590) سوره کهف (18) آیه9 أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ
بسم الله الرحمن الرحیم
590) سوره کهف (18) آیه9
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً
ترجمه
آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!
نکات ترجمه
«أَصْحاب»
در جلسه229 توضیح داده شد که ماده «صحب» در اصل دلالت دارد بر نزدیک هم قرار گرفتن و مقارن همدیگر شدن؛ و «صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته میشود و البته در عرف غالبا در مواردی اطلاق میشود که این همراهی زیاد باشد و از همین جهت به مالک یک چیز هم صاحب آن گفته میشود؛ و تفاوت «صاحب» با «قرین» در این است که در مفهوم مصاحبت، یک بده بستان و رابطه متقابل وجود دارد اما در قرین لزوما چنین چیزی وجود ندارد.
http://yekaye.ir/al-baqarah-002-039/
«الْکَهْف»
«کهف» به غار وسیعی گویند که در کوه واقع شده باشد، ولی اگر کوچک باشد از همان لفظ «غار» استفاده میشود. (کتاب العین، ج3، ص380؛ معجم المقاییس اللغة، ج5، ص144؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص727) و به طور مجازی برای هر پناهگاه و ملجأیی به کار میرود؛ چنانکه وقتی گفته شود «فلانی کهفِ قومش است» یعنی ملجأ و پناهگاهی است که برای امور دشواری که برایشان پیش میآید به او پناه میبرند (أساس البلاغة، ص553؛ لسان العرب، ج9، ص311) و ظاهرا به همین مناسبت است که در احادیث و ادعیه، پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار ع «کَهْفُ الْمُؤْمِنِین» خوانده شدهاند (مثلا: صحیفه سجادیه، دعای47 -دعای عرفه)
از این ماده تنها همین کلمه 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است که تمامی آنها در همین سوره کهف و در ضمن همین داستان اصحاب کهف میباشد.
«الرَّقیم»
ماده «رقم» در اصل بر خط و کتابت و اموری از این دست دلالت دارد، چنانکه «رَقْم» را به معنای «خَطّ» و «رَقیم» را به معنای «کتاب و نوشته» دانستهاند (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص426) برخی بر این باورند که «رَقْم» در اصل به معنای نقطهگذاری کلمات بوده است و تعبیر «کِتابٌ مَرْقُوم» (مطففین/9 و 20) یعنی نوشتهای که به واسطه نقطهگذاری حروف و کلماتش کاملا معین و آشکار باشد [توجه شود که در قدیم نگارش کلمات بدون نقطه بسیار رایج بوده است] (کتاب العین، ج5، ص159).
در هر صورت، به لحاظ صرفی، «رقیم» را اغلب فعیل به معنای مفعول (مرقوم: نوشته) دانستهاند (مجمعالبیان، ج6، ص696؛ النهایة، ج2، ص254) و همچنین «رقیم» نام مکان خاصی بوده است که غالبا آن را در روم شرقی (حوالی اردن کنونی) دانستهاند؛ و بدین ترتیب، در مورد تعبیر «أصحاب الرَّقِیم» هم دو احتمال مطرح شده است: یکی نسبت دادن آنهاست به این مکان؛ و دیگری نسبت دادن آنهاست به نوشتهای که احوال آنها [بر سنگی بر در غاری که اینان در آن بودند، یا در خزانه پادشان آن زمان] ثبت شد (مفردات ألفاظ القرآن، ص362؛ مجمعالبیان، ج6، ص697؛ المیزان، ج13، ص246)
این ماده در قرآن کریم جمعا 3 بار، و تنها در قالب همین دو کلمه «رقیم» و «مرقوم» به کار رفته است.
«أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ»
«و» حرف عطف است و «الرَّقیمِ» عطف به «الکهف» است که اگر عطف عادی باشد، [اصحاب] رقیم، غیر از اصحاب کهف خواهد بود و در نتیجه اصحاب کهف و رقیم دو گروه میشوند؛ و اگر عطف بیان باشد، اینها یک گروه هستند که با دو مشخصه از آنها یاد شده است.
«کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»
برای این عبارت به لحاظ تحلیل نحوی حالتهای مختلفی متصور است که هذیک ظرافت معنایی خاصی را در بردارد که به اهم آنها اشاره میشود:
1. «عجبا» این کلمه، صفت است که
میتوان آن را مستقیما خبر کان دانست (التبیان فی اعراب القرآن، ج1، ص242) [ترجمه: آنان عجیب بودند]
و یا صفت برای محذوفی که آن محذوف خبر «کان» میباشد (آن محذوف، میتواند کلمهای باشد مانند: آیةً؛ أمراً؛ ویا ...) (البحر المحیط، ج7، ص142) [ترجمه: آنان آیه و امر عجیبی بودند]
و نیز میتوان خبر کان را «من آیاتنا» دانست و «عجبا» را حال برای «من آیاتنا» (التبیان فی اعراب القرآن، ج1، ص242) [آنان از آیات ما بودند در حالی که امری عجیب بود]
2. «من آیاتنا» این ترکیب جار و مجرور است که:
میتوان آن را «خبر» برای «کانوا» دانست که در این صورت،
یا عجبا، خبر دوم آن باشد؛ [آنان از آیات ما بودند و عجیب بودند]
و یا عجبا وابسته به آن باشد مانند تحلیل قبل (التبیان فی اعراب القرآن، ج1، ص242) [آنان از آیات ما بودند در حالی که امری عجیب بود]
و یا اساساً میتوان آن را متعلق به «عجباً» دانست،
خواه مستقیما حال باشد برای «عجبا» (التبیان فی اعراب القرآن، ج1، ص242) [آنان امری عجیب بودند در حالی که از آیات ما بودند]
ویا متعلق به حال محذوفی برای عجبا (الجدول فی إعراب القرآن، ج15، ص144) [آنان امری عجیب بودند در حالی که در زمره اموری بودند که از آیات ما محسوب میشوند]
شأن نزول
درباره شأن نزول سوره کهف (و بویژه این آیات) روایت شده است که قریش سه نفر (نضر بن حارث و عقبة بن ابیمعیط و عاص بن وائل) را به نجران فرستادند تا از یهودیان و مسیحیان آنجا سوالاتی را یاد بگیرند که وقتی از رسول الله ص پرسیدند ایشان در پاسخش ناتوان شود؛ که یکی از آن سوالات، درباره اصحاب کهف بود.[1] آنان به مکه برگشتند و آن سوالات را از پیامبر ص پرسیدند و بعد از مدتی فرشته وحی نازل شد و این آیات را آورد.
تفسیر القمی، ج2، ص31[2]؛
مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج6، ص697[3]
حدیث
1) از امام صادق ع درباره آیه «آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!» روایت شده است: آنان عدهای بودند که [به غاری] گریختند و پادشاه آن زمان دستور داد که نام آنها و پدران و عشیرهشان را در صفحاتی از سرب بنویسند، و همین است که فرمود «اصحاب کهف [= غار] و رقیم [= نوشته]»
تفسیر العیاشی، ج2، ص321؛ قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص254[4]
عن محمد عن أحمد بن علی عن أبی عبد الله ع فی قوله «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» قال: هم قوم فروا و کَتَبَ مَلَکٍ ذَلِکَ الزَّمَانِ بأَسْمَاءِهُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ فِی صُحُفُ مِنْ رَصَاصٍ فهو قوله «أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ».
2) از امام صادق ع روایت شده است:
به جانب حضرت مهدی ع از پشت کوفه 27 نفر از مردان میآیند:
15نفر از قوم موسی، «همان کسانی که به حق هدایت میکردند و بدان متمایل بودند» (اعراف/159)؛
و 7 نفر از اصحاب کهف،
و یوشع بن نون [جانشین حضرت موسی ع] و سلمان و ابودجانه انصاری و مقداد بن اسود و مالک اشتر؛ پس اینان یاوران و استاندارانی در پیش روی وی خواهند بود.
الإرشاد (للمفید)، ج2، ص386؛ إعلام الورى بأعلام الهدى (طبرسی)، ص464؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص266
وَ رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یَخْرُجُ إِلَى الْقَائِمِ مِنْ ظَهْرِ الْکُوفَةِ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى الَّذِینَ کَانُوا یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ وَ سَبْعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ الْکَهْفِ وَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو دُجَانَةَ الْأَنْصَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ مَالِکٌ الْأَشْتَرُ فَیَکُونُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ أَنْصَاراً وَ حُکَّاماً.
در تفسیر العیاشی، ج2، ص32 به جای «پشت کوفه» تعبیر «من ظهر الکعبة: از پشت کعبه» آمده و به جای مقداد، مومن آل فرعون را ذکر کرده است؛[5]
همچنین در دلائل الإمامة (طبری)، ص464، که سند روایت به طور کامل آمده است، نیز تعبیر «مِنْ ظَهْرِ هَذَا الْبَیْتِ: از پشت این خانه» آمده، و افراد قوم موسی 14 نفر و اصحاب کهف 8 نفر معرفی شده، و به جای ابودجانه انصاری و مالک اشتر نام جابر انصاری و مومن آل فرعون آمده است.[6]
ادامه در صفحه بعد
[1] . اینکه اصحاب کهف در زمان چه کسی بودند در کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص225-227 روایتی طولانی آمده است:
حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْقُرَشِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی رَافِعٍ عَنْ أَبِیهِ أَبِی رَافِعٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع نَزَلَ عَلَیَّ بِکِتَابٍ فِیهِ خَبَرُ الْمُلُوکِ مُلُوکِ الْأَرْضِ قَبْلِی وَ خَبَرُ مَنْ بُعِثَ قَبْلِی مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ هُوَ حَدِیثٌ طَوِیلٌ أَخَذْنَا مِنْهُ مَوْضِعَ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ قَالَ لَمَّا مَلَکَ أَشَجُّ بْنُ أَشْجَانَ وَ کَانَ یُسَمَّى الْکَیِّسَ وَ کَانَ قَدْ مَلَکَ مِائَتَیْنِ وَ سِتّاً وَ سِتِّینَ سَنَةً فَفِی سَنَةِ إِحْدَى وَ خَمْسِینَ مِنْ مُلْکِهِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ع ... فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یَرْفَعَهُ أَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ یَسْتَوْدِعَ نُورَ اللَّهِ وَ حِکْمَتَهُ وَ عِلْمَ کِتَابِهِ شَمْعُونَ بْنَ حَمُّونَ الصَّفَا خَلِیفَتَهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ فَفَعَلَ ذَلِکَ ... ثُمَّ قُبِضَ شَمْعُونُ وَ مَلَکَ عِنْدَ ذَلِکَ أَرْدَشِیرُ بْنُ بَابَکَانَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ عَشَرَةَ أَشْهُرٍ وَ فِی ثَمَانِیَ سِنِینَ مِنْ مُلْکِهِ قَتَلَتِ الْیَهُودُ یَحْیَى بْنَ زَکَرِیَّا ع فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَقْبِضَهُ أَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ یَجْعَلَ الْوَصِیَّةَ فِی وُلْدِ شَمْعُونَ وَ یَأْمُرَ الْحَوَارِیِّینَ وَ أَصْحَابَ عِیسَى بِالْقِیَامِ مَعَهُ فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ عِنْدَهَا مَلَکَ سَابُورُ بْنُ أَرْدَشِیرَ ثَلَاثِینَ سَنَةً حَتَّى قَتَلَهُ اللَّهُ وَ عِلْمُ اللَّهِ وَ نُورُهُ وَ تَفْصِیلُ حِکْمَتِهِ فِی ذُرِّیَّةِ یَعْقُوبَ بْنِ شَمْعُونَ وَ مَعَهُ الْحَوَارِیُّونَ مِنْ أَصْحَابِ عِیسَى ع وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ بُخْتَنَصَّرُ مِائَةَ سَنَةٍ وَ سَبْعاً وَ ثَمَانِینَ سَنَةً وَ قَتَلَ مِنَ الْیَهُودِ سَبْعِینَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ عَلَى دَمِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَ خَرَّبَ بَیْتَ الْمَقْدِسِ وَ تَفَرَّقَتِ الْیَهُودُ فِی الْبُلْدَانِ وَ فِی سَبْعٍ وَ أَرْبَعِینَ سَنَةً مِنْ مُلْکِهِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ جَلَّ الْعُزَیْرَ نَبِیّاً إِلَى أَهْلِ الْقُرَى الَّتِی أَمَاتَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَهْلَهَا ثُمَّ بَعَثَهُمْ لَهُ ... فَأَمَاتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذَلِکَ مِائَةَ عَامٍ فَلَبِثَ فِیهِمْ مِائَةَ سَنَةٍ ثُمَّ بَعَثَهُ اللَّهُ وَ إِیَّاهُمْ وَ کَانُوا مِائَةَ أَلْفِ مُقَاتِلٍ ثُمَّ قَتَلَهُمُ اللَّهُ أَجْمَعِینَ لَمْ یُفْلِتْ مِنْهُمْ أَحَدٌ عَلَى یَدَیْ بُخْتَنَصَّرَ وَ مَلَکَ بَعْدَهُ مهرقیه [مَهْرَوَیْهِ] بْنُ بُخْتَنَصَّرَ سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ أَخَذَ عِنْدَ ذَلِکَ دَانِیَالَ وَ حَفَرَ لَهُ جُبّاً فِی الْأَرْضِ وَ طَرَحَ فِیهِ دَانِیَالَ ع وَ أَصْحَابَهُ وَ شِیعَتَهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَلْقَى عَلَیْهِمُ النِّیرَانَ فَلَمَّا رَأَى أَنَّ النَّارَ لَیْسَتْ تَقْرَبُهُمْ وَ لَا تُحْرِقُهُمْ اسْتَوْدَعَهُمُ الْجُبَّ وَ فِیهِ الْأُسُدُ وَ السِّبَاعُ وَ عَذَّبَهُمْ بِکُلِّ لَوْنٍ مِنَ الْعَذَابِ حَتَّى خَلَّصَهُمُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مِنْهُ وَ هُمُ الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ الْعَزِیزِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَقْبِضَ دَانِیَالَ أَمَرَهُ أَنْ یَسْتَوْدِعَ نُورَ اللَّهِ وَ حِکْمَتَهُ مکیخا بْنَ دَانِیَالَ فَفَعَلَ وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ هُرْمُزُ ثَلَاثاً وَ سِتِّینَ سَنَةً وَ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ أَرْبَعَةَ أَیَّامٍ وَ مَلَکَ بَعْدَهُ بَهْرَامُ سِتّاً وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ مکیخا بْنُ دَانِیَالَ وَ أَصْحَابُهُ الْمُؤْمِنُونَ وَ شِیعَتُهُ الصِّدِّیقُونَ غَیْرَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَطِیعُونَ أَنْ یُظْهِرُوا الْإِیمَانَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ وَ لَا أَنْ یَنْطِقُوا بِهِ وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ بَهْرَامُ بْنُ بَهْرَامَ سَبْعَ سِنِینَ وَ فِی زَمَانِهِ انْقَطَعَتِ الرُّسُلُ فَکَانَتِ الْفَتْرَةُ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ مکیخا بْنُ دَانِیَالَ وَ أَصْحَابُهُ الْمُؤْمِنُونَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَقْبِضَهُ أَوْحَى إِلَیْهِ فِی مَنَامِهِ أَنْ یَسْتَوْدِعَ نُورَ اللَّهِ وَ حِکْمَتَهُ ابْنَهُ أنشو بْنَ مکیخا وَ کَانَتِ الْفَتْرَةُ بَیْنَ عِیسَى وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ ص أَرْبَعَمِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ سَنَةً وَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ ذُرِّیَّةُ أنشو بْنِ مکیخا یَرِثُ ذَلِکَ مِنْهُمْ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ مِمَّنْ یَخْتَارُهُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ سَابُورُ بْنُ هُرْمُزَ اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ سَنَةً وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ عَقَدَ التَّاجَ وَ لَبِسَهُ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَئِذٍ أنشو بْنُ مکیخا وَ مَلَکَ بَعْدَ ذَلِکَ أَرْدَشِیرُ أَخُو سَابُورَ سَنَتَیْنِ وَ فِی زَمَانِهِ بَعَثَ اللَّهُ الْفِتْیَةَ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ دسیخا بْنُ أنشو بْنِ مکیخا وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ سَابُورُ بْنُ أَرْدَشِیرَ خَمْسِینَ سَنَةً ...
[2] . قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فَحَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا یَعْنِی سُورَةَ الْکَهْفِ أَنَّ قُرَیْشاً بَعَثُوا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ إِلَى نَجْرَانَ، النَّضْرَ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ کَلَدَةَ وَ عُقْبَةَ بْنَ أَبِی مُعَیْطٍ وَ الْعَاصَ بْنَ وَائِلٍ السَّهْمِیَّ لِیَتَعَلَّمُوا مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى مَسَائِلَ یَسْأَلُونَهَا رَسُولَ اللَّهِ ص، فَخَرَجُوا إِلَى نَجْرَانَ إِلَى عُلَمَاءِ الْیَهُودِ فَسَأَلُوهُمْ فَقَالُوا: سَلُوهُ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ فَإِنْ أَجَابَکُمْ فِیهَا عَلَى مَا عِنْدَنَا فَهُوَ صَادِقٌ ثُمَّ سَلُوهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ وَاحِدَةٍ فَإِنِ ادَّعَى عِلْمَهَا فَهُوَ کَاذِبٌ قَالُوا: وَ مَا هَذِهِ الْمَسَائِلُ قَالُوا: سَلُوهُ عَنْ فِتْیَةٍ کَانُوا فِی الزَّمَنِ الْأَوَّلِ فَخَرَجُوا وَ غَابُوا وَ نَامُوا وَ کَمْ بَقُوا فِی نَوْمِهِمْ حَتَّى انْتَبَهُوا وَ کَمْ کَانَ عَدَدُهُمْ وَ أَیُّ شَیْءٍ کَانَ مَعَهُمْ مِنْ غَیْرِهِمْ وَ مَا کَانَ قِصَّتُهُمْ وَ اسْأَلُوهُ عَنْ مُوسَى حِینَ أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یَتْبَعَ الْعَالِمَ وَ یَتَعَلَّمَ مِنْهُ مَنْ هُوَ وَ کَیْفَ تَبِعَهُ وَ مَا کَانَ قِصَّتُهُ مَعَهُ وَ اسْأَلُوهُ عَنْ طَائِفٍ طَافَ مِنْ مَغْرِبِ الشَّمْسِ وَ مَطْلَعِهَا حَتَّى بَلَغَ سَدَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مَنْ هُوَ وَ کَیْفَ کَانَ قِصَّتُهُ ثُمَّ أَمْلَوْا عَلَیْهِمْ أَخْبَارَ هَذِهِ الثَّلَاثِ مَسَائِلَ وَ قَالُوا لَهُمْ إِنْ أَجَابَکُمْ بِمَا قَدْ أَمْلَیْنَا عَلَیْکُمْ فَهُوَ صَادِقٌ وَ إِنْ أَخْبَرَکُمْ بِخِلَافِ ذَلِکَ فَلَا تُصَدِّقُوهُ قَالُوا: فَمَا الْمَسْأَلَةُ الرَّابِعَةُ قَالَ: سَلُوهُ مَتَى تَقُومُ السَّاعَةُ فَإِنِ ادَّعَى عِلْمَهَا فَهُوَ کَاذِبٌ فَإِنَّ قِیَامَ السَّاعَةِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.
فَرَجَعُوا إِلَى مَکَّةَ وَ اجْتَمَعُوا إِلَى أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالُوا: یَا أَبَا طَالِبٍ إِنَّ ابْنَ أَخِیکَ یَزْعُمُ أَنَّ خَبَرَ السَّمَاءِ یَأْتِیهِ وَ نَحْنُ نَسْأَلُهُ عَنْ مَسَائِلَ فَإِنْ أَجَابَنَا عَنْهَا عَلِمْنَا أَنَّهُ صَادِقٌ وَ إِنْ لَمْ یُجِبْنَا عَلِمْنَا أَنَّهُ کَاذِبٌ، فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ: سَلُوهُ عَمَّا بَدَا لَکُمْ فَسَأَلُوهُ عَنِ الثَّلَاثِ مَسَائِلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: غَداً أُخْبِرُکُمْ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فَاحْتُبِسَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً حَتَّى اغْتَمَّ النَّبِیُّ ص وَ شَکَّ أَصْحَابُهُ الَّذِینَ کَانُوا آمَنُوا بِهِ وَ فَرِحَتْ قُرَیْشٌ وَ اسْتَهْزَءُوا وَ آذَوُا وَ حَزِنَ أَبُو طَالِبٍ، فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ أَرْبَعِینَ یَوْماً نَزَلَ عَلَیْهِ بِسُورَةِ الْکَهْفِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: یَا جَبْرَئِیلُ لَقَدْ أَبْطَأْتَ فَقَالَ: إِنَّا لَا نَقْدِرُ أَنْ نَنْزِلَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَأَنْزَلَ أَمْ حَسِبْتَ یَا مُحَمَّدُ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً ثُمَّ قَصَّ قِصَّتَهُمْ فَقَالَ إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً
[3] . محمد بن إسحاق بإسناده عن سعید بن جبیر و عکرمة عن ابن عباس أن النضر بن الحرث بن کلدة و عقبة بن أبی معیط أنفذهما قریش إلى أحبار الیهود بالمدینة و قالوا لهما سلاهم عن محمد و صفا لهم صفته و خبراهم بقوله فإنهم أهل الکتاب الأول و عندهم من علم الأنبیاء ما لیس عندنا فخرجا حتى قدما المدینة فسألا أحبار الیهود عن النبی ص و قالا لهم ما قالت قریش فقال لهما أحبار الیهود اسألوه عن ثلاث فإن أخبرکم بهن فهو نبی مرسل و إن لم یفعل فهو رجل متقول فرأوا فیه رأیکم سلوه عن فتیة ذهبوا فی الدهر الأول ما کان أمرهم فإنه قد کان لهم حدیث عجیب و سلوه عن رجل طواف قد بلغ مشارق الأرض و مغاربها ما کان نبؤه و سلوه عن الروح ما هو و فی روایة أخرى فإن أخبرکم عن الثنتین و لم یخبرکم بالروح فهو نبی فانصرفا إلى مکة فقالا یا معاشر قریش قد جئناکم بفصل ما بینکم و بین محمد و قصا علیهم القصة فجاءوا إلى النبی ص فسألوه فقال أخبرکم بما سألتم عنه غدا و لم یستثن فانصرفوا عنه فمکث ص خمس عشرة لیلة لا یحدث الله إلیه فی ذلک وحیا و لا یأتیه جبرائیل حتى أرجف أهل مکة و تکلموا فی ذلک فشق على رسول الله ص ما یتکلم به أهل مکة علیه ثم جاءه جبرائیل (ع) عن الله سبحانه بسورة الکهف و فیها ما سألوه عنه عن أمر الفتیة و الرجل الطواف و أنزل علیه وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ الآیة قال ابن إسحاق: فذکر لی أن رسول الله ص قال لجبرائیل حین جاءه لقد احتبست عنی یا جبرائیل فقال له جبرائیل (ع) وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا الآیة.
[4] . متن و سند اندکی متفاوت است: وَ عَنِ ابْنِ أُورَمَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» قَالَ هُمْ قَوْمٍ فَقَدُوا فَکَتَبَ مَلَکٍ ذَلِکَ الزَّمَانِ أَسْمَاءَهُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ فِی صُحُفُ مِنْ رَصَاصٍ
[5] . عن المفضل بن عمر عن أبی عبد الله ع قال إذا قام قائم آل محمد استخرج من ظهر الکعبة سبعة و عشرین رجلا خمسة عشر من قوم موسى الذین یقضون بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ، و سبعة من أصحاب الکهف، و یوشع وصی موسى و مؤمن آل فرعون، و سلمان الفارسی، و أبا دجانة الأنصاری، و مالک الأشتر
[6] . وَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَرَمِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّیْرَفِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْغَزَالِیِّ، قَالَ: حَدَّثَنِی عِمْرَانُ الزَّعْفَرَانِیُّ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مِنْ ظَهْرِ هَذَا الْبَیْتِ، بَعَثَ اللَّهُ مَعَهُ سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ رَجُلًا، مِنْهُمْ أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ قَوْمِ مُوسَى (عَلَیْهِ السَّلَامَ)، وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى): وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ، وَ أَصْحَابُ الْکَهْفِ ثَمَانِیَةٌ، وَ الْمِقْدَادُ وَ جَابِرٌ الْأَنْصَارِیُّ، وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَصِیُّ مُوسَى (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ)