338) سوره بلد (90) آیه 9 وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ
بسم الله الرحمن الرحیم
338) سوره بلد (90) آیه 9
وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ
ترجمه
و زبانی و دو لب [برایش قرار ندادهایم؟!]
حدیث
1) از رسول خدا ص روایت شده است:
خداوند تبارک و تعالی به فرزند آدم میفرماید:
اگر چشمت با تو نزاع کرد که میخواست برخی از آنچه را بر تو حرام کردهام ببیند، بدان که تو را با دو طَبَق (سرپوش) علیه او یاری کردم؛ پس طَبَقش را بگذار و نگاه نکن؛
و اگر زبانت با تو نزاع کرد که میخواست به سراغ برخی از آنچه بر تو حرام کردم برود، بدان که تو را با دو طَبَق (سرپوش) علیه او یاری کردم؛ پس طَبَقش را بگذار و [دهانت را ببیند]؛ ...
الکافی، ج8، ص219؛ الدر المنثور[1]، ج6، ص353
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِابْنِ آدَمَ إِنْ نَازَعَکَ بَصَرُکَ إِلَى بَعْضِ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ فَقَدْ أَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطَبَقَیْنِ فَأَطْبِقْ وَ لَا تَنْظُرْ وَ إِنْ نَازَعَکَ لِسَانُکَ إِلَى بَعْضِ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ فَقَدْ أَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطَبَقَیْنِ فَأَطْبِقْ وَ لَا تَکَلَّمْ... [2]
2) اسود بن سعید میگوید: نزد امام باقر ع بودم، بدون اینکه سوالی از ایشان کرده باشم، فرمود:
ما حجت خدا هستیم، ما زبان خدا هستیم؛ ما وجه الله هستیم، ما چشم خدا در میان بندگانش هستیم؛ و ما والیان امر خدا در بندگانش هستیم.
الکافی، ج1، ص145
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَأَنْشَأَ یَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ:
نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ.[3]
3) از امام سجاد ع روایت شده است که:
همانا زبان فرزند آدم هر روز صبح توجهی به بقیه اعضاء و جوارح میکند و میگوید: صبحتان به خیر؛ حالتان چطور است؟
میگویند: خوبیم، اگر تو بگذاری!
و سوگندش میدهند که: تو را به خدا، که ما را به دردسر نینداز؛
و میگویند: ما اگر به ثواب یا عقاب میرسیم، به خاطر تو است!
الکافی، ج2، ص115
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ:
إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ یُشْرِفُ عَلَى جَمِیعِ جَوَارِحِهِ کُلَّ صَبَاحٍ فَیَقُولُ کَیْفَ أَصْبَحْتُمْ؟
فَیَقُولُونَ بِخَیْرٍ إِنْ تَرَکْتَنَا؛
وَ یَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِینَا وَ یُنَاشِدُونَهُ؛
وَ یَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِکَ.[4]
4) در فرازی از «رساله حقوق» امام سجاد ع آمده است:
و اما حق زبان آن است که کرامت او را از اینکه به خیانت کشیده شود، حفظ کنی؛
و او را به انجام خوبی عادت دهی،
و به ادب وادار سازی، و افسارش را نگهداری که حرکت نکند مگر در جایی که نیاز و منفعتی برای دین و دنیا دارد؛
و او را از ورود در مسائل اضافی شنیع و کم فایدهای که هم عایداتش اندک است و هم از ضررش ایمن نیستی، معاف بداری؛
و او را کمککار عقل و راهنمای او قرار دهی؛
و زینت عاقل به عقلش، این است که در [استفاده از] زبانش سیره و اسلوب خوبی در پیش گیرد،
وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم.
تحف العقول، ص257
رسالته ع المعروفة برسالة الحقوق
... وَ أَمَّا حَقُّ اللِّسَانِ فَإِکْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْوِیدُهُ عَلَى الْخَیْرِ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ وَ إِجْمَامُهُ إِلَّا لِمَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ الْمَنْفَعَةِ لِلدِّینِ وَ الدُّنْیَا وَ إِعْفَاؤُهُ عَنِ الْفُضُولِ الشَّنِعَةِ الْقَلِیلَةِ الْفَائِدَةِ الَّتِی لَا یُؤْمَنُ ضَرَرُهَا مَعَ قِلَّةِ عَائِدَتِهَا وَ یُعَدُّ شَاهِدَ الْعَقْلِ وَ الدَّلِیلَ عَلَیْهِ وَ تَزَیُّنُ الْعَاقِلِ بِعَقْلِهِ حُسْنُ سِیرَتِهِ فِی لِسَانِهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم ...[5]
5) از امام باقر ع روایت شده است که:
بدرستی که این زبان کلید هر خوبی و هر بدیای است؛ پس برای مومن سزاوار است که بر زبانش مهر و بَستی باشد همان گونه که برای طلا و نقرهاش مهر و بَست میگذارد که رسول خدا ص فرمود: خداوند رحمت کند مومنی را که زبانش را از هر شری نگه دارد که همانا این کار صدقهای از جانب او برای خودش است.
سپس امام باقر فرمودند: کسی از گناهان سالم نمیماند مگر اینکه زبانش را خزانهداری کند.
تحف العقول، ص298
روی عن الإمام الباقر قَالَ إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ فَیَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَخْتِمَ عَلَى لِسَانِهِ کَمَا یَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ رَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً أَمْسَکَ لِسَانَهُ مِنْ کُلِّ شَرٍّ فَإِنَّ ذَلِکَ صَدَقَةٌ مِنْهُ عَلَى نَفْسِهِ،
ثُمَّ قَالَ ع لَا یَسْلَمُ أَحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتَّى یَخْزُنَ لِسَانَهُ.[6]
تدبر
1) «وَ لِساناً وَ شَفَتَیْن»
یک زبان دادند و دو لب؛ در واقع، زبان را اساسا در محفظهای به نام دهان قرار داده اند که دوتا لب هم همچون دو لنگه دو در جلویش قرار دارد. اصل در مورد هر محفظهای که در دارد، بسته بودنش است (جایی که قرار است همواره باز باشد، برایش درب نمیگذارند)
شاید بدین جهت است که این اندازه در روایات، سکوت مدح شده و بر مزیت آن بر سخن گفتن تاکید شده است.
2) «وَ لِساناً وَ شَفَتَیْن»
اگر نیک دقت کنیم، شاید بتوان برخورداری انسان از «زبان» (به معنایی که توان «کلام» و ارتباط کلامی با دیگران به او میدهد) را مهمترین ممیزه انسان دانست (جلسه221، تدبر3)؛
و شاید بتوان گفت همین عامل است که «جامعه انسانی» را از تمامی «جوامع دیگر» (خواه در حیوانات، و خواه در فرشتگان) متمایز کرده است؛
چنانکه در روایات، زبان را هم کلید همه خوبیها و هم کلید همه بدیها دانستهاند (حدیث5).
نظام دنیا به گونهای است که هر ابزاری که امکان حسن استفاده آن زیاد باشد، به همان اندازه امکان سوءاستفاده دارد.
شاید به همین جهت است که خداوند متعال به هر انسانی «یک» زبان داده است، اما آن را در داخل دهانی قرار داده که «دو لب» را مامور آن کرده است (حدیث1) تا انسان بداند اگر هر مقدار توان سخن گفتن دارد، دو برابرش باید نسبت به مراقبت از سخنی که قرار است از دهان بیرون آید اهتمام داشته باشد.
این زبان چون سنگ و هم آهنوش است
وانچه بجهد از زبان چون آتش است
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
زانک تاریک است و هر سو پنبهزار
درمیان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
http://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar1/sh86//sh86/
3) «وَ لِساناً وَ شَفَتَیْن»
در جلسه قبل (تدبر1) اشاره شد که این آیه و آیات قبل و بعدش نوعی حجت تمام کردن بر انسان است.
اینکه چشم ابزاری در راستای هدایت انسان باشد، (که اگر از آن درست استفاده نکنیم و گمراه بمانیم، حق داشته باشند ما را مواخذه کنند) واضح است؛ اما زبان چطور؟
الف. زبان از این جهت مهم است که انسان چیزی را که دیگران ندیدهاند به اطلاع آنها میرساند و درواقع، با آن دیگران را هدایت میکند (المیزان، ج20، ص292)
در واقع، بر اساس سخن فوق، این آیه در مقام اتمام حجت نسبت به «گمراه کردن» است، نه «گمراه شدن».
موید این برداشت آن است که در کنار زبان، روی «دو لب» تاکید شده است که میتواند مانع حرف زدن شود. (یعنی چرا با اینکه علاوه بر زبان، به تو دو تا لب دادیم که میتوانستی با آنها جلوی حرف نابجا زدنِ زبان را بگیری، باز هم با حرفهای ناصوابت دیگران را گمراه کردی؟)
ب. شاید میخواهد توجه دهد که انسان دو مسیر ادراکی مهم دارد: یکی حواس و درک مستقیم، که مهمترینشان «مشاهده» و کار چشم است، دیگری «کلام» که در درجه اول کار زبان است؛ همان طور که نعمت «چشم» به عنوان نعمتی که در راستای هدایت شدن انسان مطرح شده، صرفا چشم ظاهری نیست (جلسه 337، تدبر2) ، «زبان» هم که یک نعمت ویژه انسان در مقام هدایت شدن اوست، صرفا این عضو مادی نیست (چرا که اغلب حیوانات هم این عضو را دارند)؛ بلکه از آن جهت مورد توجه است که امکان «کلام» را در انسان ایجاد کرده است که نقشی بسزا در هدایت شدن آدمی دارد.
نکته تخصصی انسان شناختی
قبلا اشاره شد که برخورداری انسان از «زبان» (برخورداری از شناخت واقعیات با «اسم»، نه فقط با مشاهده) نقشی اساسی در تمایز انسان از سایر موجودات دارد. (جلسه221، تدبر3)
در واقع، اگر دقت کنیم، آن مقدار که ما به خاطر برخورداری از نعمت «زبان» و کلام، میتوانیم به شناخت از پیرامون خود برسیم، بسیار بسیار بیشتر از آن مقداری است که با اعضاء و جوارحی به شناخت میرسیم که مستقیما از متن خارج، شناختی را کسب میکنند.
نکته بسیار جالب این است که:
اولا ما با «کلمات» است که میاندیشیم؛ نه حتی با تصورات و «صورت»های ذهنی (دقت شود: اندیشیدن در گروی استفاده از گزارههاست و گزاره (تصدیق) چیزی بیش از مجموع تصورات است؛ و «گزاره» اساساً در جایی معنا دارد که «کلمات» و بویژه «حروف» (البته «حرف» به معنای «منطقی»، نه «نحوی») در کار باشد)
ثانیا اثر «کلام» در شناخت تا بدانجاست که بسیاری از اوقات، در حین سخن گفتن به دیگران، خود، به مطالب جدیدی پی میبریم که تاکنون خودمان هم بدانها توجه نداشته و حتی از آنها آگاه نبودهایم! (بویژه کسانی که معلمی کردهاند بخوبی این مطلب را تجربه نمودهاند)[7]
4) «وَ لِساناً وَ شَفَتَیْن»
در روایات تاویلی (مثلا: جلسه334، حدیث2) این «زبان»ی که خداوند به همه داده است، بر امیرالمومنین ع تطبیق گردیده است. (یعنی خداوند پیامبر ص را همچون چشمانی بینا و امیرالمومنین ع را همچون زبانی گویا برای ما قرار داد).
برخی این را همان اجابت دعای حضرت ابراهیم دانستهاند که از خداوند خواست که " وَ اجْعَلْ لی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرین: برای من ««لسان صدق» (زبان راستی و درستی) در آیندگان قرار بده" (شعراء/84) و خداوند درخواست او را اجابت کرد و فرمود: "وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا: و برایشان «لسان صدق» را علی ع قرار دادیم" (مریم/50) (تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص774)
توجه
متاسفانه اغلب مترجمان، به گمان اینکه نام حضرت علی ع در قرآن نیامده، آیه 50 سوره مریم را به صورت «برایشان ذکر خیر بلندی [یا: نام نیکوی پرآوازهای] قرار دادیم» ترجمه کردهاند؛ در حالی که در زبان عربی، «لسان صدق»، نه به عنوان «نام نیکو» به کار رفته و نه به عنوان «ذکر خیر»[8]. در این باره که این آیه، از آیاتی است که بصراحت نام حضرت علی ع در آن آمده است، قبلا در مقاله زیر به تفصیل توضیح دادهام.
http://www.souzanchi.ir/imam-alis-name-in-holy-quran-2/
نکته دریافتی از یکی از اعضای کانال:
5) «وَ لِساناً وَ شَفَتَیْن»
زبان تنها عضوی است که خسته نمیشود
بطور معمول زبان پرکار ترین عضو بدن است
اگر انسان را یک واحد تولیدی فرض کنیم، بیشترین تولید آن از زبان است، و اثر گذار ترین.
از این روست که خداوند در سوره احراب آبات 70 و 71 فرموده: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا، یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا
بزرگی میفرمود: قول سدید یعنی سخن سنجیده و قابل دفاع
پس خداوند در این آیه میفرماید که سخن سدید بگویید، عمل تان را اصلاح میکند
حالا یا خداوند عمل را اصلاح میکند، یا کسی که عادت کند سخن سدید بگوید عملش هم اصلاح میشود، و یا هر دو، در هر دو حالت خدا میکند.
حال اگر به مثال فوق برگردیم، این طوری میشود که : این واحد تولیدی (انسان) که بیشترین تولیدش از طریق زبان است، لازم است که یک واحد کنترل کیفیت برای خود داشته باشد، تا قبل از خروج ، تولیدات کنترل کیفی شوند، وقتی این کار ملکه انسان شد، بطور خودکار تمام اعمال او (تولیدات دیگر) تحت نظارت واحد کنترل کیفیت قرار خواهند گرفت، چراکه مدیر همه تولیدات یکی است، ولی سالن تولید سخن فعال ترین آنهاست وهمواره پیشگام.[9]
[1] . أخرج ابن عساکر عن مکحول رضى الله عنه قال قال النبی صلى الله علیه و سلم یقول الله یا ابن آدم قد أنعمت علیک نعما عظاما لا تحصى عدها و لا تطیق شکرها و ان مما أنعمت علیک ان جعلت لک عینین تنظر بهما و جعلت لهما غطاء فانظر بعینک إلى ما أحللت لک فان رأیت ما حرمت علیک فأطبق علیهما غطاءهما و جعلت لک لسانا و جعلت له غلافا فانطق بما أمرتک و أحللت لک فان عرض لک ما حرمت علیک فأغلق علیک لسانک و جعلت لک فرجا و جعلت لک سترا فأصب بفرجک ما أحللت لک فان عرض لک ما حرمت علیک فأرخ علیک سترک ابن آدم انک لا تحمل سخطی و لا تستطیع انتقامی
[2] . وَ إِنْ نَازَعَکَ فَرْجُکَ إِلَى بَعْضِ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ فَقَدْ أَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطَبَقَیْنِ فَأَطْبِقْ وَ لَا تَأْتِ حَرَاماً.
[3] . این دو حدیث هم درباره اینکه امامان «لسان» هستند برای ما و لذا به هر زبانی مسلطاند:
1) مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَیُّوبَ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ عَمْرٍو الْأَوْزَاعِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ بْنِ التَّیِّهَانِ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِینَةِ فَقَال: ... وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی صَاحِبُکُمْ وَ الَّذِی بِهِ أُمِرْتُمْ وَ أَنِّی عَالِمُکُمْ وَ الَّذِی بِعِلْمِهِ نَجَاتُکُمْ وَ وَصِیُّ نَبِیِّکُمْ وَ خِیَرَةُ رَبِّکُمْ وَ لِسَانُ نُورِکُمْ وَ الْعَالِمُ بِمَا یُصْلِحُکُمْ فَعَنْ قَلِیلٍ رُوَیْداً یَنْزِلُ بِکُمْ مَا وُعِدْتُمْ وَ مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ وَ سَیَسْأَلُکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ أَئِمَّتِکُمْ مَعَهُمْ تُحْشَرُونَ وَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ غَداً تَصِیرُون (الکافی، ج8، ص32؛ خُطْبَةُ الطَّالُوتِیَّةِ)
2) أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ بِمَ یُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنَّهُ بِشَیْءٍ قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِیهِ فِیهِ بِإِشَارَةٍ إِلَیْهِ لِتَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّةً وَ یُسْأَلُ فَیُجِیبُ وَ إِنْ سُکِتَ عَنْهُ ابْتَدَأَ وَ یُخْبِرُ بِمَا فِی غَدٍ وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ بِکُلِّ لِسَان (الکافی، ج1، ص285)
[4] . روایات زیر هم درباره حفظ لسان قابل توجه است:
چون در این صفحه وبلاگ جا نشد حذف کردم
از طریق لینک زیر می توانید همه را ببینید http://yekaye.ir/al-balad-90-9/
[5] . این دو روایت هم درباره وظایف زبان و چشم قابل توجه است: (البته هر دو روایت همانند روایت حقوق، وظایف سایر اعضا را هم بیان کرده، اما چون در این دو آیه فقط به این دو پرداخته شده، به همین مقدار از آنها بسنده شد)
(1) قَالَ الصَّادِقُ ع عَلَى کُلِّ جُزْءٍ مِنْ أَجْزَائِکَ زَکَاةٌ وَاجِبَةٌ لِلَّهِ تَعَالَى بَلْ عَلَى کُلِّ مَنْبِتِ شَعْرٍ مِنْ شَعْرِکَ بَلْ عَلَى کُلِّ لَحْظَةٍ مِنْ لَحَظَاتِکَ زَکَاةٌ فَزَکَاةُ الْعَیْنِ النَّظْرَةُ بِالْعِبْرَةِ وَ الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا یُضَاهِیهَا ... وَ زَکَاةُ اللِّسَانِ النُّصْحُ لِلْمُسْلِمِینَ وَ التَّیَقُّظُ لِلْغَافِلِینَ وَ کَثْرَةُ التَّسْبِیحِ وَ الذِّکْرِ وَ غَیْرِهَا ... (مصباح الشریعة، ص51)
(2) عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیْرِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ...الْإِیمَانُ حَالاتٌ وَ دَرَجَاتٌ وَ طَبَقَاتٌ وَ مَنَازِلُ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهَى تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَیِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الرَّاجِحُ الزَّائِدُ رُجْحَانُهُ قُلْتُ إِنَّ الْإِیمَانَ لَیَتِمُّ وَ یَنْقُصُ وَ یَزِیدُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَیْهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی بِهِ یَعْقِلُ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ هُوَ أَمِیرُ بَدَنِهِ الَّذِی لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهَا عَیْنَاهُ اللَّتَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا وَ أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا وَ یَدَاهُ اللَّتَانِ یَبْطِشُ بِهِمَا وَ رِجْلَاهُ اللَّتَانِ یَمْشِی بِهِمَا وَ فَرْجُهُ الَّذِی الْبَاهُ مِنْ قِبَلِهِ وَ لِسَانُهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ رَأْسُهُ الَّذِی فِیهِ وَجْهُهُ فَلَیْسَ مِنْ هَذِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا بِفَرْضٍ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ اسْمُهُ یَنْطِقُ بِهِ الْکِتَابُ لَهَا وَ یَشْهَدُ بِهِ عَلَیْهَا فَفَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْعَیْنَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الْعَیْنَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ وَ فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْیَدَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الْیَدَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ وَ فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ فَأَمَّا ... فَرَضَ اللَّهُ عَلَى اللِّسَانِ الْقَوْلَ وَ التَّعْبِیرَ عَنِ الْقَلْبِ بِمَا عَقَدَ عَلَیْهِ وَ أَقَرَّ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ قَالَ- وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى اللِّسَانِ وَ هُوَ عَمَلُهُ ... وَ فَرَضَ عَلَى الْبَصَرِ أَنْ لَا یَنْظُرَ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ فَنَهَاهُمْ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَى عَوْرَاتِهِمْ وَ أَنْ یَنْظُرَ الْمَرْءُ إِلَى فَرْجِ أَخِیهِ وَ یَحْفَظَ فَرْجَهُ أَنْ یُنْظَرَ إِلَیْهِ وَ قَالَ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ مِنْ أَنْ تَنْظُرَ إِحْدَاهُنَّ إِلَى فَرْجِ أُخْتِهَا وَ تَحْفَظَ فَرْجَهَا مِنْ أَنْ یُنْظَرَ إِلَیْهَا وَ قَالَ کُلُّ شَیْءٍ فِی الْقُرْآنِ مِنْ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنْ الزِّنَا إِلَّا هَذِهِ الْآیَةَ فَإِنَّهَا مِنَ النَّظَرِ
ثُمَّ نَظَمَ مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ وَ اللِّسَانِ وَ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ فِی آیَةٍ أُخْرَى فَقَالَ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ یَعْنِی بِالْجُلُودِ الْفُرُوجَ وَ الْأَفْخَاذَ وَ قَالَ وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْعَیْنَیْنِ مِنْ غَضِّ الْبَصَرِ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَمَلُهُمَا وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ
... فَمَنْ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَافِظاً لِجَوَارِحِهِ مُوفِیاً کُلُّ جَارِحَةٍ مِنْ جَوَارِحِهِ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُسْتَکْمِلًا لِإِیمَانِهِ وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ خَانَ فِی شَیْءٍ مِنْهَا أَوْ تَعَدَّى مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَاقِصَ الْإِیمَانِ قُلْتُ قَدْ فَهِمْتُ نُقْصَانَ الْإِیمَانِ وَ تَمَامَهُ فَمِنْ أَیْنَ جَاءَتْ زِیَادَتُهُ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً- وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ قَالَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً وَ لَوْ کَانَ کُلُّهُ وَاحِداً لَا زِیَادَةَ فِیهِ وَ لَا نُقْصَانَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ فَضْلٌ عَلَى الْآخَرِ وَ لَاسْتَوَتِ النِّعَمُ فِیهِ وَ لَاسْتَوَى النَّاسُ وَ بَطَلَ التَّفْضِیلُ وَ لَکِنْ بِتَمَامِ الْإِیمَانِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ بِالزِّیَادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ وَ بِالنُّقْصَانِ دَخَلَ الْمُفَرِّطُونَ النَّارَ. (الکافی، ج2، ص34)
[6] مرحوم حرانی (مولف تحف العقول) احادیث را بدون سند آورده؛ ظاهرا اصل مستندش این بوده است:
وَ عَنْهُ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُول: یَا مُبْتَغِیَ الْعِلْمِ! إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ فَاخْتِمْ عَلَى فِیکَ کَمَا تَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِکَ وَ وَرِقِک (الأصول الستة عشر، ص174)
[7] . در واقع همین نعمت «زبان و لبها» - که به کمک همدیگر نقش مهمی در «ارتباط کلامی برقرار کردن» ایفا میکنند - نقش فراوانی در اندوخته معرفتی ما، و لذا هدایت شدن ما دارند؛ و لذا ظاهرا میتوان گفت که در این آیه نیز (همانند آیه قبل) زبان و لبها را در مقام اتمام حجت نسبت به هدایت شدن یا نشدن خود وی (نه گمراه کردن دیگران) برشمرده است.
[8] مثلا به این روایت بنگرید:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ یَحْیَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لِسَانُ الصِّدْقِ لِلْمَرْءِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ فِی النَّاسِ خَیْراً مِنَ الْمَالِ یَأْکُلُهُ وَ یُوَرِّثُه. (الکافی، ج2، ص154)
[9] . این روایت نیز درباره اینکه زبان را خداوند چگونه آفریده جای تامل دارد:
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عن الصادق ع:
... أَطِلِ الْفِکْرَ یَا مُفَضَّلُ فِی الصَّوْتِ وَ الْکَلَامِ وَ تَهْیِئَةِ آلَاتِهِ فِی الْإِنْسَانِ فَالْحَنْجَرَةُ کَالْأُنْبُوبَةِ لِخُرُوجِ الصَّوْتِ وَ اللِّسَانُ وَ الشَّفَتَانِ وَ الْأَسْنَانُ لِصِیَاغَةِ الْحُرُوفِ وَ النَّغْمِ أَ لَا تَرَى أَنَّ مَنْ سَقَطَتْ أَسْنَانُهُ لَمْ یُقِمِ السِّینَ وَ مَنْ سَقَطَتْ شَفَتُهُ لَمْ یُصَحِّحِ الْفَاءَ وَ مَنْ ثَقُلَ لِسَانُهُ لَمْ یُفْصِحِ الرَّاءَ وَ أَشْبَهُ شَیْءٍ بِذَلِکَ الْمِزْمَارُ الْأَعْظَمُ فَالْحَنْجَرَةُ تُشْبِهُ قَصَبَةَ الْمِزْمَارِ وَ الرِّئَةُ تُشْبِهُ الزِّقَّ الَّذِی یُنْفَخُ فِیهِ لِتَدْخُلَ الرِّیحُ وَ الْعَضَلَاتُ الَّتِی تَقْبِضُ عَلَى الرِّئَةِ لِیَخْرُجَ الصَّوْتُ کَالْأَصَابِعِ الَّتِی تَقْبِضُ عَلَى الزِّقِّ حَتَّى تَجْرِیَ الرِّیحُ فِی الْمَزَامِیرِ وَ الشَّفَتَانِ وَ الْأَسْنَانُ الَّتِی تَصُوغُ الصَّوْتَ حُرُوفاً وَ نَغْماً کَالْأَصَابِعِ الَّتِی تَخْتَلِفُ فِی فَمِ الْمِزْمَارِ فَتَصُوغُ صَفِیرَهُ أَلْحَاناً غَیْرَ أَنَّهُ وَ إِنْ کَانَ مَخْرَجُ الصَّوْتِ یُشْبِهُ الْمِزْمَارَ بِالْآلَةِ وَ التَّعْرِیفِ فَإِنَّ الْمِزْمَارَ فِی الْحَقِیقَةِ هُوَ الْمُشَبَّهُ بِمَخْرَجِ الصَّوْت (توحید المفضل، ص62-63)