سفارش تبلیغ
صبا ویژن

570) سوره لیل (92) آیه 10 فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری‏

بسم الله الرحمن الرحیم

570)  سوره لیل (92) آیه 10

فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری‏

ترجمه

پس بزودی او را برای سختی [یا: وضعیت دشوار‌تر، یا: دشوار‌ترین وضعیت] آماده می‌سازیم.

شهادت امام سجاد ع تسلیت باد

هرگز نگذاشت تا ابدشب باشد        او ماند که درکنار زینب باشد

سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست    تدبیر خدا بود که در تب باشد

نکات ترجمه

«العُسْری»

ماده «عسر» در اصل بر شدت و سختی و تنگنا دلالت دارد (معجم مقاییس اللغة، ج‏4، ص319؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏8، ص152) و «عُسر» نقطه مقابل «یُسر» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص566) که توضیحش در جلسه 567 گذشت.

وقتی ماده «عسر» بر وزن «عَسُرَ یَعْسُرُ» باشد مصدر آن «عُسْر» (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً؛ انشراح/6) خواهد بود؛ اما اگر بر وزن  «عَسِرَ یَعْسَرُ» باشد، مصدر آن «عَسَر» و یا «عَسِر» خواهد بود، هرچند که «عَسِر» (یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ؛ قمر/8) می‌تواند صفت مشبهه و هم‌معنای «عسیر» نیز به کار رود. (لسان العرب، ج‏4، ص564؛ المصباح المنیر، ج‏2، ص409)

«عُسْرَةُ» را به معنای دشواری و تنگنای مالی دانسته‌اند: «فِی ساعَةِ الْعُسْرَةِ» (توبة/117) و «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ» (بقرة/280) (مفردات ألفاظ القرآن، ص566).

وقتی این ماده به باب افعال می‌رود (اَعْسَرَ) به معنای «به زحمت انداختن» است، اما وقتی به باب تفاعل می‌رود (وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى‏؛ طلاق/6) به معنای «مطاوعه» [قبول کردن و تن دادن] ای است که مداوم باشد[1]؛ یعنی گویی شخص به وضعیت سخت و دشواری که ادامه دارد، تن داده و مبتلا شده است؛ چنانکه در این آیه سوره طلاق اشاره به وضعیتی است که شیر دادن توسط مادر مستلزم عسر و حرج طولانی و غیرقابل تحمل می‌شود و آیه می فرماید در این صورت زن شیرده دیگری شیر دادن طفل را برعهده بگیرد. (التحقیق، ج‏8، ص152) البته به نظر می‌رسد در باب تفاعل، طرفینی بودن مساله مهم‌تر است؛ یعنی بیش از اینکه مفهوم تداوم در کار باشد، مساله آیه این است که طرفین به عسرت و زحمت نیفتند.

«عَسِیر» دلالت دارد بر عسر و سختی‌ای که ثبوت و تداوم دارد «کانَ یَوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً» (فرقان/26) «یَوْمٌ عَسِیرٌ، عَلَى الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ» (مدثر/9-10) (التحقیق، ج‏8، ص152)

«عُسْری» را مونث «أعسَر» (افعل تفضیل) دانسته‌اند که به معنای «سخت‌تر» یا «سخت‌ترین» است (قاموس قرآن، ج‏4، ص349)؛ اما به نظر می‌رسد که این کلمه نیز همانند کلمه «یُسْری»، علاوه بر معنای افعل تفضیل، می‌تواند به معنای مصدری (سختی و دشواری) نیز به کار رود (شبیه «رُجْعی» که به معنای رجوع است) و در این آیه هر دو معنا ممکن است. البته کلمه «أعسَر» و «عُسْری» در مورد کسی که «چپ دست» است و با دست چپش کار می‌کند نیز به کار رفته است که درباره وجه تسمیه‌اش گفته‌اند گویی نوعی فال بد زدن بوده است، گویی که کسی که با دست چپش کار انجام می‌دهد در معرض سختی و دشواری قرار می‌گیرد.

این ماده و مشتقاتش جمعا 12 بار در قرآن کریم آمده است.

حدیث

1) عبدالعظیم حسنی دعایی را از امام جواد ع روایت کرده که بعد از نماز مغرب شب اول رمضان می‌خواندند. در فرازی از این دعا آمده است:

خدایا! ... و ما را به نیکویی (نیکوترین وضعیت) هدایت فرما و از سختی (سخت‌ترین وضعیت) دور بدارد و آسایش (راحت‌ترین وضعیت) را برای ما مهیا فرما. ...

الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏1، ص77

نرویه بإسنادنا إلى أبی المفضّل محمد بن عبد اللَّه الشیبانی، فیما رواه بإسناده إلى عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنی رحمه اللَّه بالری، قال: صلّى أبو جعفر محمد بن علی الرضا علیهما السلام صلاة المغرب فی لیلة رأى فیها هلال شهر رمضان، فلمّا فرغ من الصلاة و نوى الصیام رفع یدیه فقال:

... وَ اهْدِنا لِلْحُسْنى‏، وَ جَنِّبْنا الْعُسْرى‏، وَ یَسِّرْنا لِلْیُسرى‏...[2]


2) از امام حسن عسکری روایت شده است:

هیچ شخص عزیزی [= شکست‌ناپذیری] حق را ترک نکرد مگر اینکه خوار و ذلیل شد؛ و هیچ ذلیلی به حق درنیاویخت مگر اینکه عزیز گردید.

تحف العقول، ص489

روی عن الإمام أبی‌محمد الحسن بن علی العسکری ع‏:

مَا تَرَکَ الْحَقَّ عَزِیزٌ إِلَّا ذَلَّ وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِیلٌ إِلَّا عَزَّ.


3) در فرازی از یکی از خطبه‌های امیرالمومنین ع آمده است:

کسی که از رسول اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است؛ و کسی که از خدا اطاعت کند، از جانب خداوند مستحق شکر با بهترین پاداش می‌شود؛ و کسی که خدا و رسولش را عصیان کند در هنگام لقاء [پروردگارش] با دشواری در حساب مواجه خواهد شد، که این قضاوتی به عدل است هنگامی که قرار باشد حقش ادا شود، روزی که حق به خالق برمی‌گردد ...

الغارات، ج‏1، ص158

حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ قَالَ وَ عَنْ أَبِی زَکَرِیَّا قَالَ قال امیرالمومنین ع:

... مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ یُطِعِ‏ اللَّهَ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ یَسْتَحِقَّ الشُّکْرَ مِنَ اللَّهِ بِحُسْنِ الْجَزَاءِ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُعَایِنْ عُسْرَ الْحِسَابِ لَدَى اللِّقَاءِ قَضَاءً بِالْعَدْلِ عِنْدَ الْقِصَاصِ بِالْحَقِّ یَوْمَ إِفْضَاءِ الْحَقِّ إِلَى الْخَالِق‏ ...[3]

تدبر

1) «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»

مقصود از این تعبیر چیست؟

الف. او را آماده آتش جهنم می‌کنیم (جلسه562، حدیث1؛ و جلسه569، حدیث2)

ب. درصدد انجام هیچ شر و بدی‌ای برنمی‌آید مگر اینکه برایش میسر می‌گردد. (جلسه568، حدیث1 و 2)

ج. مسیر را باز می‌گذاریم تا براحتی مرتکب کارهایی شود که وی را مستوجب عذاب سازد. (مجمع‌البیان، ج10، ص760؛ المیزان، ج20، ص303) در حقیقت، راه شر، از این جهت که عاقبتش به سختی و دشواری و بدبختی منجر می‌شود، راه «دشواری» و «سختی» خوانده شده است. (الکشاف، ج4، ص762)

د. توفیق ایمان و عمل صالح را از او می‌گیریم چنانکه انجام این کارها بر او سنگین بیاید. (المیزان، ج20، ص303) به تعبیر دیگر، لطف خود را از او برمی‌داریم به نحوی که انجام طاعت برایش از سخت‌ترین کارها باشد؛ شبیه آیه‌ای که می‌فرماید «وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ: و کسى را که بخواهد در گمراهیش رها سازد سینه‏اش را به شدت گرفته و تنگ مى‏کند که گویى به زحمت در آسمان رو به بالا مى‏رود» (انعام/125). (الکشاف، ج4، ص762)

ه. حسابرسی شدیدی از او به عمل می‌آید به نحوی که قطعا جهنمی می‌شود؛ شبیه مضمون آیه «فَحاسَبْناها حِساباً شَدیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُکْراً: پس آنها را به حساب شدیدى محاسبه کردیم و به عذابى بس سخت عذاب نمودیم.» (طلاق/8)

و. ...


2) «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»

انجام کارهای بد (بخل ورزیدن و احساس بی‌نیازی کردن و تکذیب خوبی‌ها)، راه را برای سخت شدن انجام خوبی‌ها میسر می‌سازد.

به تعبیر دیگر،

کسی که مرتکب بدی شود، تدریجا انجام خوبی و پیمودن راه سعادت برایش دشوار می‌گردد.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

خداوند فطرت انسان را متمایل به خوبی آفریده است. در عین حال به انسان غریزه و اختیار هم داده است. مادام که انسان با اختیار خود غرایز (شهوت و غضب) را تحت نظارت فطرت اشباع کند در مسیر خیر حرکت می‌کند اما اگر انسان به اختیار خود مهار غرایز را رها کرد و فطرتش مغلوب شد، کم‌کم بدی و انجام کارهای برایش راحت می‌شود و بالعکس خوبی برایش دشوار می‌گردد.

تذکر

تحت الشعاع قرار گرفتن فطرت، به معنای نابودی آن نیست؛ یعنی حتی هنگامی که وارد جهنم می‌شود نیز این فطرت باقی است، چرا که اگر فطرت باقی نباشد، سختی عذاب بی‌معنا خواهد بود:

یک انسان اگر به خوک تبدیل شود مادام که می‌فهمد که او انسانی است که خوک شده، برایش عذاب است؛ وگرنه خوک بودن برای خوک که عذاب نیست.


3) «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»

کسی که در مسیر بدی حرکت کند، انجام کارهای خوب بر او سخت خواهد آمد. آیا عکس این مساله هم درست است؛ یعنی آیا هرجا کار خوب بر ما سخت بیاید، نشان می‌دهد در مسیر بدی بوده‌ایم؟

نکته تخصصی انسان‌شناسی

از آنجا که شروع حیات انسان در دنیا از غرایز است و فطرت تدریجا شکوفا می‌گردد، همواره در ابتدای کار، انجام کارهای غریزی (شهوت و غضب) ‌بسیار ساده‌تر از انجام کارهای اخلاقی و مهار غریزه است (از این رو، عکس حالت فوق همواره برقرار نیست). با این حال، هرچه فطرت را بها دهیم و شکوفا شود مساله بالعکس می‌گردد تا برسد به جایگاه عصمت، که در آن جایگاه اساساً غریزه‌ صددرصد تابع فطرت شده و انجام دادن گناه و رها گذاشتن مهار غریزه برای شخص بسیار دشوار می‌گردد.

تاملی با خویش

پس، اینکه انجام کارهای خوب بر ما سخت می‌آید در مراحل اول زندگی تاحدودی طبیعی است؛ اما اگر هر چه از عمرمان بگذرد و باز کارهای خوب بر ما سخت باشد بدانیم که در بیراهه گام برداشته‌ایم و هرچه سریعتر به فکر علاج خود باشیم!


4) «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»

از جهنم و نامطلوب‌ترین وضعیت نهایی بشر با تعبیر «عُسری: دشواری؛ یا دشوارترین» تعبیر کرد؛ و فرمود ما دسترسی وی به این دشوار‌ترین را برای او راحت می‌سازیم! (توضیح انسان‌شناسی در جلسه567، تدبر5)

در واقع، کسی که امروز به خیال خود، راحت زندگی می‌کند و به هر گناهی که دلش می‌خواهد تن می‌دهد در حقیقت دشوارترین وضعیت را برای خود فراهم آورده است.

بیهوده نیست که اگر کسی از یاد خدا رویگردان شود - هرچند بهترین امکانات مادی زندگی را هم داشته باشد و در ظاهر خوش باشد- در درون خویش دچار معیشت ناگوار است. (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً؛ طه/124)


5) «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ ... فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»

گره خوردن کارهای انسان نتیجه آن است که می‌توانستیم گره از کار دیگران بگشاییم و نگشودیم.

به تعبیر دیگر،

اگر فقرا را در عسرت گذاشتیم، خدا هم عسرت پیش پای ما می‌نهد. (تفسیر نور، ج10، ص509)


6) «وَ أَمَّا مَنْ ... اسْتَغْنی؛ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»

کسی که خود را در مقابل خدا بی‌نیاز ببیند خداوند مقدمات به سختی افتادن او را مهیا می‌سازد.

گاه این مطلب موجب می‌شود که در همین دنیا به خود آید و به درگاه خدا برگردد؛ هرچند که کسی که تنها در سختی‌ها به یاد خدا بیفتد، همین که سختی بگذرد دوباره غافل شود و چنین است که مسیرِ افتادن در سختی همیشگی را در پیش گرفته است: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُون‏: و چون به کشتى سوار شوند [و در خطر غرق قرار گیرند] خدا را مى‏خوانند در حالى که ایمان و اعتقاد را براى او خالص سازند، و همین که آنها را به سوى خشکى رساند و نجات داد پس به ناگاه شرک مى‏ورزند.» (عنکبوت/65)


 این را در کانال نگذاشتم

7) «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»

«نیسر» به معنای «آسان می‌کنیم» و نقطه مقابل «سختی دادن» است. چرا برای به سختی انداختن، از تعبیر «برایش آسان می‌کنیم ...» استفاده کرد؟

الف. «آسان می‌کنیم» در اینجا به معنای مهیا و آماده می‌سازیم است، و استفاده از این تعبیر برای همراهی با تقابلی است که در آیه7 گذشت که «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری» (البحر المحیط، ج10، ص493)

ب. ...



[1] . برخی این را حتی به معنای «طلب به سختی افتادن در کاری» (طلبوا تَعْسِیرَ الأمرِ) دانسته‌اند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص566)

[2] . این تعبیر «اللَّهُمَّ یَسِّرْنَا لِلْیُسْرَى وَ جَنِّبْنَا الْعُسْرَى‏» در ادعیه متعددی آمده است از جمله در دعای روز دوشنبه (مصباح المتهجد، ج‏2، ص457) ویا دعای بعد از نماز عید قربان (الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏2، ص218)

[3] . حدیثی را مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی نقل می کرد که بدان صورت که ایشان نقل می‌کرد در هیچ منبعی نیافتیم در عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج‏1، ص283 حدیث به صورت زیر آمده است که مخصوصا در عبارت اولش علی‌القاعده افتادگی‌ای دارد و آن مواردی که آیت الله مجتهدی اضافه می‌خواند در داخل کروشه قرار داده شده است:

فِی حَدِیثٍ عَنْه ص أَنَّهُ قَالَ: الطاعة [بَعْدَ الطَّاعَةِ دَلِیلٌ عَلَى قبول الطَّاعَةِ وَ الْمَعْصِیَةُ] بَعْدَ الطَّاعَةِ دَلِیلٌ عَلَى رَدِّ الطَّاعَةِ وَ الطَّاعَةُ بَعْدَ الْمَعْصِیَةِ دَلِیلٌ عَلَى غُفْرَانِ الْمَعْصِیَةِ [وَ الْمَعْصِیَةُ بَعْدَ الْمَعْصِیَةِ دَلِیلٌ عَلَى خذلان العبد].