میکند به یک معنای دقیق، عمل خود اوست؛ و اگرچه اصل رابطه، قوامش به طرفین است؛ اما برای هریک ازطرفین آن مقدار که قوام رابطه به خود اوست برای او تجلی میکند، آنگاه براحتی میتوان محتمل دانست که چهبسا مرد یا زنی در دنیا نوع مواجههاش با همسر خویش متناسب با مرتبهای باشد و در آخرت به نحو خاصی آن همسر، همسرش باشد، ولی چون نوع مواجهه همسرش با وی در دنیا اصلا متناسب با آن مرتبه نبوده، برای این همسر رابطهاش با همسر خودش به نحو دیگری متجلی شود. مثلا در دنیا اگر الف همسر ب باشد حتما ب هم همسر الف است؛ اما با توجه به تجلیات و ظهورات پیچیده عوالم اخروی، و مساله تجسم اعمال، کاملا محتمل است که در قیامت الف همسر ب باشد؛ اما برای ب همسری به نام الف در کار نباشد؛ ویا چون در دنیا الف در زمره مقربان و ب در زمره اصحاب یمین بوده، آنگاه در قیامت، ب برای الف همسری در مرتبه مقربان باشد، اما ظهور الف برای ب ظهور همسری در مرتبه اصحاب یمین باشد؛ و ... .
19) چنانکه اشاره شد به نظر میرسد مطرح شدن «حور عین» و «فرش مرفوعة» برای بهشتیان، در افق لذت همسری است (لذتی که شروعش از لذت جنسی است اما چنانکه در تدبر 18.ب اشاره شد میتواند افقهای معنوی متفاوتی هم داشته باشد).
شبهه
با توجه به اینکه دو گروه مقربان و اصحاب یمین منحصر به مردان نمیباشند (بیتردید حضرت زهرا س در زمره مقربان است و بسیاری از زنان شیعه در زمره اصحاب یمین) چرا در خصوص لذت همسری، فقط ناظر به مردان سخن گفت و برای زنان سخنی نگفت؟
پاسخ
در اینجا به نظر میرسد دست کم سه گونه تبیین قابل ارائه است؛
یکی پاسخی عام است که مساله را با ارجاع به کل قرآن حل میکند؛
دوم ناظر به خصوص تعبیر حور عین است که در ادبیات اسلامی تعبیر خیلی رایجی است؛
و سوم ناظر به خصوص اصحاب یمین در این سوره است که چگونه برخلاف ادعای شبههکننده، بهرهمندی از لذت همسری با ظرافت تمام برای طرفین مطرح شده است:
پاسخ اول
قرآن کریم در بیان مسائلش بشدت جانب حیا را نگه میدارد؛ و به دلایل مختلف، حیایی که در مطرح کردن مسائل جنسی برای زنان رعایت میشود بیش از حیایی است که در خصوص مسائل مردان در نظر گرفته میشود؛ و این در فرهنگ دینی جامعه هم انعکاس یافته، مثلا در اعلامیه ترحیم یک مرد جوان مجرد براحتی تعبیر «جوان ناکام» را به کار میبرند، اما در اعلامیه ترحیم یک زن جوان مجرد از این تعبیر اجتناب میشود. بله، فرهنگ جدید غربی که لذتجویی ار در فضای بیحیایی تعقیب میکند، این گونه مولفهها را برنمیتابد و با بهانههای واهیای مانند تبعیض بین زن و مرد اینها را تخطئه میکند؛ اما انسانی که انسانیتش را جدی گرفته، نباید مقهور و مرعوب مشهورات زمانه - بویژه آنجا که برخلاف فطرت پاک الهی انسان است - شود.
با این مقدمه، آنگاه چهبسا بتوان گفت که قرآن کریم برای مسائل جنسی زنان در بهشت هم مدخلی گشوده، اما ادب خود قرآن و ادب رایج در جوامع اسلامی موجب شده است آن را بیش از آن مقدار که در مسائل جنسی مردان در نظر میگیرند در لفافه نگه دارند و پر و بال ندهند. توضیح مطلب اینکه، قرآن کریم برای مومنانی که به بهشت میروند هم از زنان جوان بهشتی با تعابیری مانند «حور عین» و «فرش مرفوعة» یاد کرده، و هم از مردان جوان بهشتی با تعابیری مانند «غلمان» و «ولدان»؛ پس، در بهشت برای عموم مومنان، هم زنان و هم مردان بهشتیای آفریده شده است؛ یعنی علیالقاعده برای هر مومنی که به بهشت میرود (اعم از زن یا مرد) از هر دو جنس موجودات بهشتیای که در خدمت او باشند قرار داده شده است؛ و احتمالا آن که همجنس اوست، طبیعتاً فقط خدمتکار و همدم اوست؛ و آن که از جنس مخالف اوست چهبسا نقش همسری را هم برای وی ایفا کند.
پاسخ دوم:
وجود تعابیر مذکر لزوما دلالت بر این ندارد که اینها نعمتهایی برای مردان است؛ و کاربرد ضمیر مذکر در این آیات شبیه کاربرد ضمیر مذکر «هو» و «اولئک» در آیاتی است مانند «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: و هر کس، اعم از مرد یا زن، از عملهاى شایسته (چیزى) به جا آورد در حالى که او مؤمن باشد، پس آنان داخل بهشت مىشوند» (نساء/124)، که صراحتا اعم از مذکر و مونث میباشد؛ و این احتمال در مورد حور عین میتواند قابل قبول باشد؛ و ذیل آیه مربوطه هم اشاره شد که برخی از مفسران با توجه به اینکه خود لغت «حور عین» دلالتی بر زن بودن شخص ندارد («حور» ناظر به سفیدی و سپیداندام بودن است و «عین» ناظر به چشم زیبا) جانب این احتمال را گرفتهاند که این کلمه معنای عامی داشته باشد و مطلق همسرانی که برای مقربان (زن و مرد) در نظر گرفته شده شامل شود؛ و اکنون میافزاییم که اگر مطالب مذکور در تدبر 18 را قبول کنیم که تمرکز معنایی حور عین که همسران مقرباناند (در مقایسه با همسران اصحاب یمین)، زیبایی خیرهکننده و دستنیافتنی آنان، و یا ارتباط عاشقانهای است که بسیار فراتر از محدوده لذت جنسی میباشد، آنگاه آن احتمال بیشتر تقویت میشود؛ زیرا این چنین همسری که زیبایی خیرهکننده ویا ارتباط روحی و عاشقانهاش موضوعیت دارد، صرفا زن برای مرد نیست؛ بلکه به معنای یک شوهر بسیار دلخواه برای یک زن هم میتواند باشد.[8]
پاسخ سوم:
در خصوص اصحاب یمین در این آیات، تردیدی نیست که آن «فرش مرفوعة»ای که در آیه مورد بحث قرار گرفته از جنس زنان و به نحوی با تاکید بر امر جنسی است؛ و پاسخ دوم در اینجا کارآمد نیست. اما شاید بتوان علاوه بر پاسخ اول، تبیین دیگری داشت که آن تبیین نیازمند چند مقدمه است:
مقدمه 1. میدانیم که بر طبق آیاتی ازقرآن کریم بسیاری از زنان و مردان مومنی که در دنیا همسر بودهاند در بهشت نیز همسر همدیگر خواهند بود؛ چنانکه فرمود: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ» (رعد/23) یا «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ» (یس/56) یا «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ» (غافر/8). یعنی هم مرد و هم زن میتواند در بهشت در موقعیت همسری قرار گیرد؛ والبته در ذیل تدبر 18 درباره پیچیدگی تجسم اعمال در حوزه روابط طرفینی توضیحاتی گذشت که نباید ازآنها غفلت کرد.
مقدمه 2. حتی اگر در برخی لذتها - مثلا لذت خوردن - بپذیریم که بُعد جسمانی آن کاملا غلبه دارد، در مورد لذت جنسی واضح است که یک لذت جسمی-روانی است. همچنین در امر جنسی، زن و مرد مکمل یکدیگرند؛ و لذت مربوطه برای هریک از طرفین در صورتی به نحو مطلوب حاصل میشود که این نقش مکملیت جدی گرفته شود. یعنی در این لذت هم هم ابعاد روانی دخالت جدی دارند و هم امری دوسویه است؛ پس طرفین باید در این رابطه علاوه بر مشارکت فعال، لذت بردن طرف مقابل را هم لحاظ کنند تا از این رابطهی جسمی-روانیِ طرفینی به نحو مطلوب لذت ببرند.[9]
مقدمه 3. حتی اگر کسی تحت تاثیر القائات فمینیستی، واقعی بودن تفاوتهای روانشناختی زن و مرد را انکار کند و آنها را صرفا برساخته جوامع بپندارد، واقعی بودن تفاوت جنسی زن و مرد جای هیچ تردیدی ندارد. آشکار است که این تفاوت، اقتضائات متفاوتی را به لحاظ رابطه و لذت مربوطه بین زن و مرد رقم میزند؛ واضحترین تفاوت این است که لذتی که مرد از همسرش میبرد، از نوع فاعلیت است و لذتی که زن از شوهرش میبرد، ازنوع مفعولی و انفعالی است؛ در واقع لذت مرد از نوع لذت یک شخص طالب، عاشق، شروع کننده و خواستگار است؛ ولی لذت زن از نوع لذت یک شخص مطلوب، معشوقه و پاسخدهنده. به تعبیر دیگر، مرد از اینکه زن جذابی پیش روی او باشد و به آن زن ابراز علاقه کند و به سراغش برود و از او کامجویی کند لذت میبرد؛ ولی زن از اینکه مردی خواهان او باشد و به او ابراز علاقه کند و به سراغش بیاید و وی را به لذت دلخواه برساند.[10]
