بسم الله الرحمن الرحیم
260) سوره حجر (15) آیه 22
وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ
ترجمه
و بادها را لقاحکننده فرستادیم؛ پس، از آسمان آبی نازل کردیم و شما را با آن سیراب کردیم درحالی که شما خزانهدار آن نبودهاید.
نکات ترجمهای و نحوی
«لَواقِحَ»
از ماده «لقح» به معنای «باردار و آبستن شدن» میباشد (معجم المقاییس اللغة، ج5، ص262) و این ماده در قرآن کریم فقط همینجا به کار رفته است.
کلمه «لَواقِح» جمع است؛ و مفرد آن میتواند «لاقح» باشد به معنای «آبستن و باردار»، که در این صورت منظور از «باد آبستن» بادی است که خبر از آمدن باران و برکت دارد؛ و «باردار» است از این جهت که باد ابرهای بارانزا را بر خود حمل میکند؛ در مقابل «الریح العقیم: باد نازا» (ذاریات/51)؛
و مفرد آن میتواند «ملاقح: باردار کننده» باشد، از این جهت که بادها با جابجا کردن گردههای گیاهان موجب باروری آنها میگردند ؛ و یا از این جهت که موجب باردار شدن ابرها و بارش آنها میباشند (الکشاف، ج2، ص575) و این معنای آخر (و نیز معنای اول: باردار) در راستای ادامه آیه است که بحث سیراب شدن را مطرح نموده.
«فَأَسْقَیْناکُمُوهُ» = «فـَ»: حرف عطف + «أسْقَیْنا»: فعل ماضی از ماده «سقی»، باب إفعال، صیغه متکلم معالغیر + «کُم»: ضمیر جمع مخاطب، مفعول اول برای فعل اسقینا + «و»: زائده برای اشباع حرکت میم + «ه» ضمیر مفرد غایب، مفعول دوم برای فعل اسقینا.
«وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ» درباره ماده «خزن» که کلمه «خازنین» از آن گرفته شده در جلسه قبل توضیح داده شد و بیان شد که «خازن» به معنای حافظ و نگهبان و نگهدارنده است؛ که در قرآن کریم جمع سالم آن به کار رفته (مانند همین عبارت خازنین در این آیه) و هم جمع مکسر آن، یعنی «خَزَنَة» (زمر/71 و 73؛ غافر/49؛ ملک/8) و حرف «بـ» در عبارت «بخازنین» زائده و برای تاکید است. (توجه: «زائده» در این بحثهای نحوی، به معنای زیادی و بهدردنخور نیست، بلکه یعنی به لحاظ نحوی، اعراب خاصی ندارد؛ وگرنه به لحاظ کارکرد معنایی، همه اینها کارکردی دارند چنانکه در همینجا، دلالت بر تاکید میکند)
به لحاظ نحوی، عموما حرف «ما» را نافیه گرفتهاند و آنگاه کل جمله را جمله حالیه دانستهاند، که بر همین اساس ترجمه شد. اما در حد یک احتمال دیگر، به نظر میرسد چهبسا بتوان «ما» را مای موصوله (= آنچه) نیز دانست و آن را عطف به ضمیر «ه» به حساب آورد[1] و در این صورت معنای آیه چنین میشود «آب را از آسمان نازل کردیم تا شما را سیراب کنیم از آن و نیز از آنچه که شما خزانهدار آن هستید» (مانند آبهایی که توسط انسانها پشت سدها یا در آبانبارها و ... انباشت شده است.)
حدیث
1) از رسول خدا ص روایت شده است:
باد را دشنام ندهید؛ بدرستی که آن [گاه] بشارتدهنده است و گاه انذاردهنده و [گاه] لقاحدهنده؛ پس از خداوند باد خوب را بخواهید و از بدهای بد به او پناه برید.
تفسیر العیاشی، ج2، ص240
عَنِ ابْنِ وَکِیعٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَا تَسُبُّوا الرِّیحَ فَإِنَّهَا بُشْرٌ وَ إِنَّهَا نُذُرٌ وَ إِنَّهَا لَوَاقِحُ فَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ خَیْرِهَا وَ تَعَوَّذُوا بِهِ مِنْ شَرِّهَا.
2) ابوبصیر میگوید از امام باقر ع درباره بادهای چهارگانه شمال و جنوب و صبا و دبور پرسیدم و گفتم مردم میگویند باد شمال از بهشت میوزد و باد جنوب از جهنم!
حضرت فرمودند:
بدرستی که خداوند لشکریانی از بادها دارد که با آن، در مورد کسانی که عصیانگری میکنند، هر که را بخواهد، عذاب میکند و برای هر بادی فرشتهای گماشته شده است که هنگامی که خداوند بخواهد قومی را به گونهای عذاب کند، آن نوع بادی را که با آن میخواهد عذابشان کند، بدان فرشتهی گماشته وحی میکند ...
سپس فرمود: هر بادی از آنها اسمی دارد؛ آیا سخن خداوندت را نشنیدهای که فرمود: «قوم عاد نیز [پیامبر خود را] تکذیب کردند، پس چگونه بود عذاب و هشدارهاى من؟! ما بر آنها باد «صرصر»ی [= تندبادى سرد] در روزى که نحوستش مستمر بود فرستادیم.» (قمر/18-19) و فرمود: «باد عقیم» (ذاریات/41) و فرمود: «بادی که در آن عذابی دردناک است» (احقاف/24) و فرمود: «پس «إعصار»ی [= گردبادى] که در آن آتشی سوزان است، به آن برسد و یکسره بسوزد» (بقره/266) و آنچه از بادهایی که ذکر شده که خداوند با آن هرکه عصیانگری کند عذاب میکند.
سپس فرمود: و خداوند متعال بادهای رحمت لقاحکننده و غیر آن دارد که آنها را پیشاپیش رحمت خود منتشر میسازد؛ از آنهاست آنچه که ابر را آماده باران می کنند؛ و از آنهاست بادهایی که ابرها را بین آسمان و زمین نگه میدارد؛ و بادهایی که ابرها را میپیچانند تا به اذن خدا باران ببارند، و از آنهاست بادهایی که خداوند در کتابش برشمرده است ...
الکافی، ج8، ص91-92
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرِّیَاحِ الْأَرْبَعِ الشَّمَالِ وَ الْجَنُوبِ وَ الصَّبَا وَ الدَّبُورِ وَ قُلْتُ إِنَّ النَّاسَ یَذْکُرُونَ أَنَّ الشَّمَالَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْجَنُوبَ مِنَ النَّارِ!
فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جُنُوداً مِنْ رِیَاحٍ یُعَذِّبُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ مِمَّنْ عَصَاهُ وَ لِکُلِّ رِیحٍ مِنْهَا مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهَا فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُعَذِّبَ قَوْماً بِنَوْعٍ مِنَ الْعَذَابِ أَوْحَى إِلَى الْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِذَلِکَ النَّوْعِ مِنَ الرِّیحِ الَّتِی یُرِیدُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهَا ...
قَالَ وَ لِکُلِّ رِیحٍ مِنْهُنَّ اسْمٌ أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَهُ تَعَالَى «کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» وَ قَالَ «الرِّیحَ الْعَقِیمَ» وَ قَالَ «رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ» وَ قَالَ «فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ» وَ مَا ذُکِرَ مِنَ الرِّیَاحِ الَّتِی یُعَذِّبُ اللَّهُ بِهَا مَنْ عَصَاهُ قَالَ وَ لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ رِیَاحُ رَحْمَةٍ لَوَاقِحُ وَ غَیْرُ ذَلِکَ یَنْشُرُهَا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ مِنْهَا مَا یُهَیِّجُ السَّحَابَ لِلْمَطَرِ وَ مِنْهَا رِیَاحٌ تَحْبِسُ السَّحَابَ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ رِیَاحٌ تَعْصِرُ السَّحَابَ فَتَمْطُرُهُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مِنْهَا رِیَاحٌ مِمَّا عَدَّدَ اللَّهُ فِی الْکِتَاب ...[2]
3) از امام باقر ع روایت شده است که خداوند عز و جل بادهای رحمت و بادهای عذابی دارد؛ و اگر بخواهد با بادهای عذابش رحمت آورد، چنین میکند. سپس فرمودند: اما هرگز بادهای رحمت را برای عذاب قرار نخواهد داد و این بدان جهت است که هرگز نشد که خداوند باد رحمتی را بفرستد بر قومی که که اطاعتش میکردند و این اطاعت بر آنها سنگین آمد و از طاعتش رو گردان شدند [که بخواهد آن باد رحمت را به عذاب تبدیل کند]. و فرمود: [اما در طرف مقابل] با قوم یونس چنین کرد؛ هنگامی که ایمان آوردند خداوند بعد از آنکه عذاب را بر آنها مقدر و حتمی کرده بود، بر آنها رحم کرد و سپس با رحمتش وضعیت آنها را جبران کرد و عذابی را که بر آنها مقدر شده بود رحمت بر آنها قرار داد و عذاب را از آنها برگرداند و [باران آن ابرها را] بر آنها نازل کرد و آنها را در بر گرفت و این بدان خاطر بود که ایمان آوردند و تضرع کردند ...
الکافی، ج8، ص92
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِیَاحَ رَحْمَةٍ وَ رِیَاحَ عَذَابٍ فَإِنْ شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ الْعَذَابَ مِنَ الرِّیَاحِ رَحْمَةً فَعَلَ قَالَ وَ لَنْ یَجْعَلَ الرَّحْمَةَ مِنَ الرِّیحِ عَذَاباً قَالَ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یَرْحَمْ قَوْماً قَطُّ أَطَاعُوهُ وَ کَانَتْ طَاعَتُهُمْ إِیَّاهُ وَبَالًا عَلَیْهِمْ إِلَّا مِنْ بَعْدِ تَحَوُّلِهِمْ عَنْ طَاعَتِهِ قَالَ کَذَلِکَ فَعَلَ بِقَوْمِ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا رَحِمَهُمُ اللَّهُ بَعْدَ مَا کَانَ قَدَّرَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ وَ قَضَاهُ ثُمَّ تَدَارَکَهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَجَعَلَ الْعَذَابَ الْمُقَدَّرَ عَلَیْهِمْ رَحْمَةً فَصَرَفَهُ عَنْهُمْ وَ قَدْ أَنْزَلَهُ عَلَیْهِمْ وَ غَشِیَهُمْ وَ ذَلِکَ لَمَّا آمَنُوا بِهِ وَ تَضَرَّعُوا إِلَیْه ...
تدبر
توجه
درباره فرستادن بادها و بارش باران در جلسه 173 (فاطر/9) و جلسه 203 (فرقان/48) احادیث و تدبرهایی گذشت که تاحدودی میتوان برخی از آنها را در مورد این آیه هم بیان کرد که در اینجا آن موارد تکرار نمیشود (بویژه توصیه میشود احادیث جلسه203 را مجددا ملاحظه فرمایید)
1) «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ»
در آیه قبل فرمود که هر چیزی که ما با آن مواجه شویم، خزائنی نزد خدا دارد و در این آیه میفرماید که خداوند که بادها را لقاحکننده فرستاد؛ در نتیجه از آسمان آبی نازل کرد و درنتیجه ما را با آن سیراب کرد درحالی که ما خزانهدار آن نبودهایم.
ظاهرا این تعبیر میخواهد به ما گوشزد کند که همه امور را قبل از اینکه شما پای در این کره خاکی بگذارید برای زندگی شما مهیا کردیم، در حالی که خودتان نهتنها هیچ نقشی در اینها نداشتهاید، بلکه از مقدمات و پشت پردههای آن در عوالم بالاتر هم بیخبرید. به تعبیر دیگر، شاید میخواهد بگوید:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری (سعدی)
http://ganjoor.net/saadi/golestan/dibache/
2) «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً...»
چرا کلمه «لواقح» را آورد و صرفاً از فرستادن باد و نزول باران سخن نگفت؟
الف. قرآن کریم اگر چه در مواردی صرفا دو تعبیر «فرستادن باد» و «نزول باران» کنار هم آورده (فرقان/48)؛ اما هرجا که در بین این دو، از «ابرها» سخن گفته، با آوردن حرف «فـ : پس»، بارش ابر را نتیجهی فرستادن باد دانسته است (اعراف/57؛ روم/48؛ فاطر/9). شاید این آیه در مقام بیان چگونگی این رابطه است که امروزه علم کشف کرده: یعنی اینکه اساساً "برای بارش ابرها، صرف «وجود بخار آب در هوا» و «رسیدن هواى جوّ به حالت اشباع»، کافى نیست، یک عمل یا شرط سوم نیز ضرورت دارد: «بارور شدن» (Stimulation Germination): بخار آب ممکن است با وجود رسیدن به حالت اشباع تقطیر نشود و وقتى تقطیر شد، دانهها آنقدر ریز و معلق در هوا بمانند که سقوط نکنند و باران نبارد، مگر آنکه با ذرات نامرئى نمک که به وسیله باد از روى دریاها آورده شده است، نطفههاى جذب و آماس کنندهاى تشکیل شود. و یا ... قطرات ریز اولیه باران در اثر اختلاط و تلاطم و تصادم بادها به هم بپیوندد تا رفته رفته درشت شده در اثر وزن نسبتاً زیاد خود از خلال تودههاى ابر ساقط گردد...خلاصه آن که تشکیل و تقویت ابر و مخصوصاً نزول باران یا برف بدون عمل لقاح که با دخالت و تحریک باد صورت مىگیرد، عملى نمىشود." (بازرگان، باد و باران در قرآن، ص59 و 126)
ب. آب، و بارش باران از عوامل مهم حفظ حیات در زمین است، اما بدون باد، کار ناتمام است: در حیوانات آبستن شدن نیازمند کمک عامل خارجی نیست؛ اما در گیاهان، اگر گردهها از پرچم به مادگی منتقل نشود، گیاه جدیدی پدید نمیآمد و اگرچه در معدودی از گیاهان حشرات ویا انسان این کار را عهدهدار میشوند؛ اما این باد است که در طبیعت به نحو عمومی این انتقال را انجام میدهد. در واقع باد باید چنین انتقالی را انجام دهد تا اینکه بارش باران، حیات را در پی داشته باشد.
ج. برای اینکه به حقیقتی کلی در عالم اشاره کند و آن پیوند دهندگی امور برای پیدایش امور جدید است که این یک از واقعیاتی است که مورد تاکید در عرصه خداشناسی است. اینکه در عالم مخلوقات هر چیزی زوج و مقابلی دارد غیر از خداوند و هر چیزی که بخواهد پدید آید باید اموری دست به دست هم دهند. (امیرالمومنین ع: بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأَشْیَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَیْنَ الْأَشْیَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِینَ لَهُ: با ضدیتی که بین اشیا انداخت فهمیده میشود که هیچ ضدی ندارد؛ و با قرین همدیگر نمودن اشیاء، فهمیده میشود که هیچ قرینی ندارد. کافی، ج1، ص139)
د. ...
3) «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ ...»
اگر فرموده بود «و أَسْقَیْناکُمُوهُ»، صرفا آثار و نتایج فرستادن بادها را میگفت (که از آثارش این است که باران بیاید و شما سیراب شوید). اما مطلب را با حرف «و» نیاورد، بلکه با حرف «فـ : پس» آورد که دلالت میکند بر نتیجه فوری چیزی؛ یعنی اینکه باد فرستادیم و در نتیجه باران نازل کردیم، برای این بود که شما را سیراب کنیم.
یعنی با اینکه آب برای زندگی همه موجودات ضروری است؛ اما در اینجا بر اثر خاص آن در سیراب شدن انسانها تاکید کرد.
شاید هشداری است که آفرینش باد و باران هم ارتباط با آفرینش آدمی دارد؛ آن هم آبی که اگر خدا با باران آن را برای ما نمیفرستاد، دست کم در اغلب نقاط مسکونی کره زمین، زندگی امکانپذیر نبود. پس خدای ما خدایی نیست که کاری به کار ما نداشته باشد (جلسه203، تدبر2) و کره زمین توپی نیست که بیهدف در جهان پرتاب شده باشد!
3) «...أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ»
مقصود از اینکه شما «خزانهداران آن نیستید» چیست؟
الف. خزانههایی در عوالم بالاتر که آب هم همانند هر چیز دیگری از آنجا آمده است (آیه قبل) و شما احاطهای بدانها ندارید.
ب. محلهای نگهداری آب در طبیعت، اعم از ابرهایی که نگهدارنده آبی هستند که از آسمان فرو میآید، و مخازن روی زمین (مانند دریاها و اقیانوسها)، و نیز مخازن زیرزمینی آب.
ج. چهبسا «نیستید» به معنای «نمیتوانستید باشید» باشد، یعنی ما آب را از آسمان فروفرستادیم در حالی که [اگر این کار را نکرده بودیم] شما نگهدارنده آب در هیچ خزانهای (مانند آبانبارها و سدها و ...) نبودید.
د. ...
4) «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ»
هر آیهای از آیات قرآن همان طور که در عالم ظاهر، صادق است اشاراتی هم به عوالم باطن دارد که گاه وجود برخی کلمات در آیه قرینهای است که در عین حال که معنای ظاهری را درست میدانیم، در آن معنای باطنی هم بیندیشیم. مثلا کلمه «خازن» مخصوصا با توجه به معنای آن در آیه قبل، میتواند از این گونه قرینهها باشد.
شاید این شعر ملای رومی، یکی از اشارات به باطن این آیه باشد:
نیست آن باران ازین ابر شما
هست ابری دیگر و دیگر سما
غیب را ابری و آبی دیگرست
آسمان و آفتابی دیگرست
ناید آن الا که بر خاصان پدید
باقیان فی لُبس مِن خَلقٍ جدید
...این دم ابدال باشد زان بهار
در دل و جان روید از وی سبزهزار
فعل باران بهاری با درخت
آید از انفاسشان در نیکبخت
گر درخت خشک باشد در مکان
عیب آن از باد جانافزا مدان
باد کار خویش کرد و بر وزید
آنکه جانی داشت بر جانش گزید
...مر ترا عقلی است جزوی در نهان
کامل العقلی بجو اندر جهان
جزو تو از کل او کلی شود
عقل کل بر نفس چون غلی شود
پس به تاویل این بود کانفاس پاک
چون بهارست و حیات برگ و تاک
از حدیث اولیا نرم و درشت
تن مپوشان زانک دینت راست پشت
گرم گوید سرد گوید خوش بگیر
تا ز گرم و سرد بجهی وز سعیر
گرم و سردش نوبهار زندگیست
مایهی صدق و یقین و بندگیست
زان کزو بُستان جانها زنده است
زین جواهر، بحر دل آگنده است (مثنوی،دفتر اول، بیت2034 به بعد)
http://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar1/sh100/
[1] . چنین عطفی بر مبنای نحویون کوفی بلااشکال است، چنانکه در آیه قبل، عدهای «من لستم ...» را عطف بر ضمیر «کم» دانسته بودند؛ و علمای بصره هم که مخالف بودند، قبول می کردند که عطف بر محل ضمیر باشد
[2] . در تفسیر العیاشی، ج2، ص239 نیز چنین روایت نقل شده است «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لِلَّهِ رِیَاحُ رَحْمَةٍ لَوَاقِحُ یَنْشُرُهَا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ» که به نظر میرسد فرازی از همین روایت فوق باشد.