سفارش تبلیغ
صبا ویژن

53) سوره فجر (89) آیه 28 ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِ

بسم الله الرحمن الرحیم

53) سوره فجر (89) آیه 28    ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّة

ترجمه

به جانب پروردگارت برگرد در حالی که [هم] راضی و [هم] مورد رضایت [هستی].

حدیث

میلاد حضرت ابوالفضل ع مبارک باد

1) حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ أَحْمَدُ بْنُ زِیَادٍ الْهَمَدَانِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ الْیَقْطِینِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَفِیَّةَ قَالَ:

نَظَرَ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِلَى عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ:[1]

 ... رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.

الأمالی( للصدوق)، ص463

روزی امام سجاد ع نگاهش به عبیدالله، پسر حضرت ابوالفضل، افتاد. اشکش جاری شد و مطالبی فرمود تا بدینجا رسید که:

خدا عباس را رحمت کند. قطعا که ایثار کرد و مبتلا شد و جانش را فدای برادرش کرد تا جایی که دستانش بریده شد؛ پس خداوند به جای آن، دو بال به او داد که همراه فرشتگان در بهشت به پرواز درآید همان گونه که برای جعفربن ابی‌طالب [جعفر طیار] چنین کرده بود؛ و بدرستی که عباس نزد خداوند تبارک و تعالی جایگاهی دارد که تمامی شهدا در روز قیامت به حال او غبطه می‌خورند.

2) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ یُکْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ؟

 قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ یَا وَلِیَّ اللَّهِ لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً ص لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ لَوْ حَضَرَکَ افْتَحْ عَیْنَکَ فَانْظُرْ قَالَ وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ ع فَیُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ ع رُفَقَاؤُکَ قَالَ فَیَفْتَحُ عَیْنَهُ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ فَیَقُولُ: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ «ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً» بِالْوَلَایَةِ «مَرْضِیَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِی فِی عِبادِی» یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» فَمَا شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اسْتِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی‏

الکافی ، ج‏3، ص128

سدیر صیرفی می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم که: جانم فدای شما ای پسر رسول خدا ! آیا مومن از قبض روحش بدش می‌آید؟

فرمود: به خدا قسم که چنین نیست. هنگامی که ملک‌الموت برای قبض روح او می‌آید، او در این هنگام [ابتدا] جزع [ناراحتی] می‌کند. اما ملک‌الموت به او می‌گوید:

ای ولی خدا ! ناراحتی نکن! به کسی که محمد ص را مبعوث کرد قسم می‌خورم که من نسبت به تو دلسوزتر و مهربان‌ترم از پدری مهربانی که بر بالینت باشد. چشمانت را بگشای و نگاه کن!

فرمود: و در این هنگام رسول خدا ص و امیرمومنان ع و فاطمه ع و حسن ع و حسین ع و ائمه‌ای که از ذریه ایشان‌اند در مقابل دیدگان او نمایان می‌شوند؛ پس به او گفته می‌شود: این رسول خدا ص و امیرمومنان ع و فاطمه ع و حسن ع و حسین ع و بقیه ائمه ع دوستان تو هستند.

فرمود: پس چشمانش را می‌گشاید و می‌نگرد؛ پس منادی‌ای از جانب رب‌العزه  روح او را ندا می دهد: «ای نفسی (که به سوی محمد ص و اهل بیت او) به آرامش رسیده؛ به جانب پروردگارت برگرد در حالی که تو راضی (به ولایت [او بر تو]) هستی و (به خاطر پاداش[ی که دریافت می‌کنی، معلوم می‌شود]) مورد رضایت هستی. پس در بندگانم (یعنی محمد و اهل بیتش) وارد شو و در بهشت من وارد شو.»

آنگاه برای او چیزی دوست‌داشتنی‌تر از رهایی روحش و ملحق شدن به آن منادی وجود ندارد.

تدبر

1) فرمود «برگرد»؛ نفرمود «بیا». «برگرد» به کسی می‌گویند که قبلا در جایی بوده باشد، نه کسی که اول بار بخواهد به جایی برود. حقیقت وجودیِ ما ابتدا در بهشت بوده است (بقره/35). ما اگر به سوی خدا می‌رویم، به اصل خود بازمی‌گردیم («نفخت فیه من روحی» = «ارجعی الی ربک»)

خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم                   زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست

http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh463/


2)‌ این انسانی که مخاطب خدا شده، چرا «مطمئنه» (= به آرامش رسیده) است؟ چون «راضی» و «مورد رضایت» است. تمام خواسته‌های ما در دنیا همین دو است: اینکه همه چیز بر وفق مراد ما باشد (از همه چیز راضی باشیم) و اینکه دیگران از ما خوششان بیاید (مورد رضایت واقع شویم). اگر به این دو خواسته برسیم، به آرامش کامل می‌رسیم.

3) «نفس مطمئنه، در حالی که «راضی و مورد رضایت» است دعوت به ورود در بهشت می‌شود». (همچنین حدیث2) پس رسیدن به این موقعیت که «هم خودمان کاملا خشنود باشیم و هم مورد پسند دیگران واقع شویم» قبل از ورود به بهشت هم امکان دارد.

همه گمان می‌کنند که «نمی‌شود زندگی کاملا ایده‌آل داشت» چون نگاهشان به راه‌هایی است که با ذهن بشر طراحی شده است. اما این آیه می‌فرماید: «می‌شود»! چون خدا می‌تواند نشان دهد. خدا دین فرستاده تا ما به این وضعیت برسیم و این گونه وارد بهشت شویم.

4) «نفس مطمئنه» به «رب» خود رجوع می‌کند. پس آیا اگر کسی بخواهد بدون رجوع به «رب» خود، به آرامش حقیقی برسد دچار توهم نشده است؟ و بالاخره یک وقتی «سرخورده و ناامید» نمی‌شود؟

شاید یکی از علل خسته شدن از زندگی و گسترش پوچی و خودکشی در این زمانه، این است که انسان‌ها به خیال خود راههای دیگری برای رسیدن به آرامش در پیش گرفته‌اند.

مورد زیر در کانال نیامد:

5) مرگ رجوع به جانب پروردگار است. (حدیث 2 این خطاب را مربوط به لحظه مرگ می‌داند) لذا مرگ در عمیق‌ترین معنای خود، به حقیقت خود نزدیک شدن است نه از دست دادن چیزی. اینکه غالبا به خروج روح از بدن مرگ گفته می‌شود از باب این است که ما با کنار گذاشتن بدن یک گام به حقیقت خود نزدیکتر می‌شویم وگرنه تعبیر مرگ اولا نه فقط برای خروج از دنیا به برزخ بلکه برای خروج از برزخ به قیامت (نفخ صور) و ثانیا برای فرشتگان مقرب هم به کار رفته است.



[1] . مَا مِنْ یَوْمٍ أَشَدَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ یَوْمِ أُحُدٍ قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ بَعْدَهُ یَوْمَ مُؤْتَةَ قُتِلَ فِیهِ ابْنُ عَمِّهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ ع وَ لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ ع ازْدَلَفَ عَلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یُذَکِّرُهُمْ فَلَا یَتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً ثُمَّ قَالَ ع