574) سوره لیل (92) آیه 14 فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی
بسم الله الرحمن الرحیم
574) سوره لیل (92) آیه 14
فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی
ترجمه
پس، شما را از آتشی که زبانه کشد بیم دادم [ترساندم]
نکات ترجمه
«تَلَظَّی»
ماده «لظی»[1] را در اصل به معنای زبانه و لهیب آتش است و «لَظِیَتِ النارُ و تَلَظَّتْ: یعنی آتش زبانه کشید و شعله ور شد» (مفردات ألفاظ القرآن، ص741) و برخی تاکید کرده اند که این کلمه برای برافروختگی و زبانه کشیدن شدید آتش به کار می رود (مجمع البیان، ج10، ص759؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج10، ص195)
از این ماده کلمه «لَظَى» هم در قرآن به کار رفته « کَلَّا إِنَّها لَظى» (معارج/15) که برخی آن را اسم خاص غیرمنصرف (یکی از اسامی جهنم) و به معنای «آتش» دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص741؛ لسان العرب، ج15، ص248) اما برخی معتقدند که این کلمه، مصدر است (= زبانه کشیدن) و حذف تنوین در آیه مذکور یا به دلیل وقف است و یا از باب همراهی با پایان آیات بعد (... لِلشَّوى، ... تَوَلَّى، ... فَأَوْعى) میباشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج10، ص195)
ماده «لظی» در قرآن کریم همین 2 بار به کار رفته است.
کلمه «تَلَظَّی» در این آیه در اصل به صورت «تَتَلَظَّی»بوده است که یکی از «ت»های آن از باب تخفیف و سهولت بیان افتاده است (مجمع البیان، ج10، ص759) شبیه «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» (قدر/4) که در اصل به صورت «تَتَنَزَّلُ» بوده است.
اختلاف قرائت
تَلَظَّی/ تَّلَظَّی/ تَتَلَظَّی
عموم قراء به همین صورت « تَلَظَّی» قرائت کردهاند؛ اما
در روایت «بَزی» از «ابنکثیر (مکه) و نیز روایت «رویس» از «یعقوب» (از قراء عشره) و ابنمحیصن (از قرائات شاذه) «تَلَظَّی» با تشدید روی «ت» و به صورت «تَّلَظَّی» قرائت شده است (مجمع البیان، ج10، ص759؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص595)
(در واقع، این آیه را بدین صورت قرائت میکردهاند «فَأَنْذَرْتُکُمُ نارَنِ تَّلَظَّی» که میتوانید این قرائت را از لینک زیر با صوت محمد عبدالحکیم گوش دهید)
http://www.nquran.com/index.php?group=NewJamea&sora=92&khelaf=0&aya=14
همچنین در میان قرائات شاذه، در ابن زبیر، زید بن علی، طلحه، سفیان بن عیینه، و عبید بن عمیر به صورت ادغام نشده (تَتَلَظَّی) قرائت شده است. (البحر المحیط، ج10، ص494)
حدیث
1) از امام صادق ع حدیثی در تاویل آیات این سوره روایت شده است که فرازی از آن در جلسه571، حدیث2 گذشت. در ادامه حضرت فرمودند:
«همانا بر عهده ماست هدایت کردن» همانا این علی ع است که هدایت است؛ «و در حقیقت، از آنِ ماست بازپسین (آخرت) و آغازین؛ پس، شما را بیم دادم از آتشی که زبانه کشد» همان قائم (عج) که هنگامی که با خشم قیام کند از هر هزار نفر [دشمنی که به جنگ با او برخیزد] نهصد و نود و نه نفر را به هلاکت میرساند «جز کسی که شقاوتمند باشد این [عقوبت] را نمیچشد» ...
ادامه این روایت انشاءالله در بحث از آیه16 خواهد آمد.
تفسیر فرات الکوفی، ص568
قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ...
«إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى» إِنَّ عَلِیّاً هَذَا الْهُدَى «وَ إِنَّ لَنا [لَهُ] لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّى» الْقَائِمُ [ص] إِذَا قَامَ بِالْغَضَبِ فَقَتَلَ مِنْ کُلِّ أَلْفٍ تِسْعَمِائَةٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ «لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» ...[2]
2) روایت شده است که امام صادق ع هنگامی که میخواستند قرآن را قرائت کنند دعایی میخواندند. در فرازی از این دعا آمده است:
خدایا! آن [= این قرائت قرآن] را برای ما مایه سیرابی در روز تشنگی قرار بده، و نیز مایه نجات در روز جزاء از «آتش سوزانی» (قارعه/11) که برای هرکس که آن را بچشد و حرارتش بر او زبانه کشد، تنها اندکی باقی گذارد...
الکافی، ج2، ص575
کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَدْعُو عِنْدَ قِرَاءَةِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
... اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لَنَا رَیّاً یَوْمَ الظَّمَإِ وَ فَوْزاً یَوْمَ الْجَزَاءِ مِنْ نَارٍ حَامِیَةٍ قَلِیلَةِ الْبُقْیَا عَلَى مَنْ بِهَا اصْطَلَى وَ بِحَرِّهَا تَلَظَّى...
3) سعید بن زید می گوید: یک بار کمیل بن زیاد را دیدم و از او خواستم از فضایل امیرالمومنین ع برایم بگوید. گفت آیا میخواهی به تو خبر دهم از سفارشهایی که ایشان یک روز به من فرمودند و از تمام آنچه در دنیاست برایت بهتر است؟
گفتم: آری. گفت: حضرت علی ع به من فرمود: ...
کمیل! هر که سینهاش به تنگ آید، آنچه درون سینه است به بیرون بدمد؛ پس هرکس امری را از ما به جانب تو دمید که به تو دستور داد آن را پنهان بداری، مبادا که آشکارش کنی؛ که دیگر بعد از آشکار کردنش توبه و بازگشتی برایت نخواهد بود و هنگامی که توبه در کار نباشد، عاقبت انسان «زبانههای آتش»[3] است...
بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ص26؛ تحف العقول، ص174
أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو الْبَقَاءِ إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْبَصْرِیُّ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ فِی الْمُحَرَّمِ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُتْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الدُّبَیْلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ کَثِیرٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ أَبُو سَلَمَةَ الْأَصْفَهَانِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنِی رَاشِدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ وَائِلٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَفْصٍ الْمَدَنِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ أَرْطَاةَ قَالَ: لَقِیتُ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَضْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِوَصِیَّةٍ أَوْصَانِی بِهَا یَوْماً هِیَ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا؟ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ: قَالَ لِی عَلِیٌّ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَاد...
یَا کُمَیْلُ کُلُّ مَصْدُورٍ یَنْفِثُ فَمَنْ نَفَثَ إِلَیْکَ مِنَّا بِأَمْرٍ أَمَرَکَ بِسَتْرِهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تُبْدِیَهُ وَ لَیْسَ لَکَ مِنْ إِبْدَائِهِ تَوْبَةٌ وَ إِذَا لَمْ یَکُنْ تَوْبَةٌ فَالْمَصِیرُ إِلَى لَظَى...
4) امیرالمومنین ع در یک از خطبههای خود فرمودند:
به خدا قسم اگر شب را به روى خار سعدان تا صبح بیتوته کنم، و یا در غل و زنجیر بر زمین کشیده شوم، برایم دوستداشتنیتر است از اینکه خدا و رسولش را در قیامت در حالى دیدار کنم که به بعضى از مردم ستم نموده، و چیزى از مال بىارزش دنیا غصب کرده باشم! چگونه به کسى ستم کنم به خاطر نفْسى که رجوعش با شتاب به سوى پوسیدگى است، و اقامتش در زیر خاک بس طولانى است؟!
به خدا قسم عقیل را در اوج فقر دیدم که از من، از گندم شما پیمانهای میخواست، و کودکانش را از پریشانى فقر، چنان ژولیده دیدم که گویى صورتشان را با نیل سیاه کرده بودند؛ عقیل به درخواستش اصرار، و سخنش را تکرار مىکرد و من به گفتارش گوش مىکردم، تا جایی که او گمان کرد دینم را به او میفروشم و از راه و روشم دست برداشته، به خواستهاش تن مىدهم؛ در این اثنا آهنی را گداخته، و به بدن او نزدیک کردم تا مایه عبرتش شود، ناگهان همچون فردی آسیب دیده، از حرارت آن ناله سر داد، و نزدیک بود از آن آهن گداخته بسوزد، به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگریند اى عقیل، آیا تو در برابر آهنی که انسانى آن را به بازى گداخته ناله مىزنى، ولى مرا به جانب آتشى که خداوند جبار به خشم خود برافروخته مىکشانى؟! آیا تو از این درد اندک ناله بزنى، و من از زبانه آتش ننالم؟!
نهج البلاغه، خطبه224
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِل یَا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى...
5) از امام صادق ع درباره این سخنان خداوند عز و جل که میفرماید «پس، شما را از آتشی که زبانه کشد بیم دادم؛ آن را نمیچشد جز آن شقاوتمند؛ همان که تکذیب کرد و سرپیچی نمود» (لیل/14-16)، روایت شده است:
در جهنم وادیای هست که در آن آتشی است که «آن را نمیچشد جز آن شقاوتمند» (فلانی) ، «همان که تکذیب کرد» [سخن] رسول الله ص را در مورد حضرت علی ع «و سرپیچی کرد» از [قبول] ولایت او.
سپس فرمودند: آتشها [ی جهنم] برخی پایینتر از برخی دیگر است؛ آنچه از آتش این وادی است برای ناصبیهاست.
[ناصبی = کسانی که با اهل بیت ع دشمناند و بغض آنها را در سینه دارند.]
تفسیر القمی، ج2، ص: 426
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ زَکَرِیَّا عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ «فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّى لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلَّى» قَالَ:
فِی جَهَنَّمَ وَادٍ فِیهِ نَارٌ لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى [أَیْ فُلَانٌ] الَّذِی کَذَّبَ رَسُولَ اللَّهِ ص فِی عَلِیٍّ ع وَ تَوَلَّى عَنْ وَلَایَتِهِ؛ ثُمَّ قَالَ ع النِّیرَانُ بَعْضُهَا دُونَ بَعْضٍ فَمَا کَانَ مِنْ نَارِ هَذَا الْوَادِی فَلِلنُّصَّاب.[4]
تدبر
1) «فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی»
خداوند متعال ابتدا تذکر میدهد که هدایت به دست ماست و دنیا و آخرت هم در ید قدرت ماست؛ سپس متفرع بر این سخن، هشدار میدهد به آتشی که زبانه میکشد؛ که اگر مسیر هدایتی که برایتان معرفی کردهایم در پیش نگیرید عاقبت سختی در آتش خواهید داشت.
در جلسات قبل درباره اینکه چرا مهمترین عذاب آتش است (جلسه51، تدبر2 http://yekaye.ir/hood-11-16/) و رحمانیت خداوند منافاتی با جهنمی شدن افراد و حتی جاودانه در جهنم ماندن آنها ندارد، توضیحاتی گذشت که مجددا تکرار نمیشود (فهرست و آدرس برخی از این موضوعات در جلسه553 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-65/ آمده است.)
2) «فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی»
در آیات قبل از صیغه متکلم معالغیر (ما) استفاده شده بود. چرا در این آیه یکدفعه لحن بیان به صیغه متکلم وحده (من) تغییر کرد؟
الف. میخواهد نشان دهد که اگر هدایت از جانب خداوند یک امر قطعی و محتوم است، پس انذاردهنده حقیقی، خود خداست، هرچند مردم این انذارها را از زبان پیامبر ص بشنوند. (المیزان، ج20، ص305)[5]
ب. برخی به خاطر تلقی ناصوابی که از گستردگیِ رحمانیت خدا دارند دارند گمان میکنند که عذاب و جهنمی در کار نخواهد بود و پیامبر ص اینها را گفته تا مردم کارهای درست انجام دهند! شاید این آیه می خواهد نشان دهد که چنین تلقیای از عذاب و جهنم نارواست: این انذار از طرف خود خداست و خداوند در عین رحمانیتش مردم را از این آتش بیم میدهد.
(توضیح بیشتر درباره چرایی ناصواب بودن این تلقی در جلسه127، تدبر4 گذشت: http://yekaye.ir/hud-011-119/)
ج. ...
3) «فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی»
آتش جهنم چنان زبانه میکشد که واقعا جای ترسیدن دارد.
اگر کسی نمیترسد شجاع نیست؛ بلکه امر بر او مشتبه شده است. کافی است آهن تفتیدهای را به صورتش نزدیک کنیم تا بببیند واقعا میترسد یا نه. بگذریم که این آتش اصلا قابل مقایسه با آتش جهنم نیست. (حدیث 4)
نکتهای در خودشناسی
برخی میگویند ما را از جهنم نترسانید. ترس از جهنم مربوط به عبادت بردگان، و دنبال بهشت رفتن مربوط به عبادت تاجران است. ما دنبال عبادت احرار و آزادگانیم.
حقیقت این است که همان حضرت علی ع که این تقسیمبندی در عبادت را مطرح فرموده، خودش بشدت از آتش جهنم هراسناک است، چنانکه در دعای کمیل میفرماید: من که تحمل بلاها و عقوبتهای دنیوی که کوتاهمدت و گذراست ندارم چگونه تحمل آتشی را خواهم داشت که طولانیمدت است و هیچگاه در آن تخفیفی داده نشود؛ آسمان و زمین تحملش را ندارند؛ آنگاه منِ بنده ضعیف ناتوان چگونه تحملش کنم؟
یَا کَرِیمُ یَا رَبِّ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلَاءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِها وَ مَا یَجْرِی فِیهَا مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِکَ بَلَاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ قَصِیرٌ مُدَّتُهُ فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلَاءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِیلِ [و حلول] وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا وَ هُوَ بَلَاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقَامُهُ وَ لَا یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ لِأَنَّهُ لَا یَکُونُ إِلَّا عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقَامِکَ وَ سَخَطِکَ وَ هَذَا مَا لَا تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِین.
اگر کسی آن تقسیم سهگانه عبادت را کنار این ضجههای امیرالمومنین ع بگذارد بخوبی میفهمد که ادعای آن افراد چه اندازه ریشه در جهالت و خودفریبی و خودبزرگبینی دارد.
[1] . برخی این احتمال را مطرح کردهاند که اصل این ماده «لظظ» باشد که به معنای «اصرار و پافشاری کردن بر چیزی» است و «حیة تَتَلَظْلَظُ» به معنای ماری است که از شدت غیظ و خشم سرش را حرکت میدهد که این تعبیر به صورت «حیة تَتَلَظَّى» هم آمده است و حرف «ی» زایده بر آن وارد شده که همانند «تظنّیتُ» است که در اصلش «تظننت» بوده است (کتاب العین، ج5، ص151)
[2] . این عبارت در تأویلالآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص781 هم آمده است که ان شاء الله در بحث از آیه بعد خواهد آمد.
[3] . در مجمعالبیان، ج6، ص520 روایتی از امیرالمومنین ع آمده که «لظی» نام یکی از مراتب جهنم است؛ که ممکن است کلمه «لظی» در این جدیث ناظر به آن مقام باشد:
رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّ جَهَنَّمَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ أَطْبَاقٍ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ وَ وَضَعَ إِحْدَى یَدَیْهِ عَلَى الْأُخْرَى فَقَالَ هَکَذَا وَ أَنَّ اللَّهَ وَضَعَ الْجِنَانَ عَلَى الْعَرْضِ وَ وَضَعَ النِّیرَانَ بَعْضَهَا فَوْقَ بَعْضٍ فَأَسْفَلُهَا جَهَنَّمُ وَ فَوْقَهَا لَظَى وَ فَوْقَهَا الْحُطَمَةُ وَ فَوْقَهَا سَقَرُ وَ فَوْقَهَا الْجَحِیمُ وَ فَوْقَهَا السَّعِیرُ وَ فَوْقَهَا الْهَاوِیَةُ.
[4] . در این حدیث هم از زبانه آتش برای علمای سوء گفته شده است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عَلَى نَبِیِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَیْلٌ لِلْعُلَمَاءِ السَّوْءِ کَیْفَ تَلَظَّى عَلَیْهِمُ النَّارُ. (الکافی، ج1، ص47)
[5] . قوله تعالى: «فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّى لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلَّى» تفریع على ما تقدم أی إذا کان الهدى علینا فأنذرتکم نار جهنم و بذلک یوجه ما فی قوله: «فَأَنْذَرْتُکُمْ» من الالتفات عن التکلم مع الغیر إلى التکلم وحده أی إذا کان الهدى مقضیة محتومة فالمنذر بالأصالة هو الله و إن کان بلسان رسوله.