سفارش تبلیغ
صبا ویژن

584) سوره کهف (18) آیه3 ماکِثینَ فیهِ أَبَداً

سم الله الرحمن الرحیم

584) سوره کهف (18) آیه3

ماکِثینَ فیهِ أَبَداً

ترجمه

درنگ‌کنندگان‌اند در آن جاودانه.

نکات ترجمه

«ماکِثینَ» از ماده «مکث» است که در این باره توضیحاتی در تدبر2 خواهد آمد.

این ماده و مشتقاتش جمعا 7 بار در قرآن کریم آمده است.

حدیث

1) مسعد] بن صدقه می گوید: یکبار امام صادق ع حکایت بهشتیان و جهنمیان از اهل میثاق را بیان می‌کرد تا آنجا که فرمودند:

سپس از جانب خداوند در مورد هر دو گروه استثنایی آمد [اشاره به آیات 106 تا 108 سوره هود که می‌فرماید شقاوتمندان در جهنم و سعادتمندان در بهشتند مادامی که آسمانها و زمین برقرار است مگر آنچه پروردگارت بخواهد] ؛ اما کسی که به از علم تفسیر بهره‌ای نبرده می‌گوید «این استثنا از جانب خداوند در مورد کسانی است که وارد جهنم و بهشت شده‌اند و مقصود آن است که هر دو گروه از بهشت و جهنم خارج خواهند شد و آن دو می‌مانند در حالی که کسی در آنها نیست» و چنین کسانی دروغ گفتند؛

بلکه منظور از این استثناء آن است که فرزندان آدم همگی‌شان و نیز فرزندان جن همراه آنها در زمین هستند و آسمان بر آنان سایه افکنده است، پس او مومنان را می‌برد تا جایی که آنان [از ولایت خدا] به ولایت شیطان خارج می‌شوند که همان جهنم است [و همین طور کافرانی که از ولایت شیطان به ولایت الله خارج می‌شوند که بهشت است] پس این است منظور خداوند در مورد اهل بهشت و اهل جهنم که می‌فرماید «مادامی که آسمانها و زمین برقرار است» (هود/107 و 108) یعنی در دنیا؛

و خداوند تبارک و تعالی ابداً اهل بهشت را از بهشت خارج نکند و نه اهل جهنم را ابداً از جهنم خارج نکند؛ و چگونه چنان کاری کند در حالی که در کتابش فرموده است «درنگ‌کنندگان‌اند در آن جاودانه» (کهف/3) و هیچ استثنایی نزده است؛

و این چنین بود که امام باقر ع فرمود: «کسی که در ولایت آل محمد ص وارد شود در بهشت وارد شده است؛ و کسی که در ولایت دشمانا ایشان وارد شود در جهنم وارد شده است» و این است منظور خداوند از خروج از جهنم و بهشت و ورود در آن.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص159-160

عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قَصَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قِصَصَ أَهْلِ الْمِیثَاقِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَهْلِ النَّارِ فَقَالَ فِی صِفَاتِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْهُمْ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ شُهَدَاءَ لِرُسُلِهِ ثُمَّ مَنْ [مر] فِی صِفَتِهِمْ - حَتَّى بَلَغَ مِنْ قَوْلِهِ -

ثُمَّ جَاءَ الِاسْتِثْنَاءُ مِنَ اللَّهِ فِی الْفَرِیقَیْنِ‏ جَمِیعاً فَقَالَ الْجَاهِلُ بِعِلْمِ التَّفْسِیرِ إِنَّ هَذَا الِاسْتِثْنَاءَ مِنَ اللَّهِ إِنَّمَا هُوَ لِمَنْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْفَرِیقَیْنِ جَمِیعاً یَخْرُجَانِ مِنْهُمَا فَیَبْقَیَانِ فَلَیْسَ فِیهِمَا أَحَدٌ وَ کَذَبُوا بَلْ إِنَّمَا عَنَى بِالاسْتِثْنَاءِ أَنَّ وُلْدَ آدَمَ کُلَّهُمْ وَ وُلْدَ الْجَانِّ مَعَهُمْ عَلَى الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ یُظِلُّهُمْ فَهُوَ یَنْقُلُ الْمُؤْمِنِینَ حَتَّى یُخْرِجَهُمْ إِلَى وَلَایَةِ الشَّیَاطِینِ وَ هِیَ النَّارُ فَذَلِکَ الَّذِی عَنَى اللَّهُ فِی أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَهْلِ النَّارِ «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» یَقُولُ فِی الدُّنْیَا وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیْسَ بِمُخْرِجٍ أَهْلَ الْجَنَّةِ مِنْهَا أَبَداً وَ لَا کُلَّ أَهْلِ النَّارِ مِنْهَا أَبَداً وَ کَیْفَ یَکُونُ ذَلِکَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ «ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً» [خالِدِینَ فِیها أَبَداً][1] لَیْسَ فِیهَا اسْتِثْنَاءٌ وَ کَذَلِکَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَنْ دَخَلَ فِی وَلَایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ دَخَلَ فِی وَلَایَةِ عَدُوِّهِمْ دَخَلَ النَّارَ وَ هَذَا الَّذِی عَنَى اللَّهُ مِنَ الِاسْتِثْنَاءِ فِی الْخُرُوجِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الدُّخُولِ.


2) از امام باقر ع روایت شده است:

اگر همه فرشتگانی که خداوند عز و جل آفریده است و همه انبیایی که مبعوث فرموده و همه صدیقین و شهدا در مورد ناصبی‌ای [کسی که با اهل بیت ع دشمنی می‌ورزد] شفاعت کنند که خداوند عز و جل وی را از آتش بیرون آورد خداوند ابداً او را بیرون نخواهد آورد چرا که خداوند عز و جل در کتابش می‌فرماید «درنگ‌کنندگان‌اند در آن جاودانه» (کهف/3).

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص208

أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَکْرٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ کُلَّ مَلَکٍ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کُلَّ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ وَ کُلَّ صِدِّیقٍ وَ کُلَّ شَهِیدٍ شَفَعُوا فِی نَاصِبٍ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَنْ یُخْرِجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ النَّارِ مَا أَخْرَجَهُ اللَّهُ أَبَداً وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «ماکِثِینَ فِیهِ أَبَدا»


3) از امیرالمومنین ع در وصف بهشت روایت شده است:

دارای درجاتی بالا و پایین است و منزل‌هایی متفاوت؛ نعمتش هیچگاه قطع نگردد و کسی که در آن مقیم شده کوچ داده نشود و کسی که در آن جاودانه است پیر نشود و کسی که در آن سکونت کرده ناامید نگردد.

نهج البلاغه، خطبه85

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی صِفَةِ الْجَنَّةِ:

دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلَاتٌ وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ لَا یَنْقَطِعُ نَعِیمُهَا وَ لَا یَضْعَنُ مُقِیمُهَا وَ لَا یَهْرَمُ خَالِدُهَا وَ لَا یَیْأَسُ سَاکِنُهَا.

تدبر

1) «ماکِثینَ فیهِ أَبَداً»

در برزخ و قیامت مواقفی هست که افراد گناهکار پاک می‌شوند و شایسته ورود در بهشت می‌شوند. اما اگر کسی در آخرین مرحله وارد بهشت و جهنم نهایی شد، دیگر از آنجا خارج نشود و تا ابد در آنجا بماند.

نکته تخصصی تفسیری

بسیاری از مفسران این آیه را فقط در مورد بهشتیان دانسته‌اند که آخرین عبارت آیه قبل است (مثلا: مجمع البیان، ج‏6، ص694)؛ در حالی که در آیه قبل، هم سخن از انذار نسبت به عذاب شدید خدا بود و هم بشارت به بهشت؛ و بویژه همین که در یک آیه مستقل قرار داده شده، احتمال اینکه به کل مضامین آیه قبل مرتبط باشد را بیشتر می‌کند؛ و دلیلی هم نیست که آیه را ناظر به هر دو گروه ندانیم چنانکه در احادیث نه‌تنها این آیه را ناظر به هر دو گروه دانسته‌اند (حدیث1)‌ بلکه گاه هنگام بحث خاص خلود جهنمیان هم به این آیه استناد کرده اند (حدیث2).


2) «ماکِثینَ فیهِ أَبَداً»

«مکث» را در لغت غالبا برای «درنگ»ی به کار می‌برند که با انتظار همراه باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص772) تا حدی که برخی معنای آن را «توقف و انتظار» (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص345) و برخی اساسا معنای آن را «انتظار» دانسته‌اند. (کتاب العین، ج‏5، ص353)

اگر می‌گفت «تا ابد در آن مقیم‌اند» عادی بود، اما «درنگ و توقف ابدی» با «انتظار داشتن» چگونه جمع می‌شود؟

الف. در اواخر همین سوره فرموده است «خالِدینَ فیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلا: در آن جاودانه‌اند و درصدد هیچ تحول و تغییری از آن [= نسبت به وضعیتی که دارند] نیستند؛ کهف/108». شاید در اینجا می‌خواهد دلیل آن را بیان کند و نشان دهد که حضور ابدی در بهشت، چون همواره با یک حالت انتظار - انتظار نعمتهای جدید، انتظار معارف عمیق‌تر و ... - همراه است، به گونه‌ای نیست که انسانها دچار یکنواختی و در نتیجه ملالت و دلزدگی شوند.

ب. ...


3) «ماکِثینَ فیهِ أَبَداً»

عمل دائم، پاداش دائم دارد. در آیه‏ى قبل انجام عمل صالح توسط آنان را با تعبیر مضارع (یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ) بیان کرد که تعبیر مضارع دلالت بر تداوم عمل داشت؛ و در این آیه از درنگ همیشگی آنها در بهشت سخن می‌گوید) (تفسیر نور، ج‏7، ص140)

نکته انسان‌شناسی

ما انسانها با اینکه عمرمان محدود است می‌توانیم عمل دائمی انجام دهیم. قبلا حدیثی گذشت که علت خلود بهشتیان و جهنمیان این است که در نیتشان چنان بوده که اگر تا ابد در دنیا باشند همان کار را ادامه دهند (جلسه553، حدیث1 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-65/)[2]

اگر به این نکته ساده توجه کنیم درمی‌یابیم که چگونه می‌توانیم سعادت جاودان را در حد اعلایش به دست آوریم. کافی است که نیت‌مان را درست کنیم.

تاملی با خویش

یکی از اساتید ما نقل می‌کنند که حضرت آیت الله بهجت زیاد می‌فرمود:

«روز قیامت که شد خواهیم دید که بیش از همه، چوب عدم باورهایمان را می‌خوریم»

یعنی به ما گفتند؛ اما باور نکردیم و جدی نگرفتیم و بیش از همه بدین خاطر است که در آنجا احساس ضرر می‌کنیم.


4) «ماکِثینَ فیهِ أَبَداً»

انسان علاقه به زندگى همیشگى و ماندگار دارد، و خداوند آن را در قیامت قرار داده است. از ویژگى نعمت‏های [و عذاب‌هاى] الهى در آخرت، جاودانگى آنهاست و در قیامت، مرگ و فنا نیست. (تفسیر نور، ج‏7، ص140)

تاملی با خویش

از طرفی همه ما طالب زندگی همیشگی هستیم؛

و از طرف دیگر، همه ما می‌دانیم که بالاخره در دنیا می‌میریم و زندگی همیشگی در دنیا به دست‌آمدنی نیست.

با این حال، واقعاً چه اندازه برای این آسایش این زندگی موقت وقت می‌گذاریم و هزینه می‌کنیم، و چه اندازه برای آن زندگی جاودان؟

چرا؟


5) «ماکِثینَ فیهِ أَبَداً»

حکایت

نَظّام (متکلم معروف معتزلی) به هشام بن حَکَم (از شاگردان امام صادق ع) گفت:‌ قطعا بهشتیان تا ابد در بهشت نمی‌مانند چرا که در این صورت بقای آنان همانند بقای خدا خواهد شد، پس محال است که بقای ابدی داشته باشند.

هشام گفت: همانا بهشتیان باقی می‌مانند [نه مستقلاً؛ بلکه] به وسیله کسی که آنان را باقی نگه می‌دارد؛ اما خداوند باقی است بدون اینکه کسی پشتوانه بقای او باشد؛ و از این رو، مطلب آن گونه که تو می‌گویی نیست.

گفت: محال است تا ابد باقی باشند.

گفت: پس چه می‌شوند؟

گفت: خمودی و سستی آنان را دربرمی‌گیرد.

گفت: خبر داری که آنان در بهشت هرچه دلشان بخواهد برایشان مهیا می‌شود (زخرف/71).

گفت: بله.

گفت: اگر دلشان بخواهد و از پروردگارشان درخواست کنند بقای ابدی را چه؟

گفت: خداوند چنین چیزی را به آنها الهام نخواهد کرد!

گفت: اگر شخصی از بهشتیان نگاهش به میوه‌ای بر درختی بیفتد و دستش را دراز کند که آن را بگیرد می دانیم که درخت برایش خم می‌شود؛ سپس یکدفعه نگاهش به میوه دیگری که از آن بهتر است بیفتد و دست چپش را برای گرفتن آن دراز کند؛ و در همان موقع آن خمودی که گقتی گریبانگیرش شود در حالی که دستش را به دو درخت گرفته و آن درختها همچنان بزرگ شوند، او مانند کسی می‌شود که به درختان به صلیب کشیده شده است؛ آیا در بهشت کسی را به صلیب می‌کشند؟!

گفت: این محال است.

گفت: ای نادان! آن چیزی که تو گفتی از این محال‌تر است، که چنین باشد که خداوند انسانهایی را بیافریند و زندگی کنند و آنان را وارد بهشت کند و سپس در آنجا بمیراندشان [و آفرینش آنان عبث گردد] !

(رجال الکشی، ج2، ص552)[3]



[1] . در بحارالانوار، ج8، ص348 و در الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج‏1، ص374 به جای «ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً» ، «خالِدِینَ فِیها أَبَداً» آمده است اما در متن تفسیر عیاشی و نیز در البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص135 و تفسیر نور الثقلین، ج‏2، ص399 و تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏6، ص246 به همین صورت «ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً» آمده است.

[2] . و نیز در جلسه 229، حدیث2 http://yekaye.ir/al-baqarah-002-039/

[3] . ابْنُ قُتَیْبَةَ عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی بَکْرٍ قَالَ: قَالَ النَّظَّامُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ لَا یَبْقَوْنَ فِی الْجَنَّةِ بَقَاءَ الْأَبَدِ فَیَکُونَ بَقَاؤُهُمْ کَبَقَاءِ اللَّهِ وَ مُحَالٌ أَنْ یَبْقَوْا کَذَلِکَ فَقَالَ هِشَامٌ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یَبْقَوْنَ بِمُبْقٍ لَهُمْ وَ اللَّهُ یَبْقَى بِلَا مُبْقٍ وَ لَیْسَ هُوَ کَذَلِکَ فَقَالَ مُحَالٌ أَنْ یَبْقَوُا الْأَبَدَ قَالَ قَالَ مَا یَصِیرُونَ قَالَ یُدْرِکُهُمُ الْخُمُودُ قَالَ فَبَلَغَکَ أَنَّ فِی الْجَنَّةِ مَا تَشْتَهِی الْأَنْفُسُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِنِ اشْتَهَوْا أَوْ سَأَلُوا رَبَّهُمْ بَقَاءَ الْأَبَدِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا یُلْهِمُهُمْ ذَلِکَ قَالَ فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ نَظَرَ إِلَى ثَمَرَةٍ عَلَى شَجَرَةٍ فَمَدَّ یَدَهُ لِیَأْخُذَهَا فَتَدَلَّتْ إِلَیْهِ الشَّجَرَةُ وَ الثِّمَارُ ثُمَّ حَانَتْ مِنْهُ لَفْتَةً فَنَظَرَ إِلَى ثَمَرَةٍ أُخْرَى أَحْسَنَ مِنْهَا فَمَدَّ یَدَهُ الْیُسْرَى لِیَأْخُذَهَا فَأَدْرَکَهُ الْخُمُودُ وَ یَدَاهُ مُتَعَلِّقَانِ بِشَجَرَتَیْنِ فَارْتَفَعَتِ الْأَشْجَارُ وَ بَقِیَ هُوَ مَصْلُوباً فَبَلَغَکَ أَنَّ فِی الْجَنَّةِ مَصْلُوبِینَ قَالَ هَذَا مُحَالٌ قَالَ فَالَّذِی أَتَیْتَ بِهِ أَمْحَلُ مِنْهُ أَنْ یَکُونَ قَوْمٌ قَدْ خُلِقُوا وَ عَاشُوا فَأُدْخِلُوا الْجِنَانَ تُمَوِّتُهُمْ فِیهَا یَا جَاهِلُ.