نتیجه: اکنون اگر توجه کنیم که در میان اصحاب یمین هم مرد هست و هم زن، وقتی قرار باشد در بهشت، از نعمت لذت جنسی برای مردان و زنان سخن گفته شود، با توجه به مکملِ هم بودن و در عین حال تفاوتهای این لذت در مردان و زنان، مطلب باید به نحوی بیان شود که برای هریک مناسب او باشد نه اینکه هردو را با تعابیری که مناسب لذت بردن مردان است تعبیر کنند. آنچه مناسب مردان است این است که به آنها گفته شود: زنان زیبایی در بهشت در اختیار شما قرار خواهد گرفت که زیبارو، خوشقامت، باکره، شوهردوست، و ... میباشند؛ و آنچه مناسب زنان است این است که: بدانید شما چنان زیبارو، خوشقامت و ... هستید که بشدت مورد توجه شوهران بهشتیتان خواهید بود؛ پس با توجه به اینکه علیالقاعده همسران بهشتی همرتبهاند (یعنی همسر مقربان در بهشت، در رده مقربان است؛ و همسر اصحاب یمین، در رده اصحاب یمین؛ البته با تبصرهها و توضیحاتی که ذیل تدبر 18 گذشت) جماعتی از این «فرش مرفوعة» میتواند مصداق زنانی باشند که خودشان در زمره اصحاب یمین وارد بهشت شدهاند؛ که بهرهمندی آنها از لذت همسری، از زاویه اینکه مردان بهشتیای در مرتبه اصحاب یمین بشدت به شما علاقمندند، مورد توجه قرار گرفته است.[11]
بدین ترتیب، به نظر میرسد ریشه این شبهه فمینیستی (که چرا در بهشت از اینکه «به مرد زنی داده میشود تا به لذت مطلوب برسد» سخن گفته شده، اما از اینکه «به زن هم مردی داده میشود تا به لذت مطلوب برسد» سخن گفته نشده) نحوه غلط طرح مساله است که ناشی از قرار گرفتن در یک القای فرهنگی ناصواب است:
مطالبه درست این است که هم زنان و هم مردان در بهشت به لذتهای مربوط به همسری دست پیدا کنند؛ اما فرهنگ جدید غربی با غلبه دادن عناصر مردسالارانه برای سبک زندگی، از زنان میخواهد به جای اینکه به طور طبیعی لذت جنسی خود را در فضای زنانه خود (مطلوب بودن) تعقیب کنند، لذت خود را همچون مردان (از موضع طالب؛ نه مطلوب) مطالبه نمایند! و قرآن کریم قرار نیست که در ادبیات خود، مطالبش را متناسب با یک القای فرهنگی ناروا تنظیم کند؛ بلکه به نحوی سخن گفته که ضمن رعایت ادب و حیای مربوطه، هم مردان و هم زنان بدانند در بهشت به لذت مطلوب خود خواهند رسید؛ البته هریک متناسب با روحیات و دلخواه نهایی خود از این همسری.
[1] . مگر چنانکه در تدبر 11.ب گذشت اینکه خود کلمه «اصحاب» دلالت کند بر مصاحبت آنان با کسی که به کنایه از او به «الشمال» تعبیر شده است.
[2] . البته با صرف نظر از تعبیر «اصحاب الیمین» که چنانکه در تدبر 11.ب گذشت شاید اشاره دارد به اینکه آنها اصحاب کسی موسوم به «الیمین» باشند.
[3] . که هریک از این دو احتمال اخیر در متن آیات مویداتی دارند.
موید احتمال اینکه غلمان همان ولدان باشد این است که در سوره طور در ابتدا از الحاق ذریه مومنان به مومنان سخن گفت و سپس این نعمتها را برشمرد در این فراز از تعبیر «غلمان» به جای ولدان استفاده کرد که شاید این تفاوت تعبیر بدان جهت باشد که این خدمتکاران کم سن و سال با فرزندان دنیوی ایشان خلط نشوند؛ وگرنه اینها هم به نحوی فرزند ایشاناند از این باب که به اراده آنها به عنوان فرزند بهشتیشان پدید آمده باشند؛ که قبلا در ذیل آیه «ولدان مخلدون» اشاره شد که چهبسا همان طور که غیر از همسران دنیوی سخن از همسران بهشتی در کار است؛ غیر از فرزندان دنیوی، فرزندانی بهشتی هم در کار باشد.
