516) سوره قلم (68) آیه 51 وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَی
بسم الله الرحمن الرحیم
516) سوره قلم (68) آیه 51
وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
ترجمه
و حقیقت این است که آنان که کفر ورزیدند چیزی نمانده با چشمانشان تو را بلغزانند و زمین زنند، هنگامی که این ذکر [= قرآن] را شنیدند؛ و میگویند که او حتما دیوانه [جنزده] است!
شهادت امام جواد ع تسلیت باد
سلام می دهم از دور من به محضرتان
چه کرده با دل من مرقد منورتان ...
تو جنس غربتت از جنس غربت حسن است
میان خانه و غربت؟ امان ز همسرتان ...
به خاک دید تو را فاطمه، خدا را شکر
ندید حداقل روی نیزه ها سرتان...
عطش نصیب تو شد جای شکر آن باقی است
که خنجری نشد آقا نصیب حنجرتان
شاعر: مهدی مقیمی https://t.me/shere_aeini/5362
اختلاف قرائت[1]
نکات ترجمه
لَیُزْلِقُونَکَ: لـ (لام فارقه برای تاکید[2]) + یُزْلِقُونَ + ک (ضمیر مخاطب، مفعول)
ماده «زلق» در اصل به معنای لغزش چیزی از جایگاهش است (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص21) و تقریبا هممعنای «زلل: لغزش» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص383) و تفاوتش با زلل این است که زلق، لغزشی است که حتما با سقوط کردن همراه باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص345)
«مَزْلَقَة» و «مَزْلَق» به معنای زمینی است که ثبات و قراری ندارد [لغزنده است] (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص21) و «صَعِیداً زَلَقاً» (کهف/40) زمینی است که گیاهی در آن نمیروید (معانی القرآن، ج2، ص146؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص383)
در این آیه مقصود از اینکه «إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ» این است که از نگاه تند و تیزی که از روی حسد به تو میافکنند نزدیک است تو را از مکانت به در آرند و به زمین بزنند (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص21؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص383) و اغلب مفسران بر این باورند که این همان «چشم زدن: أصابة العین» است (مجمع البیان، ج10، ص512) که در فارسی به «چشم زخم» معروف است.
این ماده در قرآن کریم 2 بار آمده است.[3]
«مجنون»
در جلسه 256 توضیح داده شد که ماده «جن» در اصل به معنای «پوشش» و مخفی شدن است؛ که «جن» را هم به همین جهت که از ما انسانها پوشیده است، «جن» گفتهاند؛ و «مجنون» به معنای کسی است که به «جنون» و دیوانگی مبتلا شده است، و وجه تسمیهاش یا از این جهت است که گویی عقل شخص مخفی شده است؛ و یا از این جهت چنین نامیده شده که گمان می کردند دیوانه کسی است که جنیان بر او تسلط پیدا کردهاند. http://yekaye.ir/al-hegr-15-27/
شأن نزول
حسّان جمّال [= شتربان] می گوید: امام صادق را از مدینه به مکه میبردم. در راه به مسجد غدیرخم رسیدیم. آنجا به سمت چپ مسجد نگاهی کرد و فرمود: اینجا محل ایستادن رسول الله ص است آن موقعی که فرمود: «هرکس من مولای او هستم، پس علی ع مولای اوست.» سپس نگاه به سمت دیگری کرد و فرمود: آنجا خیمه ابوفلان و فلان و سالم (مولی ابوحذیفه) و ابوعبیده جراح است که هنگامی که دیدند او دستانش را بلند کرد به همدیگر گفتند: به چشمانش نگاه کنید که دارد در حدقه میچرخد! گویی اینها چشمان یک جنزده است [گویی جن به سراغ وی آمده]. پس جبرئیل با این آیه نازل شد:
«و حقیقت این است که آنان که کفر ورزیدند چیزی نمانده بود با چشمانشان تو را از بلغزانند و زمین زنند، هنگامی که این ذکر را شنیدند؛ و میگویند که او حتما جنزده [دیوانه] است! در حالی که او جز ذکری برای جهانیان نیست.»
سپس امام صادق ع به من فرمود: حسّان! اگر نبود که تو تنها یک شتربانی، این حدیث را برایت نمیگفتم.
تهذیب الأحکام، ج3، ص264؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص230؛ الکافی، ج4، ص567[4]؛ مناقب آل أبی طالب ع، ج3، ص37؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار ع، ج1، ص241[5]؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص688[6]
مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ:
حَمَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى مَکَّةَ قَالَ فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إِلَى مَسْجِدِ الْغَدِیرِ نَظَرَ فِی مَیْسَرَةِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ذَاکَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص حَیْثُ قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثُمَّ نَظَرَ فِی الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقَالَ هَذَا مَوْضِعُ فُسْطَاطِ أَبِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِی حُذَیْفَةَ وَ أَبِی عُبَیْدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ فَلَمَّا أَنْ رَأَوْهُ رَافِعاً یَدَهُ قَالَ بَعْضُهُمْ انْظُرُوا إِلَى عَیْنَیْهِ تَدُورَانِ کَأَنَّهُمَا عَیْنَا مَجْنُونٍ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ ع بِهَذِهِ الْآیَةِ «وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ»
ثُمَّ قَالَ یَا حَسَّانُ لَوْ لَا أَنَّکَ جَمَّالِی لَمَا حَدَّثْتُکَ بِهَذَا الْحَدِیثِ.[7]
حدیث
بسیاری گمان میکنند «چشم زدن» امری خرافی است. اگرچه نمیتوان انکار کرد که خرافیای هم در این مساله وارد شده است (مانند تخممرغ شکستن و ...) اما اصل این مطلب وجود دارد.
در اینجا سه دسته روایت تقدیم میشود
1) روایاتی که نشان میدهد اصل چشم زدن وجود دارد، و امری خرافی نیست.
2) روایاتی که شامل توصیههایی است برای در امان ماندن از چشم زخم دیگران (که همگی تاکید دارند بر یاد خدا)
3) روایات متعددی برای اینکه انسان چکار کند که مبادا خودش ناخواسته دیگری را چشم بزند!
1)
الف. از پیامبر ص روایت شده است: چشم زدن حقیقت دارد و گاه چشم زدن، قلهای را ساقط میکند.
مجمع البیان، ج5، ص380
عن النبی ص أن العین حق و العین تستنزل الحالق.[8]
ب. روایت شده که اسماء بنت عمیس به پیامبر ص عرض کرد: فرزندان جعفر را چشم زدهاند. آیا برای آنها حِرزی تهیه کنم؟
فرمودند: بله! اگر چیزی بتواند بر قضا و قدر سبقت بگیرد، همین چشم زدن است!
مجمع البیان، ج5، ص380؛ و ج10، ص512؛ جامع الأخبار(للشعیری)، ص157
أَنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ بَنِی جَعْفَرٍ تُصِیبُهُمُ الْعَیْنُ أَ فَأَسْتَرْقِی لَهُمْ؟
قَالَ نَعَمْ فَلَوْ کَانَ شَیْءٌ یَسْبِقُ الْقَدَرَ لَسَبَقَتِ الْعَیْنُ[9]
ج. از امیرالمومنین ع روایت شده است:
چشم زدن حقیقت دارد، حِرز حقیقت دارد، سحر حقیقت دارد؛ فال نیک حقیقت دارد؛ اما «طیره» (فال بد) حقیقت ندارد، «عدوی» (انتقال بدی از کسی به دیگری) حقیقت ندارد؛ و بوی خوش بهبوددهنده است، عسل بهبوددهنده است؛ سواری بهبوددهنده است؛ و نگاه به سبزی بهبوددهنده است.
نهج البلاغه، حکمت 400
وَ قَالَ ع الْعَیْنُ حَقٌّ وَ الرُّقَى حَقٌّ وَ السِّحْرُ حَقٌّ وَ الْفَأْلُ حَقٌّ وَ الطِّیَرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الطِّیبُ نُشْرَةٌ وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّکُوبُ نُشْرَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَة[10].
2)
الف. از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که کسی یکی از شما را چنان تهنیت گفت که اعجاببرانگیز بود، پس هنگامی که خواست از منزل بیرون رود مُعَوِّذَتَیْن (سورههای فلق و ناس، که با «قُل أعوذُ» شروع میشود) بخواند که به اذن خداوند متعال چیزی به او ضرر نخواهد زد.
مکارم الأخلاق، ص386
وَ قَالَ الصادق ع
إِذَا تَهَیَّأَ أَحَدُکُمْ تَهْیِئَةً تُعْجِبُهُ فَلْیَقْرَأْ حِینَ یَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ الْمُعَوِّذَتَیْنِ فَإِنَّهُ لَا یَضُرُّهُ شَیْءٌ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى.
ب. از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند: پیامبر ص برای حسن و حسین حِرزی قرار داد و فرمود:
«أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَى کُلِّهَا عَامَّةً مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّةٍ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ: شما را پناه میدهم به کلمات تام خداوند و اسماء حُسنای او، همگیشان، از شر سامّة (مرگ) و هامَّة (حیوانات زهردار) و از شر هر چشم بد و از شر هر حسود»
سپس پیامبر ص به ما رو کرد و فرمود: حضرت ابراهیم این گونه اسماعیل و اسحاق را در پناه [خدا] قرار میداد.
الکافی، ج2، ص569
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:
رَقَى النَّبِیُّ ص حَسَناً وَ حُسَیْناً فَقَالَ أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَى کُلِّهَا عَامَّةً مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّةٍ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ ص إِلَیْنَا فَقَالَ هَکَذَا کَانَ یُعَوِّذُ إِبْرَاهِیمُ- إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ ع.[11]
3)
الف. از امام صادق ع روایت شده است:
چشم زدن حق است، و در مورد آن، نه از خودت بر خودت ایمن باش و نه از خودت بر دیگران؛ پس هرگاه از در مورد آن نگران شدی [که مبادا چشم زده باشی] سه بار بگو: «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ: هر چه خدا بخواهد، که هیچ نیرویی جز به [خواست] خداوند علیِّ عظیم کاری پیش نمیبرد»
مکارم الأخلاق، ص386
رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ الْعَیْنُ حَقٌّ وَ لَیْسَ تَأْمَنُهَا مِنْکَ عَلَى نَفْسِکَ وَ لَا مِنْکَ عَلَى غَیْرِکَ فَإِذَا خِفْتَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ فَقُلْ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ثَلَاثاً.[12]
ب. از امام صادق ع روایت شده است: هرکس چیزی از برادر [ایمانیاش دید که] او را به اعجاب درآورد، بر آن تکبیر گوید؛ چرا که چشمزدن حقیقت دارد.
طب الأئمة علیهم السلام، ص121
مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا زِیَادُ بْنُ هَارُونَ الْعَبْدِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَجَلِیِّ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَعْجَبَهُ شَیْءٌ مِنْ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ فَلْیُکَبِّرْ عَلَیْهِ فَإِنَّ الْعَیْنَ حَقٌّ.[13]
تدبر
1) «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»
کسانی که کفر میورزند، چنان عناد دارند که وقتی سخنی که آنان را متذکر به حق و حقیقت میکند، میشنوند، چنان با بغض و عداوت و انکار به پیامبر ص مینگرند که نزدیک است با تندی نگاهشان او را از جایش بلغزانند و زمین بزنند و میگویند او حتما دیوانه است. (مجمع البیان، ج10، ص513)
خداوند در برابر چنین مردمانی از پیامبر ص میخواهد صبر داشته باشد و مانند یونس آنها را رها نکند!
2) «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ»
نزدیک است کافران به پیامبر چشم زخمی برسانند.
بحثی درباره چشمزخم
این آیه از آیاتی است که از قدیم معروف بوده که دلالت بر وقوع مساله «چشم زخم» دارد؛ و از حسن بصری نقل شده که برای دفع چشم زخم، این آیه و آیه بعد را بخوانند (مجمعالبیان، ج10، ص513[14]).
علاوه بر این آیه، بسیاری از صحابه و تابعین و مفسران مانند ابنعباس و قتاده و ضحاک و سدی و حسن و بلخی و رمانی و ... (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج1، ص40) بر این باورند که وقتی حضرت یعقوب به فرزندانش گفت از یک در وارد مصر نشوید (یوسف/67)، چون از چشم زخم بر آنان میترسید.
علامه طباطبایی پس از اشاره به اینکه عموم مفسران این آیه را درباره چشم زدن دانستهاند توضیح میدهند که این ظاهرا نوعی تاثیر نفسانی است که دلیل عقلیای بر نفی آن وجود ندارد و بلکه شواهدی هم بر تایید آن یافت میشود و در روایات هم فراوان اشاره شده [حدیث1] و لذا دلیلی برای انکارش نیست. (المیزان، ج19، ص388)
امروزه با پیدا شدن و رواج پدیدههایی مثل هیپنوتیزم و اثبات نیروهای مغناطیسی در برخی نگاهها باور به وجود چنین چیزی دیگر با مشکل چندانی مواجه نیست؛ اما نکتهای که باید مد نظر قرار داد، پرهیز از افتادن در خرافاتی است که پیرامون این مساله پدید آمده است.
همواره هرجا انسانها با اموری مواجه شوند که وجه ماورایی و غیبیِ آن غلبه داشته باشد، زمینه برای رواج خرافات مهیا میشود و باید مراقب بود که نه به خاطر خرافاتی که رخ داده، اصل مساله انکار شود؛ و نه به خاطر پذیرش اصل مساله -و با توجه به اینکه تحلیل علمی هنوز در این عرصه ناتوان است - به هر خرافهای میدان دهیم.
آنچه مروری بر روایات در اختیار ما قرار میدهد این است که یک انسان خداباور، این حادثه را - همانند تمام حوادث عالم خلقت - خارج از قدرت الهی نمیبیند؛ و همانند هر امر ناخوشایندی، مهمترین راه مواجهه با آن را توکل بر خداوند و یاری جستن از او میداند. (حدیث2)
آسیبشناسی چشمزخم در جامعه
به نظر میرسد باور به چشمزخم از آنجا که با خرافات گره خورده، آسیبهای چندی را در جامعه ما رقم زده است؛ از جمله:
1) رواج پارهای از اعمال خرافی مانند تخممرغ شکستن و ... .
در این زمینهها باید مطالبه دلیل کرد: آیا واقعا دلیل علمی یا سخنی از معصومان بر این موارد رسیده است؟
2) رواج پارهای زشتنماییها و بدبینیها: متاسفانه بسیاری از افراد از ترس اینکه مورد چشمزخم قرار نگیرند، همواره بدیها و مشکلات زندگی خود را با آب و تاب فراوان بازگو میکنند، اما از بازگو کردن خوبیها و نعمتهایی که برایشان پیش آمده خودداری میکنند؛ و تدریجا این امر موجب رواج بدبینی و تزریق نگاه منفی در جامعه گردیده است.
قطعا چنین رویکردی منطق اسلام است. قرآن کریم صریحا دستور میدهد «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث: تنها درباره نعمت پروردگارت سخن بگو» (ضحی/11). در روایات هم بازگو کردن مصیبتهایی که بر انسان وارد شده است، بسیار مورد مذمت قرار گرفته و همین بازگو کردن را در تثبیت آن مصیبتها موثر دانستهاند.
3) رواج بدبینی به انسانهای دیگر از ترس اینکه مبادا آنها چشمشان شور باشد.
در منطق قرآن کریم، بدگمانی یکی از گناهان، و گاه از گناهان کبیره است: «اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ: از بسیاری از گمانها پرهیز کنید که برخی از گمانها گناه است» (حجرات/12). در روایات یافت نشد که راهی برای پیدا کردن کسی که چشمزخم زده مطرح کنند یا افراد را به چنین امری تشویق کنند. فضای آیات و روایات تاکید بر برادری ایمانی در جامعه است.
4) اولویت یافتن امور غیر اساسی به جای امور اساسی در باور مسلمانان
در قرآن کریم اگر تعبیر مستقیمی درباره چشمزخم آمده باشد همین یک آیه است؛ و در ذیل همین آیه هم تنها سخنی از حسن بصری (و نه از معصومان) نقل شده که برای دفع چشمزخم این آیه را بخوانید. اما متاسفانه این آیه به یکی از شعارهای مهم در جامعه بدل شده است و بر سر در یا روی دیوار بسیاری از خانهها نقش بسته است؛ در حالی که تعظیم شعائر (شعارهای اسلامی) به این است که آیاتی که اصول اندیشه اسلامی ما را نشان میدهد تابلو و نماد خویش قرار دهیم. شهید مطهری در سخنرانیای چنین تعبیر میکنند: «در برخی از خانهها انسان یک لوسی و ننری میبیند، [این آیه را تابلو کردهاند] «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ» یعنی برای اینکه ما را چشمزخم نزنند این را آنجا نصب کردهایم. این شعار نیست. شعار اسلامی یعنی آنچه که به وسیله آن وابستگی خودتان به اسلام را نشان میدهید و یک اصل از اصل اسلامی را اثبات میکنید.» (پانزده گفتار، ص190)
3) «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ»
کینه دشمن جدی است، باید به هوش بود؛ و لبه تیز حمله دشمن، رهبر جامعه اسلامی است. (تفسیر نور، ج10، ص192)
4) «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»
چه ارتباطی هست بین اینکه آنها میخواستند پیامبر ص را چشم بزنند؛ و اینکه گفتند او حتما دیوانه [جنزده] است؟
الف. چون چشمزخمشان مؤثر نیفتاد، گفتند او از جن الهام گرفته و جن مددکار اوست. (حجةالتفاسیر، ج7، ص76)
ب. برای اینکه توجیه کنند مخالفت و کینه و حسد خود نسبت به وی را، که موجب چشم زدن ایشان میشد، او را دیوانه خواندند.
ج. وقتی با گوش شنیدند و از دستشان کاری برنمیآمد، هم با چشم و هم با زبان حمله کردند.
د. ...
5) «یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»
ابتدای سوره از پیامبرش دفاع کرد و فرمود که بحمدالله تو مجنون نیستی: «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُون» (قلم/2)
در اینجا میفرماید: این کافران پیامبر را مجنون خواندند.
الف. بدین وسیله پایان سوره بر ابتدای سوره منطبق گردید (المیزان، ج19، ص389)
ب. نشان داد که در برابر تهمت به اولیای خدا باید از آنها دفاع کرد. (تفسیر نور، ج10، ص192)
ج. شاید از این شباهت شروع و خاتمه، بتوان محور سوره را شناسایی کرد: دفع تهمت مجنون بودن از پیامبر ص و نشان دادن بیمنطقی شدید کفار - توضیح در جمعبندی پایان جلسه512 - (که آیا کسانی که این اندازه غیرمنطقیاند، واقعا خودشان دیوانه نیستند؟!)
د. نشان دادن شدت تقابل دو منطق در تحلیل انسانها: بر اساس یک منطق و زاویه دید، پیامبر ص قطعا دیوانه نیست؛ و بر اساس تحلیل و زاویه دید دیگر، پیامبر حتما دیوانه است.
ه. ...
تاملی با خویش
در ذیل همان آیه ابتدای سوره (جلسه468 تدبر5 http://yekaye.ir/al-qalam-68-2/ ) بحثی شد که «واقعا چه کسی دیوانه است» و اشاره شد که به لحاظ جامعهشناسی، مردم به کسی دیوانه میگویند که شبیه آنها رفتار نکند و منطق رفتارهای وی را درک نکنند.
اکنون لحظه ای با خویش درنگ کنیم:
آیا نعوذ بالله ما در عمق جان خود، پیامبر را دیوانه نمیدانیم؟! آیا منطق او در زندگی را قبول داریم؛ یعنی مثلا تحمل آن همه سختیها در راه خدا و دیدن چنین کینهتوزیها و لجاجتورزیهایی از جانب کافران، و اینکه با این حال، مانند حضرت یونس نباشد که - بعد از 33 سال تبلیغ، و ایمان آوردن تنها 2 نفر- خسته شود؟! اگر واقعا منطق او را قبول داریم، چه اندازه در زندگیمان حاضریم بر اساس این منطق رفتار کنیم؟ در یک کلام، آیا زندگی خود را بر مدار خدا و دستوراتش تنظیم میکنیم یا بر اساس راحتی و دلخواه خویش؟!
واقعا، چه کسی دیوانه است؟
[1] . لیزلقونک
عموما به همین صورت «لَیُزْلِقُونَکَ» (فعل ثلاثی مزید از باب افعال) خوانده اند؛ اما به صورت فعل ثلاثی مجرد «لَیَزْلِقُونَکَ»، نزد اهل مدینه (نافع) (مجمع البیان، ج10، ص511) و نیز نزد ابوجعفر یزید بن قیقاع (از قراء عشره) قرائت شده است. (الکامل المفصل فی القرائات الأربعة عشر، ص566). همچنین در قرائت ابنمسعود و ابنعباس و اعمش و عیسی به صورت «لیزهقونک» نیز قرائت شده است. (معانی القرآن، ج3، ص179؛ البحر المحیط، ج10، ص250)
بقیه پینوشتها در سایت
http://yekaye.ir/al-qalam-68-51/