سفارش تبلیغ
صبا ویژن

545) سوره احزاب (33) آیه 57 إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ ر

بسم الله الرحمن الرحیم

545) سوره احزاب (33) آیه 57

إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً

ترجمه

البته کسانی که خدا و رسولش را می‌آزارند خداوند آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت‌آور آماده نموده است.

نکات ترجمه

«لَعَنَهُمُ»

در جلسه 274 بیان شد که ماده «لعن» به معنای طرد و دور کردنی است که از روی خشم و نارضایتی باشد.

http://yekaye.ir/al-hegr-15-35/

«مُهیناً»

ماده «هون» به معنای «خواری و ذلت»، و «مُهین» به معنای وضعیت خوارکننده است‏ (مفردات ألفاظ القرآن، ص849؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏11، ص298)

با توجه به اینکه این کلمه گاه با بار معنایی مثبت هم به کار رفته، برخی مدعی شده‌اند که این ماده در اصل خود در دو معنای مختلف به کار رفته و معنای دیگر آن، سکون و سکینه می باشد که کلمه «هَوْن» به معنای با وقار و سکینه (یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا؛ فرقان/63) از این معنی می‌باشد (کتاب العین، ج4، ص92؛ معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص98) اما دیگران بر این باورند که اصل این ماده تنها همان در معنای ذلت و خواری است و در مواردی مانند آیه فوق، از این جهت است که در برخی موقعیت‌ها سزاوار است که انسان خود را کوچک ببیند و سرکشی نکند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص849؛ التحقیق، ج‏11، ص298)

در تفاوت «هون» و «ذلت» (یا «اهانت» و «اذلال: ذلیل کردن») گفته‌اند که در ذلت و ذلیل کردن، همواره شخصی از موضع بالا دیگری را به کرنش در برابر خویش وادار می‌سازد؛ اما در هون و اهانت، وی را تحقیر می‌کند و طوری با وی رفتار می‌نماید که گویی او شخص قابل اعتنایی نیست؛ لذا نقطه مقابل ذلت (اذلال)، عزت (اعزاز) است، ولی نقطه مقابل هون (اهانت)، کرامت (اکرام) می‌باشد (الفروق فی اللغة، ص246)

از دیگر مشتقات این ماده که در قرآن کریم به کار رفته کلمه «هَیِّن» (هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ، مریم/9؛ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّنا، نور/15) است به معنای حقیر و کم‌ارزش می‌باشد (التحقیق، ج‏11، ص298)؛ و نیز کلمه «مُهان» (فرقان/69) که اسم مفعول در باب افعال ( وزن مُفعَل) است به معنای «خوار شده».

این ماده و مشتقاتش جمعا 26 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

توجه

لازم به ذکر است که اگرچه کلمه «مَهین» (که 4 بار در قرآن کریم آمده) نیز به معنای حقیر (بویژه کسی که حقارتش کاملا آشکار شده) می‌باشد، اما این کلمه، نه از ماده «هون»، بلکه از ماده «مهن» ساخته شده است؛ و البته ماده «مهن» هم به معنای «حقارت» است، و در تفاوت «هون» و «مهن» گفته‌اند که «هون» حقارتی است که به خود شیء برمی گردد و ریشه‌اش در خود شیء است، اما «مهن» حقارتی است ناشی از این است که چیزی تحت اختیار دیگری قرار بگیرد و خودش بدون اختیار باشد. (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏11، ص211) و برای توضیح بیشتر درباره ماده «مهن» به جلسه 476 مراجعه کنید. http://yekaye.ir/al-qalam-68-10/

شأن نزول

ضحاک و مقاتل از بن‌عباس روایت کرده‌اند که آیه «قطعا کسانی که خدا و رسولش را می‌آزارند ...» مربوط به زمانی است که منافقان به زبانشان [پیامبر ص را چنین آزار دادند و] گفتند [حضرت] محمد ص از ما فقط می‌خواهد که اهل بیتش را بپرستیم! «پس خدا فرمود «خداوند آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده» با آتش، «و برایشان آماده نموده است عذابی خفت‌آور» در جهنم.

مناقب آل أبی طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص210

تَفْسِیرِ الضَّحَّاکِ وَ مُقَاتِلٍ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ ذَلِکَ حِینَ قَالَ الْمُنَافِقُونَ إِنَّ مُحَمَّداً مَا یُرِیدُ مِنَّا إِلَّا أَنْ نَعْبُدَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَقَالَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ بِالنَّارِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً فِی جَهَنَّمَ.

حدیث

1) در دهها منبع از منابع اهل سنت روایتی آمده که همگی آن را کاملا صحیح دانسته اند که:

عمرو بن شاش می گوید با علی ع به یمن رفتیم و من آنجا از او دلخور شدم و وقتی به مدینه برگشتیم در مسجد از او شکایت کردم که خبرش به گوش پیامبر ص هم رسید. فردای آن روز وارد مسجد شدم و رسول الله را در میان اصحابش دیدم. تا مرا دید نگاه تندی به من کرد و گفت: عمرو! به خدا سوگند مرا آزار دادی!

گفتم: به خدا پناه می‌برم از اینکه شما را اذیت کرده باشم.

فرمود: بله، اذیت کردی؛ هرکس علی ع را برنجاند مرا اذیت کرده است.

مسند احمد، ج25، ص321؛ مصنف ابن‌ابی‌شیبه، ج6، ص371؛ صحیح ابن‌حبان، ج15، ص365؛ الثقات ابن حبان، ج3، ص273؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص131؛ الطبقات الکبری، ج1، ص514؛ تاریخ الکبیر (بخاری)، ج6، ص307؛ تاریخ ابن‌ابی‌خیثمه، ج1، ص375؛ معجم الصحابه (ابن‌قانع)، ج2، ص201؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص501؛ الشریعة (للآجری)، ج4، ص2059؛ مسند الرویانی، ج2، ص450

حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ أَبَانَ بْنِ صَالِحٍ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ مَعْقِلِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ نِیَارٍ الْأَسْلَمِیِّ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شَاسٍ الْأَسْلَمِیِّ، قَالَ: وَکَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْحُدَیْبِیَةِ، قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ عَلِیٍّ إِلَى الْیَمَنِ، فَجَفَانِی فِی سَفَرِی ذَلِکَ، حَتَّى وَجَدْتُ فِی نَفْسِی عَلَیْهِ، فَلَمَّا قَدِمْتُ أَظْهَرْتُ شَکَایَتَهُ فِی الْمَسْجِدِ، حَتَّى بَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ ذَاتَ غَدَاةٍ، وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی نَاسٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَلَمَّا رَآنِی أَبَدَّنِی عَیْنَیْهِ - یَقُولُ: حَدَّدَ إِلَیَّ النَّظَرَ - حَتَّى إِذَا جَلَسْتُ، قَالَ: " یَا عَمْرُو، وَاللهِ لَقَدْ آذَیْتَنِی " قُلْتُ: أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أُوذِیَکَ یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: " بَلَى مَنْ آذَى عَلِیًّا فَقَدْ آذَانِی.[1]

این که کسی با اقدامی موجب رنجش حضرت علی ع شده باشد و بعد پیامبر چنین سخنی به او فرموده، در مورد سعد بن ابی وقاص ( که می‌گوید من و دو نفر دیگر علی ع را اذیت کردیم ...) (مسند ابی‌یعلی موصلی، ج2، ص109[2]؛ الشریعة (للآجری)، ج4، ص2063؛ فضائل الصحابه (احمد بن حنبل)، ج2، ص633[3]؛ مسند حارث، ج2، ص904؛ مسند بزاز، ج4، ص366؛ مسند الشاشی، ج1، ص134) و عمر بن خطاب (التدوین فی اخبار قزوین، ج3، ص390)[4] و بُرَیدة اسلمی (البدایة و النهایة، ج5، ص121؛ تاریخ اسلام ذهبی؛ ج3، ص628؛ تاریخ دمشق، ج42، ص190؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص499) نقل شده است؛ و علاوه بر اینها از بسیاری دیگر از صحابه هم بیان این عبارت از پیامبر ص در مورد حضرت علی ع روایت شده است (مثلا: المناقب (ابن‌المغازلی)، ج1، ص104[5]شواهد التنزیل، ج‏2، ص149-150 و ...).


2) نه تنها در بسیاری از کتب شیعه (مثلا:تفسیر القمی، ج‏2، ص196[6])، بلکه در معروف‌ترین کتب روایی اهل سنت از رسول الله ص روایت شده است:

فاطمه پاره تن من است، کسی که او را آزار دهد مرا اذیت کرده است.

صحیح مسلم، ج4، ص1093؛ صحیح بخاری، ج5، ص21 و 29[7]؛ فضائل الصحابه (احمد بن حنبل)، ج2، ص755؛

حَدَّثَنِی أَبُو مَعْمَرٍ إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْهُذَلِیُّ، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ عَمْرٍو، عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله و سَلَّمَ: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا»


3) از امام صادق ع روایتی طولانی نقل شده که در فرازی از آن، جریانات زمان پیامبر ص را توضیح می‌دهند تا بدینجا می‌رسند که چگونه عده‌ای شایعه‌ای ساختند و پیامبر ص شبانه همه را فراخواند و در مقابل همگان فرمود:

همانا فاطمه پاره تن من است، هر که او را برنجاند مرا آزار داده است و هر که مرا برنجاند خدا را آزار داده است؛ و هر که بعد از مرگم او را برنجاند مانند کسی است که در زندگیم او را اذیت کرده باشد؛ و هر کس در زندگیم او را برنجاند مانند کسی است که بعد از مرگم او را اذیت کرده باشد.

[یعنی اینکه اذیت او همانند اذیت من است در زندگی و بعد از مرگم یکسان است؛ سپس امام صاد ق ع به جریاناتی که بعد از شهادت رسول الله ص رخ داد اشاره می‌کنند تا بدانجا که ابوبکر و عمر با واسطه قرار دادن امام علی ع اجازه تشرف خدمت حضرت زهرا س می‌یابند]

ابوبکر گفت: ای دختر رسول الله! ما برای جلب رضایت تو و دوری از خشم تو اینجا آمده ایم و از تو می‌خواهیم که ما را ببخشی و از آنچه از ما به تو رسید درگذری.

حضرت زهرا س فرمود: من هرگز یک کلمه هم با شما سخن نخواهم گفت تا به دیدار پدرم بروم و از شما دو نفر نزد او شکایت خواهم کرد و از کاری که کردید و آنچه در حق من مرتکب شدید.؛ سپس رو به حضرت علی ع کرد و فرمود: من با این دو هیچ سخنی ندارم مگر اینکه از آنها در مورد چیزی که از رسول الله ص شنیده‌ام سوال کنم و آنان اعتراف کنند که آیا آن را از رسول الله ص شنیده‌اند یا خیر؛ و آنگاه تصمیمم را می‌گیرم.

آن دو گفتند: قبول است. ما هم قول می‌دهیم که جز سخن حق نگوییم و اگر شاهد بر مطلبی بودیم اعتراف کنیم.

فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم: آیا به یاد دارید که رسول الله در تاریکی شب به خاطر شایعه‌ای که در مورد علی ع رخ داده بود شما را از منازلتان بیرون کشید؟

گفتند: بله.

فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا از پیامبر ص شنیدید که فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر که او را برنجاند مرا آزار داده است و هر که مرا برنجاند خدا را آزار داده است؛ و هر که بعد از مرگم او را برنجاند مانند کسی است که در زندگیم او را اذیت کرده باشد؛ و هر کس در زندگیم او را برنجاند مانند کسی است که بعد از مرگم او را اذیت کرده باشد.

گفتند. بله.

فرمود: الحمد لله! سپس فرمود: خدایا تو را شاهد می‌گیرم و ای کسانی که اینجایید شاهد باشید که این دو مرا در زندگیم و هنگام مرگم اذیت کردند؛ و به خدا سوگند از این پس دیگر با آنان سخن نخواهم گفت تا به ملاقات پروردگارم بروم و از آنچه این دو در حق من کردند به درگاه او شکایت برم.

اینجا بود که ابوبکر فریاد واویلا سر داد و گفت: کاش مادرم مرا نزاده بود؛ اما عمر گفت: واقعا جای تعجب است از مردم که چگونه تو را به سرپرستی خود برگزیدند در حالی که بقدری نادانی که به خاطر غضب یک زن ناراحت می‌شوی و به خوشنودی او خوشحال می‌شوی؟ مگر عصبانی شدن یک زن چه اهمیتی دارد؟! و بلند شدند و بیرون رفتند ...

علل الشرائع، ج‏1، ص186-187؛ دلائل الإمامة، ص135[8]

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ وَ زِیَادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قالا قال أَبو عَبْدِ اللَّهِ ع ...

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ... أَنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهَا فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی کَانَ کَمَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی وَ مَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی کَانَ کَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی‏[9]

فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا أَتَیْنَاکِ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِکِ وَ اجْتِنَابَ سَخَطِکِ نَسْأَلُکِ أَنْ تَغْفِرِی لَنَا وَ تَصْفَحِی عَمَّا کَانَ مِنَّا إِلَیْکِ قَالَتْ لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً وَاحِدَةً أَبَداً حَتَّى أَلْقَى أَبِی وَ أَشْکُوَکُمَا إِلَیْهِ وَ أَشْکُوَ صَنِیعَکُمَا وَ فِعَالَکُمَا وَ مَا ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی قَالا إِنَّا جِئْنَا مُعْتَذِرَیْنِ مبتغین [مُبْتَغِیَیْنِ‏] مَرْضَاتَکِ فَاغْفِرِی وَ اصْفَحِی عَنَّا وَ لَا تُؤَاخِذِینَا بِمَا کَانَ مِنَّا فَالْتَفَتَتْ إِلَى عَلِیٍّ ع وَ قَالَتْ إِنِّی لَا أُکَلِّمُهُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً حَتَّى أَسْأَلَهُمَا عَنْ شَیْ‏ءٍ سَمِعَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنْ صَدَّقَانِی رَأَیْتُ رَأْیِی قَالا اللَّهُمَّ ذَلِکَ لَهَا وَ إِنَّا لَا نَقُولُ إِلَّا حَقّاً وَ لَا نَشْهَدُ إِلَّا صِدْقاً فَقَالَتْ أَنْشُدُکُمَا اللَّهَ أَ تَذْکُرَانِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اسْتَخْرَجَکُمَا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ لِشَیْ‏ءٍ کَانَ حَدَثَ مِنْ أَمْرِ عَلِیٍّ فَقَالا اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقَالَتْ أَنْشُدُکُمَا بِاللَّهِ هَلْ سَمِعْتُمَا النَّبِیَّ ص یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهَا مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی فَکَانَ کَمَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی وَ مَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی کَانَ کَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی قَالا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ثُمَّ قَالَتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ فَاشْهَدُوا یَا مَنْ حَضَرَنِی أَنَّهُمَا قَدْ آذَیَانِی فِی حَیَاتِی وَ عِنْدَ مَوْتِی وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً حَتَّى أَلْقَى رَبِّی فَأَشْکُوَکُمَا بِمَا صَنَعْتُمَا بِی وَ ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی فَدَعَا أَبُو بَکْرٍ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ وَ قَالَ لَیْتَ أُمِّی لَمْ تَلِدْنِی فَقَالَ عُمَرُ عَجَباً لِلنَّاسِ کَیْفَ وَلَّوْکَ أُمُورَهُمْ وَ أَنْتَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ وَ تَفْرَحُ بِرِضَاهَا وَ مَا لِمَنْ أَغْضَبَ امْرَأَةً وَ قَامَا وَ خَرَجَا...[10]

تدبر

1) «إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً»

در آیه قبل از مومنان خواست که بر پیامبر صلوات بفرستند و کاملا تسلیم او باشند. در این آیه سرنوشت کسانی که به آزار و اذیت خدا و رسولش اقدام می‌کنند، لعنت الهی در دنیا و آخرت و عذاب خوارکننده دانسته است.

شاید از این تقابل بتوان نتیجه گرفت: هر قدر که زندگی ما برای خدا و رسول خدا آزاردهنده باشد، تسلیم و سلام ما بر او کمتر است. به تعبیر دیگر، اگر واقعا تسلیم او هستیم معنا ندارد که باعث اذیت او شویم. (ایستاده در باد، ص486)


2)‌ «إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»

واضح است که خداوند منزه است از اینکه کسی بتواند به او آزاری برساند. این کنار هم ذکر کردن خدا و رسول، از باب احترام گذاشتن به رسول است که مقام و شأن ایشان را به ما گوشزد کند تا نشان دهد با توجه به رسالت رسول و اینکه خداوند او را فرستاده است، کسی که قصد آزار رسول دارد در واقع به قصد آزار خداوند حرکت کرده است (المیزان، ج16، ص339).

به تعبیر دیگر، بنده‏ى مخلص به جایى مى‏رسد که رنجاندن او، رنجاندن خدا مى‏شود. (تفسیر نور، ج‏9، ص397)


3) «إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ»

اذیت خدا و رسول، حرکت کردن در مسیری خلاف خواست خداست؛ و کسی که در مسیر خلاف دستورات الهی حرکت کند، طبیعی است که خود را از رحمت خداوند محروم کرده است، برای همین مشمول «لعنت خداوند» می‌شود. (لعنت در لغت، به معنای دور کردن از رحمت است) (ایستاده در باد، ص486)


4) «إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»

این آیه از آیات مدنی است و درباره عده‌ای از منافقان - که ظاهرا مسلمان بودند - نازل شده است.

این تعبیر نشان می‌دهد که عده‌ای از انسانها - که حتی ظاهرا مسلمان هستند - به وضعیتی می‌رسند که در دنیا توسط خود خداوند مورد لعنت قرار می‌گیرند؛ و اگر خدا کسی را لعنت کند، حتما لعن او جایز، بلکه واجب می‌شود؛ و یکی از ضابطه‌های لعن کردن، این است که شخص اقدامی کند که منجر به آزار رسول الله شود.

نکته اجتماعی

وجوبِ (چه رسد به جوازِ) یک حکم، غیر از این است که در هر شرایطی می‌توان به انجام آن اقدام کرد. مثلا یکی از اموری که مانع انجام یک حُکم مباح، و حتی واجب، می‌شوند، تزاحم است؛ یعنی اینکه یک واجب مهم تری در کار باشد که انجام آن اولویت داشته باشد. مثلا شیعه براساس سخنان صریح رسول الله ص،  باور دارد که حکومت حق حضرت علی ع بود؛ با این حال، حضرت علی ع به خاطر حفظ اصل اسلام، با کسانی که بناحق حکومت را به دست گرفتند مدارا کرد.


5) «إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»

مقصود از لعنت در دنیا و آخرت چیست؟

الف. از آنجا که لعن به معنای دوری از رحمت است؛ و علی‌القاعده، منظور دوری از رحمت خاص الهی - که شامل مومنان است - می‌باشد، اگر توجه کنیم که این رحمت خاصه بر مومنان، همان دست‌یابی آنان به اعتقاد حق و حقیقت ایمان، و نیز توفیق عمل صالح است؛ پس لعنت اینها در دنیا، محرومیت آنها از ایمان به حق و عمل صالح است؛ چنانکه در آیات دیگر، ثمره ملعون شدن را عدم توفیق ایمان (لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا؛ نساء/46) و قساوت قلب (لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً؛ مائده/13) و کورباطنی و بی‌بصیرتی (لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ؛ محمد/23) معرفی کرده است؛

و لعنت در آخرت هم در حجاب ماندن از لقاء الله است (کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ؛ مطففین/15) (المیزان، ج16، ص339)

نکته تخصصی جامعه‌شناسی معرفت

برخی گمان می‌کنند سرنوشت محتوم بشر، ماندن در شکاکیت و نسبی‌گرایی، و دست شستن از رسیدن به یقین است. البته برای کسی که با موضع گرفتن در برابر خدا و پیامبر و پیام او - که در قالب دین الهی به دست ما رسیده- مورد لعن الهی قرار بگیرد و از ایمان به حق و حقیقت محروم شود، چنین سرنوشتی طبیعی است؛ اما اینان ظاهرا فقط قیاس به نفس می‌کنند که این را سرنوشت همگانی قلمداد می‌نمایند.

ب. ...


6) «إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً»

چرا عذاب آنها عذابی اهانت‌بار و خوار و تحقیرکننده است؟

الف. آنان در دنیا با تکبری که می‌ورزیدند درصدد تحقیر رسول و کوچک شمردن دستورات خدا بودند، پس جزای‌شان هم تحقیر و خوار شدن است. (المیزان، ج16، ص339)

ب. آخرت باطن دنیاست؛ این نشان می‌دهد کسی که در مقام آزار پیامبر ص برمی‌آید مبتلا به خواری و حقارت درونی است که این در قیامت بروز می‌کند. (ایستاده در باد، ص487)

ج. ...



[1] . حکایت این واقعه در مناقب آل أبی طالب، ج‏3، ص212 به نقل از منابع اهل سنت طولانی‌تر چنین آمده است

و در منابع شیعه خیلی تفصیلی‌تر چنین آمده است:

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص136-139

...

[2] . حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ خِدَاشٍ، حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیَةَ، حَدَّثَنَا قَنَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّهْمِیُّ، حَدَّثَنَا مُصْعَبُ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: کُنْتُ جَالِسًا فِی الْمَسْجِدِ أَنَا وَرَجُلَانِ، مَعِی، فَنِلْنَا مِنْ عَلَیٍّ، فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غَضْبَانَ، یُعْرَفُ فِی وَجْهِهِ الْغَضَبُ، فَتَعَوَّذْتُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِهِ، فَقَالَ: «مَا لَکُمْ وَمَا لِی؟ مَنْ آذَى عَلِیًّا فَقَدْ آذَانِی»

[3] . حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قثنا سُلَیْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: نا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیَةَ، نا قَنَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، سَمِعْتُ مُصْعَبَ بْنَ سَعْدٍ یُحَدِّثُ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ آذَى عَلِیًّا فَقَدْ آذَانِی» .

[4] . ...http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/

[10] . درباره این آیه احادیث زیر هم قابل توجه است که برای رعایت اختصار فقط متن آنها در اینجا می‌آید:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رُزْمَةَ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى الْعَلَوِیُّ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِیبُ بْنُ الْأَرْطَاةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ذَکْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِی زَیْدُ بْنُ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ: مَنْ آذَى شَعْرَةً مِنِّی فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَعَنَهُ اللَّهُ مِلْ‏ءَ السَّمَاءِ وَ مِلْ‏ءَ الْأَرْضِ. (الأمالی( للصدوق)، ص330)

رسالته [الإمام أبی الحسن علی بن محمد ع] ع فی الرد على أهل الجبر و التفویض و إثبات العدل و المنزلة بین المنزلتین‏

... أَنَّ أَقَاوِیلَ آلِ رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَّصِلَةٌ بِقَوْلِ اللَّهِ وَ ذَلِکَ مِثْلُ قَوْلِهِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ- إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» وَ وَجَدْنَا نَظِیرَ هَذِهِ الْآیَةِ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ آذَى عَلِیّاً فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ یُوشِکُ أَنْ یَنْتَقِمَ مِنْه‏ ... (تحف العقول، ص459)

الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَغَابَ قُرْصُهَا قَالَ وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَخَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیْلَةً مِنَ اللَّیَالِی الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ مَا شَاءَ اللَّهُ فَجَاءَ عُمَرُ فَدَقَّ الْبَابَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ نَامَ النِّسَاءُ نَامَ الصِّبْیَانُ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ لَیْسَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُونِی وَ لَا تَأْمُرُونِی إِنَّمَا عَلَیْکُمْ أَنْ تَسْمَعُوا وَ تُطِیعُوا. (تهذیب الأحکام، ج‏2، ص28)

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ هُمُ الْمُصَوِّرُونَ یُکَلَّفُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَنْ یَنْفُخُوا فِیهَا الرُّوح‏ (المحاسن، ج‏2، ص616)