و موید اینکه اساسا غلمان و ولدان دو امر متمایز از هم باشند آن است که اولا در سوره طور «غلمان» مورد نظر به «لُؤْلُؤٌ مَکْنُون» تشبیه شدهاند، در حالی که تشبیه به «لُؤْلُؤٌ مَکْنُون» در سوره واقعه، در خصوص «حور عین» آمده نه در خصوص «ولدان مخلدون»؛ و ثانیا آوردن وصف مخلدونبرای ولدان و نیاوردن آن برای غلمان چهبسا دلالت بر تفاوتی بین این دو داشته باشد؛ یعنی چهبسا آن غلمان عوض شوند اما این ولدان چون یک نحوه حالت فرزندی برای آن بهشتیان دارند هیچگاه دیگریای جایگزینشان نمیشوند.
[4] . مثلا در خصوص خوردن و آشامیدن براحتی امکان شکنجه کردن از طریق آن تصور دارد و انسانهای شکنجهگر از این دو عامل فراوان استفاده میکنند؛ اما فضای رابطه جنسی چندان اقتضای شکنجهگری ندارد و اگر هم انسانهای شکنجهگر از این امر استفاده کنند بیشتر کارکرد تحقیر (که افق آن در افق اعتبارات اجتماعی است) دارد؛ نه لزوما شکنجهای شبیه شکنجههای با خوراندن مواد مذاب و مانند آن.
[5] . إِذْ تَبَرَّأَ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب؛ وَ قالَ الَّذینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُریهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النَّار.
[6] . وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ؛ قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمینِ؛ قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنینَ؛ وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغینَ؛ فَحَقَّ عَلَیْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ؛ فَأَغْوَیْناکُمْ إِنَّا کُنَّا غاوینَ.؛ فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ.
[7] . ِ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنینَ؛ قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمینَ؛ وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُون
[8] . این پاسخ، چنانکه اشاره شد هرجا تعبیر حور عین آمده است مشکل را میتواند حل کند، اما در این سوره، در بحث اصحاب یمین هنوز مشکل باقی میماند؛ و لذا بتنهایی کافی نیست.
[9] . در همین دنیا هم برخی از مردان ویا زنان که فقط به فکر لذت بردن خودشان هستند و در زناشویی به لذت همسر خود توجهی ندارند، چون رابطه به نحو مطلوب حاصل نمیشود خودشان هم به لذت مطلوب دست نمییابند.
[10] . به تعبیر دیگر، لذت مرد از طریق به سراغ زنی رفتن و او را تحریک کردن انجام میشود و لذا زن با اینکه مردی به سراغش بیاید و توسط آن مرد تحریک شود.
[11] . اگر دقت کنید، ویژگیهایی که برای «فرش مرفوعة» ذکر شده (اهل همخوابگی؛ بلندبالایی و خوشقامتی؛ باکره بودن؛ شوهردوستی، جوان و همسن و سال بودن) ویژگی زنانی است که در همین دنیا با همین ویژگیها مردان را به خود جذب میکنند و در یک رابطه مشارکتی به لذت جنسی مطلوب دست مییابند. موید دیگری بر این مدعا آن است که ویژگی باکره بودن هم نتیجه نحوه خاص آفرینش آنها معرفی شد (در ذیل آیه مربوطه [یعنی در جلسه 1003 تدبر4 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-36/ ] بیان شد که وجود بکارت در دنیا، و درد و ناراحتیای که گاه برخی از آنان در هنگام رفع بکارت متحمل میشوند ممکن است موجب ناراحتی برخی از زنان در خصوص مساله برخورداریشان از بکارت باشد؛ لذا این ویژگی را کاملا متفرع بر اینکه آنان به نحوی خاص و متناسب با نشئه بهشت آفریده شدهاند قرار داد؛ که با توجه به اینکه در بهشت جای هیچ درد و ناراحتیای نیست بدانند باکره بودنشان صرفا مایه اینکه بیشتر مورد رغبت قرار بگیرند و تحریک شدیدتری شوند و بیشتر لذت ببرند خواهد بود و رفع بکارت آنها هیچگاه برای آنها ذرهای ناخرسندی به همراه نخواهد داشت.)
[12] . ماده «کذب» 282 بار در قرآن کریم به کار رفته که تنها حدود 50 مورد آن در مطالب مربوط به دروغگویی و مانند آن به کار رفته و بقیه موارد ناظر به تکذیبی است که انسانها را گناهکار و جهنمی کرده است.
[13] . «وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ»