539) سوره احزاب (33) آیه 50 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَ
بسم الله الرحمن الرحیم
539) سوره احزاب (33) آیه 50
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً
ترجمه
ای پیامبر! همانا ما بر تو حلال کردیم همسرانت را که مَهریهشان را دادهای و آنان که صاحب اختیارشان شدهای [= تحت ملکیت و زیر دست تو هستند] از آنچه که خدا بر تو ارزانی داشت، و «دخترعمو»هایت و «دخترعمه»هایت و «دختردایی»هایت و «دخترخاله»هایت که با تو هجرت کردهاند، و زن مومنی، اگر خود را به پیامبر ببخشد، اگر پیامبر بخواهد که او را به همسری بگیرد، [این حکم] تنها برای تو و نه سایر مومنان [است] - که میدانیم بر آنان در مورد همسرانشان و آنچه صاحب اختیارشان هستند، چه واجب کردهایم - تا بر تو حَرَجی نباشد؛ و خداوند بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی بوده است.
نکات ترجمه
«أَفاءَ»
ماده «فیء» را غالبا به معنای «رجوع» (معجم المقاییس اللغة، ج4، ص436) بویژه «رجوع به حالت پسندیده» (مفردات ألفاظ القرآن، ص650) دانستهاند. برخی تفاوت اصلی کلمه «فیء» را با «رجوع» را در این دانسته اند که «فیء» رجوع از نزدیک (رجوعی که زود رخ میدهد) است (الفروق فی اللغة، ص299) (قبلا درباره کلمات مختلفی که دلالت بر معنای «بازگشت» دارند و تفاوت آنها توضیحی گذشت. جلسه355 http://yekaye.ir/al-alaq-96-8/ )
البته برخی اصل این ماده را «نرمشی که بعد از سرکشی حاصل شود» دانستهاند و گفتهاند رجوع و بازگشت از لوازم معنایی این ماده است. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص165)
ظاهرا مهمترین مصداق قرآنیای که با توجه به آن این معنی را گفتهاند، بازگشت زوجین اختلافدار به زندگی مشترک است «لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ» (بقره/226) و نیز عقبنشینیِ گروه سرکش و جنگطلب از موضع خویش (فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْل؛ حجرات/9)
اما کلمه «فیء» به «سایه» و نیز «حرکت سایه از غرب به شرق» (معجم المقاییس اللغة، ج4، ص436) یا «سایهای که در حال برگشت (کم شدن)» است نیز گفته میشود (یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ؛ نحل/48) (مفردات ألفاظ القرآن، ص650)
به غنایم جنگی نیز «فیء« گفته میشود، برخی گفتهاند تنها به غنایمی که بدون زحمت و مشقت به دست میآید (وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ؛ حشر/6) گفته میشود و همچنین گفته شده که وجه تسمیهاش از باب تشبیه به سایه بوده، یعنی به دست آوردن اموال دنیا همچون سایهای است که زودگذر است و باقی نمیماند (مفردات ألفاظ القرآن، ص650) و برخی هم گفتهاند از این باب است که این اموال که قبلا در اختیار دشمنان بوده، اکنون در موقعیتی قرار گرفته که مقهور و تحت سیطره ماست (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص165)
برخی بر این باورند که کلمه «فِئَة» (به معنای جماعت) هم از همین ریشه است، جماعتی است که پشت و پناه همدیگرند و برای یاری به همدیگر رجوع میکنند (کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً؛ بقرة/249) (مفردات ألفاظ القرآن، ص650؛ مجمع البحرین، ج1، ص334؛ الطراز الأول، ج1، ص157) هرچند برخی هم بر این باورند که کلمه «فئة» از ماده «فأی» است که به معنای «جدا شدن همراه با فاصله گرفتن» است و به جماعتی که به خاطر آراء و عقایدشان از بقیه مردم جدا و متمایز میشوند میگویند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص13)
ماده «فیء» در قرآن کریم، بدون احتساب کلمه «فئة» 7 بار، و با احتساب این کلمه 18 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
شأن نزول
از امام باقر ع درباره شأن نزول این آیه روایت شده است که زنی از انصار خدمت رسول الله ص آمد و ایشان در منزل حفصه بود. آن زن گفت: درست است که زنان از مردان خواستگاری نمیکنند، اما من یک زن مجرد هستم که تاکنون ازدواج نکرده و فرزندی هم ندارم. آیا حاضرید مرا به همسری برگزینید که من خودم را هدیه ای برای شما قرار دادم اگر قبول کنید.
رسول الله برایش دعا کرد و فرمود: ای خواهر انصاری! خدا شما را از رسولش خیر عطا کند که مردان شما مرا یاری کردند و زنانتان به من اظهار تمایل میکنند.
حفصه گفت: چقدر آدم بیحیایی هستی و با مردان چه بیپروا و بیمبالات مواجه میشوی!
رسول الله فرمود: از او دست بردار حفصه! که او از تو بهتر است که به او به رسول خدا ابراز تمایل کرد و [ولی شما به او اظهار بیمیلی کردید و] تو او را ملامت کردی و بر او خرده گرفتی. سپس به آن زن فرمود: خدا رحمتت کند! برگرد که خداوند به خاطر اینکه به من ابراز تمایل کردی و خواستار محبت و خوشحال کردن من شدی بهشت را بر تو واجب فرمود؛ و ان شاءالله از جانب خدا درباره درخواست تو دستوری خواهد رسید، که آیه نازل شد که «و زن مومنی، اگر خود را به پیامبر ببخشد، اگر پیامبر بخواهد که او را به همسری بگیرد، [این حکم] تنها برای تو و نه سایر مومنان [است]»
و امام باقر ع فرمود: پس خداوند عز و جل این را که زنی خود را به پیامبر ص ببخشد حلال فرمود، اما برای هیچکس دیگری حلال نیست.
الکافی، ج5، ص568[1]
البته در برخی نقلهای دیگر این واقعه در خانه عایشه رخ داده است و آن اظهارنظر از عایشه بوده است (مثلا تفسیر القمی، ج2، ص195)[2]
و در برخی از نقلها آمده که بعد از نزول آیه، عایشه به پیامبر ص گفت: خدا چقدر برای برآوردن دلخواه تو عجله میکند! پیامبر ص فرمود: تو هم اگر خدا را اطاعت کنی، خدا برای برآوردن دلخواه تو هم عجله خواهد کرد. (مجمع البیان، ج8، ص571)[3]
حدیث
1) زراره میگوید: از امام باقر ع درباره آیه «زن مومنی، اگر خود را به پیامبر ص ببخشد» سوال کردم. فرمود: بخشش [خود به عنوان همسر] جز برای رسول الله حلال نشد؛ و در مورد غیر ایشان، ازدواج جز با پرداخت مهریه مجاز نیست.
الکافی، ج5، ص384
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ» فَقَالَ:
لَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَمَّا غَیْرُهُ فَلَا یَصْلُحُ نِکَاحٌ إِلَّا بِمَهْرٍ.[4]
2) حلبی میگوید: از امام صادق ع درباره این آیه سوال کردم که میفرماید: «ای پیامبر! ما بر تو حلال کردیم همسرانت را ...» و گفتم: چه تعداد از زنان بر ایشان مجاز شد؟
فرمود: آن مقدار که بخواهد.
گفتم: پس این چیست که [در آیات بعد] میفرماید: «آن زنان از این پس بر تو حلال نیستند، و نه اینکه آنان را جایگزین همسرانت کنی [همسرانت را طلاق دهی و همسر دیگری از این زنان بگیری]»؟
فرمود: رسول الله ص حق داشت که ازدواج کند با هر کس از دخترعموها یا دخترعمهها یا دخترداییها یا دخترخالههایش و نیز آن همسرانش که با او هجرت کرده بودند؛ و نیز برایش حلال بود که اگر زنی از مومنان خود را بدون مهریه بر ایشان عرضه کرد با او ازدواج کند، که این همان بخشش محسوب میشود؛ و بخشش جز برای رسول الله حلال نشد؛ و در مورد غیر ایشان، ازدواج جز با مهریه مجاز نیست، و این معنای همان سخن خداوند است که فرمود: «و زن مومنی، اگر که خود را بر پیامبر ص بخشید».
گفتم: پس اینکه میفرماید «هر یک از آنها را که بخواهى تأخیر مىاندازى و هر یک را بخواهى در نزد خود جای مىدهى» چیست؟
فرمود: کسی را جای داد همان است که با او ازدواج کرد، و کسی را که به تاخیر انداخت همان است که ازدواج نکرد.
گفتم: پس اینکه فرمود: «از این پس، آن زنان بر تو حلال نیستند» چیست؟
فرمود: منظور آن زنانی است که در این آیه حرام شمرده شد: «بر شما حرام شد مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و ...» و اگر مطلب آن گونه بود که شما میگویید نتیجهاش این بود که خداوند برای شما چیزی را حلال کرده که برای او حلال نکرده است، چرا که هریک از شما میتواند هرگاه خواست همسرش را [با کس دیگری] جایگزین کند؛ در حالی که مطلب این طور نیست که شما میگویید. همانا خداوند عز و جل برای پیامبرش ازدواج با هر زنی را حلال شمرد مگر زنانی که در این آیه ازدواج با آنان را حرام کرده است.
الکافی، ج5، ص387-388
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ» قُلْتُ کَمْ أُحِلَّ لَهُ مِنَ النِّسَاءِ قَالَ مَا شَاءَ مِنْ شَیْءٍ قُلْتُ قَوْلُهُ «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ» فَقَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص أَنْ یَنْکِحَ مَا شَاءَ مِنْ بَنَاتِ عَمِّهِ وَ بَنَاتِ عَمَّاتِهِ وَ بَنَاتِ خَالِهِ وَ بَنَاتِ خَالاتِهِ وَ أَزْوَاجِهِ اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَهُ وَ أُحِلَّ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ مِنْ عُرْضِ الْمُؤْمِنِینَ بِغَیْرِ مَهْرٍ وَ هِیَ الْهِبَةُ وَ لَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَأَمَّا لِغَیْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَا یَصْلُحُ نِکَاحٌ إِلَّا بِمَهْرٍ وَ ذَلِکَ مَعْنَى قَوْلِهِ تَعَالَى وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ قَوْلَهُ «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ» قَالَ مَنْ آوَى فَقَدْ نَکَحَ وَ مَنْ أَرْجَأَ فَلَمْ یَنْکِحْ قُلْتُ قَوْلُهُ لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ قَالَ إِنَّمَا عَنَى بِهِ النِّسَاءَ اللَّاتِی حَرَّمَ عَلَیْهِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ وَ لَوْ کَانَ الْأَمْرُ کَمَا یَقُولُونَ کَانَ قَدْ أَحَلَّ لَکُمْ مَا لَمْ یَحِلَّ لَهُ إِنَّ أَحَدَکُمْ یَسْتَبْدِلُ کُلَّمَا أَرَادَ وَ لَکِنْ لَیْسَ الْأَمْرُ کَمَا یَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَلَّ لِنَبِیِّهِ ص مَا أَرَادَ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا حَرَّمَ عَلَیْهِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ الَّتِی فِی النِّسَاءِ.
تدبر
1) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ»
در این آیه ازدواج با چند گروه را برای پیامبر ص مجاز اعلام میکند:
همسرانی که با مهریه به ازدواج ایشان درآیند،
کسانی که وی صاحب اختیار آنان است [تحت ملکیت او قرار گرفتهاند]
دخترعموها، دخترعمهها، دخترداییها و دخترخالههایی که هجرت کرده باشند (یعنی اقوام نزدیک، به شرطی که مسلمان شده و زندگی در دارالکفر را بر زندگی در دارالاسلام ترجیح ندهند)
زن مومنی که خود را به پیامبر هدیه کند [یعنی خودش به پیامبر ص پیشنهاد دهد که دلش میخواهد بدون اینکه مهریهای بگیرد با وی ازدواج کند]
این انواع ازدواجهای مجازی است که برای بقیه مومنان هم برقرار است، غیر از مورد آخر، که یک حکم اختصاصی برای پیامبر ص بوده است.
نکته تاریخی
اغلب زنان پیامبر ص مصداق دسته اول (کسانی که با مهریه ازدواج کردند) بودند.
دسته دوم، ماریه قبطیه (که ابراهیم را از ایشان به دنیا آورد) و صفیه بنت حیی و جویریه بنت حارث میباشند (مجمعالبیان، ج8، ص571) که اولی کنیزی است که حاکم اسکندریه و مصر برای ایشان فرستاد (طبقات الکبری، ج1، ص200) و دوتن دیگر، در جنگ با یهودیان به اسارت درآمده بودند که همگی را پیامبر ص ابتدا آزاد کرد و سپس با پیامبر ازدواج کردند. (در برخی از منابع، نفر سوم ریحانه خندفیة معرفی شده است؛ الخصال، ج2، ص419)[5]
در دسته سوم، ظاهرا فقط زینب بنت حجش است که دختر عمه ایشان بود و البته به او مهریه هم داده شد.
در مورد دسته چهارم، برخی (ابنعباس و مجاهد) معتقدند که علیرغم اینکه خداوند آن را حلال کرد، اما چنین ازدواجی رخ نداد، اما برخی معتقدند که رخ داد، ولی در مورد فرد آن اختلاف دارند، برخی (ضحاک، مقاتل، و روایتی از امام سجاد ع) وی را امشریک بنت جابر، از قبیله بنیاسد معرفی کرده، و برخی (قتاده و روایت دیگری از ابنعباس) وی را میمونة بنت حرث؛ و برخی (شعبی) وی را زینب بنت خزیمه، و برخی (عروة بن زبیر) وی را خوله بنت حکیم عروة دانستهاند (مجمع البیان، ج8، ص571)[6]
2) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَکَ»
چرا با اینکه ازدواج پیامبر با «دخترعمو» و «دخترعمه» و «دختردایی» و «دخترخاله» ایشان، که مصداقی از «ازدواج با مهریه» بود را مستقلا و دوباره ذکر کرد.
الف. اینها اشاره به قبایل مهم آن زمان بوده است چنانکه برخی از مفسران گفتهاند منظور از دخترعموها و دخترعمهها، قریش، و منظور از دخترداییها و دخترخالهها بنیزهره است. (مجمعالبیان، ج8، ص571)
ب. شاید تاکید بر کلمه «هاجرن معک» است، یعنی اگر میخواهی با خویشاوندانت ازدواج کنی، شرطش این است که اهل هجرت باشند و دارالاسلام را بر دارالکفر ترجیح دهند.
ج. ...
3) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی ... وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ»
چرا در مساله ازدواج، اولا مساله پیامبر ص را جداگانه مطرح کرد؟ و ثانیا احکام اختصاصیای برای ایشان قرار داد؟
الف. به نظر میرسد پیامبر ص از نظر مساله ازدواج و طلاق، - و اساساً از بابت همسرانشان - دچار معضلی بودهاند که این به یک مساله اجتماعی تبدیل شده بود: از طرفی زنانی بودهاند که شأن همسری ایشان را رعایت نمی کردند که در آیات 28-33 به زوایایی از آن اشاره شد، و از طرف دیگر، عدهای چنان به پیامبر علاقه داشتند که دلشان میخواست آنها را بدون مهریه به عقد خود درآوَرَد. تعبیر «لکیلا یکون علیک حرج» در پایان آیه هم موید این است که وضعیت ازدواجهای ایشان برای ایشان کمکم به یک معضلی تبدیل شده بود که خداوند میخواست بار این معضل را از دوش وی بردارد. (ایستاده در باد، ص441-442)
ب. قرار گرفتن در موقعیت پیامبری، خصوصا وقتی که مسئولیت حکومت دینی، هم به آن افزوده میشود، موجب میشود که دیگر ازدواج وی صرفا یک مساله شخصی نباشد، بلکه مسالهای باشد که ابعاد اجتماعی فراوانی پیدا میکند و لذا اقتضا دارد ملاحظات خاصی برای ازدواج وی در نظر گرفته شود که این ملاحظات در مورد دیگران مطرح نیست. موید این مطلب آن است که پیامبر ص در اوج دوره جوانی و میانسالی تنها یک همسر داشت (حضرت خدیجه) و بعد از او تا پیش از هجرت هم ظاهرا تنها با یک نفر (سوده بنت خزیمه) یا دو نفر (در مورد عایشه، برخی ازدواج وی با پیامبر را قبل از هجرت و برخی بعد از هجرت میدانند) ازدواج کرده است. و عملا در مدینه بود که آن حکم اختصاصی (جواز ازدواج ایشان با بیش از چهار نفر) مصداق پیدا کرد؛ و تقریبا تمام ازدواجهای ایشان در مدینه، ناظر به حل یک مشکل سیاسی یا فرهنگی یا ... بود.
ج. ...
تکمله
احکام اختصاصی پیامبر ص منحصر به احکام مربوط به ازدواج ایشان نیست، بلکه در بسیاری از عرصهها ایشان وظایف اختصاصی داشتهاند که از جمله معروفترین آنها وجوب نماز شب بر ایشان، وجوب صلوات هنگام شنیدن نام ایشان، حرمت ازدواج با زنان ایشان پس از وی، و ... میباشد. مرحوم مجلسی در بحارالانوار ، ج16، ص382-402 موارد متعددی از این گونه احکام اختصاصی ایشان را برشمردهاند.
4) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ ...»
تعیین حلال و حرام به دست خداست و حتی پیامبر در مسائل ظاهرا شخصی هم باید تابع قانون الهی باشد. (تفسیر نور، ج9، ص384)
5) «خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»»
خداوند گاه برای شخص پیامبر ص حلال و حرام خاص قرار داده است همان گونه که برای عموم مومنان هم واجبات معینی را تعیین کرده است؛ و همه اینها بر اساس علم خداست، ولو که ما فلسفه آنها را درک نکنیم. این فلسفه میتواند برداشتن عسر و حَرَج از دوش پیامبر یا مومنان باشد، یا مقدمهای برای اینکه مغفرت و رحمت خداوند شامل حال ما گردد.
[1] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَدَخَلَتْ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَنْزِلِ حَفْصَةَ وَ الْمَرْأَةُ مُتَلَبِّسَةٌ مُتَمَشِّطَةٌ فَدَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ لَا تَخْطُبُ الزَّوْجَ وَ أَنَا امْرَأَةٌ أَیِّمٌ لَا زَوْجَ لِی مُنْذُ دَهْرٍ وَ لَا وَلَدَ فَهَلْ لَکَ مِنْ حَاجَةٍ فَإِنْ تَکُ فَقَدْ وَهَبْتُ نَفْسِی لَکَ إِنْ قَبِلْتَنِی فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص خَیْراً وَ دَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ یَا أُخْتَ الْأَنْصَارِ جَزَاکُمُ اللَّهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ خَیْراً فَقَدْ نَصَرَنِی رِجَالُکُمْ وَ رَغِبَتْ فِیَّ نِسَاؤُکُمْ فَقَالَتْ لَهَا حَفْصَةُ مَا أَقَلَّ حَیَاءَکِ وَ أَجْرَأَکِ وَ أَنْهَمَکِ لِلرِّجَالِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص کُفِّی عَنْهَا یَا حَفْصَةُ فَإِنَّهَا خَیْرٌ مِنْکِ رَغِبَتْ فِی رَسُولِ اللَّهِ فَلُمْتِهَا وَ عَیَّبْتِهَا ثُمَّ قَالَ لِلْمَرْأَةِ انْصَرِفِی رَحِمَکِ اللَّهُ فَقَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ لَکِ الْجَنَّةَ لِرَغْبَتِکِ فِیَّ وَ تَعَرُّضِکِ لِمَحَبَّتِی وَ سُرُورِی وَ سَیَأْتِیکِ أَمْرِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» قَالَ فَأَحَلَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هِبَةَ الْمَرْأَةِ نَفْسَهَا لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَا یَحِلُّ ذَلِکَ لِغَیْرِهِ.
[2] . فَإِنَّهُ کَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا أَنَّ امْرَأَةً مِنَ الْأَنْصَارِ أَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَدْ تَهَیَّأَتْ وَ تَزَیَّنَتْ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ لَکَ فِیَّ حَاجَةٌ فَقَدْ وَهَبْتُ نَفْسِی لَکَ، فَقَالَتْ لَهَا عَائِشَةُ: قَبَّحَکِ اللَّهُ مَا أَنْهَمَکِ لِلرِّجَالِ! فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص مَهْ یَا عَائِشَةُ! فَإِنَّهَا رَغِبَتْ فِی رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ زَهِدْتُنَّ فِیهِ ثُمَّ قَالَ: رَحِمَکِ اللَّهُ وَ رَحِمَکُمُ اللَّهُ یَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ نَصَرَنِی رِجَالُکُمْ وَ رَغِبَتْ فِیَّ نِسَاؤُکُمْ ارْجِعِی رَحِمَکِ اللَّهُ فَإِنِّی أَنْتَظِرُ أَمْرَ اللَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ فَلَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص
[3] . قیل إنها لما وهبت نفسها للنبی ص قالت عائشة ما بال النساء یبذلن أنفسهن بلا مهر فنزلت الآیة فقالت عائشة ما أرى الله تعالى إلا یسارع فی هواک فقال رسول الله ص و إنک إن أطعت الله سارع فی هواک
[4] . در این زمینه روایات متعددی آمده است، از جمله:
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْمَرْأَةِ تَهَبُ نَفْسَهَا لِلرَّجُلِ یَنْکِحُهَا بِغَیْرِ مَهْرٍ فَقَالَ إِنَّمَا کَانَ هَذَا لِلنَّبِیِّ ص وَ أَمَّا لِغَیْرِهِ فَلَا یَصْلُحُ هَذَا حَتَّى یُعَوِّضَهَا شَیْئاً یُقَدِّمُ إِلَیْهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا قَلَّ أَوْ کَثُرَ وَ لَوْ ثَوْبٌ أَوْ دِرْهَمٌ وَ قَالَ یُجْزِئُ الدِّرْهَمُ. (الکافی، ج5، ص384)
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَمَّا غَیْرُهُ فَلَا یَصْلُحُ نِکَاحٌ إِلَّا بِمَهْرٍ. (الکافی، ج5، ص384)
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی امْرَأَةٍ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ أَوْ وَهَبَهَا لَهُ وَلِیُّهَا فَقَالَ لَا إِنَّمَا کَانَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَیْسَ لِغَیْرِهِ إِلَّا أَنْ یُعَوِّضَهَا شَیْئاً قَلَّ أَوْ کَثُرَ. (الکافی، ج5، ص385)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الْکُوفِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی امْرَأَةٍ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ قَالَ إِنْ عَوَّضَهَا کَانَ ذَلِکَ مُسْتَقِیماً. (الکافی، ج5، ص385)
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ الْآیَةَ قَالَ أَحَلَّ لَهُ مِنَ النِّسَاءِ مَا شَاءَ وَ أَحَلَّ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَهْرٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها ثُمَّ بَیَّنَ ذَلِکَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ ذَلِکَ إِنَّمَا هُوَ خَاصٌّ لِلنَّبِیِّ ص فَقَالَ اللَّهُ خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فِی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ص فَلَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص أَمَّا غَیْرُهُ فَلَا یَصْلُحُ أَنْ یَنْکِحَ إِلَّا بِمَهْرٍ یَفْرِضُهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا مَا کَانَ ثَوْباً أَوْ دِرْهَماً أَوْ شَیْئاً قَلَّ أَوْ کَثُرَ. (دعائم الإسلام، ج2، ص222)
[5] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ السُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْجَوْهَرِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع قَالَ: تَزَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِخَمْسَ عَشْرَةَ امْرَأَةً وَ دَخَلَ بِثَلَاثَ عَشْرَةَ مِنْهُنَّ وَ قُبِضَ عَنْ تِسْعٍ فَأَمَّا اللَّتَانِ لَمْ یَدْخُلْ بِهِمَا فَعَمْرَةُ وَ السَّنَى وَ أَمَّا الثَّلَاثَ عَشْرَةَ اللَّاتِی دَخَلَ بِهِنَّ فَأَوَّلُهُنَّ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ ثُمَّ سورة [سَوْدَةُ] بِنْتُ زَمْعَةَ ثُمَّ أُمُّ سَلَمَةَ وَ اسْمُهَا هِنْدُ بِنْتُ أَبِی أُمَیَّةَ ثُمَّ أُمُّ عَبْدِ اللَّهِ عَائِشَةُ بِنْتُ أَبِی بَکْرٍ ثُمَّ حَفْصَةُ بِنْتُ عُمَرَ ثُمَّ زَیْنَبُ بِنْتُ خُزَیْمَةَ بْنِ الْحَارِثِ أُمُّ الْمَسَاکِینِ ثُمَّ زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ ثُمَّ أُمُّ حَبِیبَةَ رَمْلَةُ بِنْتُ أَبِی سُفْیَانَ ثُمَّ مَیْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ ثُمَّ زَیْنَبُ بِنْتُ عُمَیْسٍ ثُمَّ جُوَیْرِیَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ ثُمَّ صَفِیَّةُ بِنْتُ حُیَیِّ بْنِ أَخْطَبَ وَ الَّتِی وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ ص خَوْلَةُ بِنْتُ حَکِیمٍ السُّلَمِیِّ وَ کَانَ لَهُ سُرِّیَّتَانِ یَقْسِمُ لَهُمَا مَعَ أَزْوَاجِهِ مَارِیَةَ وَ رَیْحَانَةَ الْخِنْدِفِیَّةِ وَ التِّسْعُ اللَّاتِی قُبِضَ عَنْهُنَّ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ وَ أُمُّ سَلَمَةَ وَ زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ مَیْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ أُمُّ حَبِیبَةَ بِنْتُ أَبِی سُفْیَانَ وَ صَفِیَّةُ بِنْتُ حُیَیِّ بْنِ أَخْطَبَ وَ جُوَیْرِیَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ سورة [سَوْدَةُ] بِنْتُ زَمْعَةَ وَ أَفْضَلُهُنَّ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ ثُمَّ أُمُّ سَلَمَةَ بِنْتُ الْحَارِثِ.
[6] . در (الکافی، ج5، ص390 اسامی زنان پیامبر ص این گونه گزارش شده است:
عَنْهُ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ غَیْرِهِ فِی تَسْمِیَةِ نِسَاءِ النَّبِیِّ ص وَ نَسَبِهِنَّ وَ صِفَتِهِنَّ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ وَ أُمُّ حَبِیبٍ بِنْتُ أَبِی سُفْیَانَ بْنِ حَرْبٍ وَ زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ وَ مَیْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ صَفِیَّةُ بِنْتُ حی [حُیَیِ] بْنِ أَخْطَبَ وَ أُمُّ سَلَمَةَ بِنْتُ أَبِی أُمَیَّةَ وَ جُوَیْرِیَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ کَانَتْ عَائِشَةُ مِنْ تَیْمٍ وَ حَفْصَةُ مِنْ عَدِیٍّ وَ أُمُّ سَلَمَةَ مِنْ بَنِی مَخْزُومٍ وَ سَوْدَةُ مِنْ بَنِی أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى وَ زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ مِنْ بَنِی أَسَدٍ وَ عِدَادُهَا مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ أُمُّ حَبِیبٍ بِنْتُ أَبِی سُفْیَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ مَیْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ مِنْ بَنِی هِلَالٍ وَ صَفِیَّةُ بِنْتُ حَیِّ بْنِ أَخْطَبَ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ مَاتَ ص عَنْ تِسْعِ نِسَاءٍ وَ کَانَ لَهُ سِوَاهُنَّ الَّتِی وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ ص وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ أُمُّ وُلْدِهِ وَ زَیْنَبُ بِنْتُ أَبِی الْجَوْنِ الَّتِی خُدِعَتْ وَ الْکِنْدِیَّةُ .
اما در إعلام الورى بأعلام الهدى ص140-143 مطلب به تفصیل آمده است:
http://yekaye.ir/al-ahzab-33-50/