1064) جمع بندی سوره واقعه (3)
د.3) از حیث ارتباطات با انسانهای دیگر
11) یکی از نعمتهایی که در بهشت اخروی مقربان مورد توجه قرار گرفت، ارتباطات بین خودشان بود (مُتَّکِئینَ عَلَیْها مُتَقابِلینَ/16؛ إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً/26) اما در خصوص اصحاب یمین و شمال، به چنین نعمت یا عذابی اشاره نشد. چرا؟
الف. اگر برخورداری از ارتباطات را به عنوان یک مزیت (که مقربان از این مزیت برخوردارند) نگاه کنیم، آنگاه:
الف.1. شاید بتوان دو توجیه مختلف درباره اینکه این مطلب در خصوص نیامدن این مطلب برای هریک از اصحاب یمین و اصحاب شمال آورد:
- در خصوص اصحاب شمال، چهبسا بتوان گفت چون جنس نعمت با نقمت متفاوت است برای همین ضرورت ندارد معادل هر نعمتی در بهشت، لزوما عذابی برای جهنمیان برشمرده شود؛ و این سوره در بحث اصحاب شمال در مقام هشدار به وضعیت ناخوشایند آنان بهخودی خود است؛ و اینجا پرداختن به ارتباطات با دیگران و آزاری که جهنمیان از بودن با هم میبرند شاید چندان موضوعیتی ندارد؛
- در خصوص اصحاب یمین هم شاید با توجه به جایگاه ویژه مقربان و متمایز بودن آنان از بقیه خوبان - که چنانکه در تدبر قبل اشاره شد آنان را حتی فوق حساب و کتاب قرار داده - میخواهد نشان دهد که تنها مقرباناند که مافوقی ندارند و لذتهایشان یا پرتوی از وجود خودشان است [«بر» نعمتها سوارند؛ نه «در» نعمتها بسر میبرند؛ توضیح در تدبر قبل] ویا از افراد همجوار خود بهرهمند میشوند؛ اما اصحاب یمین چون انسانهای فراتر از خود دارند (همین مقربان) لذا مهمترین نعمتی که بر آنها از حیث ارتباطات ارزانی آنان شود لذت ارتباط با مخلَصان است نه با همعرضهای خودشان؛ و از آنجا که اشاره به این ارتباط مطلوب آنان، خودش بنوعی دلالت بر پایین بودن مقام آنان دارد، تناسب چندانی با برشمردن نعمتهای بهشتی آنان - که در هر صورت حاوی مدح و ستایش آنان است - ندارد.
الف.2. ...
ب. شاید بتوان گفت که علت عدم اشاره به این مساله برای اصجاب یمین و شمال در مقام یک نعمت ویا عذاب، این است که اساسا تمام هویت اصحاب یمین و شمال به همین ارتباطاتشان برمیگردد، برخلاف مقربان. در واقع، هویت مقربان چون مخلَص و فانی در خدا هستند صرفا به همین «قرب خدا» (نه ارتباط با دیگران) برمی گردد؛ برای همین یکی از نعمتهایی که در حد جزای عمل آنان (نه در حد فیوضات الهی متناسب با مقام قرب) برای آنان است همین برخورداری از یک ارتباطات با دیگرانی است که البته آنان هم در عرض آنهایند (همان که اشاره شد که لذتهایشان یا پرتوی از وجود خودشان است ویا از افراد همجوار خود بهرهمند میشوند)؛ اما اصحاب یمین و شمال، تمام هویتشان را از ارتباطات خویش میگیرند و لذا این نه به عنوان یک نعمت در عرض بقیه نعمتها، بلکه به عنوان رکن هویتیشان (اینکه «اصحابِ» کسی هستند) نمود پیدا کرده است. موید این معنا احادیثی است که ذیل آیات مربوط به «اصحاب الیمین» گذشت که «الیمین» را امیرالمومنین ع و اصحاب الیمین و المیمنه را به عنوان اصحاب و پیروان ایشان معرفی کرد؛ که اگر این معنا درست باشد آنگاه اصحاب «الشمال» و «المشئمة» هم از این جهت جهنمی شدهاند که اصحاب کسی بودهاند؛ و آیات قرآن نیز بر این معنا دلالت دارند که هر کسی که جهنمی میشود حتما از اصحاب شیطان است بدین معنا که پیروی از شیطان میکند (لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعین، اعراف/18؛ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعین، ص85) و شیطانی را قرین خود دارد که تا درون جهنم وی را همراهی میکند: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛ وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ؛ حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ؛ وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ» (زخرف/36-39)
ج. ...
د.4) مقایسه بین خوردنیها و نوشیدنیهای این سه گروه
12) در خصوص بهشتیان نوشیدنیشان را قبل از خوردنیشان ذکر کرد اما در مورد جهنمیان بالعکس. (البته هم در دو مورد که صرفا اشاره به موقعیت جهنمیان داشت (آیات 41-44 و 92-94) فقط از نوشیدنی (حمیم) سخن گفت؛ ولی در جایی که داشت ترتیب را ذکر میکرد ابتدا از خوردن زقوم سخن گفت سپس از نوشیدن حمیم بر روی آن). چرا؟
الف. با توجه به اینکه سیاق آیات در مورد جهنمیان بخوبی نشان میدهد که آزاری که از آن خوردن دیدهاند آنان را به سوی نوشیدن مذکور کشانده، شاید اشاره به این است که آن نوشیدنی بهشتیان (بویژه مقربان) از باب لذت است؛ لذا خودش موضوعیت دارد (بویژه که تعبیر جام شراب هم ناظر به جایی است که خود نوشیدن موضوعیت دارد) اما این نوشیدن جهنمیان از باب اضطرار و عذاب مضاعف آنهاست.
ب. شرابی که مقربان مینوشند شرابی است که ساقی آن خود خداوند است: «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا» (انسان/21) و طبق حدیثی که ذیل این آیه آمده آنان را از ماسوی الله پاک میکند (مجمعالبیان، ج10، ص623[1])؛ و میوهای که آنان میخورند چهبسا بنا به مفاد حدیث قرب نوافل (الکافی، ج2، ص352[2]) ظاهرا درختش به اراده خود آنان ایجاد شده و فرع بر وجود آنهاست؛ پس ابتدا باید از آن شراب بنوشند تا بتوانند به مرتبهای برسند که مصدر و پدیدآورنده اشیاء شوند؛ اما در خصوص جهنمیان چنانکه اشاره شد آن نوشیدنشان ناشی از عطشی است که بعد از خوردن از زقوم برایشان حاصل میشود و عذابی روی عذاب است.
ج. ...
13) با اینکه هم از نوشیدنی مقربان و جهنمیان سخن گفت اما در مورد نوشیدنی اصحاب یمین هم نسبتاً سکوت کرد (البته قبلش از «آبی پیوسته ریزان» سخن گفت؛ اما ظاهرا این بیشتر ناظر به آبشارها و چشمانداز آنهاست نه نوشیدنی آنها). چرا؟
الف. شاید وجهش این باشد که نوشیدنی مقربان همان است که آنان را از ماسوی الله پاک میکند و این مقام خاص مقربان است نه عموم اصحاب یمین؛ لذا با اینکه در سورههای دیگر از انواع نوشیدنیها برای عموم بهشتیان در قبال حمیمی که برای جهنمیان آماده شده، سخن گفت (مثلا: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُم؛ محمد/15)، اما در اینجا که در مقام تمایز مقربان و اصحاب یمین است چون بر نوشیدن از جام شراب توسط مقربان سخن گفت که اشاره شد که احتمالا مال مقام خاص آنان است، درباره نوشیدنیهای اینان به همان آبی که از آبشارها ریزان است (نه جامی که برایشان آماده شده) بسنده کرد.
ب. ...
14) در مورد خوردنیها، برای مقربان از این تعبیر استفاده کرد که: «هر میوهای را که اختیار کنند» و «هر گوشتی را میل و اشتهایش را داشته باشند»؛ برای اصحاب یمین از این تعبیر استفاده کرد «میوههای فراوانی که نه تمام میشود و نه از آن منع میشوند» و برای اصحاب شمال از تعبیر «خوردن از درخت زقوم» سخن گفت. چرا؟
الف. این ناظر به سه مرتبه و جایگاه آنان است: مقربان چون فوق همه چیز قرار دارند همه امور به اختیارشان است؛ اصحاب یمین چون در بهشتاند با کثرتی از میوهها مواجهند که هیچ محدودیت و ممنوعیتی در استفاده از آنها برایشان در کار نیست؛ اما در عین حال چون مادون مقرباناند اختیاراتشان نامحدود نیست؛ برخلاف جهنمیان که از درختی کاملا معین باید بخورند و گزینه دیگری در پیش ندارند.
ب. ...
15) در حالی که برای هرسه گروه از مصرف میوه سخن گفت (در مورد مقربان و اصحاب یمین که صریحا لفظ «فاکهة» را به کار برد؛ در مورد اصحاب شمال هم از تعبیر «خوردن از درخت زقوم» استفاده کرد که علیالقاعده خوردن از درخت به معنای خوردن از میوه و ثمره درخت است؛ بویژه اگر میوه را به معنای مطلق ثمره و محصول و هر چیزی که از درخت گرفته میشود بدانیم)، اما فقط برای مقربان از اینکه گوشت هم برایشان مهیاست خبر داد. چرا؟
الف. با توجه به برتر بودن مقربان نسبت به اصحاب یمین شاید میخواهد اشاره کند که تنوع نعمتهای پیش روی مقربان بیشتر است؛ یعنی همان طور که در خصوص «میوه» محدوده بهرهمندی مقربان بیش از اصحاب یمین بود و عموم بهشتیان نسبت به جهنمیان با گزینههای متنوع مواجه بودند و امکان انتخاب داشتند، یک مزیتی هم که در حوزه خوردنیها برای مقربان نسبت به اصحاب یمین برشمرده شد که بالاتر بودن جایگاه آنان را به مخاطب القا کند تنوع از حیث میوه و گوشت است.
ب. شاید چنانکه قبلا احتمالش مطرح شد (جلسه 988 تدبر6 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-21/) اساسا خوردن گوشت در بهشت یک مزیت خاص برای مقربان باشد؛ که در این صورت باید برای پاسخ به سوال فوق درباره حقیقت خوردن در بهشت بیشتر تامل شود؛ که این تامل نیازمند چند مقدمه است:
مقدمه1. بر طبق روایات - و ظاهرا برخلاف تحلیلی که در فلسفه از موجودات مجرد میشود - ظاهرا تمام مخلوقات نیاز به خوردن دارند. بله، اگر خوردن صرفا جویدن و هضم و سپس دفع کردن مواد زاید باشد، این امر در تمام مخلوقات ضرورت ندارد؛ اما اگر خوردن به معنای آن است که موجود مربوطه برای امتداد یافتن وجود و بقایش نیازمند امدادی بیرونی (امدادی غیر از افاضه وجودیِ اصل آفرینش خود) است، هر امری که به امتداد یافتن وجود شخص بهره میرساند غذای او محسوب میشود و ظاهرا بر همین اساس است که بر طبق روایات حتی فرشتگان مقرب هم غذا دارند و البته غذای آنان نور است.
مقدمه2. بر اساس آیات قرآن کریم، در آفرینش انسانها دو مولفه در نظر گرفته شده است: طین و روح؛ و البته این به معنای دوگانگی خارجی در وجود انسان نیست؛ بلکه به تعبیر فلاسفه بین نفس (به عنوان وجهه بارز روح) و بدن (به عنوان وجهه بارز طین) ترکیب اتحادی برقرار است. ولی این مقدار هست که این دو اجمالا تفاوتی با هم دارند و لذا همان گونه که روح انسان اقتضائاتی دارد، بدن (بُعد طینی انسان) هم اقتضائاتی دارد. در روایات آفرینش، انسانها از حیث «طینت» شان - که ظاهرا غیر از «روح» شان است - نیز تفاوتهایی با هم دارند؛ و به نظر میرسد که بهرهمندی از همین طینت است که موجب میشود بهشت منحصرا بهشت روحانی و معنوی نباشد بلکه ابعادی شبیه ابعاد زندگی «طین»ی دنیوی پیدا کند و خوردن و آشامیدن و نکاح و ... هم در بهشت مطرح باشد.
مقدمه3. مرتبه وجودی حیوانات (در همین افق طین و طینت) برتر از مرتبه وجودی گیاهان است؛ یعنی تفاوت مراتب وجودی موجودات صرفا از این جهت نیست که مرتبه عالم برزخ (عالم ملکوت؛ و به قول فلاسفه: عالم مثال) و عالم قیامت (عالم جبروت؛ به قول فلاسفه: عالم عقل) فوق عالم دنیا (عالم ناسوت؛ و به قول فلاسفه: عالم طبیعت) است و موجودات عوالم مافوق، فوق موجودات عوالم پایینتر هستند؛ بلکه در درون هر یک از این عوالم هم تفاوت مراتب وجودی موجودات قابل انکار نیست.
نتیجه: چهبسا اینکه مقربان علاوه بر گیاه، گوشت هم میخورند اشارهای باشد به نحوه امداد وجودی آنان، که حتی در افق بدن و طینت آنان نیز، مرتبه وجوی بالاتری دارند؛ و لذا غذایی که امدادبخش وجود این مرتبه آنان است، در افق وجودی بالاتری هم باید باشد.
تبصره 1 (تاملی درباره گیاهخوران)
هریک از تحلیلهای فوق که درست باشد یا نباشد آنچه مسلم است این است که در این سوره صریحا از مصرف گوشت توسط مقربان سخن گفت و در مورد اصحاب یمین در این خصوص چیزی نگفت. این یعنی مقربان حتما از گوشت استفاده خواهند کرد؛ و این نشان میدهد این ذهنیت عوامانهای که از فضاهای هندی ریشه گرفته که به بهانه اینکه جان حیوانات محترم است از خوردن گوشت پرهیز میکنند و صرفا به خوردن گیاهان بسنده میکند به هیچ عنوان دلیل بر فضیلت بیشتر آنان نیست. علت اینکه این تحلیل را عوامانه نامیدم این است که اگر کشتن موجود زنده اشکال دارد، اولا چه فرقی بین حیوان و گیاه است؟! و ثانیا چه فرقی بین حیوانات زنده بزرگ و کوچک است؛ یعنی چرا اینها از کشتن گاو و گوسفند را ناروا میشمرند ولی کشتن حشرات موذی، انگلها و حیواناتی که در درون بدن انسان زندگی میکنند (مثلا کرم روده و ...) و ... را مجاز میدانند؟! همان خداوندی که نظام عالم را به گونهای آفریده که به لحاظ زیستشناختی، برخی جانداران غذای برخی دیگر از جانداران باشند و نیازهای بدنی آنها را رفع کنند، جواز خوردن آن جانداران را نیز صادر کرده است.
ضمنا این احتمال هم (که چهبسا چون مقربان در دنیا از گوشت استفاده نکردهاند در آخرت از گوشت استفاده خواهند کرد) اصلا قابل اعتنا نیست؛ زیرا اولا مبتنی بر تلقی ناصواب هندویی-مسیحی است که بین بهرهمندی از دنیا و آخرت تضاد میبیند؛ در حالی که در نگاه اسلامی بین اینها تضادی نیست؛ و ثانیا نهتنها خود پیامبر ص و اهل بیت ع از گوشت استفاده میکردند، بلکه بر اساس نقلهای تاریخی در مورد هیچ پیامبری ذکر نشده که کلا از گوشت اجتناب کرده باشد؛ و شاید یکی از عللی که در احادیث فراوانی این مساله که شخص خوردن گوشت را بیش از 40 روز ترک کند بشدت مذمت شده است (مثلا الکافی، ج6، ص309[3]) مبارزه با همین عوامزدگیهای روشنفکرمآبانه باشد.
د.5. مقایسه نحوه پذیرایی
16) درباره نحوه پذیرایی از آنان، در مورد مقربان بیان شد که بچههایی که جاودانهاند با قدحها و تُنگها و پیاله شراب دور آنان میگردند و در واقع بدین سان از آنان پذیرایی میکنند؛ یعنی پذیرایی از مقربان به نحوی است که همیشه عدهای آماده به خدمت با انواعی از ظروف و وسائل پذیرایی پیرامون آنها میگردند؛ در مورد اصحاب یمین فرازی که میتواند مربوط به نحوه پذیرایی از آنان باشد ظاهرا این عبارت است که آنچه برای آنان آماده شده نه تمام میشود و منعی در کار خواهد بود، یعنی آنان در استفاده از نعمتهای بهشتی با هیچ تمام شدن و منعی مواجه نیستند؛ و در مورد اصحاب شمال هم ظاهرا عبارتی که ناظر به نحوه پذیرایی از آنان باشد این است که پیشکشی آنان حمیم (آب جوشان) است و نوشیدن آنان از حمیم همچون نوشیدن شتران عطشان است. این تفاوت در نحوه پذیرایی چه دلالت یا دلالتهایی میتواند داشته باشد؟
الف. یکی از تفاوتهای انسان و حیوان را در این میدانند که زندگی انسان بشدت با استفاده از ابزار و وسایل گره خورده، تا جایی که برخی تفاوت اصلی انسان و حیوانات را در اینکه انسان ابزارساز است دانستهاند. حتی اگر این تفاوت به عنوان تفاوت بنیادین قبول نشود باز این مقدار هست که یکی از مهمترین عوامل پیشرفته قلمداد کردن جوامع نسبت به همدیگر را میزان پیشرفتی میدانند که در ابزار و تکنولوژیهای مورد استفاده این جوامع مشاهده میشود؛ و هرچه وسایل پیشرفته و تجملاتیتری در زندگی حضور داشته باشد گویی شخص در راحتی بیشتر است و دلالت بر پیشرفتهتر بودن سبک زندگی وی دارد.
شاید بتوان این احتمال را مطرح کرد که این مساله انعکاسی در مراتب جسمانی بهشت دارد؛ بدین ترتیب که مقربان به خاطر مرتبه بالاترشان انواعی از ابزار و وسایل پذیرایی برای آنان مهیاست (هرچند که این ابزارها تجلی اعمال خود آنها باشد)؛ اصحاب یمین اگرچه این مقدار سعه وجودی پیدا کردهاند که از همه نعمتها به طور نامحدود استفاده میکنند اما به هیچ ابزار و وسیلهای برای بهرهمندی آنان اشاره نشده است؛ و اصحاب شمال که نحوه نوشیدنشان کاملابه حیوانات تشبیه شده، افق وجودیشان بیش از حیوان نشده است!
ب. ...
[1] . قیل یطهرهم عن کل شیء سوى الله إذ لا طاهر من تدنس بشیء من الأکوان إلا الله رووه عن جعفر بن محمد (ع).
[2] . - مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَنْ مَوْتِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ.
- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص قَالَ یَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَکَ- قَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِیَائِی وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ.
[3] . در این جا بعد از بابی که در فضیلت گوشت گذشت و برخی از احادیثش در ذیل آیه 21 (جلسه 988 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-21/) گذشت: بابی باز شده با عنوان «بَابُ أَنَّ مَنْ لَمْ یَأْکُلِ اللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً تَغَیَّرَ خُلُقُهُ» و این احادیث در آنجا آمده است:
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اللَّحْمُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ مَنْ تَرَکَ اللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ وَ مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا فِی أُذُنِهِ.
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ مَنْ لَمْ یَأْکُلِ اللَّحْمَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ سَاءَ خُلُقُهُ فَقَالَ کَذَبُوا وَ لَکِنْ مَنْ لَمْ یَأْکُلِ اللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً تَغَیَّرَ خُلُقُهُ وَ بَدَنُهُ وَ ذَلِکَ لِانْتِقَالِ النُّطْفَةِ فِی مِقْدَارِ أَرْبَعِینَ یَوْماً.
3- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ وَ غَیْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ بَقَّاحٍ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعُونَ یَوْماً وَ لَمْ یَأْکُلِ اللَّحْمَ فَلْیَسْتَقْرِضْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیَأْکُلْهُ.