سفارش تبلیغ
صبا ویژن

624) سوره کهف (18) آیه43 وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَه

بسم الله الرحمن الرحیم

624) سوره کهف (18) آیه43

وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مُنْتَصِراً

ترجمه

و نه از غیر خدا [یا: در برابر خدا] برایش گروهی بود که یاری‌اش دهند و نه توان یاری جستن داشت.

نکات ترجمه

«فِئَةٌ»

در بحث از ماده «فیء» اشاره شد که برخی بر این باورند که کلمه «فِئَة» (به معنای جماعت) هم از همین ریشه است، «فیء» به معنای «رجوع» یا «رجوع به حالت پسندیده» ‌بود؛ و بر این اساس «فئة» را جماعتی دانستند که پشت و پناه همدیگرند و برای یاری به همدیگر رجوع می‌کنند (مفردات ألفاظ القرآن، ص650؛ مجمع البحرین، ج‏1، ص334؛ الطراز الأول، ج‏1، ص157)؛ اما برخی بر این باور بودند که کلمه «فئة» از ماده «فأی» است که به معنای «جدا شدن همراه با فاصله گرفتن» است و به جماعتی که به خاطر آراء و عقایدشان از بقیه مردم جدا و متمایز می‌شوند می‌گویند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏9، ص13)

جلسه539 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-50/

کلمه «فئه» در قرآن کریم جمعا 10 بار، و به دو صورت مفرد (فئة) و مثنی (الْفِئَتان‏، انفال/48؛  فِئَتَیْنِ، آل‌عمران/13 و نساء/88) به کار رفته، و اگر آن را از ماده «فأی» بدانیم ظاهرا از این ماده کلمه دیگری در قرآن کریم به کار نرفته است.

«یَنْصُرُونَهُ» «مُنْتَصِراً»

قبلا بیان شد که ماده «نصر» را به معنای «یاری» (عون) دانسته‌‌اند بویژه «یاری»‌ای که در مقابل دیگری مطرح باشد؛ هرچند برخی اصل معنای این کلمه را «آوردن و دادن خیر» (خیررسانی) دانسته‌ بودند.

درباره «انْتِصَارُ» هم بیان شد که برخی آن را هم‌معنی با «اسْتِنْصَار» به معنای «طلب نصرت» قلمداد کرده بودند، و برخی آن را به معنای «انتقام گرفتن»؛ و چنین به نظر می‌رسید که هر دو معنا جزء معانی این تعبیر باشد چرا که گاه این واژه در قرآن کریم گاه با معنای «انتقام گیرنده» سازگارتر است (أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمیعٌ مُنْتَصِرٌ؛ قمر/44) و گاه همانند آیه حاضر، با معنای «طلب یاری جستن»؛ و «منتصر» اسم فاعل از همین باب افتعال است.

جلسه436 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-17/

«ما کانَ مُنْتَصِراً»

و طبق توضیح فوق، ظاهرا در این آیه می‌خواهد بفرماید که نه از بیرون کسی بود که بتواند یاریش کند و «نه خودش وضعیتش به گونه‌ای بود که بخواهد یاری‌ای طلب کند و امیدی به یاری کسی داشته باشد»؛

و برخی از مترجمان این عبارت اخیر را این گونه قلمداد کرده‌اند که «نه خودش توان یاری خویش را داشت.»

و همچنین اگر به معنای «مطاوعه» (= پذیرش و زیر بار چیزی رفتن) در باب افتعال توجه شود، شاید معنای لطیف‌تری برای این تعبیر بشود بیان کرد، که می‌خواهد بفرماید «وضعیت او به گونه‌ای بود که دیگر نمی‌توانست یاری کسی را بپذیرد» (یعنی اگر به فرض کسی هم غیر از خدا می‌خواست یاریش کند، کاری برایش نمی‌توانست انجام دهد)

با توجه به اینکه در ماده «نصر» معنای «یاری کردن در برابر دیگری» نهفته است، بسیاری از مفسران «متنصراً» در اینجا را به معنای «ممتنعاً» دانسته‌اند، یعنی «منع‌کننده‌ای [که بتواند وارد شدن عذاب الهی بر وی را منع، و از وی در برابر خدا دفاع کند] در کار نبود»  (مجمع البیان، ج‏6، ص728؛ المیزان، ج13، ص316)

اختلاف قرائت

اغلب قرائات مشهور ( یعنی همه قرائات سبعه غیر از حمزه و کسائی، به اضافه یعقوب و ابوجعفر از قرا عشره، به اضافه حسن و یزیدی و ابن‌محیصن در قرائات اربعه عشر) به اضافه اغلب قرائات غیرمشهور (مثلا شیبة) به صورت «وَ لَمْ تَکُنْ» قرائت کرده‌اند؛ اما

قرائت حمزه و کسائی (از قراء کوفه) و خلف (از قراء عشره) و  أعمش (از قرائات اربعه عشر) و مجاهد و ابن وثاب و طلحة و أیوب و أبو عبید و ابن سعدان و ابن عیسى الأصبهانی و ابن جریر (از قرائات غیرمشهور) به صورت «وَ لَمْ یَکُنْ» بوده است.

به لحاظ نحوی چون کلمه «فئة» مونث مجازی است، فعل مربوط به آن هم می‌تواند از ظاهر لفظ تبعیت کند و مونث بیاید و هم از معنا تبعیت کند و مذکر بیاید؛ چنانکه در اغلب قریب به اتفاق قرائت‌ها «ینصرون» (که به همین فئة برمی‌گردد) از معنا تبعیت کرده و به صورت جمع مذکر آمده و تنها در یکی از قرائات غیرمشهور (قرائت ابن أبی عبلة) از لفظ تبعیت کرده و به صورت «تنصره» آمده است. (البحر المحیط، ج‏7، ص182[1]؛ مجمع البیان، ج‏6، ص724[2]؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعه عشر، ص298)

حدیث

1) در فرازی از دعای هفتم صحیفه سجادیه آمده است:

پروردگارا ! چیزى [= بلاء و گرفتارى‌ای] بر من فرود آمده که سنگینى‌اش کمرم را شکسته و زیر بار آن رفتن، مرا وامانده کرده؛ و تو به قدرت خود آن را بر من وارد کرده‌اى، و به توانائی‌ات آن را به من متوجّه گردانیده‏اى؛ پس براى آنچه وارد ساخته‌ای بیرون‌برنده‌ای نیست؛ و براى آنچه متوجّه گردانیده‏اى برگرداننده‌ای نیست؛ و براى آنچه بسته‏اى گشاینده‌ای نیست؛ و براى آنچه گشوده‏اى بستنده‌ای نیست؛ و براى آنچه دشوار کرده‏اى آسان کننده‌ای نیست؛ و براى آنکه خوار کرده‏اى یارى دهنده‏اى نمی‌باشد؛ ...

الصحیفة السجادیة (دعاء7) (وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ:)

... وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ...


2) از امام صادق ع دعایی روایت شده است که برای خلاصی از مشکلات؛ در فرازی از آن آمده است:

پس بر محمد و آل محمد صلوات بفرست و در میان آنچه عطا می‌فرمایی، به من خیر و خوبی عطا فرما؛ و در میان کسانی که هدایت می‌کنی، مرا هم هدایت فرما؛ و در میان آنان که عافیت بخشی، مرا هم عافیت ببخش؛ و در میان کسانی که کفایتشان کرده‌ای مرا هم کفایت کن؛ و مرا از شر و بدیِ آنچه حکم به وقوعش فرموده‌ای حفظ کن؛ که همانا تویی که حکم می‌کنی و کسی بر تو حکم نکند؛ [که همانا] عطای تو را مانعی نیست؛ و کسی را که تو هدایتش کنی گمراه‌کننده‌ای ندارد؛ و کسی که تو سرپرستی‌اش را برعهده گیری خوار کننده‌ای ندارد؛ و کسی که تو با او دشمنی کنی، یاوری ندارد؛ و هیچ پناهگاه و آرامش‌گاهی از تو، جز به تو نباشد ...

مهج الدعوات و منهج العبادات، ص241-242

یُرْوَى أَنَّهُ لِمَوْلَانَا أَبِی إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ ص مَا دَعَا بِهِ مَغْمُومٌ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ غَمَّه‏ ...

فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی الْخَیْرَ فِیمَنْ أَعْطَیْتَ وَ اهْدِنِی فِی مَنْ هَدَیْتَ وَ عَافِنِی فِی مَنْ عَافَیْتَ وَ اکْفِنِی فِی مَنْ کَفَیْتَ وَ قِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ فَإِنَّکَ تَقْضِی وَ لَا یُقْضَى عَلَیْکَ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ وَ لَا مُضِلَّ لِمَنْ هَدَیْتَ وَ لَا مُذِلَّ لِمَنْ وَالَیْتَ وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ عَادَیْتَ وَ لَا مَلْجَأَ وَ لَا مُلْتَجَأَ مِنْکَ إِلَّا إِلَیْک‏...


3) از رسول الله ص روایت شده است:

همانا پروردگارتان هر روز شما را خطاب قرار می‌دهد که همانا تنها منم که عزیزم و عزت دارم، پس هر که عزت در دو سرا می‌خواهد، از آنکه واقعا عزیز است اطاعت کند.

مجمع البیان، ج‏8، ص628

أنس عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْمٍ أَنَا الْعَزِیزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَیْنِ فَلْیُطِعِ الْعَزِیزَ.


4) ابی‌اسامه می‌گوید:

از امام صادق ع شنیدم که فرمود: از «سطواتِ» [خشم فروکوبندة] خداوند در شب و روز، به خداوند پناه ببرید.

گفتم: «سطوات» خداوند چیست؟

فرمود: گرفتن [= مبتلا کردنِ افراد] به خاطر معصیت‌.

الکافی، ج‏2، ص270

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏

تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ سَطَوَاتِ اللَّهِ بِاللَّیْلِ‏ وَ النَّهَارِ

قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ مَا سَطَوَاتُ اللَّهِ

قَالَ الْأَخْذُ عَلَى الْمَعَاصِی.

تدبر

1) «وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مُنْتَصِراً»

وقتی عذاب خدا سر رسد، هیچ چاره‌ای ندارد، نه کسی می‌تواند یاری رساند و نه خود شخص ظرفیت این را دارد که مورد یاری قرار گیرد.

ثمره اخلاقی-اجتماعی

عاقبتِ اعتماد به غیر خدا، ناکامى است. (تفسیر نور، ج‏7، ص176)


2) «لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»

هنگام فرارسیدن قهر خدا، مال و فرزند هر چند بسیار باشد به کار نمى‏آید؛ و از یاران دوران رفاه به هنگام خطر خبرى نیست. (تفسیر نور، ج‏7، ص176)


3) «وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مُنْتَصِراً»

چرا نفرمود «کسی نبود که یاری‌اش کند» و فرمود: «فئه» (گروه) ای نبود که یاری‌اش کنند؟

الف. چون وی به کثرت و عزت نفرات خود بالید (أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً؛ کهف/34) (المیزان، ج13، ص316)

ب. «فئة» جماعتی است که پشت و پناه همدیگرند، شاید خداوند می‌خواهد تذکر دهد که نه‌تنها یک نفر، بلکه اگر جماعتی از افراد توانمند، همگی دست به دست هم دهند باز نمی‌توانند به وی یاری‌ای رسانند.

ج. ...


4) «وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مُنْتَصِراً»

چرا علاوه بر اینکه فرمود «او را گروهی نبود که یاری‌اش دهند» مجددا از «منتصِر» نبودن وی سخن گفت؟

الف. جمله اول در قبال این است که او به کثرت و عزت نفراتش مغرور بود؛ و این عبارت در قبال آن است که خود را مستقل و تافته جدابافته‌ای می‌دید [که اگر قیامت هم برپا شود وی حساب ویژه‌ای خواهد داشت] (المیزان، ج13، ص316)

ب. جمله اول ناظر است به اینکه [بعد از اینکه عذاب آمد] به یاری او برخیزند؛ و این عبارت ناظر است به اینکه کسی ممانعت و دفاع می‌کرد که عذاب بر او وارد نمی‌شد. (مجمع‌البیان، ج6، ص728)

ج. جمله اول ناظر به یاری‌ای از بیرون است؛ و این عبارت یعنی وضعیت خودش هم به گونه‌ای نبود که بخواهد یاری‌ای طلب کند و امیدی به یاری کسی داشته باشد». (نکات ترجمه)

د. جمله اول ناظر به یاری‌ای از بیرون است؛ و این عبارت یعنی خودش هم توان یاری خویش را نداشت. (نکات ترجمه)

ه. جمله اول ناظر به یاری‌ای از بیرون است؛ و این عبارت هم می‌خواهد بفرماید وضعیتش چنان شده بود که اگر به فرض کسی هم غیر از خدا می‌خواست یاریش کند، کاری برایش نمی‌توانست انجام دهد. (نکات ترجمه)

 و. ...




[1] . و قرأ الأخوان و مجاهد و ابن وثاب و الأعمش و طلحة و أیوب و خلف و أبو عبید و ابن سعدان و ابن عیسى الأصبهانی و ابن جریر «و لم یکن» بالیاء لأن تأنیث الفئة مجاز. و قرأ باقی السبعة و الحسن و أبو جعفر و شیبة بالتاء. و قرأ ابن أبی عبلة «فِئَةٌ تنصره» على اللفظ

[2] . و قرأ «و لم یکن له فئة» بالیاء أهل الکوفة غیر عاصم و الباقون «وَ لَمْ تَکُنْ» بالتاء