سفارش تبلیغ
صبا ویژن

485) سوره قلم (68) آیه 19 فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ

بسم الله الرحمن الرحیم

485) سوره قلم (68) آیه 19 

فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ

ترجمه

پس، طواف کننده‌ای [=بلایی جامع] از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش درآمد، در حالی که آنان خواب بودند.

نکات ترجمه

«طافَ» «طائِف»[1]

ماده «طوف» در اصل دلالت می‌کند بر دَوَران چیز به دور چیز دیگر و به آن پیچیدن، و «طوفان» (اعراف/133؛ عنکبوت/14) هم از همین ماده است به معنای آنچه دور اشیا می‌چرخد و آنها را با آب می‌پوشاند (معجم المقاییس اللغة، ج‏3، ص432) البته برخی گفته‌اند «طوفان» به هر حادثه‌ای که انسان را احاطه کند گفته می‌شود و به خاطر کاربرد این واژه در مورد طوفان نوح بوده که به طور خاص، در مورد آب عظیمی که به عنوان بلا انسان را دربرگیرد رایج شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص531)

«طائف»[2] به معنی کسی است که دور چیز دیگری می‌گردد و نه تنها به کسانی که دور خانه خدا طواف می‌کنند : «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ‏» (بقرة/125)، بلکه به جنیانی که دور قلب انسان می‌گردند تا او را وسوسه کنند «طائف من الشیطان» (اعراف/201) یا بلایی که دورادور نعمتی را فرامی‌گیرد «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ» (قلم/19) یا ‌به نگهبان خانه که غالبا دور خانه می‌گردد نیز گفته می‌شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص531)

«طوّاف» (نور/58) هم صیغه مبالغه «طائف» است (المصباح المنیر، ج2، ص380)

«طائفه» به جماعتی از مردم گفته می‌شود از این جهت که دور یک نفر یا یک چیز گرد آمده‌اند (معجم المقاییس اللغة، ج‏3، ص432) و برخی گفته‌اند در اصل افرادی بودند که دائما در سفر در حال گردش بوده‌اند، اما تدریجا به هر جماعتی گفته شده، و کم‌کم حتی بر دو نفر و بر یک نفر هم اطلاق گردیده است؛ چنانکه آیات «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» (حجرات/9) یا «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّین» (توبه/122) را در جایی که بین دو نفر نزاع شود یا حتی یک نفر برای تفقه در دین اقدام کند جاری دانسته‌اند. (الفروق فی اللغة، ص273)

این ماده و مشتقات آن 41 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

حدیث

1) امیرالمومنین در فرازی از اولین خطبه‌ای که در ابتدای خلافت خود خواندند فرمودند:

...به خدا سوگند هیچ قومی نبودند که در نعمت‌های گوارای زندگی باشند و آن نعمت از آنها گرفته شود مگر به خاطر گناهانی که مرتکب شدند؛ چرا که قطعا خداوند «ظلم‌کننده به بندگانش نیست» (آل‌عمران/182) و اگر مردم هنگامی که نقمت‌ها بر آنها نازل می‌شد و نعمتها از ایشان سلب می‌گردید، با صدق نیت و شیدایی دل به پیشگاه پروردگارشان تضرع می کردند، قطعا هر آنچه از آنان رمیده بود بدانها برمی‌گشت و هر فسادی برایشان اصلاح می‌گردید...

نهج البلاغه، خطبه178

وَ ایْمُ اللَّهِ مَا کَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِینَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسِدٍ.


2) از امام صادق ع روایت شده است:

همانا این دنیا هرچند [ساکنانش را] از شادی‌هایی بهره‌مند می‌سازد و با زیورآلاتش می‌فریبد؛ اما بناچار پایانی دارد همچون پایان بهاری که بالاخره سرسبزی‌اش فرو می‌ریزد و در انتهای مدتش به خشکی می‌گراید؛

و بر کسی که خیرخواه خویش است و حقیقتِ آن چیزی را که به سود یا زیانش است می‌شناسد، لازم است که بپرهیزد از نگریستن در آن همچون نگریستن کسی که از پروردگار جل و علا غافل گردیده است، و نیز خود را برحذر بدارد از سرانجام بد آن؛ چرا که این دنیا با مردمانی خدعه کرد و از آنها جدا شد که بسیار آنها را شاد کرده بود و بسیار بیشتر به وی دلبسته بودند، مرگ‌هایشان شبانه در حالی که خواب بودند یا در روز هنگامی که به بازی مشغول بودند به سراغشان آمد؛ پس [بنگر که] چگونه از آن خارج شدند و بعدش به چه رسیدند، عاقبتشان درد بود و میراثشان پشیمانی، تلخی را جرعه جرعه در گلویشان ریخت و آنها را از جام فراق خود نوشانید؛

پس وای بر کسی که بدان رضایت دهد و چشمش را با آن روشن کند؛ آیا به خاک افتادن پدرانش  و گذشتگان خود، از دوست و دشمن، را ندیده است؟! ...

مهج الدعوات و منهج العبادات، ص177

قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ کَثِیرٍ التَّمَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الصَّیْرَفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی نَجْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِی یَاسِرٌ مَوْلَى الرَّبِیعِ قَالَ سَمِعْتُ الرَّبِیعَ یَقُولُ لَمَّا حَجَّ الْمَنْصُورُ وَ صَارَ بِالْمَدِینَةِ سَهِرَ لَیْلَةً فَدَعَانِی فَقَالَ یَا رَبِیعُ انْطَلِقْ فِی وَقْتِکَ هَذَا عَلَى أَخْفَضِ جَنَاحٍ وَ أَلْیَنِ مَسِیرٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ وَحْدَکَ فَافْعَلْ حَتَّى تَأْتِیَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد  ...ثُمَّ قَالَ ع

یَا رَبِیعُ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیَا وَ إِنْ أَمْتَعَتْ بِبَهْجَتِهَا وَ غَرَّتْ بِزِبْرِجِهَا فَإِنَّ آخِرَهَا لَا بُدَّ وَ أَنْ یَکُونَ کَآخِرِ الرَّبِیعِ الَّذِی یَرُوقُ بِخُضْرَتِهِ ثُمَّ یَهِیجُ عِنْدَ انْتِهَاءِ مُدَّتِهِ وَ عَلَى مَنْ نَصَحَ لِنَفْسِهِ وَ عَرَفَ حَقَّ مَا عَلَیْهِ وَ لَهُ أَنْ لَا یَنْظُرَ إِلَیْهَا نَظَرَ مَنْ غَفَلَ عَنْ رَبِّهِ جَلَّ وَ عَلَا وَ حَذِرَ سُوءَ مُنْقَلَبِهِ فَإِنَّ هَذِهِ الدُّنْیَا قَدْ خَدَعَتْ قَوْماً فَارَقُوهَا أَسَرَّ مَا کَانُوا إِلَیْهَا وَ أَکْثَرَ مَا کَانُوا اغْتِبَاطاً بِهَا طَرَقَتْهُمْ آجَالُهُمْ بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ أَوْ ضُحًى وَ هُمْ یَلْعَبُونَ فَکَیْفَ أُخْرِجُوا عَنْهَا وَ إِلَى مَا صَارُوا بَعْدَهَا أَعْقَبَتْهُمُ الْأَلَمَ وَ أَوْرَثَتْهُمُ النَّدَمَ وَ جَرَّعَتْهُمْ مُرَّ الْمَذَاقِ وَ غَصَّصَتْهُمْ بِکَأْسِ الْفِرَاقِ فَیَا وَیْحَ مَنْ رَضِیَ عَنْهَا أَوْ أَقَرَّ عَیْناً بِهَا أَ مَا رَأَى مَصْرَعَ آبَائِهِ وَ مَنْ سَلَفَ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ أَوْلِیَائِه‏ ...

تدبر

1) «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ»

گاه نعمت کاملا برای انسان مهیا شده است، اما چون شخص مسیر گناه و کفران نعمت را در پیش می‌گیرد، همان نعمت آماده، نیست و نابود می‌شود، در حالی که شخص در خواب غفلت فرو رفته و متوجه از دست دادن نعمت نیست.


2) «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ»

مقصود از «طائف من ربک» چیست؟

الف. آتشی است که آن باغ را سوزاند (ابن‌عباس، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص505)

ب. درهم‌کوبنده‌ای و عذابی از جانب پروردگار که آن نعمتها را درهم کوبید. (قتاده، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص505؛ البحر المحیط، ج‏10، ص242)

ج. شعله‌ای که از وادی جهنم سرکشیده بود (ابن‌جریر، البحر المحیط، ج‏10، ص242)

د. ...[3]


3) «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ»

قهر الهی مخصوص آخرت نیست، بلکه گاه در دنیا و بسیار سریع واقع می‌شود (تفسیر نور، ج10، ص180)

[تعبیر «فـ» برای حالتی است که بلافاصله رخ دهد]


4) «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ»

چرا این بلای آسمانی را از جانب «ربک» دانست و تعبیری مانند «الله» و ... به کار نبرد؟

الف. تنبیه و کیفر از شؤون ربوبیت است و جنبه تربیتی دارد. (تفسیر نور، ج10، ص180)

ب. شاید می‌خواهد ارتباط برقرار کند با تهدیدی که در آیه قبل برای مشرکان زمان پیامبر ص مطرح کرد. یعنی کسی که الان دشمنان تو را تهدید می‌کند، همان پروردگار تو است که قبلا هم آن صاحبان باغ را عذاب کرد.

ج. شاید می‌خواهد به جنبه ربوبیتی خداوند اشاره کند اما نه از زاویه بند الف، بلکه از زاویه یاری رسانی به شخص پیامبرص، یعنی ای پیامبر اگر ما تو را فرستادیم و عده‌ای تکذیبت می‌کنند نگران نباش؛ زیرا اقتضای ربوبیتی که نسبت به تو داریم این است که موانع را از پیش روی تو برداریم و اگر لازم شد دشمنانت را درهم ‌بکوبیم همان گونه که قبلا هم صاحبان آن باغ را مستأصل و درمانده ساختیم.

د. ...


5) «وَ لا یَسْتَثْنُونَ ... وَ هُمْ نائِمُونَ»

کسی که خواب دارد و به خواب می‌رود، معلوم می‌شود که بر همه چیز تسلط ندارد، پس نباید بدون واگذاری امور به خدا (ان شاءالله گفتن) هیچ تصمیمی بگیرد.

به تعبیر دیگر،

هیچکس نمی‌تواند بر خداوند سبقت بگیرد؛ آنها صبح زود را برای چیدن میوه‌ها قرار گذاشتند اما خداوند شبانگاه باغشان را سوزاند. (تفسیر نور، ج10، ص180)

این را در کانال نگذاشتم

6) «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ»

چرا این عذابی که بر آنها فرستاده شد را با تعبیر «طائف: طواف کننده» و عمل آن را با فعل «طاف: طواف کرد» تعبیر فرمود؟

الف. شاید می‌خواهد نشان دهد که به هم زدن تصمیمات قطعی افراد برای خدا کاری ندارد. کافی است یک نفر از جانب خدا در جایی بگردد، وضع آنجا کاملا زیر و رو می‌شود.

ب. ...



[1] . اختلاف قرائت: نخعی آن را به صورت «طیف» قرائت کرده (البحر المحیط فی التفسیر، ج‏10، ص242) که همان معنای »طائف» می دهد و در مورد آیه «طائف من الشیطان» (اعراف/201) نیز قرائت «طیف» به عنوان یک قرائت شایع وجود دارد.

[2] . فراء طائف را به معنای  عذابی که شبانه نازل شود دانسته (معانی القران، ج3، ص175) و علامه طباطبایی هم همین نظر را پسندیده (المیزان، ج19، ص373) اما ابوحیان بر فراء خرده گرفته و گفته است آیه «طائف من الشیطان»‌برای نقض نظر وی کافی است (البحر المحیط، ج‏10، ص242)

[3] . دیدگاهی هم صرفا به عنوان «قیل» (گفته شده) مطرح شده که چون هیچ سندیتی نداشت در متن نیاوردم: طائف مبهم. فقیل: هو جبریل علیه السلام، اقتلعها و طاف بها حول البیت، ثم وضعها حیث مدینة الطائف الیوم، و لذلک سمیت بالطائف، و لیس فی أرض الحجاز بلدة فیها الماء و الشجر و الأعناب غیرها. البحر المحیط، ج‏10، ص242