بسم الله الرحمن الرحیم
609) سوره کهف (18) آیه28
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً
ترجمه
و شکیبا ساز خودت را با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را میخوانند، وجه او را میطلبند و چشمانت از [توجه به] آنان تجاوز نکند که زینت زندگی دنیا را بخواهی و پیروی مکن از کسی که دلش را از یادمان غافل کردیم و از هوایش پیروی نمود و کارش به افراط بود.
نکات ترجمه
«الْغَداة»
قبلا بیان شد که ماده «غدو» در اصل به معنای مقطعی از زمان (ابتدای روز) است؛ و نقطه مقابل آن در قرآن «اصل، آصال» (بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ؛ أعراف/205) و «عشاء، عشِیّ» (بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ؛ أنعام/52) است که به معنای شب وآخر شب میباشد. البته «غَد» (سَیَعْلَمُونَ غَداً؛ قمر/26) به معنای «فردا» میباشد.
جلسه491 http://yekaye.ir/al-qalam-68-25/
اختلاف قرائت
در قرائات سبع همگی «بِالْغَداةِ» قرائت شده است غیر از قرائت اهل شام (ابنعامر) که به صورت «بِالْغُدْوَةِ» قرائت کرده و البته در غیرمشهورها أبو عبد الرحمن و مالک بن دینار و الحسن و نصر بن عاصم و أبو رجاء العطاردی هم همانند وی قرائت کردهاند (مجمع البیان، ج6، ص716[1]؛ البحر المحیط، ج4، ص521[2]؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص297)
«وَجْهَهُ»
قبلا بیان شد که ماده «وجه» دلالت دارد بر مقابل چیزی قرار گرفتن و «مواجهه» یعنی وجه یک نفر در مقابل وجه دیگری قرار بگیرد، و «وِجهَه» (وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ؛ بقره/148) آن سمت و جهتی است که از آن سمت با اشیاء و امور روبرو میشویم؛ و اصل کلمهی «جهت» همان «وجهة» بوده که واو اول آن افتاده است و «وجه» هر چیزی به حَسَب خودش است؛ لذا در امور غیرمکانمند و خصوصا خداوند، وجه به معنای «صورت» نیست بلکه تعبیر «وجه الله» یعنی آن بُعدی که هنگامی که انسان با دل خود به خدا روی میآورد از آن بُعد به خدا روی میآورد یا خداوند از آن جهت به انسان توجه میکند
(جلسه249 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-29/)
«لا تَعْدُ»[3]
قبلا بیان شد ماده «عدو» [یا «عدی] در اصل دلالت دارد بر تجاوز کردن (گذر کردن) از حد خود و پیشی گرفتن در جایی که سزاوار است بدانجا بسنده شود؛ و برخی گفتهاند که تفاوتش با «تجاوز» در این است که تجاوز، به صرفِ گذر کردن از نقطه معین (خروج از حق خود) گفته میشود؛ اما «تعدی»، تجاوزی است که نادیده گرفتن حقوق دیگران هم در آن لحاظ شده است. برخی اصل این ماده را از کلمه «عُدوَة» (أنفال/42) دانستهاند («عدوة الوادی» لبه و حاشیه یک سرزمین) دانستهاند گویی کسی که تعدی میکند، به سمت لبه حق خود میرود و از آن گذر میکند.
این ماده هم در مورد امور قلبی و درونی (مانند «عداوت»: دشمنی، «عَدُوّ»: دشمن، جمع آن: اعداء) و هم در مورد امور ظاهری و مادی (مانند «عَدْو» به معنای تندتر از معمول راه رفتن، دویدن) به کار میرود.
جلسه302 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-31/
«زینَةَ»
قبلا درباره «زینت» توضیح داده شد که زیباییای است که به شیء ضمیمه میکنند تا زیبا به نظر برسد و تفاوتش با «جمال» این است که زینت، از خود شخص نیست؛ بلکه به اموری میگویند که با افزودن چیزی به شخص مورد نظر انجام میشود؛ اما جمال شامل زیباییهای خود شخص است.
(جلسه 50 ؛ http://yekaye.ir/15-11-hood/)[4]
«أَغْفَلْنا قَلْبَهُ»
در این عبارت «نا» فاعل و «قلب» مفعول است یعنی «ما دلش را به غفلت مبتلا کردیم»
اختلاف قرائت
اما در برخی از قرائات غیرمشهور (قرائت عمرو بن فائد و موسى أسواری و عمرو بن عبید) این عبارت به صورت «أغفَلَنا قلبُه» قرائت شده که جای فاعل و مفعول عوض میشود یعنی «دل او ما را در بوته غفلت قرار داد» (مجمع البیان، ج6، ص716[5] ؛ البحر المحیط، ج7، ص168[6])
شأن نزول
در مورد این آیه[7] تقریبا شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که شأن نزول آن در مورد سلمان و ابوذر و صهیب و عمار و عدهای دیگر از اصحاب فقیر پیامبر ص میباشد و حکایت این است که برخی از «مولفة قلوبهم» (کسانی که اسلام آوردند به این امید که مسلمان شدن برایشان سودی داشته باشد و خداوند به پیامبر دستور مدارا و جذب آنان را داد) از جمله عیینة بن حصین و اقرع بن حابس خدمت پیامبر آمدند و گفتند ما مایل هستیم که با شما رفت و آمد کنیم و در محضر شما بیاییم اما این افراد فقیر پشمینهپوش که لباسهایشان بوی عرق میدهد همیشه پیرامون شما هستند؛ شما آنها را دور کنید تا ما نزد شما بیاییم؛ که این آیه نازل شد و پیامبر ص بلند شد و به انتهای مسجد که اینان آنجا جمع بودند رفت و دید که در حال ذکر و نمازند و فرمود: حمد خدایی را که مرا نمیراند تا اینکه به من دستور داد که خود را همراه سازم با چنین مردانی از امتم؛ بدانید که زندگی و مرگم با شما خواهد بود.
مجمع البیان، ج6، ص718[8]؛
تفسیر القمی، ج2، ص35[9]؛ الدر المنثور، ج4، ص219[10]
حدیث
1) از امام باقر و امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز وجل که میفرماید «و شکیبا ساز خودت را با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را میخوانند» روایت شده است که منظور از این، نماز است.
تفسیر العیاشی، ج2، ص: 326
عن زرارة و حمران عن أبی جعفر و أبی عبد الله ع فی قوله: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ» قال: إنما عنى بها الصلاة.
2) حدیثی طولانی از پیامبر اکرم ص خطاب به ابنمسعود روایت شده است که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[11] در فرازی از این حدیث آمده است:
... ابنمسعود! شیکبایی بورز در کنار کسانی که خدا را یاد میکنند و تسبیح (= سبحان الله گفتن) و تهلیل (= لا اله الا الله گفتن) و حمد او را میگویند و به طاعت او عمل میکنند و صبح و شام او را میخوانند که خداوند متعال میفرماید «و شکیبا ساز خودت را با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را میخوانند، وجه او را میطلبند و چشمانت از [توجه به] آنان تجاوز نکند.» ...
مکارم الأخلاق، ص456
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ خَمْسَةُ رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِنَا یَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ شَدِیدَةٌ ...
یَا ابْنَ مَسْعُودٍ اصْبِرْ مَعَ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ یُهَلِّلُونَهُ وَ یَحْمَدُونَهُ وَ یَعْمَلُونَ بِطَاعَتِهِ وَ یَدْعُونَهُ بُکْرَةً وَ عَشِیّاً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُم»...
3) ابنعباس در روایتی طولانی وضعیت اواخر حکومت امیرالمومنین و نامردمی مردمان زمان وی در تنها گذاشتن وی را شرح میدهد و از جمله اینکه در آن زمان خدمت خود امیرالمومنین ع میرود و ایشان باب درد دل را باز میکند و در فرازی از سخنشان میفرمایند:
ابنعباس! در سرّ و آشکار برای خدا کار کن تا از رستگاران باشی و رها کن کسی را که «از هوایش پیروی نمود و کارش به افراط بود» معاویه خیال میکند که چه میکند و برای بعد از خودش چه میکند و عمروعاص هم در گمراهیاش او را یاری میرساند؛ در حالی که عمرش رو به پایان است و حیلهاش زمین خورده و «بزودی کافران خواهند دانست که سرای عاقبت از آن کیست» (رعد/42)
الیقین باختصاص مولانا علی ع بإمرة المؤمنین، ص326
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِیُّ الْمَعْرُوفُ بِالْخَلِیلِیِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ ثَعْلَبَةَ الْحِمَّانِیُ قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ النَّهْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ کُنْتُ أَتَتَبَّعُ غَضَبَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا ذَکَرَ شَیْئاً أَوْ هَاجَهُ خَبَرٌ فَلَمَّا کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ کَتَبَ إِلَیْهِ بَعْضُ شِیعَتِهِ مِنَ الشَّامِ یَذْکُرُ فِی کِتَابِهِ أَنَّ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ عُتْبَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ وَ الْوَلِیدَ بْنَ عُقْبَةَ وَ مَرْوَانَ اجْتَمَعُوا عِنْدَ مُعَاوِیَةَ فَذَکَرُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَعَابُوهُ وَ أَلْقَوْا فِی أَفْوَاهِ النَّاسِ أَنَّهُ یَنْتَقِصُ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ یَذْکُرُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا هُوَ أَهْلُهُ وَ ذَلِکَ لَمَّا أَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالانْتِظَارِ لَهُ بِالنُّخَیْلَةِ فَدَخَلُوا الْکُوفَةَ وَ تَرَکُوهُ فَغَلُظَ ذَلِکَ عَلَیْهِ ...[12]
یَا ابْنَ عَبَّاسٍ عَامِلِ اللَّهَ فِی سِرِّهِ وَ عَلَانِیَتِهِ تَکُنْ مِنَ الْفَائِزِینَ وَ دَعْ مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً وَ یَحْسِبُ مُعَاوِیَةَ مَا عَمِلَ وَ مَا یُعْمَلُ بِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لْیُمِدَّهُ ابْنُ الْعَاصِ فِی غَیِّهِ فَکَأَنَّ عُمُرَهُ قَدِ انْقَضَى وَ کَیْدَهُ قَدْ هَوَى وَ سَیَعْلَمُ الْکَافِرُ «لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ» ...[13]
4) از امام صادق ع روایت شده است:
خداوند عز و جل در روز قیامت رو به جانب مومنان فقیر میکند شبیه اینکه میخواهد از آنان عذرخواهی کند و میفرماید: به عزت و جلالم سوگند، فقیر بودن شما در دنیا نه به خاطر خوار بودن شما در دیدگانم بود و امروز خواهید دید که با شما چه کنم؛ پس هرکس در سرای دنیا در حق شما نیکیای کرده است دستش را بگیرید و وارد بهشت کنید...
الکافی، ج2، ص261-262
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَعْدَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَلْتَفِتُ- یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ شَبِیهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَیْهِمْ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا أَفْقَرْتُکُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِکُمُ الْیَوْمَ فَمَنْ زَوَّدَ أَحَداً مِنْکُمْ فِی دَارِ الدُّنْیَا مَعْرُوفاً فَخُذُوا بِیَدِهِ فَأَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ ...[14]
توجه
در بحث از آیه «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی» احادیث و تدبرهایی درباره وجه الله گذشت که مجدد تکرار نمیشود
جلسه580 http://yekaye.ir/al-lail-92-20/
تدبر
1) «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»
ثروتمندان براى منصرف کردن پیامبر از معاشرت با تهىدستان مؤمن تلاش مىکردند و پیامبر در برابر آن تلاشها، مأمور به مقاومت شد؛ ما هم بیاموزیم که براى بدست آوردن دنیا و رضایت سرمایهداران، از تهىدستان فاصله نگیریم. (تفسیر نور، ج7، ص163)
در این آیه ابتدا دستور میدهد که با کسانی باش که صبح و شام فکر و ذکرشان پروردگارشان است؛
و سپس اشاره میکند کهبه دو عاملی که ممکن است شخص را از این مسیر بازدارد:
یکی چشم دوختن به زینتهای دنیا؛
و دیگری پیروی کردن از افراد غافل و هواپرست.
2) «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ...»
به جای اینکه بگوید با آنها باش (کن مع الذین ...)، فرمود: نفس خود را به صبر همراه آنان وادار ساز. چرا؟
الف. چون در مسیر خدا حرکت کردن سخت است.
نکته تخصصی انسانشناسی
نفس انسان همواره میل به خوشی و راحتی دارد؛ اما مسیر کمال و سعادت علیالقاعده مسیری رو به بالاست و چنین مسیری حتما با سختی و دشواری همراه است. کسی که میخواهد مسیر الی الله را بپیماید باید برای تحمل سختیها آماده شود و صبر را به عنوان یکی از ارکان برنامهریزیهای زندگی خود لحاظ کند.
ب. چون همدلى با تهىدستان سخت است. (تفسیر نور، ج7، ص163)
ج. چون بسیاری از افراد واقعا خداجو در ظاهرشان حقیر به نظر میرسند و بسیاری از اوقات برای ما پرستیژِ با چه کسی بودن موضوعیت دارد و انسان باید نفس خود را بر این کار ملزم کند.
نکته تخصصی جامعهشناسی
اگرچه ادب، مرکب خوبی برای رسیدن به اخلاق و استقرار صفات اخلاقی است، اما آدابدانی غیر از اخلاقمندی است؛ چه بسیار انسانهای آدابدانی که وقتی در موقعیتهای خاصی قرار میگیرند ضداخلاقیترین رفتارها را مرتکب میشوند (هماند روسای بسیاری از کشورهای جنگافزور)؛ و چه بسیار افرادی که در آدابدان نیستند، اما دلی پاک و باصفا دارند و در موقعیتهای خطیر اخلاقی خوش میدرخشند.
بسیاری از اوقات، معاشرت با کسی که به علل مختلف (مثلا دور بودن از فرهنگهای خاص شهری، یا ...) آدابدان نیست، بویژه برای کسانی که خود مبادی آداباند بسیار دشوار مینماید؛ و یکی از عللی که روشنفکرنمایان، معاشرت با مردم عادی کوچه و بازار را برنمیتابند و کسی را که با چنین مردمی گرم بگیرد با برچسبهایی مانند «پوپولیست، ریاکار، و ...» مورد هجوم قرار میدهند، این است که در ذهن خودشان آدابدانی برتر از سیرت پاک است.
تذکر: سخن فوق بدین معنا نیست که هیچکس پوپولیست و ریاکار و ... نیست؛ بلکه هشداری بدین معناست که اگر در مسیر خدمت به مردم برآمدیم از این برچسبها نهراسیم و وقتی چنین برچسبی بر کسی نهادند ما هم با این روندهای انگیزهخوانی! و باطنبینی! همراه نشویم.
د. ...
3) «یُریدُونَ وَجْهَهُ»
مقصود از اینکه «وجه او را میخواهند» چیست؟
الف. «وجه» هر چیزی عبارت است از آن بُعد یا آن حیثیتی که هنگام مواجهه با آن چیز، رو در روی او قرار میگیریم؛ بدین ترتیب مقصود از «وجه الله» ممکن است اسماء و صفات خداوند باشد که هر کس متوجه خدا میشود و او را میخواند با این اسماء به او متوجه میشود؛ کسی که وجه الله را میطلبد، یا صفات فعلی (مانند رحمت و رضایت و انعام و فضل) خدا را میخواهد؛ یعنی میخواهد مشمول اینها قرار گیرد ویا صفات غیرفعلی (مانند علم و قدرت و کبریا و عظمت) خدا را میخواهد و در واقع میخواهد با این صفات خدا به او نزدیک شود و به تعبیر دیگر، خودش را در موقعیتی قرار میدهد که اقتضای مشمول این صفت شدن را داشته باشد؛ مثلا خود را در برابر خدا در جایگاه ذلت و حقارت قرار میدهد تا از عظمت و کبریایی او بهرهمند شود یا خود را در برابر خدا در جایگاه جهل و ضعف میبیند و ... (المیزان، ج13، ص302؛ ج20، ص127)[15]
ب. ممکن است مقصود از «وجه پروردگار» هر آن جهتی است که منسوب به خداوند است در هر کاری و در هر چیزی (المیزان، ج11، ص344) و شاید بدین مناسبت است که در احادیث متعددی امامان معصوم ع مصداق «وجه الله» معرفی شدهاند (مثلا جلسه580، حدیث3 http://yekaye.ir/al-lail-92-20/ ) که هرکس میخواهد متوجه خدا شود بدانها روی میآورد (چنانکه در دعای ندبه در رفاق امام زمان ع ندبه میکنیم: أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ إلَیهِ الْأَوْلِیَاءُ: کجاست آن وجه الله که اولیاء الله به سوی او متوجه میشوند؟)
ج. به معنای رضایت خداست (مجمعالبیان، ج6، ص718) از این جهت که وقتی کسی از کسی راضی باشد به او رو میکند و وقتی از کسی عصبانی باشد به او پشت میکند (روح المعانی، ج8، ص251)[16]
د. ...
4) «الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ»
دعاى دائمى و خالصانه، ارزشمند است؛ و در آغاز و پایان هر روز باید به یاد خدا بود. (تفسیر نور، ج7، ص164)
تاملی اخلاقی
این گونه نیست که اگر کسی صبح و شام به عبادت و دعا اهتمام ورزید حتما آدم ریاکاری است؛ چهبسا او واقعا «لِوَجهِ الله» چنین میکند؛ اما ما برای اینکه تنبلی خود در عبادت را توجیه کنیم او را متهم به ریا کردهایم.
5) «وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»
مواظب چشمان خود باشیم. خداوند این زمین را زینت داده تا ما را بیازماید. (جلسه588، تدبر2 http://yekaye.ir/al-kahf-18-7/ ) این چشمان اگر از حد خود گذر کنند دل را با خود به سویی میبرند که نباید ببرند.
شاید بدین جهت است که امام صادق ع فرمود «نگاه [حرام] تیری از تیرهای مسموم شیطان است؛ و چه بسیار نگاهی که حسرتی طولانی به ارث گذاشته.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:
النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً. (کافی، ج5، ص559)
به قول باباطاهر عریان
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
https://ganjoor.net/babataher/2beytiha/sh23/
6) «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا»
مقصود از کسی که دلش را از یادمان غافل کردهایم چیست؟ مگر خدا کسی را غافل میکند؟
الف. یعنی کسی که با تبعیت از هوای نفس خود را در معرض غفلت قرار داده است (چنانکه در ادامه توضیح داد: و اتبع هواه) و این نتیجه عمل خود اوست شبیه تعبیر «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ: چون منحرف شدند خداوند هم دلهایشان را منحرف کرد» () (مجمع البیان، ج6، ص718؛ المیزان، ج13، ص303)
ب. تعبیر «أغفلنا قلبه» نه به معنای «غافل کردیم» بلکه به معنای «او را به غفلت منسوب کردیم، [= او را غافل میدانیم]» است شبیه اینکه گاه گفته میشود «أکفره» و منظور نسبت دادن به کفر است، نه کافر کردن [قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَه» خدا این انسان را بکشد چقدر کفر دارد! عبس/17] (مجمع البیان، ج6، ص718)
ج. به معنای «دل ایشان را غافل یافتیم» میباشد، چنانکه عرب میگوید «قاتلناکم فما أجبناکم: با شما جنگیدیم اما شما را ترسو نیافتیم» (مجمع البیان، ج6، ص718)
د. معنای اغفلنا ممکن است این باشد که دلهای آنان را «غُفل» گذاشتیم یعنی بدون نشان و علامت رها کردیم و نشانهای که بر قلوب مومنان میگذاریم که بدان نشانه نزد فرشتگان شناخته میشوند بر دل آنان نگذاشتیم. (مجمع البیان، ج6، ص718) (یکی از معانی «غُفل» بینشانه و علامت بودن است؛ چنانکه «ناقَةٌ غُفْل» به معنای ماده شتری است که هیچ علامتی نداشته باشد که معلوم شود از آن کیست؛ لسان العرب، ج7، ص324)
ه. غفلت و فراموشی در جایی است که شیطان بر کسی غلبه کند، این تعبیر یعنی او را به واسطه اینکه دستور ما را ترک گفت با شیطان به حال خود رها کردیم [و از این رو، میتوان گفت که ما او را به غفلت مبتلا نمودیم] (حسن بصری، به نقل مجمع البیان، ج6، ص718)
و. ...
7) «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»
مقصود از اینکه کار او «فُرُط» است، چیست؟
الف. کارش به اسراف و زیادهروی کشیده شد. (مقاتل و جبائی؛ به نقل مجمع البیان، ج6، ص719)
ب. از حد و اندازه تجاوز کرد (أخفش، به نقل مجمع البیان، ج6، ص719) یعنی کارش حساب و کتاب و اندازه معینی ندارد.
ج کارش ضایع است و هدر رفته، و رو به هلاکت نهاده است (مجاهد و سدی و زجاج به نقل مجمع البیان، ج6، ص719)
د. ...
8) «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»
خداوند به پیامبرش میفرماید اطاعت مکن از کسی که غافل و هواپرست و کارش به افراط است. مگر ممکن است پیامبر ص از چنین کسی اطاعت کند؟ پس چرا خدا چنین فرموده است؟
الف. این از باب «به در می گویم دیوار بشنود» (إیاک أعنی و اسمعی یا جاره) است. به پیامبر ص میگویند تا مومنان حساب کار دستشان بیاید. (جلسه420، حدیث1 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/ )[17]
ب. اطاعت کردن، صرفاً به معنای گوش دادن مستقیم نیست، بلکه هرجا از منطق کسی، پیروی کردیم و به تعبیر دقیقتر، در مقام عمل، کبراهای استدلال او را مبنای تصمیمگیری قرار دادیم، از او اطاعت کردهایم؛ هرچند به آن مورد خاص دستور نداده باشد. (توضیح بیشتر در جلسه420، تدبر4 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/ )
ج. کسی که غافل و هواپرست و کارش به افراط است، جذابیتهای ظاهریای هم دارد که میتواند افراد را پیرو خود کند! آنچه هیچ جذابیتی ندارد باطل محض است؛ اما در دنیا همواره حق و باطل را در هم میآمیزند و بدین ترتیب افراد را به بیراهه میکشند. (جلسه144، حدیث3 http://yekaye.ir/an-nahl-016-100/ )[18]
9) «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ... تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ... مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا»
دنیاگرایى در مقابل خداگرایى است؛
و کیفر دنیاگرایى، غفلت از یاد خداوند است. (تفسیر نور، ج7، ص164)
10) «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»
پیروی از افراد غافل، هواپرست و افراطى ممنوع است. (تفسیر نور، ج7، ص164)
و این ضابطهای است برای گزینش فرد اصلح در انتخابات.
[1] . قرأ ابن عامر وحده «بالغداوة» و الباقون «بِالْغَداةِ»
[2] . البته چنانکه ابوحیان توضیح میدهد قرائت به صورت بالغدوات و العشیات هم در شواذ هست:
...
[3] . اختلاف قرائت:
حسن بصری (از قرائات شاذة) عبارت «و لا تعد عینیک» را متفاوت قرائت کرده است؛ اما این تفاوت کجاست؟ در الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص297 که مطلب کاملا اعرابگذاری دقیق شده است چنین گفته «قرأ الحسن «و لا تُعَدِّ عیناک» بضم التاء و فتح العین و کسر الدال المشدده هنا، من عدی عینیک بالفتح علی المفعولیة»
...
این روایات هم مرتبط است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مُوسِرٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص نَقِیُّ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَجَاءَ رَجُلٌ مُعْسِرٌ دَرِنُ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ الْمُوسِرِ فَقَبَضَ الْمُوسِرُ ثِیَابَهُ مِنْ تَحْتِ فَخِذَیْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ خِفْتَ أَنْ یَمَسَّکَ مِنْ فَقْرِهِ شَیْءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ یُصِیبَهُ مِنْ غِنَاکَ شَیْءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ یُوَسِّخَ ثِیَابَکَ قَالَ لَا قَالَ فَمَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِی قَرِیناً یُزَیِّنُ لِی کُلَّ قَبِیحٍ وَ یُقَبِّحُ لِی کُلَّ حَسَنٍ وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ نِصْفَ مَالِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْمُعْسِرِ أَ تَقْبَلُ قَالَ لَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ لِمَ قَالَ أَخَافُ أَنْ یَدْخُلَنِی مَا دَخَلَکَ. (الکافی، ج2، ص263)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عِیسَى الْفَرَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مُنَادِیاً یُنَادِی بَیْنَ یَدَیْهِ أَیْنَ الْفُقَرَاءُ فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ کَثِیرٌ فَیَقُولُ عِبَادِی فَیَقُولُونَ لَبَّیْکَ رَبَّنَا فَیَقُولُ إِنِّی لَمْ أُفْقِرْکُمْ لِهَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ وَ لَکِنِّی إِنَّمَا اخْتَرْتُکُمْ لِمِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ تَصَفَّحُوا وُجُوهَ النَّاسِ فَمَنْ صَنَعَ إِلَیْکُمْ مَعْرُوفاً لَمْ یَصْنَعْهُ إِلَّا فِیَّ فَکَافُوهُ عَنِّی بِالْجَنَّةِ. (الکافی، ج2، ص263)
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَغِیرٍ عَنْ جَدِّهِ شُعَیْبٍ عَنْ مُفَضَّلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ لَا إِلْحَاحُ هَذِهِ الشِّیعَةِ عَلَى اللَّهِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِی هُمْ فِیهَا إِلَى مَا هُوَ أَضْیَقُ مِنْهَا . (الکافی، ج2، ص264)
[15] . این قول و قول بعد به طور مختصرتر، و البته با نقل قول متن کامل علامه در جلسه580، تدبر2 گذشت. http://yekaye.ir/al-lail-92-20/
[16] . وَجْهَهُ أی رضاه سبحانه و تعالى دون الریاء و السمعة بناء على ما قاله الإمام السهیلی من أن الوجه إذا أضیف إلیه تعالى یراد به الرضا و الطاعة المرضیة مجازا لأن من رضی على شخص یقبل علیه و من غضب یعرض عنه، و قیل: المراد بالوجه الذات و الکلام على حذف مضاف. و قیل: هو بمعنى التوجه، و المعنى یریدون التوجه إلیه تعالى و الزلفى لدیه سبحانه، و الأول أولى،
[17] . از امام صادق ع روایت شده است: خداوند پیامبرش را به روش «به در میگویم، دیوار بشنود» مبعوث کرد.
تفسیر القمی، ج2، ص171
قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ نَبِیَّهُ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَة.
[18] . امیرالمومنین ع فرمودند: نقطه آغاز وقوع فتنهها تنها دو چیز است: هواهای نفسانیای که مورد تبعیت قرار میگیرد و بدعتهایی که گذاشته میشود که در آنها با کتاب الله مخالفت میگردد و برخی بر برخی دیگر بر اساسی غیر از دین خدا ولایت و سرپرستی پیدا میکنند؛ اگر به فرض باطل از آمیختگیاش با حق جدا میشد، بر طلبکنندگان مخفی نمیماند؛ و اگر حق از پوشش باطل خالص میشد، زبان عنادورزان از او کوتاه میگشت؛ ولی اندکی از این و اندکی از آن گرفته میشود و به هم درمیآمیزند، اینجاست که شیطان بر کسانی که ولایتش را پذیرفتهاند مستولی میشود، و کسانی نجات مییابند که از جانب خدا خوبی برایشان رقم زده شده است. [= توسط خدا خالص شده باشند]
نهجالبلاغه، خطبه50 ؛ الکافی، ج1، ص54؛ ج8، ص58
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى.