سفارش تبلیغ
صبا ویژن

588) سوره کهف (18) آیه7 إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَ

بسم الله الرحمن الرحیم

588) سوره کهف (18) آیه7

 إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

ترجمه

البته ما آنچه را که بر زمین است زینتی برایش قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدامیک از آنان کارش بهتر است؛

حدیث

1) سعید مسیب روایت کرده است که امام سجاد ع مردم را موعظه می‌کرد و هر جمعه در مسجد رسول الله ص آنان را به زهد در دنیا و توجه به کار آخرت تشویق می‌فرمود و از جمله می‌فرمود:

... پس ای بندگان خدا! تقوای الهی در پیش گیرید و بدانید که خداوند عز و جل شکوفه دنیا و امور دم دستیِ آن را برای هیچیک از اولیایش دوست نداشت و آنها را نه بدان ترغیب فرمود و نه به شکوفه‌های زودگذرش و شادی ظاهری‌اش؛ و همانا دنیا را آفرید و برای آن عده‌ای را آفرید تا در آن «آنها را بیازماید که کدامشان کارش بهتر است» برای آخرت.

الکافی، ج‏8، ص75 ؛ الأمالی( للصدوق)، ص506

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ قَالَ: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَعِظُ النَّاسَ وَ یُزَهِّدُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ یُرَغِّبُهُمْ فِی أَعْمَالِ الْآخِرَةِ بِهَذَا الْکَلَامِ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حُفِظَ عَنْهُ وَ کُتِبَ کَانَ یَقُولُ أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ ...

فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُحِبَّ زَهْرَةَ الدُّنْیَا وَ عَاجِلَهَا لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یُرَغِّبْهُمْ فِیهَا وَ فِی عَاجِلِ زَهْرَتِهَا وَ ظَاهِرِ بَهْجَتِهَا وَ إِنَّمَا خَلَقَ الدُّنْیَا وَ خَلَقَ أَهْلَهَا «لِیَبْلُوَهُمْ» فِیهَا «أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» لآِخِرَتِه‏.


2) امیرالمومنین ع در نامه‌ای به معاویه نوشت:

اما بعد، همانا خداوند سبحان دنیا را براى بعد از دنیا قرار داد، و اهل آن را در آن بیازمود تا معلوم دارد «کدام یک کارش بهتر است». نه چنین بود که ما را براى دنیا آفریده‏ باشند، و نه ما را به کوشش در آن امر کردند. ما را در دنیا گذاشتند تا ما را بدان بیازمایند و مبتلا سازند، و همانا خدا مرا به تو مبتلا کرد و تو را به من مبتلا نمود، و یکى از ما را حجت بر دیگرى مقرر فرمود. پس با تأویل قرآن [= سوءاستفاده معاویه از آیه33 سوره اسراء] در پى دنیا تاختى، و مرا بدانچه دست و زبان من در آن جنایتى نداشت متهم ساختى. تو و مردم شام آن دروغ را [که حضرت علی ع عامل قتل عثمان است!] ساختید و به گردن من انداختید. داناى شما نادانتان را بر انگیزاند و ایستاده‏تان نشسته‏ها را. پس در باره خود از خدا بترس و مهارت را به دست شیطان مده، و روى به آخرت نه که راه ما و تو آن راه است. و از آن بترس که خدا به زودى بر تو عذابی سهمگین فرستد که بنیادت را برکند و نژادت را نیست گرداند. من براى تو به خدا سوگند مى‏خورم - سوگندى که‏ آن را بر هم نمى‏زنم - اگر روزگار من و تو را فراهم آرد، همچنان بر سر راه تو مى‏مانم «تا خدا میان ما داورى کند و او بهترین داوران است‏» (اعراف/87)

نهج البلاغه، نامه55، (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص343)

و من کتاب له ع إلى معاویة

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِیهَا أَهْلَهَا لِیَعْلَمَ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَى بِهَا وَ قَدِ ابْتَلَانِیَ اللَّهُ بِکَ وَ ابْتَلَاکَ بِی فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَرِ فَعَدَوْتَ عَلَى [طَلَبِ‏] الدُّنْیَا بِتَأْوِیلِ الْقُرْآنِ [وَ طَلَبْتَنِی‏] فَطَلَبْتَنِی بِمَا لَمْ تَجْنِ یَدِی وَ لَا لِسَانِی وَ [عَصَبْتَهُ‏] عَصَیْتَهُ أَنْتَ وَ أَهْلُ الشَّامِ بِی وَ أَلَّبَ عَالِمُکُمْ جَاهِلَکُمْ وَ قَائِمُکُمْ قَاعِدَکُمْ فَاتَّقِ اللَّهَ فِی نَفْسِکَ وَ نَازِعِ الشَّیْطَانَ قِیَادَکَ وَ اصْرِفْ إِلَى الآْخِرَةِ وَجْهَکَ فَهِیَ طَرِیقُنَا وَ طَرِیقُکَ وَ احْذَرْ أَنْ یُصِیبَکَ اللَّهُ مِنْهُ بِعَاجِلِ قَارِعَةٍ تَمَسُّ الْأَصْلَ وَ تَقْطَعُ الدَّابِرَ فَإِنِّی أُولِی لَکَ بِاللَّهِ أَلِیَّهً غَیْرَ فَاجِرَةٍ لَئِنْ جَمَعَتْنِی وَ إِیَّاکَ جَوَامِعُ الْأَقْدَارِ لَا أَزَالُ بِبَاحَتِکَ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ.[1]


3) عمار یاسر می‌گوید: شنیدم که رسول الله ص به علی ع فرمود: ای علی! خداوند تو را به زینتی مزین فرمود که بندگان به بهتر از آن مزین نشده‌اند:

دنیا را منفور تو قرار داد و تو را زاهد نسبت به آن گرداند؛

و نیازمندان را محبوب تو گرداند و تو راضی شدی که آنان پیرو تو باشند و آنان هم به امامت تو راضی شدند.

و از ابن‌مسعود نقل شده که در مورد آیه «البته ما آنچه را که بر زمین است زینتی برایش قرار دادیم» ‌می‌گفت:

زینت زمین مردانِ‌ [نامی] اند؛ و زینت مردان علی بن ابی‌طالب ع است.

شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏1، ص458-459

حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیُّ إِمْلَاءً  قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْخَزَّازُ [حَدَّثَنَا] الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْحِیرِیُ‏  [حَدَّثَنَا] الْقَاسِمُ بْنُ خَلِیفَةَ [حَدَّثَنَا] حَمَّادُ بْنُ سَوَّارٍ، عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَزَوَّرِ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ  قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لِعَلِیٍّ:

یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ زَیَّنَکَ بِزِینَةٍ- لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِأَحْسَنَ مِنْهَا، بَغَّضَ إِلَیْکَ الدُّنْیَا، وَ زَهَّدَکَ فِیهَا، وَ حَبَّبَ إِلَیْکَ الْفُقَرَاءَ فَرَضِیتَ بِهِمْ أَتْبَاعاً- وَ رَضُوا بِکَ إِمَاماً.

أَخْبَرَنَا عَقِیلُ بْنُ الْحُسَیْنِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خُرَّزَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ الرَّمَادِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ قَتَادَةَ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ [عَبْدِ اللَّهِ‏] بْنِ مَسْعُودٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها» قَالَ:

زِینَةُ الْأَرْضِ الرِّجَالُ وَ زِینَةُ الرِّجَالِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب.[2]


تدبر

1) «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها»

آنچه را روی زمین است، خداوند  زمین قرار داده است، نه زینت انسان؛

زینت انسان، آن است که به اینها دل نبندد (حدیث3)؛

اهمیت و ارزش انسان، به دلش است؛ و زینتِ دلِ انسان، ایمان است (حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُم‏؛ حجرات/7)

نکته تخصصی انسان‌شناسی

کسی که خود را نشانته؛ و خود حقیقیِ خویش را گم کرده، زینت زمین (طلا و جواهر و باغ و ...) را زینت خود قلمداد می‌کند؛ و بر سر آن با دیگران نزاع می‌کند و زندگی انسان را در افق «تنازع بقا» می‌فهمد.

چه زیبا سروده است ملای رومی:

همچو شیری صید خود را خویش کن          ترک عشوه‌ی اجنبی و خویش کن ...

در زمین مردمان خانه مکن                       کار خود کن کار بیگانه مکن

کیست بیگانه تن خاکی تو                       کز برای اوست غمناکی تو

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی             جوهر خود را نبینی فربهی

گر میان مشک تن را جا شود                    روز مردن گند او پیدا شود

مشک را بر تن مزن بر دل بمال                  مشک چه بود نام پاک ذوالجلال

آن منافق مشک بر تن می‌نهد                     روح را در قعر گلخن می‌نهد

بر زبان، نام حق و در جانِ او                    گندها از فکرِ بی‌ایمان او ...

چون تو جزو دوزخی پس هوش دار           جزو سوی کل خود گیرد قرار

ور تو جزو جنتی ای نامدار                      عیش تو باشد ز جنت پایدار ...

ای برادر تو همان اندیشه‌ای                      ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای

گر گل است اندیشة تو گلشنی                  ور بود خاری تو هیمة گلخنی

https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh9/


2)‌ «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»

زینت‌های دنیا، در چشم دنیازدگان زینت و جذاب است و دلشان را می‌برد؛ اما در دیده انسان خداشناسِ آخرت‌باور، این زینت‌ها، به خودی خود، نه خوب است و نه بد؛ بلکه مایه ابتلا و آزمایش است:

نه‌تنها برای اینکه معلوم شود که چه کس کار خوب می‌کند و چه کس کار بد؛

بلکه معلوم شود که در میان خوبان هم چه بهتر عمل می‌کند (أحسن عملا)


3) «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»

خداوند وقتی زیبایی‌های روی زمین قرار می‌داد؛ بلکه وقتی آسمانها و زمین را می‌آفرید (وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛ هود/7)، دغدغه‌اش انسان بود؛

در واقع، جهان را برای انسان آفرید و زینت داد؛

اما معنای این سخن آن نیست که «پس انسانها هر کاری می‌توانند بکنند»!؛

بلکه در هر دو مورد فرمود:

«هدف این بود که آنها [= شما] را بیازماید که چه کسی از حیث عمل نیکوتر است»

نکته تخصصی انسان‌شناسی

همه نظامات عالم برای این آفریده شده است که انسان بیاید و آزمونی بدهد و به کمال نهایی برسد. البته معنای آزمون دادن این است که عده‌ای هم رفوزه شوند؛ اما هدف برگزارکنندگان آزمون، هیچگاه اینان نیستند؛ بلکه هدف شناسایی و شناساندن آنانی است که برترین نمره را می‌گیرند.

ظاهرا بدین معناست که می‌گویند: پیامبر خاتم ص و اهل بیت ایشان ع هدف و منظور خدا از خلقت عالَم و آدم بوده است.

سخنی با اهل معرفت

یکی از اساتید ما می‌گفت: «از بهترین کتاب‌های روی کره زمین، «بصائر الدرجات» (صفار، م290) و «الخرائج و الجرائح‏» (قطب‌الدین راوندی، م573) است.» [هردو کتاب مملو از روایاتی در فضیلت و مقام حضرت محمد و آل محمد ص است.] (1)

افرادی که افق انسان را در بهره‌مندی از زینت زمین محدود می‌کنند، می‌پندارند که این روایات غلوآمیز است (روایاتی که بسیاری از آنها با سندهای معتبر در کتب دیگر، اما به طور پراکنده، آمده است)؛ در حالی که اهمیت این دو کتاب از این روست که انسان با خواندن آنها به مقام و ارزش «انسان» پی می‌برد و می‌فهمد «أحسن عملاً» تا چه افق‌هایی راه دارد. اهل بیت ع «انسان» بودند و به چنین مقاماتی رسیدند و این مقامات برای «انسانِ خلیفة‌الله» دست‌یافتنی است.

آری، اگر کسی در خداشناسی بقدری کوته‌بین است که با دیدن مقامات معنوی اهل بیت ع گمان می‌کند که نعوذ بالله آنان خدا هستند، خواندن چنین کتاب‌هایی بر او حرام است؛ اما کسی که بر زبان دلش همواره ذکر «سبحان الله» جاری است، و می‌داند که «الله اکبر» نه فقط یعنی «الله اکبر من کل شیء: خدا بزرگتر از هر چیزی است»، بلکه یعنی «الله اکبر من أن یوصَف: خدا بزرگتر از آن است که وصف شود» (کافی، ج1، ص118)[3]؛ می‌فهمد که پیامبر ص و اهل بیت ع در مقابل خداوند هیچ‌اند و بین این مقامات - که گاه در نظر ما دست‌نیافتنی می‌نماید - تا ذات اقدس خداوند، چه فاصله بی‌نهایتی است!

تذکری تاریخی

برخی گمان می‌کنند ملاک باور معتبر و صحیح شیعی، باورهای امثال شیخ صدوق و شیخ طوسی است؛ و گمان می‌کنند با گذر زمان، باور علمای شیعه به غلو کشیده شده!

با اینکه در جلالت قدر آن بزرگواران و نقش آنها در حفظ میراث شیعه تردیدی نیست؛ اما فروکاستن معرفت معصومین ع در حد اینان، ظلم به هر دو است. همین شیخ صدوق ع از پیامبر اکرم ص و امام صادق ع روایت کرده که ترغیب می‌کرد که «سخن مرا به دیگران برسانید، چون چه‌بسا شما حقیقت آن را نفهمید و دیگران بفهمند». (الأمالی (للصدوق)، ص350).[4] طبیعی است که در طول قرن‌ها علمای شیعه بر احادیثی که همین افراد و دیگران روایت کرده‌اند بیندیشند و فهم‌های عمیق‌تر کم‌کم برای همگان عادی شود و در گذر زمان، فهم جامعه شیعی به افق‌هایی برسد که آن زمان، گاه برای حتی شاگردان اهل بیت ع قابل هضم نبوده است.

معیار صحت یک باور شیعی، استناد معتبر آن به قول معصوم ع است، نه صرفاً باور فلان و بهمان عالم شیعه.

پی‌نوشت

(1) منظور این نیست که تمام روایات آن دو کتاب بی‌استثناء معتبر است؛ هیچ عالم شیعه‌ای چنین باوری را حتی در مورد «کافی» که معتبرترین کتاب شیعیان است، ندارد.


4) «لَمْ یُؤْمِنُوا ... ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ»

[یک] دلیل ایمان نیاوردن، سرمستى به جلوه‏هاى دنیاست. (تفسیر نور، ج‏7، ص142)


5) «زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ»

زینت‏ها، وسیله‏ى آزمایش است تا معلوم شود چه کسى فریفته شده و خود را مى‏فروشد و چه کسى با قناعت و زهد و برخورد کریمانه، آنها را مقدّمه‏ى عمل صالح قرار مى‏دهد. (تفسیر نور، ج‏7، ص143)


6) «أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»

کیفیّت عمل مهم است، نه مقدار و کمّیت آن. «أَحْسَنُ عَمَلا»، نه «أکثر عملا» (تفسیر نور، ج‏7، ص143)

این را در کانال نگذاشتم

7) «لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»

اینکه خداوند می‌فرماید «کدامشان به لحاظ عمل نیکوتر است» نشان می‌دهد که خداوند از انسانها انتظار عمل صالح دارد و اعمال انسانها به خودشان برمی‌گردد و این خلاف نظر کسانی است که انسان را مجبور می‌پندارند. (مجمع‌البیان، ج6، ص695)

به تعبیر دیگر،

آزمایش، نشانه‏ى اختیار انسان است. (تفسیر نور، ج‏7، ص143)



[1] . در خطبه144 نهج‌البلاغه هم حضرت ع می‌فرمایند:

بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْیِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْکِ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِمْ فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِیلِ الْحَقِّ أَلَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ کَشَفَ الْخَلْقَ کَشْفَةً لَا أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَ مَکْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ وَ لَکِنْ لِیَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَیَکُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً أَیْنَ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ دُونَنَا کَذِباً وَ بَغْیاً عَلَیْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ بِنَا یُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ یُسْتَجْلَى الْعَمَى إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیْشٍ غُرِسُوا فِی هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَیْرِهِمْ.

[2] . در مناقب آل أبی طالب، ج‏2، ص107 این مطلب ابن‌مسعود با سند نزدیکتر نقل شده است:

عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ قَتَادَةَ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ فِی قَوْلِهِ «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» قَالَ زِینَةُ الْأَرْضِ الرِّجَالُ وَ زِینَةُ الرِّجَالِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ.

[3] . عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ.

وَ رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ جُمَیْعِ بْنِ عُمَیْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَیُّ شَیْ‏ءٍ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ وَ کَانَ ثَمَّ شَیْ‏ءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرَ مِنْهُ فَقُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ.

[4] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّاسَ فِی الْحِجَّةِ الْوَدَاعِ بِمِنًى فِی الْمَسْجِدِ الْخَیْفِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا ثُمَّ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرِ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ.