سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه جلسه 743 (سوره فاطر، آیه43)

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه جلسه 743 (سوره فاطر، آیه43)

نکات ادبی

ینْظُرُونَ

قبلا بیان شد که ماده «نظر» در اصل دلالت دارد بر تأمل کردن و نگریستن در چیزی و سپس به نحو استعاری در معانی دیگر نیز توسعه داده شده است، از جمله در معنای مهلت دادن (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص444).

برخی توضیح داده‌اند که «نظر» به معنای برگرداندن (تقلیب) بصر (= چشم) ویا بصیرت به منظور ادراک و دیدن چیزی است و لذا گاه به معنای تامل کردن به کار می‌رود؛ و این کلمه در نزد عامه عموما در مورد بصر (دیدن با چشم)، و در نزد خواص غالبا در مورد «بصیرت» به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص812)

در واقع، نظر ادراکی است که با اقبالی از جانب دیده ویا با فکر حاصل می‌شود: نظر با چشم، اقبال با دیدگان و گرداندن حدقه چشم به سوی شیء مورد نظر است؛ و نظر با فکر، اقبال ذهن به جانب امری است که مورد تامل قرار گرفته و نظر کردن سلطان در کار رعیت، اقبال به جانب ایشان با حُسن سیاست است و «نظیر» هم ‌به معنای «مثل و مانند» است گویی دو چیز که نظیر همدیگرند در کار هم نظر می‌کنند ویا در کارشان یکسان نظر شده است؛ و تفاوت «نظر» با تأمل در این است که تأمل، نظری است که امید می‌رود به معرفت آن چیزی که در آن نظر شده، برسد و غالبا نیازمند زمان است (الفروق فی اللغة، ص65-66)

با این اوصاف معنای مهلت دادن در کلمه «انظار» ناشی از این است که گویی می‌خواهند در کار شخصی که به او مهلت می‌دهند تاملی ‌کنند و «أَنْظِرْنی‏» یعنی در وضعیت من تاملی فرما.[1]

از نظر علامه طباطبایی، «نظر» وقتی بدون حرف اضافه متعدی شود، معنای «انتظار» و «مهلت دادن» را می‌رساند؛ وقتی با حرف اضافه «الی» بیاید به معنای «نگاه انداختن به جانب چیزی» است، و وقتی با حرف اضافه «فی» بیاید به معنای «تامل کردن» است. (المیزان، ج‏19، ص156) البته ظاهرا این سخن به معنای اغلب موارد است نه صددرصد؛ و مواردی هست که «نظر» بدون حرف اضافه، به معنای «نگاه کردن» یا «تامل کردن» باشد (انْظُرُوا ماذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏‏؛ یونس/101)[2]

همچنین کاربرد کلمه «ناظر» در معنای «منتظر» کاربرد بسیار رایجی است و در زبان فارسی نیز گاهی کلمه «ببینم» را به معنای «چشم به راه هستم» و «منتظر می‌مانم» به کار می‌رود؛ چنانکه در قرآن کریم همین تعبیر «ناظرة» مشخصا در معنای «منتظر بودن» به کار رفته است و می‌توان آن را به «ببینم» (به همین معنای منتظر می‌مانم) ترجمه کرد: «وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیهِمْ بِهَدِیةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یرْجِعُ الْمُرْسَلُون‏؛ [ملکه سبأ گفت: ] و من هدیه‌ای برای آنها می فرستم تا ببینم [منتظر بمانم] که فرستادگان را با چه چیزی برمی‌گرداند.» (نمل/35)[3] و در آیه حاضر عموم مفسران و مترجمان همین معنا را برداشت کرده‌اند، هرچند نجم‌الدین نسفی (قرن6) تعبیر «پاییدن» (نمى‏پایند مگر نهاد پیشینیان را، تفسیر نسفی، ج2، ص825)، و برخی معاصرین (گرمارودی و مجتبوی) به تَبَعِ رشیدالدین میبدی (قرن6) تعبیر «چشم داشتن» (چشم نمی‌دارند مگر در خور آنچه پیشینان دیدند از سرانجام؛ تفسیر کشف‌الاسرار، ج8، ص184)، و مرحوم مصطفوی تعبیر «توجه کردن» (پس آیا متوجّه می‌شوند به روشى که در گذشتگان بوده است؛ تفسیر روشن، ج15، ص93) را برگزیده‌اند.

ماده «نظر» و مشتقات آن 129 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

سُنَّت

قبلا بیان شد که ماده «سنن» در اصل به معنای روان شدن و جریان یافتن یک امر منضبط است و یک سیره معین را هم به همین جهت جریان یافتنش در جامعه «سنت» می‌گویند.

در تفاوت «سنت» با «عادت» گفته‌اند عادت آن جایی است که فعل خود انسان برای خودش به صورت یک روال درمی‌آید؛ اما سنت در جایی است که بر مثالِ سابقی عمل شود. شاید بهتر باشد بگوییم «عادت» جنبه شخصی دارد، اما سنت یک روال عمومی است.

جلسه 636 http://yekaye.ir/al-kahf-18-55/

 

حدیث

5) امام حسن عسگری فرمودند: شبیه حکایتی که در حدیث قبل برای پیامبر ص رخ داد، برای حضرت علی ع با جدّ بن قیس رخ داد، که در نفاق، تالی تلو عبدالله بن اُبَیّ بود؛ همان گونه که حضرت علی ع تالی نلو رسول الله ص بود در کمال و جمال و جلال. و حکایت چنین است که:

بعد از این واقعه‌ای که حضرت محمد ص و همراهانش جان سالم به در بردند و به ضرر عبدالله بن ابی تمام شد، جدّ بن قیس با عبدالله بن ابی خلوت کرد و [عبدالله بن ابی] به او گفت: محمد ص در سحر و جادوگری تبحر دارد، ولی علی ع چنین نیست؛ پس تو هم در باغی که داری برو و پای دیوار باغ را سست کن و علی ع را دعوت کن و عده‌ای را پشت دیوار بگمار که آن را بر علی ع و همراهانش فرود آرند تا زیر دیوار بمیرند.

پس علی ع آمد و زیر دیوار نشست و با دست چپش آن دیوار بزرگ را نگه داشت و غذا در پیش روی آنان گذاشتند و حضرت علی ع فرمود: به نام خدا بخورید! و همراه با آنان شروع به خوردن کرد تا از غذا فارغ شدند و در این مدت با دست چپش دیوار را نگه داشته بود و با دست راست مشغول خوردن بود و همراهانش از کار او در تعجب بودند!

در این میان جد بن قیس فرار کرد و می‌ترسید که علی ع و همراهانش به قتل رسیده باشند و حضرت محمد ص به خونخواهی او بیاید و نزد عبدالله بن ابی مخفی شد تا اینکه بدانان خبر رسید که علی ع دیوار را به دست چپش نگه داشته و با دست راست می‌خورده و یارانش هم زیر همان دیوار نشسته بودند و به کسی آسیبی نرسید.

پس پدر بدی‌ها و پدر حیله گری‌ها که این نیرنگ از جانب او بود گفت: علی ع هم در محدوده سحر محمد ص است و برای غلبه بر او هم راهی نداریم.

پس چون آن جماعت از خوردن فارغ شدند حضرت علی ع به تعمیر دیوار پرداخت و آن را محکم و استوار کرد و همراه با آن جماعت بیرون آمدند و چون رسول الله ص او را دید فرمود: ای اباالحسن! امروز شبیه برادرم خضر شدی آن هنگام که آن دیوار را محکم و استوار کرد؛ و آن کار برایش میسر نشد مگر به دعای ما اهل بیت ع در حق او.

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص193-194

قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع‏ وَ کَانَ نَظِیرُهَا لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع مَعَ جَدِّ بْنِ قَیْسٍ‏  وَ کَانَ تَالِیَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ فِی النِّفَاقِ، کَمَا أَنَ‏  عَلِیّاً تَالِی رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْکَمَالِ وَ الْجَمَالِ وَ الْجَلَالِ.

وَ تَفَرَّدَ جَدٌّ مَعَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ بَعْدَ هَذِهِ الْقِصَّةِ  الَّتِی سَلَّمَ اللَّهُ مِنْهَا مُحَمَّداً وَ صَحْبَهُ وَ قَلَبَهَا عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ فَقَالَ لَهُ: إِنَّ مُحَمَّداً ص مَاهِرٌ بِالسِّحْرِ، وَ لَیْسَ عَلِیٌّ ع کَمِثْلِهِ، فَاتَّخِذْ أَنْتَ یَا جَدُّ لِعَلِیٍّ دَعْوَةً بَعْدَ أَنْ تَتَقَدَّمَ فِی تَنْبِیشِ‏  أَصْلِ حَائِطِ بُسْتَانِکَ، ثُمَّ یَقِفُ رِجَالٌ خَلْفَ الْحَائِطِ بِخَشَبٍ یَعْتَمِدُونَ بِهَا عَلَى الْحَائِطِ، وَ یَدْفَعُونَهُ عَلَى عَلِیٍّ ع [وَ مَنْ مَعَهُ‏] لِیَمُوتُوا تَحْتَهُ.

فَجَلَسَ عَلِیٌّ ع تَحْتَ الْحَائِطِ  فَتَلَقَّاهُ بِیُسْرَاهُ وَ دَفَعَهُ‏  وَ کَانَ الطَّعَامُ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ فَقَالَ عَلِیٌّ ع: کُلُوا بِسْمِ اللَّهِ. وَ جَعَلَ یَأْکُلُ مَعَهُمْ حَتَّى أَکَلُوا وَ فَرَغُوا، وَ هُوَ یُمْسِکُ الْحَائِطَ بِشِمَالِهِ وَ الْحَائِطُ ثَلَاثُونَ ذِرَاعاً طُولُهُ فِی خَمْسَةَ [عَشَرَ] ذِرَاعاً سَمْکَةً، فِی ذِرَاعَیْنِ غِلْظَةً فَجَعَلَ أَصْحَابُ عَلِیٍّ ع وَ هُمْ یَأْکُلُونَ یَقُولُونَ: یَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ أَ فَتُحَامِی هَذَا وَ [أَنْتَ‏]  تَأْکُلُ فَإِنَّکَ تَتْعَبُ فِی حَبْسِکَ هَذَا الْحَائِطَ عَنَّا.

فَقَالَ عَلِیٌّ ع: إِنِّی لَسْتُ أَجِدُ لَهُ مِنَ الْمَسِّ بِیَسَارِی إِلَّا أَقَلَّ مِمَّا أَجِدُهُ مِنْ ثِقْلِ هَذِهِ اللُّقْمَةِ بِیَمِینِی.

وَ هَرَبَ جَدُّ بْنُ قَیْسٍ، وَ خَشِیَ أَنْ یَکُونَ عَلِیٌّ قَدْ مَاتَ وَ صَحْبُهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً یَطْلُبُهُ لِیَنْتَقِمَ مِنْهُ، وَ اخْتَبَأَ عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ، فَبَلَغَهُمْ أَنَّ عَلِیّاً قَدْ أَمْسَکَ الْحَائِطَ بِیَسَارِهِ وَ هُوَ یَأْکُلُ بِیَمِینِهِ، وَ أَصْحَابُهُ تَحْتَ الْحَائِطِ لَمْ یَمُوتُوا.

فَقَالَ أَبُو الشُّرُورِ وَ أَبُو الدَّوَاهِی اللَّذَانِ کَانَا أَصْلَ التَّدْبِیرِ فِی ذَلِکَ: إِنَّ عَلِیّاً قَدْ مَهَرَ بِسِحْرِ مُحَمَّدٍ فَلَا سَبِیلَ لَنَا عَلَیْهِ.

فَلَمَّا فَرَغَ الْقَوْمُ مَالَ عَلِیٌّ ع عَلَى الْحَائِطِ بِیَسَارِهِ‏  فَأَقَامَهُ وَ سَوَّاهُ، وَ رَأَبَ‏ صَدْعَهُ، وَ لَأَمَ‏  شَعْبَهُ، وَ خَرَجَ هُوَ وَ الْقَوْمُ‏  فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ص. قَالَ [لَهُ‏]: یَا أَبَا الْحَسَنِ ضَاهَیْتَ الْیَوْمَ أَخِیَ الْخَضِرَ لَمَّا أَقَامَ الْجِدَارَ، وَ مَا سَهَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ لَهُ إِلَّا بِدُعَائِهِ بِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ‏.


6) امام رضا ع از پدرانشان روایت کرده‌اند که رسول اکرم ص حضرت علی ع را به یمن فرستاد و به او سفارش کرد:

علی جان! تو را به دعا کردن سفارش می‌کنم که همراهش اجابت است؛

و به شکر کردن سفارش می‌کنم که همراهش زیادت است؛

و برحذرت می‌دارم از اینکه عهدی را بشکنی یا بر آن برآشوبی؛

و تو را از مکر و نیرنگ برحذر می دارم چرا که «نیرنگ بد جز بر اهلش وارد نشود» (فاطر/43)؛

و تو را از تجاوزگری برحذر می‌دارم، چرا که هرکس «مورد تجاوز قرار گیرد خداوند حتما او را یاری کند» (حج/60)

الأمالی (للطوسی)، ص597

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ سُلَیمَانَ بْنِ غَالِبٍ الْأَزْدِی بِأَرْتَاحَ، قَالَ: حَدَّثَنِی الْفَضْلُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَیسِ بْنِ رُمَّانَةَ الْأَشْعَرِی سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَینِ وَ فِیهَا مَاتَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الرِّضَا عَلِی بْنُ مُوسَی، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ آبَائِهِ (عَلَیهِمُ السَّلَامُ): أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) بَعَثَ عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ) إِلَی الْیمَنِ فَقَالَ لَهُ وَ هُوَ یوصِیهِ:

یا عَلِی، أُوصِیکَ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّ مَعَهُ الْإِجَابَةَ، وَ بِالشُّکْرِ فَإِنَّ مَعَهُ الْمَزِیدَ، وَ أَنْهَاکَ مِنْ أَنْ تَخْفِرَ عَهْداً، أَوْ تَغَیرَ عَلَیهِ، وَ أَنْهَاکَ عَنِ الْمَکْرِ فَإِنَّهُ لا یحِیقُ الْمَکْرُ السَّیئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ، وَ أَنْهَاکَ عَنِ الْبَغْی فَإِنَّهُ مَنْ بُغِی عَلَیهِ لَینْصُرَنَّهُ اللَّهُ.


7) از یکی از دو امام (باقر ع و صادق ع) روایت شده است:

همانا خداوند اختلاف را بر مخلوقاتش مقدر کرد و این امری بود که در علم خداوند گذشته بود همان گونه که بر امتهای پیشین گذشته بود؛ و این سنتهایی است که حکایتهای آن بر مردم جریان می‌یابد، پس بر ما هم جریان یافت همان گونه که بر کسانی که پیش از ما بودند جریان داشت و سخن خداوند حق است که خداوند تبارک و تعالی به حضرت محمد ص فرمود: «[این] سنت کسانی [است] از پیامبران ما که پیش از تو فرستادیم، و هرگز برای سنت خداوند دگرگونی‌ای نخواهی یافت» (اسراء/77) و فرمود «پس آیا جز سنت پیشینیان را انتظار دارند؟ پس هرگز برای سنت خدا تبدیلی نخواهی یافت و هرگز برای سنت خدا دگرگونی‌ای نخواهی یافت» (فاطر/43) و فرمود «پس آیا انتظار دارند جز شبیه روزگاران کسانی را که پیش از آنها بودند؛ بگو منتظر باشید که من هم همراه با شما در انتظارم» (یونس/102) و فرمود «تبدیلی در آفرینش خداوند نیست» (روم/30)‏ و خداوند بر حضرت موسی ع [امری را] مقدر فرموده بود در حالی که او همراه قومش بود و به آنان آیات و انذارها را نشان داده بود، سپس بر قومی که بت می‌پرستیدند عبور کردند، «گفتند: اى موسى، همان گونه که آنها آلهه‌ای دارند تو نیز براى ما الهی قرار ده! گفت: حقّا که شما گروهى هستید که نادانى مى‏کنید» (اعراف/138) پس موسی ع هارون را به جانشینی خود منصوب کرد، اما آنان برافراشتند «گوساله‌ای را، پیکری که صدای گوساله داشت، و گفتند این اله شما و اله موسی است» (طه/88) و هارون را رها کردند و [هارون] گفت « : اى قوم من، جز این نیست که شما به وسیله این به فتنه افتادید [آزمایش شدید]، و همانا پروردگار شما [خداوند] رحمان است، پس از من پیروى کنید و فرمان مرا اطاعت نمایید، گفتند: ما همواره ملازم این [گوساله] خواهیم بود تا آنکه موسى به سوى ما بازگردد. » (طه/90) پس برای شما مَثَل‌ها زد و بیاریتان بیان فرمود که با آنان چه کرد.

امام ع در ادامه فرمود: همانا پیامبر خدا ص هم از دنیا نرفت مگر اینکه مردم را از امر علی ع آگاه گرداند و فرمود «هرکس من مولای او هستم، علی ع مولای اوست» و فرمود «همانا او نسبت به من همانند هارون است نسبت به موسی ع، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست» و او در تمام عرصه‌های دشوار عَلَمدار رسول الله بود؛ و همراه او در مسجدش بود و در هر حالی بر او وارد می‌شد و اولین کسی بود که به او ایمان آورد؛ پس هنگامی که رسول الله ص از دنیا رفت، آن اختلافی که مقدر شده بود واقع شد و عمر وارد صحنه شد و با ابوبکر بیعت کرد در حالی که هنوز رسول الله ص دفن نشده بود. پس چون حضرت علی ع این را دید و دید که مردم با ابوبکر بیعت کردند، ترسید که مردم به فتنه بیفتند پس خود را برای کتاب خدا فارغ‌البال نمود و شروع کرد که آن را در مصحفی گرد آورد؛ پس ابوبکر به او پیغام داد که نزد ما بیا و بیعت کن! اما حضرت علی ع فرمود: از خانه خارج نشوم تا قرآن را جمع کنم؛ پس بار دیگر به سراغش فرستاد، و باز او فرمود خارج نمی‌شوم تا اینکه از جمع‌آوری قرآن فارغ شوم؛ پس بار سوم، عمر پسرعمویش را [در برخی نسخه‌ها: مردی را] که قنفذ نام داشت فرستاد؛ پس حضرت فاطمه دختر رسول الله که صلوات خدا بر ایشان باد بلند شد و بین او و علی ع قرار گرفت و قنفذ او را زد و برگشت در حالی که علی ع همراه او نبود؛ پس [عمر] ترسید که علی ع مردم را [علیه حکومت ابوبکر] گرد آورد پس دستور داد هیزم آوردند و دور خانه‌اش قرار دادند، سپس عمر آتش آورد و خواست خانه علی ع را بر روی او و بر فاطمه س و حسن ع و حسین ع آتش زند و چون حضرت علی ع این را دید بیرون آمد و در کمال ناخرسندی و بالاجبار بیعت کرد.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص307-308

عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: إِنَ‏ اللَّهَ‏ قَضَى‏ الِاخْتِلَافَ‏ عَلَى خَلْقِهِ وَ کَانَ أَمْراً قَدْ قَضَاهُ فِی عِلْمِهِ کَمَا قَضَى عَلَى الْأُمَمِ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ هِی السُّنَنُ وَ الْأَمْثَالُ یجْرِی عَلَى النَّاسِ فَجَرَتْ عَلَینَا کَمَا جَرَتْ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا وَ قَوْلُ اللَّهِ حَقٌّ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمُحَمَّدٍ ص‏ «سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلًا» و قال: «فَهَلْ ینْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا» و قال «فَهَلْ ینْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَیامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» و قال: «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» وَ قَدْ قَضَى اللَّهُ عَلَى مُوسَى ع وَ هُوَ مَعَ قَوْمِهِ یرِیهِمُ الْآیاتِ وَ النُّذُرَ ثُمَّ مَرُّوا عَلَى قَوْمٍ یعْبُدُونَ أَصْنَاماً «قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ‏»  فَاسْتَخْلَفَ مُوسَى هَارُونَ فَنَصَبُوا «عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏» وَ تَرَکُوا هَارُونَ فَقَالَ‏ «یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیهِ عاکِفِینَ حَتَّى یرْجِعَ إِلَینا مُوسى»‏  فَضَرَبَ لَکُمْ أَمْثَالَهُمْ وَ بَینَ لَکُمْ کَیفَ صَنَعَ بِهِمْ.

وَ قَالَ إِنَّ نَبِی اللَّهِ ص لَمْ یقْبَضْ حَتَّى أَعْلَمَ النَّاسَ أَمْرَ عَلِی ع فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ وَ قَالَ إِنَّهُ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَیرَ أَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی وَ کَانَ صَاحِبَ رَایةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْمَوَاطِنِ کُلِّهَا وَ کَانَ مَعَهُ فِی الْمَسْجِدِ یدْخُلُهُ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ کَانَ أَوَّلَ النَّاسِ إِیمَاناً بِهِ فَلَمَّا قُبِضَ نَبِی اللَّهِ ص کَانَ الَّذِی کَانَ لِمَا قَدْ قُضِی مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ عَمَدَ عُمَرُ فَبَایعَ أَبَا بَکْرٍ وَ لَمْ یدْفَنْ رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدُ فَلَمَّا رَأَى ذَلِکَ عَلِی ع وَ رَأَى النَّاسَ قَدْ بَایعُوا أَبَا بَکْرٍ خَشِی أَنْ یفْتَتِنَ النَّاسُ فَفَرَغَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ أَخَذَ یجْمَعُهُ فِی مُصْحَفٍ فَأَرْسَلَ أَبُو بَکْرٍ إِلَیهِ أَنْ تَعَالَ فَبَایعْ فَقَالَ عَلِی ع لَا أَخْرُجُ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَأَرْسَلَ إِلَیهِ مَرَّةً أُخْرَى فَقَالَ لَا أَخْرُجُ حَتَّى أَفْرُغَ فَأَرْسَلَ إِلَیهِ الثَّالِثَةَ عُمَرُ ابن عم له [رَجُلًا] یقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَامَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهَا تَحُولُ بَینَهُ وَ بَینَ عَلِی ع فَضَرَبَهَا فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ وَ لَیسَ مَعَهُ عَلِی فَخَشِی أَنْ یجْمَعَ عَلِی النَّاسَ فَأَمَرَ بِحَطَبٍ فَجَعَلَ حَوَالَی بَیتِهِ ثُمَّ انْطَلَقَ عُمَرُ بِنَارٍ فَأَرَادَ أَنْ یحْرِقَ عَلَى عَلِی بَیتَهُ وَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ فَلَمَّا رَأَى علیٌّ ذَلِکَ خَرَجَ فَبَایعَ کَارِهاً غَیرَ طَائِع‏.

تدبر

7) «اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیئِ وَ لا یحیقُ الْمَکْرُ السَّیئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ»

در تاریخ اسلام، یکی از وقایعی که رخ داد و امیرالمومنین ع آن را مصداق این آیه شمرد، واقعه جنگ جمل است.

حکایت

امیرالمومنین ع نامه‌ای به اهل مصر نوشتند و مطالب مختلفی را برایشان توضیح دادند و در فرازی راجع به خروج طلحه و زبیر و عایشه از مکه برای جنگ جمل نوشتند:

و آن دو [= طلحه و زبیر] را عبدالله بن عامر به سوی بصره هدایت کرد و به آنها وعده داد که در آنجا اموال و مردان فراوانی برای کمک به آنها آماده است؛ در این حال بودند که آن دو، آن زن [= عایشه] را به پیش می‌راندند در حالی که آن زن آن دو را به پیش می‌راند؛ پس آن دو وی ر سپری برای خود قرار دادند که با او به جنگ رفتند و به گناه عظیمتری نیز اقدام کردند: مادرشان، یعنی همسر رسول الله ص [اشاره به آیه قرآن که زنان پیامبر ص را مادران مومنان می‌خواند، احزاب/6] را بیرون آوردند و پرده‌ای که خداوند بر او پوشانده بود [اشاره به آیه‌ای که می‌فرماید که زنان پیامبر از پشت پرده با مردان سخن بگویند] از او کنار زدند، در حالی که همسران خود را در امان نگهداشته بودند؛ در حق خدا و رسولش انصاف را رعایت نکردند [= اینکه زنان خود را در خانه نگه داشتند و زن پیامبر ص را که خدا دستور در خانه ماندنش را داده بود بیرون آوردند]؛ و مرتکب سه خصلتی شدند که بازگشتش در کتاب خدا به سه امر است: تجاوزگری و پیمان‌شکنی و نیرنگ‌بازی؛ که خداوند متعال فرمود: «ای مردم! همانا تجاوزگری شما علیه خودتان تمام می‌شود» (یونس/23) و فرمود «پس هر کس پیمان شکنی کند علیه خودش پیمان‌شکنی کرده است» (فتح/10) و فرمود: «و نیرنگ بد جز بر اهلش وارد نشود» (فاطر/43)

پس به خدا سوگند در حق من تجاوزگری نمودند و در بیعت با من پیمان‌شکنی کردند و به من نیرنگ زدند؛ من به چهار نفر مبتلا شدم که هیچکس به کسانی مثل آنها مبتلا نشده است: به فرمانبردارترین مردم در میان مردم [کسی که بیش از دیگران مردم دستورش را با رغبت گوش می‌دادند] عایشه دختر ابوبکر؛ و به شجاع‌ترین مردم، زبیر بن عوام؛ و به جدال‌پیشه‌ترین مردم، طلحه بن عبیدالله، و به پولدارترین مردم، یعلی بن مُنیة تمیمی، که علیه من با پیمانه‌هایی از طلا به یاری آنان شتافت؛ و به خدا سوگند که اگر این کار سامان یابد مال خودش و فرزندانش را جزء فیءِ [اموال عمومیِ] مسلمانان قرار خواهم داد؛ پس به جانب بصره روان شدند در حالی که مردم آنجا بر اطاعت و بیعت من اتفاق نظر داشتند و شیعیانم و خزانه‌داران بیت‌المال مسلمانان در آنجا بودند؛ پس مردم را به عصیان در برابرم و به شکستن بیعتم فراخواندند؛ کسی که اطاعتشان کرد را کافر نمودند و کسی که با آنان مخالفت کرد کُشتند ... .

المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، ص419[4]؛ تفسیر القمی، ج‏2، ص210[5]؛

کشف المحجة لثمرة المهجة، ص253-254[6]؛ نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین (للفیض)، ص200[7]

 

8) «لا یحیقُ الْمَکْرُ السَّیئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ ینْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً»

اگر کسی مسیر نیرنگ‌بازی را در پیش گرفت، بداند که هرآنچه خداوند بر سر نیرنگ‌بازان قبلی آورد بر سر او نیز خواهد آورد؛ چرا که این گونه جزا دادن‌ها در دنیا از آن دسته سنت‌های خداوند است که هیچ تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد.

 

9)  «هَلْ ینْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً»

خداوند در جامعه قانون‏ها و سنّت‏هاى ثابتى را مقرّر کرده است که در تمام اقوام و ملّت‏ها جریان دارد.

به بیان دیگر، تاریخ داراى نظام و قانون ثابت است و با نگاه به گوشه‏اى از تاریخ مى‏توان قانونِ گوشه‏ى دیگر تاریخ را به دست آورد.

(تفسیر نور، ج‏9، ص513)

نکته تخصصی جامعه‌شناسی

امروزه وبویژه با گسترش مکتب مطالعات فرهنگی، برخی از «مرگ جامعه‌شناسی» سخن می‌گویند و مرادشان این است که دوره جامعه‌شناسی پوزیتیویستی که درصدد ارائه تبیین‌های جهان‌شمول بود، بسر آمده است.

در اینکه جامعه‌شناسی پوزیتیویستی، از این جهت که تنها راه شناسایی را مطالعه حسی و تجربی می‌دانست عملا با مشکلات متعددی مواجه شده، و بویژه از جانب مکاتب تفسیری (هرمنوتیکی) و انتقادی زیر سوال رفته، بحثی نیست؛ اما زیر سوال رفتن آن بدان معنا نیست که لزوما همه مدعیات آنان هم نادرست بوده است.

از منظر قرآنی تردیدی نیست که یک سنت‌های جهان‌شمول الهی بر تمامی جوامع حاکم‌اند که مقدمات آن در هر جامعه‌ای حاصل شود، حتما نتیجه آن نیز رخ خواهد داد. با توجه به اینکه قرآن بحث عبرت‌گیری از وقوع این سنت‌ها در جوامع پیشین را مطرح کرده، نتیجه می‌شود که بررسی تجربی و میدانی نیز در تشخیص این سنت‌ها نقش دارد؛ و این گونه نیست که این سنت‌ها تنها و تنها باید در متون دینی بیان شود تا قابل استناد باشد.

 

10) «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً»

مقصود از «تبدیل» و «تحویل» سنتهای الهی - که امری ناممکن شکرده شده است- چیست؟

الف. تبدیل سنت آن است که به جای عذاب، عافیت و نعمت بیاید؛ و «تحویل» آن به آن است که عذاب از قومی که مستحق آن عذاب شده‌اند، به جانب غیر آنان برگردد. (المیزان، ج17، ص58)

ب. تبدیل آن است که سنتی بتمامه عوض شود و چیز دیگری جای آن را بگیرد؛ اما تحویل به معنای آن است که سنتی از برخی ابعاد تغییر کند و دگرگون شود

ج. ...

 

11) «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً»

اینکه هرگز نمی‌شود که سنت‌های خداوند تبدیل و دگرگون شوند، چگونه با مساله «نسخ» که در خود آیات قرآن هم مورد تاکید قرار گرفته جمع می‌شود؟

الف. نسخ به معنای آن است که حکمی که مدتش محدود بوده، برداشته شود؛ اما چون به محدود بودن آن اشاره‌ای نشده بسیاری گمان می‌کنند که این حکم عوض شده است؛ در حالی که در نگاه دقیق، نسخ، عوض شدن مصداق یک واقعه است، یعنی واقعه‌ای قبلا مصداق سنت الف بود، با تغییر زمان، مصداق سنت ب شده است؛ نه اینکه خود سنت عوض شده باشد؛ و بدین بیان، خود نسخ هم یکی از سنت‌های الهی است.

ب. ...

 

 

 


[1] . تا اینجا قبلا در جلسه 234 گذشت. http://yekaye.ir/al-aaraf-7-14/

[2] . این فراز در جلسه 76 گذشت: http://yekaye.ir/al-hadeed-057-13/

[3] . این فراز در جلسه 381 گذشت: http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-23/

[4] . وَ رَوَی الشَّعْبِیُّ عَنْ شُرَیْحِ بْنِ هَانِی قَالَ: خَطَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ، ثُمَّ قَالَ: وَ إِنِّی مُخْرِجٌ إِلَیْکُمْ کِتَاباً، وَ کَتَبَ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی مَنْ قَرَأَ کِتَابِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ ...

وَ قَادَهُمَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ إِلَی الْبَصْرَةِ، وَ ضَمِنَ لَهُمَا الْأَمْوَالَ وَ الرِّجَالَ، فَبَیْنَا هُمَا یَقُودَانِهَا إِذَا هِیَ تَقُودُهُمَا، فَاتَّخَذَاهَا دَرِیئَةً یُقَاتِلَانِ بِهَا وَ إِلَی خَطِیئَةٍ أَعْظَمَ مِمَّا أَتَیَا أَخْرَجَا أُمَّهُمَا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ کَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ عَلَیْهَا، وَ صَانَا حَلَائِلَهُمَا مَا أَنْصَفَا اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ فَأَصَابُوا ثَلَاثَ خِصَالٍ مِنْ حَقِّهَا عَلَی مَنْ فَعَلَهَا مِنَ النَّاسِ [مَرْجَعُهَا عَلَی النَّاسِ] فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، الْبَغْیَ وَ النَّکْثَ وَ الْمَکْرَ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی‏ أَنْفُسِکُمْ»‏ وَ قَالَ تَعَالَی: «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی‏ نَفْسِهِ»‏ وَ قَالَ تَعَالَی: «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ»‏ .

فَقَدْ وَ اللَّهِ بَغَیَا عَلَیَّ وَ نَکَثَا بَیْعَتِی، وَ غَدَرَا بِی، إِنِّی مُنِیتُ بِأَرْبَعَةٍ مَا مُنِیَ أَحَدٌ بِمِثْلِهِنَّ، مُنِیتُ بِأَطْوَعِ النَّاسِ فِی النَّاسِ، عَائِشَةَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ وَ بِأَشْجَعِ النَّاسِ الزُّبَیْرِ بْنِ الْعَوَّامِ، وَ بِأَخْصَمِ النَّاسِ طَلْحَةَ بْنِ‏ عُبَیْدِ اللَّهِ، وَ بِأَکْثَرِ النَّاسِ مَالًا یَعْلَی بْنِ مُنْیَةَ التَّمِیمِیِ‏ ، أَعَانَ عَلَیَّ بِأَصْوَاعِ الدَّنَانِیرِ، وَ اللَّهِ لَئِنِ اسْتَقَامَ هَذَا الْأَمْرُ لَأَجْعَلَنَّ مَالَهُ وَ وُلْده فَیْئاً لِلْمُسْلِمِینَ، فَأَتَیَا الْبَصْرَةَ وَ أَهْلُهَا مُجْتَمِعُونَ عَلَی طَاعَتِی وَ بَیْعَتِی، وَ بِهَا شِیعَتِی وَ خُزَّانُ بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ، فَدَعَوُا النَّاسَ إِلَی مَعْصِیَتِی، وَ إِلَی نَقْضِ بَیْعَتِی فَمَنْ أَطَاعَهُمْ أَکْفَرُوهُ وَ مَنْ عَصَاهُمْ قَتَلُوهُ، ...

[5] . قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی کِتَابِهِ الَّذِی کَتَبَهُ إِلَی شِیعَتِهِ یَذْکُرُ فِیهِ خُرُوجَ عَائِشَةَ إِلَی الْبَصْرَةِ وَ عِظَمَ خَطَإِ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ فَقَالَ:

 «وَ أَیُّ خَطِیئَةٍ أَعْظَمُ مِمَّا أَتَیَا أَخْرَجَا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ بَیْتِهَا وَ کَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهَا وَ صَانَا حَلَائِلَهُمَا فِی بُیُوتِهِمَا، مَا أَنْصَفَا لَا لِلَّهِ وَ لَا لِرَسُولِهِ مِنْ أَنْفُسِهِمَا، ثَلَاثُ خِصَالٍ مَرْجَعُهَا عَلَی النَّاسِ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْبَغْیُ وَ الْمَکْرُ وَ النَّکْثُ، قَالَ اللَّهُ: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی‏ أَنْفُسِکُمْ وَ قَالَ: فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی‏ نَفْسِهِ وَ قَالَ: وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ وَ قَدْ بَغَیَا عَلَیْنَا وَ نَکَثَا بَیْعَتِی وَ مَکَرَا بِی.

[6] . قَادَهُمَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ إِلَی الْبَصْرَةِ، وَ ضَمِنَ لَهُمَا الْأَمْوَالَ وَ الرِّجَالَ، فَبَیْنَا هُمَا یَقُودَانِهَا إِذْ هِیَ تَقُودُهُمَا (کَذَا) فَاتَّخَذَاهَا فِئَةً یُقَاتِلَانِ دُونَهَا فَأَیُّ خَطِیئَةٍ أَعْظَمُ مِمَّا أَتَیَا، أَخْرَجَا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ بَیْتِهَا فَکَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهَا وَ صَانَا حَلَائِلَهُمَا فِی بُیُوتِهِمَا، وَ لَا أَنْصَفَا اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ مِنْ أَنْفُسِهِمَا ثَلَاثُ [بِثَلَاثِ «مَ»] خِصَالٍ مَرْجِعُهَا عَلَی النَّاسِ- [فِی کِتَابِ اللَّهِ-: الْبَغْیُ وَ الْمَکْرُ وَ النَّکْثُ‏] .

قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی‏ أَنْفُسِکُمْ‏ وَ قَالَ: فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی‏ نَفْسِهِ‏ وَ قَالَ: وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ‏ فَقَدْ بَغَیَا عَلَیَّ وَ نَکَثَا بَیْعَتِی وَ مَکَرَانِی [وَ مَکَرَا بِی «خ»] فَمُنِیتُ بِأَطْوَعِ النَّاسِ فِی النَّاسِ عَایِشَةَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ وَ بِأَشْجَعِ [وَ بِأَنْجَعِ «خ ل»] النَّاسِ الزُّبَیْرِ، وَ بِأَخْصَمِ النَّاسِ طَلْحَةَ بْنِ‏ عُبَیْدِ اللَّهِ، وَ أَعَانَهُمْ عَلَیَّ یَعْلَی بْنُ مُنْیَةَ بِأَصْوُعِ الدَّنَانِیرِ، وَ اللَّهِ لَئِنِ اسْتَقَامَ أَمْرِی لَأَجْعَلَنَّ مَالَهُ فَیْئاً لِلْمُسْلِمِین‏

[7] . و قادها  عبید اللّه بن عامر إلى البصرة، و ضمّن لها الأموال و الرّجال فبینما هم‏  یقودانها (إذ هی تقودهما)  فاتخذاها فئة یقاتلان دونها، فأیّ خطیئة أعظم‏ ممّا أتیا؟ إخراجهما زوجة رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله من بیتها، و کشفا عنها حجابا ستره اللّه علیها، وصانا حلائلهما فى بیوتهما، و لا أنصفا اللّه و رسوله من أنفسهما ثلاث خصال مرجعها على النّاس. قال اللّه تعالى: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ»  و قال: «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ»  و قال: «لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ»  فقد بغیا علیّ، و نکثا بیعتی، و مکرا بی فمننت‏  بأطوع النّاس فی النّاس عائشة بنت أبی بکر، و بأشجع النّاس الزّبیر، و بأخصم النّاس طلحة. و أعانهم علیّ یعلى بن منیّة بأصوع الدّنانیر، و اللّه لئن استقام أمری لأجعلنّ ماله فیئا للمسلمین. ثمّ أتوا البصرة و أهلها مجتمعون على بیعتی و طاعتی. و بها شیعتی خزائن‏  بیت مال اللّه و مال المسلمین، فدعوا النّاس إلى معصیتى و إلى نقض بیعتی‏ ، فمن أطاعهم أکفروه، و من عصاهم قتلوه،