487) سوره قلم (68) آیه 21 فَتَنادَوْا مُصْبِحینَ
بسم الله الرحمن الرحیم
487) سوره قلم (68) آیه 21
فَتَنادَوْا مُصْبِحینَ
ترجمه
پس صبحدم یکدیگر را صدا زدند،
نکات ترجمه[1]
شأن نزول
تفصیل داستان (صاحبان آن باغ) از زبان ابنعباس (قسمت دوم)
قسمت اول این حکایت در جلسه 483 گذشت. [عبارات داخل گیومه همگی متن آیات است]
چون صبح شد «یکدیگر را صبحدم صدا زدند، که بامدادان به سوی کِشتههایتان بروید اگر میخواهید آنها را بچینید؛ پس به راه افتادند، در حالی که در «تخافت» بودند».
شخصی پرسید: ابنعباس: تخافت چیست؟
گفت: با هم نجواکنان حرف میزدند که مبادا کس دیگری سخنشان را بشنود.
پس گفتند: «مواظب باشید که امروز نیازمندی بر شما وارد نشود؛ و صبحگاهان در حالى که خود را بر منع [بینوایان] توانا مىدیدند، رفتند.» و در ذهنشان این بود که باغ را میچینند و نمیدانستند که از قهر و غضب خدا چه بر سر آنها آمده است. «پس هنگامی که آن را دیدند» و دیدند که چه بر سرشان آمده است «گفتند ما قطعا راه گم کردهایم؛ بلکه ما محروم شدهایم» پس خداوند آنان را از آن روزی محروم کرد به سبب گناهی که از آنان سر زده بود و هیچ ظلمی بدانان نکرد. پس «میانهروترینشان گفت: آیا نگفتم که چرا [خدا را] تنزیه نمیگویید. گفتند منزه است پروردگار ما، همانا ما ظالم بودهایم؛ پس برخی از آنان شروع به ملامت برخی دیگر کردند» خودشان را ملامت کردند به خاطر تصمیمی که گرفته بودند. «گفتند: وای بر ما که ما طغیانگر بودهایم؛ امید است که پروردگارمان بهتر از آن را به ما عوض دهد، زیرا ما به پروردگارمان مشتاقیم.» پس خداوند فرمود: «عذاب این چنین است و عذاب آخرت بزرگتر است، اگر که میدانستند.»
تفسیر القمی، ج2، ص382
فَلَمَّا أَصْبَحَ الْقَوْمُ «فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ» قَالَ: «فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ»
قَالَ الرَّجُلُ وَ مَا التَّخَافُتُ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ؟
قَالَ: یَتَسَارُّونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً لِکَیْ لَا یَسْمَعَ أَحَدٌ غَیْرُهُمْ. فَقَالُوا «لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِینَ» وَ فِی أَنْفُسِهِمْ أَنْ یَصْرِمُوهَا وَ لَا یَعْلَمُونَ مَا قَدْ حَلَّ بِهِمْ مِنْ سَطَوَاتِ اللَّهِ وَ نَقِمَتِهِ «فَلَمَّا رَأَوْها» وَ عَایَنُوا مَا قَدْ حَلَّ بِهِمْ «قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ» فَحَرَمَهُمُ اللَّهُ ذَلِکَ الرِّزْقَ بِذَنْبٍ کَانَ مِنْهُمْ وَ لَمْ یَظْلِمْهُمْ شَیْئاً فَـ«قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ» قَالَ: یَلُومُونَ أَنْفُسَهُمْ فِیمَا عَزَمُوا عَلَیْهِ «قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا طاغِینَ عَسى رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ» فَقَالَ اللَّهُ: «کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُون»
حدیث
1) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
هشدار که ذلت در طاعت خدا، به عزت نزدیکتر است از همکاری در معصیت خدا.
تحف العقول، النص، ص: 217
وَ قَالَ ع أَلَا إِنَّ الذُّلَّ فِی طَاعَةِ اللَّهِ أَقْرَبُ إِلَى الْعِزِّ مِنَ التَّعَاوُنِ بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ.[2]
تدبر
1) «فَتَنادَوْا مُصْبِحینَ»
بسیار میشود که کسانی برای انجام کاری باطل دست به دست هم میدهند:
اصحاب این باغ چنان در باطلشان اتفاق نظر داشتند که صبحدم همه همدیگر را خبر کردند.
2) «فَتَنادَوْا مُصْبِحینَ»
چرا حرف «فـ: پس» آورد؟ و حرف «و» نیاورد؟ (یعنی چرا فرمود «پس» صبحدم یکدیگر را صدا زدند؛ و نفرمود: «و» صبحدم یکدیگر را صدا زدند؟)
الف. این آیه عطف و متفرع بر آیه17 (إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ: آن گاه که سوگند خوردند که صبحدم [محصولات] آن را حتماً میچینیم) میباشد (التحریر و التنویر، ج29، ص78).
ب. شاید بتوان گفت عطف به همان آیه قبل (پس [آن باغ] همچون شب تاریک گردید) است؛ یعنی میخواهد بفرماید به محض اینکه به دستور خداوند باغ نابود شد، آنها اقدامشان را شروع کردند؛ یعنی همین که تصمیم گرفتند و هنوز شروع به اقدام نکرده بودند عذابشان نازل شد چنانکه وقتی عذاب کامل شد، تازه، آنگاه بود که اینها اقدامشان را شروع کردند.
ثمره حقوقی_اخلاقی
برخی گمان میکنند که صرف نیت، بتنهایی موجب عذاب نمیشود و حتما باید شخص اقدام کرده باشد تا عذاب شامل وی گردد. ظاهرا این تعبیر نشان میدهد که این تلقی درست نیست، و گاه همین که افراد نیتشان قطعی گردید مشمول عذاب میشوند چنانکه شروع اقدام آنها، عملاً بعد از آن است که عذاب نازل گردیده است.
[1] . أصل التنادی من الندى بالقصر لأن النداء الدعاء بندى الصوت الذی یمتد على طریقة یا فلان لأن الصوت إنما یمتد للإنسان بندى حلق. (مجمع البیان، ج10، ص: 506)
[2] . در همین راستا این حدیث امیرالمومنین ع هم قابل توجه است:
طَلَبُ التَّعَاوُنِ عَلَى نُصْرَةِ الْبَاطِلِ جِنَایَةٌ وَ خِیَانَة (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص460)