538) سوره احزاب (33) آیه 49 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نَ
بسم الله الرحمن الرحیم
538) سوره احزاب (33) آیه 49
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً
ترجمه
ای کسانی که ایمان آوردید! هنگامی که با زنان مومن ازدواج کردید، سپس طلاقشان دادید پیش از آنکه با آنان آمیزش کنید، پس به خاطر شما عِدّهای بر عهده آنان نیست تا حسابش را داشته باشید؛ پس آنان را [از اموال خود] بهرهمند سازید و خوش و خرم رها کنید.
نکات ترجمه
تعابیر «مَتِّعَ» و «سَرِّحَ سَراحاً» در جلسه518 توضیح داده شد.
اختلاف قرائت[1]
حدیث
1) از امام باقر ع روایت شده است که درباره آیهی «پس آنان را بهرهمند سازید و خوش و خرم رها کنید» فرمودند: بهرهمندشان سازید یعنی آن مقدار که به لحاظ عرفی در توان شما هست، به زیبایی و نیکویی سهمی به آنان بدهید؛ چرا که آنان با سختی و ناراحتی و غصهای بزرگ و سرزنش دشمنان [به خانه پدریشان] برمیگردند؛ و خداوند کریم و بزرگوار است و حیا دارد و اهل حیا را دوست دارد؛ همانا بزرگوارترین شما، کسانیاند که بیش از همه همسران خود را بزرگ میدارند و اکرام میکنند.
و نیز از امام صادق ع روایت شده است:
همانا بهرهمند ساختن زنان مطلقه، واجب است.
تهذیب الأحکام، ج8، ص141؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص506
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْکَرْخِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَیْفٍ عَنْ أَخِیهِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا» قَالَ مَتِّعُوهُنَّ جَمِّلُوهُنَّ مِمَّا قَدَرْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّهُنَّ یَرْجِعْنَ بِکَآبَةٍ وَ خَشْیَةٍ وَ هَمٍّ عَظِیمٍ وَ شَمَاتَةٍ مِنْ أَعْدَائِهِنَّ فَإِنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ یَسْتَحِی وَ یُحِبُّ أَهْلَ الْحَیَاءِ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ أَشَدُّکُمْ إِکْرَاماً لِحَلَائِلِهِمْ.
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ مُتْعَةَ الْمُطَلَّقَةِ فَرِیضَةٌ.[2]
2) از امام صادق ع روایت شده است:
زنی که همسرش او را در حالی که غایب است [= در مسافرت است] طلاق داده، اگر از روز طلاق دادن باخبر است، عِدّه را از همان روز نگه دارد؛ و اگر نمیداند، عدهاش را از روزی که خبر به او میرسد نگه دارد؛
اما کسی که همسرش از دنیا رفته، عزادار است، پس عدهاش را، نه از روزی که همسرش میمیرد، بلکه از روزی که خبر به او میرسد باید نگه دارد؛ چرا که او به استقبال عزا میرود؛ در حالی که زنی که طلاق داده شده، عزایی ندارد، پس از همان روزی که طلاق داده شده، عدهاش شروع میشود؛ و اگر هم این طلاق قبل از آمیزش بوده، بلافاصله از هم جدا میشوند [و عدهای ندارد] و اگر دلش خواست بلافاصله میتواند ازدواج کند که خداوند عز و جل میفرماید: «سپس طلاقشان دادید پیش از آنکه با آنان آمیزش کنید، پس به خاطر شما عِدّهای بر عهده آنان نیست تا حسابش را داشته باشید.»
و از امیرالمومنین ع و امام باقر ع و امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
زن مطلقه ایام عدهاش را تنها در خانه همسرش سپری میکند و تا زمانش به پایان نرسیده است از آن خانه بیرون نمیشود.
دعائم الإسلام، ج2، ص286-287
قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع :
وَ الْمُطَلَّقَةُ یُطَلِّقُهَا زَوْجُهَا وَ هُوَ غَائِبٌ إِنْ عَلِمَتِ الْیَوْمَ الَّذِی طَلَّقَهَا فِیهِ اعْتَدَّتْ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ اعْتَدَّتْ مِنْ یَوْمِ یَبْلُغُهَا الْخَبَرُ لِأَنَّ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا عَلَیْهَا إِحْدَادٌ فَلَا تَعْتَدُّ مِنْ یَوْمَ مَاتَ زَوْجُهَا وَ إِنَّمَا تَعْتَدُّ مِنَ الْیَوْمِ الَّذِی یَبْلُغُهَا خَبَرُهُ لِأَنَّهَا تَسْتَقْبِلُ الْإِحْدَادَ وَ الْمُطَلَّقَةُ لَا إِحْدَادَ عَلَیْهَا فَإِنْ عَلِمَتْ بِالْیَوْمِ الَّذِی طَلَّقَهَا فِیهِ اعْتَدَّتْ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ اعْتَدَّتْ مِنَ الْیَوْمِ الَّذِی یَبْلُغُهَا فِیهِ الْخَبَرُ فَإِنْ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ تَتَزَوَّجُ إِنْ شَاءَتْ مِنْ سَاعَتِهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها»
و عَنْ عَلِیٍّ وَ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا:
الْمُطَلَّقَةُ لَا تَعْتَدُّ إِلَّا فِی بَیْتِ زَوْجِهَا وَ لَا تَخْرُجُ مِنْهُ حَتَّى یَخْلُوَ أَجَلُهَا.
3) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که مردی همسرش را قبل از آمیزش طلاق می دهد، کاملا از هم جدا میشوند و زن هر لحظه که خواست میتواند ازدواج کند، و اگر مهریه را تعیین کردهاند نصف مهریه برای اوست و اگر مهریهای تعیین نکردهاند، باید که آن زن را بهرهمند سازد.
الکافی، ج6، ص106
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ وَ حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ جَمِیعاً عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ تَتَزَوَّجُ إِنْ شَاءَتْ مِنْ سَاعَتِهَا وَ إِنْ کَانَ فَرَضَ لَهَا مَهْراً فَلَهَا نِصْفُ الْمَهْرِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فَرَضَ لَهَا مَهْراً فَلْیُمَتِّعْهَا.[3]
4) شخصی خدمت امام سجاد ع آمد و گفت: من امروز گفتم: با فلانی ازدواج میکنم و او را طلاق دادم. [یعنی در ضمن خواندن صیغه عقد، صیغه طلاق را هم خواندم]
حضرت فرمود: برو و به زندگی با همسرت ادامه بده که خداوند ازدواج را مقدم بر طلاق مطرح کرده است و سپس این آیه را خواند «هنگامی که با زنان مومن ازدواج کردید سپس طلاقشان دادید»
مجمع البیان، ج8، ص571
عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ قَالَ: کُنْتُ قاعداً عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنِّی قُلْتُ یَوْمَ أَتَزَوَّجُ فُلَانَةَ فَهِیَ طَالِقٌ فَقَالَ اذْهَبْ فَتَزَوَّجْهَا فَإِنَّ اللَّهَ بَدَأَ بِالنِّکَاحِ قَبْلَ الطَّلَاقِ و قرأ هذه الآیة (إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُن)[4]
تدبر
1) «الَّذینَ آمَنُوا ... نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ»
مهمترین شرط ازدواج، ایمان است. (تفسیر نور، ج9، ص383)
2) «طَلَّقْتُمُوهُنَّ»
اختیار اولیه طلاق، با مرد است (تفسیر نور، ج9، ص383) و زن با مراجعه به دادگاه میتواند طلاق بگیرد.
نکته تخصصی جامعهشناختی (قانون در خدمت رشد فرهنگی)
در ذهنیت اغلب افراد، کار اصلی قانونگذار، تعیین حد و مرزها به منظور جلوگیری از تجاوز به حقوق دیگران است؛ اما در اسلام، قوانین، کارکرد فرهنگی و تقویت رابطه انسانی را هم تعقیب میکنند؛ که نمونه آن احکام مربوط به «طلاق» است. در منطق اسلام، بنیان خانواده مقدس است و باید تمام تلاش را مبذول داشت تا این بنیان از هم نپاشد؛ اما در عین حال، گاهی پیوند عاطفی لازم بین زن و مرد برقرار نمیشود و ادامه زندگی مشترک ممکن نیست. بدین جهت اسلام طلاق را «حلال مبغوض» (الکافی، ج6، ص54)[5] معرفی کرده است: یعنی، برخلاف اغلب جوامع لیبرال، قوانین مربوط به طلاق را کاملا آزاد و صرفا ناظر به حد و مرزگذاری طراحی ننموده است. تفاوتهای روانشناختی و جامعهشناختی زن و مرد اقتضا دارد که اگر تنها دغدغه حد و مرز نداریم و میخواهیم نهاد خانواده را تا حد امکان حفظ کنیم، در طراحی قوانین این تفاوتها را جدی بگیریم و این یکی از عواملی است که موجب شده قوانین اسلام در خصوص چگونگی اقدام به طلاق در مرد و زن متفاوت باشد. مثلا:
به لحاظ روانشناختی، غالباً مردها دیرتر تصمیم میگیرند، اما وقتی تصمیم گرفتند، کمتر میشود که از تصمیم خود برگردند. برعکس، زنها زودتر دلخواهشان را به تصمیم تبدیل میکنند اما به همان سرعت زودتر از تصمیمی که انجام دادهاند پشیمان میشوند.
یا: مردها غالبا عاشقند و زنها معشوق، یعنی محبت غالبا از مردها شروع میشود و زنها این محبت را با شدت بیشتری انعکاس میدهند.
یا ... .
لذا طلاق در درجه اول، در دست کسی گذاشته شده که دیرتر تصمیم میگیرد، کسی که محبت از او شروع میشود و اگر محبت طرف مقابلش از بین رفته باشد، با ابراز محبت، امکان احیای مجدد آن را دارد و ... . (برای تفصیل این بحث، مراجعه کنید به: مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص229-281؛ سوزنچی، روایت مطهر، ج3، ص117-127)
3) «طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً»
زنان پس از طلاق باید «عِدّه» نگه دارد، یعنی مدت زمان معینی حق ندارند با مرد دیگری ازدواج کنند؛ و در این مدت اگر بین زن و شوهر توافق شود، بلافاصله و بدون هیچ تشریفاتی (اعم از خطبه عقد، شاهد، اذن پدر، و ...) میتوانند زندگی مشترک خود را از سربگیرند. در این آیه تذکر میدهد که حُکمِ عِدّه نگه داشتن در جایی است که آمیزش در کار باشد؛ در غیر این صورت، عِدّه لازم نیست؛ و در عین حال، حتی اگر بر سر مهریه توافق نکرده باشند، باز هم مرد موظف است از اموال خود زن را بهرهمند سازد و جدایی بین آنها باید با خیر و خوشی تمام شود، نه با نزاع و ناراحتی.
نکته تخصصی جامعهشناختی
در تدبر قبل اشاره شد که در اسلام، قوانین کارکرد فرهنگی و تقویت رابطه انسانی را هم دارا میباشند؛ که نمونه آن حکم «عِدّه» است.
برخی گمان میکنند که تنها خاصیت عدّه، این است که در صورت باردار بودن زن، معلوم شود که بچه مربوط به کدام مرد است؛ و میگویند با پیشرفت تکنولوژی میتوان براحتی معلوم کرد که بچه واقعا از آنِ کیست؛ و دیگر عده لازم نیست!
در حالی که حکم عِدّه، کارکردهای مهم دیگری هم دارد که اهمیت آنها به هیچ وجه کمتر از تعیین پدر بچه نیست. یکی از کارکردها این است که زمینه برگشت از طلاق، و از سرگیری زندگی مشترک را مهیا میسازد:
در ایام عِدّه،
اولاً زن همچنان در خانه شوهر بسر میبرد و شوهر نیز همچنان موظف به تامین مخارج اوست (حدیث2)؛ و
ثانیاً هر لحظه که طرفین تصمیم بگیرند میتوانند از طلاق منصرف شوند و این انصراف هیچ تشریفاتی (خطبه عقد و شاهد و ...) نیاز ندارد.
در واقع، با اینکه اسلام ابتدا انواع ترمزها را برای وقوع طلاق قرار داده (تفاوت اقدام به طلاق در مرد و زن (تدبرقبل)، وجود شاهد عادل، حَکَمیت توسط اقوام، و ...)، اما به همین بسنده نکرده، و وقتی هم که طلاق واقع شد، زمانی را میگذارد که شاید گذر زمان و تصویر آینده، مایه تجدید نظر در طرفین گردد؛ و اگر طرفین منصرف شدند، بدون هیچگونه تشریفاتی به زندگی قبلی خود برگردند.
البته در این آیه تذکر میدهد که این قانون در جایی است که با وقوع آمیزش، پیوند تا حدی جدی و عمیق شده باشد؛ وگرنه در جایی که هنوز زندگی مشترکشان این اندازه عمیق نشده است، عِدّهای در کار نیست:
نه زن موظف است از ازدواج بعدی خودداری کند، و نه مرد موظف است مخارج و هزینههای زن را تامین نماید.
در واقع، قانون عِدّه، قانونی است برای تقویت نهاد خانواده، نه صرفا تعیین حد و مرزهای بین افراد.
4) «فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها»
چرا فرمود «تَعْتَدُّونَها» و نفرمود «یَعْتَدِدنَها [یا: یعتَدَّنَها]؛
یعنی چرا با اینکه زن است که باید عدّه نگه دارد، شمارش عده را بر عهده مرد دانست و فرمود: برعهده زنان عدهای نیست که شما مردان بخواهید حساب آن را نگه دارید؟
الف. اگرچه در زمان عدّه، زن است که حق ازدواج مجدد ندارد، اما تامین مخارج و مسکن وی در این ایام برعهده مرد است و مرد باید همانند گذشته، از وی در خانه خود پذیرایی کند. (حدیث2)
ب. یکی از کارکردهای عدّه، این است که اگر زن از شوهر خود باردار شده، معلوم شود که این بچه اوست؛ و از این جهت حقی برای مرد است که دغدغه دارد شمارش ایام عده را از دست ندهد.
ج. ...
5) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ ...»
اگرچه در مقام مقایسه ایمان برتر از اسلام است، اما چنین نیست که هرجا تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» دیدیم، گمان کنیم که این درباره همه مسلمانان نیست؛ بلکه اسلام چون از همه مسلمانان انتظار دارد در حد اسلام ظاهری نمانند، همواره هنگام بیان احکام عمومی خود از تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» استفاده میکند.
6) «طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ ... فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً»
حفظ حقوق و حرمت و کرامت زنان در اسلام بقدری موضوعیت دارد که اگر کسی با زنی عقد کند و کار به عروسی هم نکشد، به خاطر همین چند صباحی که از مصاحبت این زن برخوردار شده، واجب است هدیه مناسبی از اموال خود پیشکش او کند (حدیث1) و جدا شدنش را هم حتما باید با خوبی و خوشی ختم کند نه با دعوا و ناراحتی.
7) «الَّذینَ آمَنُوا ... الْمُؤْمِناتِ ... طَلَّقْتُمُوهُنَّ ... سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً»
اینکه برای طلاق از تعبیر الذین آمنوا و مومنات استفاده میکند نشان میدهد که «طلاق، نشانهى شکست دینى نیست.» (تفسیر نور، ج9، ص383)
همچنین اینکه میفرماید «به خوبی و خوشی و به زیبایی از هم جدا شوید» شاید میخواهد تاکید کند که اگرچه طلاق چیز منفوری است، اما به هیچ وجه در فرهنگ دینی، زن و مردی که از هم جدا میشوند، زن و مرد منفوری به شمار نمیآیند.
تاملی در جامعه خود
اگر قرآن معیار باشد، میتوان گفت در جامعه ما نسبت به زن و مردی که در زندگی خود تجربه طلاق را داشتهاند، فرهنگ غلطی رایج است. جامعه ما چه نسبت به مرد و چه نسبت به زن، محدودیتهای ویژهای قائل میشود، هم در بُعد امکانات اجتماعی و هم در بُعد عاطفی؛ یعنی هم بسیاری از درها به روی آنها بسته میشود، و هم از نظر عاطفی - سوای تلخی حاصل از خود طلاق - یک بار سنگین عاطفی در نگاه مردم وجود دارد.
برای ما که میخواهیم همه وجوه زندگی خود را بر اساس قرآن بسازیم، خیلی مهم است که پیامدهای فرهنگی و اجتماعی طلاق را با اندیشه دینیمان محک بزنیم و اگر هماهنگ نیست، در محو آنها بکوشیم. ((ایستاده در باد، ص443-444)
8) « طَلَّقْتُمُوهُنَّ ... فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً»
طلاق فشار روحیای بویژه به زن وارد میکند؛ اسلام میگوید: وقتی طلاق میدهید به زنانتان اموالی بدهید و به زیبایی از او جدا شوید، بلکه از این فشار اندکی کاسته شود. (ایستاده در باد، ص444؛ تفسیر نور، ج9، ص383)
9) «سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً»
جدایى و طلاق به معناى کینه و خشونت نیست. (تفسیر نور، ج9، ص383)
برای رعایت اختصار، این را در کانال نگذاشتم
10) «طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَتِّعُوهُنَّ»
این آیه دستور میدهد که مطلقا به هر زنی که قبل از آمیزش از او جدا شدید از اموال خود بهره و نصیبی بدهید، خواه بر سر مهر توافق کرده باشید یا خیر؛ و آیه «وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقره/237) این حکم را قید میزند که اگر مهریه معلوم کرده بودید، مقداری که موظفید بدهید دست کم به اندازه نصف مهریه است. (حدیث3؛ همچنین: المیزان، ج16، ص335)
[1] . قرأ الجمهور: تَعْتَدُّونَها، بتشدید الدال: افتعل من العد، أی تستوفون عددها، من قولک: عد الدراهم فاعتدها، أی استوفى عددها؛ نحو قولک: کلته و اکتاله، و زنته فاتزنته. و عن ابن کثیر و غیره من أهل مکة: بتخفیف الدال، و نقلها عن ابن کثیر ابن خالویه و أبو الفضل الرازی. و قال ابن عطیة: و روی عن أبی برزة، عن ابن کثیر: بتخفیف الدال من العدوان، کأنه قال: فما لکم عدة تلزمونها عدوانا و ظلما لهنّ، و القراءة الأولى أشهر عن ابن کثیر، و تخفیف الدال و هم من أبی برزة. انتهى. و لیس بوهم، إذ قد نقلها عن ابن کثیر ابن خالویه و أبو الفضل الرازی فی (کتاب اللوامح فی شواذ القراءات)، و نقلها الرازی المذکور عن أهل مکة و قال: هو من الاعتداد لا محالة، لکنهم کرهوا التضعیف فخففوه. فإن جعلت من الاعتداء الذی هو الظلم ضعف، لأن الاعتداء یتعدى بعلى. انتهى. و إذا کان یتعدى بعلى، فیجوز أن لا یحذف على، و یصل الفعل إلى الضمیر، نحو قوله: «تحن فتبدى ما بها من صبابة / و أخفى الذی لو لا الأسى لقضانی» أی: لقضى علی. و قال الزمخشری: و قرئ: تعتدونها مخففا، أی تعتدون فیها، کقوله: و یوما شهدناه. و المراد بالاعتداء ما فی قوله: و لا تمسکوهنّ ضرارا لتعتدوا. انتهى. و یعنی أنه اتصل بالفعل لما حذف حرف الجر وصل الفعل إلى ضمیر العدة، کقوله: و یوما شهدناه سلیما و عامرا أی: شهدنا فیه. و أما على تقدیر على، فالمعنى: تعتدون علیهنّ فیها. و قرأ الحسن: بإسکان العین کغیره، و تشدید الدال جمعا بین الساکنین. (البحر المحیط فى التفسیر، ج8، ص490)
[2] . در الکافی، ج6، ص104-105 علاوه بر این روایت دوم، این روایت هم آمده است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُطَلِّقُ امْرَأَتَهُ أَ یُمَتِّعُهَا قَالَ نَعَمْ أَ مَا یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ أَ مَا یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُتَّقِینَ.
[3] . قریب به این مضمون در مجمع البیان، ج8، ص570 بدین صورت روایت شده است
قال ابنعباس هذا إذا لم یکن سمی لها صداقا فإذا فرض لها صداقا فلها نصفه ولاتستحق المتعة وهو المروی عن أئمتنا ع
همچنین در الکافی، ج6، ص108 آمده است:
عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا قَالَ عَلَیْهِ نِصْفُ الْمَهْرِ إِنْ کَانَ فَرَضَ لَهَا شَیْئاً وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فَرَضَ لَهَا فَلْیُمَتِّعْهَا عَلَى نَحْوِ مَا یُمَتَّعُ مِثْلُهَا مِنَ النِّسَاء
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا قَالَ عَلَیْهِ نِصْفُ الْمَهْرِ إِنْ کَانَ فَرَضَ لَهَا شَیْئاً وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فَرَضَ لَهَا شَیْئاً فَلْیُمَتِّعْهَا عَلَى نَحْوِ مَا یُمَتَّعُ بِهِ مِثْلُهَا مِنَ النِّسَاءِ.
[4] . این روایات در کتاب الکافی، ج6، ص109-110 نیز به برخی از ابعاد این آیه اشاره دارد:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مُلَامَسَةُ النِّسَاءِ هُوَ الْإِیقَاعُ بِهِنَّ.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَأَغْلَقَ بَاباً وَ أَرْخَى سِتْراً وَ لَمَسَ وَ قَبَّلَ ثُمَّ طَلَّقَهَا أَ یُوجِبُ عَلَیْهِ الصَّدَاقَ قَالَ لَا یُوجِبُ عَلَیْهِ الصَّدَاقَ إِلَّا الْوِقَاعُ.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَهُ أَبِی وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَأُدْخِلَتْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَمَسَّهَا وَ لَمْ یَصِلْ إِلَیْهَا حَتَّى طَلَّقَهَا هَلْ عَلَیْهَا عِدَّةٌ مِنْهُ فَقَالَ إِنَّمَا الْعِدَّةُ مِنَ الْمَاءِ قِیلَ لَهُ فَإِنْ کَانَ وَاقَعَهَا فِی الْفَرْجِ وَ لَمْ یُنْزِلْ فَقَالَ إِذَا أَدْخَلَهُ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْمَهْرُ وَ الْعِدَّةُ.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُطَلِّقُ الْمَرْأَةَ وَ قَدْ مَسَّ کُلَّ شَیْءٍ مِنْهَا إِلَّا أَنَّهُ لَمْ یُجَامِعْهَا أَ لَهَا عِدَّةٌ فَقَالَ ابْتُلِیَ أَبُو جَعْفَرٍ ع بِذَلِکَ فَقَالَ لَهُ أَبُوهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِذَا أَغْلَقَ بَاباً وَ أَرْخَى سِتْراً وَجَبَ الْمَهْرُ وَ الْعِدَّةُ.
قَالَ ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ اخْتَلَفَ الْحَدِیثُ فِی أَنَّ لَهَا الْمَهْرَ کَمَلًا وَ بَعْضُهُمْ قَالَ نِصْفُ الْمَهْرِ وَ إِنَّمَا مَعْنَى ذَلِکَ أَنَّ الْوَالِیَ إِنَّمَا یَحْکُمُ بِالْحُکْمِ الظَّاهِرِ إِذَا أَغْلَقَ الْبَابَ وَ أَرْخَى السِّتْرَ وَجَبَ الْمَهْرُ وَ إِنَّمَا هَذَا عَلَیْهَا إِذَا عَلِمَتْ أَنَّهُ لَمْ یَمَسَّهَا فَلَیْسَ لَهَا فِیمَا بَیْنَهَا وَ بَیْنَ اللَّهِ إِلَّا نِصْفُ الْمَهْرِ.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ فَیُرْخِی عَلَیْهِ وَ عَلَیْهَا السِّتْرَ وَ یُغْلِقُ الْبَابَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا فَتُسْأَلُ الْمَرْأَةُ هَلْ أَتَاکِ فَتَقُولُ مَا أَتَانِی وَ یُسْأَلُ هُوَ هَلْ أَتَیْتَهَا فَیَقُولُ لَمْ آتِهَا فَقَالَ لَا یُصَدَّقَانِ وَ ذَلِکَ أَنَّهَا تُرِیدُ أَنْ تَدْفَعَ الْعِدَّةَ عَنْ نَفْسِهَا وَ یُرِیدُ هُوَ أَنْ یَدْفَعَ الْمَهْرَ عَنْ نَفْسِهِ (یَعْنِی إِذَا کَانَا مُتَّهَمَیْنِ).
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ فَیَدْخُلُ بِهَا فَیُغْلِقُ بَاباً وَ یُرْخِی سِتْراً عَلَیْهَا وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ لَمْ یَمَسَّهَا وَ تُصَدِّقُهُ هِیَ بِذَلِکَ عَلَیْهَا عِدَّةٌ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّهُ شَیْءٌ دُونَ شَیْءٍ قَالَ إِنْ أَخْرَجَ الْمَاءَ اعْتَدَّتْ (یَعْنِی إِذَا کَانَا مَأْمُونَیْنِ صُدِّقَا)
[5] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ شَیْءٍ مِمَّا أَحَلَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَبْغَضَ إِلَیْهِ مِنَ الطَّلَاق.