452) سوره مزّمّل (73) آیه 7 إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَ
بسم الله الرحمن الرحیم
452) سوره مزّمّل (73) آیه 7
إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً
25رمضان 1438
ترجمه
البته تو را در روز کار و دغدغهای طولانی است.
نکات ترجمه
«سَبْحاً»[1]
در مورد ماده «سبح» برخی گفتهاند این ماده در اصل بر دو معنا دلالت میکند: یکی از جنس عبادت، چنانکه به نماز مستحبی «سُبحه» می گویند و تسبیح هم منزه دانستن خداوند است از هر بدیای؛ و دومی از جنس سعی و تلاش، چنانکه السَّبْح و السِّباحة به معنای غوطهور شدن و شنا کردن در آب است. (معجم المقاییس اللغة3 /125)
در مقابل دیگران خواستهاند این دو معنا را بهم برگردانند:
برخی گفتهاند اصل معنای این ماده، حرکت سریع در آب یا هواست (شنا کردن و شناور شدن) و به همین جهت، به حرکت ستارگان در آسمان، «سَبَحَ» گفته شده است: «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» (أنبیاء/33) و این تعبیر در مورد اسبانی که با سرعت و روان حرکت میکنند «وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً» (نازعات/3) نیز گفته میشود؛ و در آیه محل بحث (مزمل/7) هم منظور حرکت سریع در انجام کارهاست. بر این اساس، تسبیح که به معنای تنزیه خداوند متعال است، در اصل به معنای حرکت سریع در عبادت خداوند متعال بوده، و بر مطلق عبادات قولی و فعلی به کار رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص393)
در طرف مقابل برخی گفتهاند اصل این معنا «حرکت در مسیر حق بدون هرگونه انحراف» یا «بر حق بودنی کاملا منزه از هر نقطه ضعف» بوده، و در آن دو مفهوم «در مسیر حق بودن» و «از ضعفی دور بودن» در آن لحاظ شده است؛ و اینکه در مورد شنا و غوطهور شدن یا حرکت اسبها یا کثرت اعمال انسان به کار میرود همگی مصادیقی از این باب است که متناسب با موضوع بحث بوده است؛ مثلا در معنای شنا کردن آن حرکتی است که نظم و سیر معنی دارد و از انحراف و .. دور است؛ و ...؛ و تفاوت «سَبْح» و «تَسْبِیح» در این است که اولی فعل لازم است و بر جریان و تنزه طبیعی شیء دلالت میکند؛ اما دومی متعدی است و بر اینکه چیزی را در جریان قرار دهیم و او را تنزیه کنیم، میباشد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج5، ص21-23)
این ماده و مشتقاتش 92 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
1) از امام باقر ع درباره آیه «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا» روایت شده است که:
میفرماید فراغتی طولانی داری برای خواب و نیازهایت.
تفسیر القمی، ج2، ص392
وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ: إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا یَقُولُ فَرَاغاً طَوِیلًا لِنَوْمِکَ وَ لِحَاجَتِکَ[2]
2) امیرالمومنین ع در خطبه معروف به «خطبه متقین»، در ادامه وصف آنان (که در جلسه قبل، حدیث2 گذشت) میفرمایند:
و اما به هنگام روز، بردبارانی عالِماند و نیکوکارانی پرهیزگار.
خوف [از خدا] آنان را همچون تیری تراشیده [= لاغر کرده] است.
چون کسى بدانها نگرد، پندارد بیمارند، امّا بیمار نیستند؛
گویند: [اینها] درهمآمیختهاند [= دیوانهاند، به زبان عامیانه: قاطی کردهاند] در حالى که امرى عظیم با آنان درآمیخته است.
به اعمال اندک خشنود نمىشوند، و زیاد را زیاد نمیدانند؛ آنان بشدت خود را متّهم شمارند و از کردههاى خویش بیم دارند.
نهجالبلاغه، خطبه193؛ الأمالی(للصدوق)، ص571
من خطبة له ع یصف فیها المتقین
وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُون.
3) در فرازی از حدیث معروف «عنوان بصری» (که علمای اخلاق و عرفان، مداومت بر خواندن آن را برای سیر و سلوک بسیار توصیه کردهاند) آمده است:
به امام صادق ع گفتم: یا اباعبدالله! حقیقت عبودیت چیست؟
فرمود: سه چیز ... [سوم اینکه:] سراسر اشتغالاتش به آن چیزی باشد که خداوند متعال بدان امر کرده ویا از آن نهی فرموده است؛ چرا که ... هنگامی که بنده به آنچه خدا بدان امر ویا از آن نهی کرده، مشغول شود، فرصتی برای پرداختن به جدال و فخرفروشی نسبت به مردم برایش باقی نمیماند.
مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص327
عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ عن جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع
قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ؟
قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ ...[3]وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ ...[4] وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاس.
4) از رسول الله ص روایت شده است:
همانا خداوند تبارک و تعالی به بندهای که قضای نماز شب خود را در روز بجا میآورد، مباهات میکند و میفرماید: ای فرشتگانم! بنگرید به بندهام که قضای چیزی را بجا میآورد که بر او واجب نکردهام. شما را شاهد می گیرم که من او را مورد مغفرت قرار دادم.
من لا یحضره الفقیه، ج1، ص498
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیُبَاهِی مَلَائِکَتَهُ بِالْعَبْدِ یَقْضِی صَلَاةَ اللَّیْلِ بِالنَّهَارِ فَیَقُولُ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی یَقْضِی مَا لَمْ أَفْتَرِضْهُ عَلَیْهِ أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُ.[5]
تدبر
1) «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً»
مقصود از "برای تو در روز «سبحا طویلا» است" چیست؟
الف. برای تو در روز رفت و برگشتی در برآورده ساختن نیازهایت هست (قتاده) یعنی رفت و آمد و مشغلههایت در روز فراوان است و نیازمند پرداختن به تبلیغ رسالت و دعوت خلق و تعلیم واجبات و مستحبات و تدبیر معیشت خود و خانوادهات هستی؛ و در شب است که فراغتی برای ذکر و قرائت قرآن و ... برایت حاصل میآید. (مجمع البیان، ج10، ص571) در واقع، سبح به معنای غوطهور شدن و شنا کردن سریع در آب است و کنایه است از فرو رفتن در اشتغالات روزمره (المیزان، ج20، ص64)
ب. «سبح» به معنای «فراغت» هم هست، یعنی در روز برای رفع نیازها و حتی خواب فراغتی داری (حدیث1، و نیز المیزان، ج20، ص64) (در این باره در تدبر3 توضیحی خواهد آمد.)
ج. «سبح» به معنای «فراغت» است، اما به این معنا که اگر به هر دلیلی (خواب ماندن، بیماری و ...) نتوانستی به نماز شب اقدام کنی، در فرصت روز آن را جبران کن؛ و از این جهت مفادش شبیه مفاد آیه62 سوره فرقان[6] است. (المیزان، ج20، ص64) چنانکه در روایات بر اینکه حتما قضای نماز شب انجام شود بسیار تاکیده شده است (حدیث4) [7]
د. ... [8]
2) «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً»
عبادت و راز و نیاز و خلوت شبانه با خداوند بقدری اهمیت دارد، که بلافاصله بعد از اینکه دستور به نماز شب و قیام شبانه برای عبادت داد، متذکر میشود که تو در روز به اندازه کافی گرفتاری و دلمشغولی داری؛ پس حتما باید وقتی را برای خلوت با خدا خالی کنی.
نکته انسانشناسی
منِ انسان در زمین نیامدهام که بخورم وبخوابم و زناشویی کنم و بچهدار شوم و بعد بمیرم و تمام. این زندگی، زندگی حیوان است، نه انسان. منِ انسان آمدهام که ظرفیت خلیفةاللهی را در خود شکوفا کنم. آمدهام تا:
بار دیگر از مَلَک پَرّان شوم
و آنچه اندر وهم ناید آن شوم
https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar3/sh187/
همه حقیقت و ارزش انسان در ارتباط با خداست؛ اگر این ارتباط را در خود زنده نگهدارد:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
https://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghazal2/sh18/
اما در این مسیر شیطانی هست که او را از این گوهر عظیم وجودی غافل می کند؛ اما یادمان باشد که او انسان است، که چون حریف شیطان میشود برتر از فرشته شده:
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
البته انسان، فرشته نیست که خور و خواب و نیازهای مادی نداشته باشد و بتواند بدون هیچ اشتغال و درگیریای در مسائل معیشت، فقط به رابطه با خدا بپردازد؛ روز را برای همین کارها گذاشتهاند؛ اما مهم این است که این اشتغالات او را چنان مشغول نکند که از هدف اصلی خویش بازماند.
ته که ناخواندهای علم سماوات
ته که نابردهای ره در خرابات
ته که سود و زیان خود ندانی
به یاران کی رسی هیهات هیهات
https://ganjoor.net/babataher/2beytiha/sh4/
3) «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً»
عبادت و راز و نیاز شبانه بقدری اهمیت دارد، که در برخی احادیث و تفاسیر یکی از معانی این آیه را این دانستهاند که تو در روز تو فرصت و فراغتی برای کارهایت، و بلکه برای خواب داری! (حدیث1) یعنی در روز اندکی بخواب تا برای عبادت شبانه توانی به دست آری (البحر المحیط فی التفسیر، ج10، ص315)
تبصره
واضح است که معنای این سخن، آن نیست که انسان روز بخوابد و شب عبادت کند. اینکه انسان روز باید مشغول کار و فعالیت شود واضح است. مقصود این است که عبادت شب را بهحدی جدی بگیر، که اگر فکر میکنی نمیتوانی برای نماز شب بیدار شوی، اندکی در روز استراحت کن. ظاهرا چیزی شبیه خواب قیلوله، که در روایت است که همان گونه که از خوردن سحری برای روزه کمک بگیرید، از خواب قیلوله برای بیدار شدن شب کمک بگیرید. (من لا یحضره الفقیه، ج2، ص136)[9]
4) «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً»
در دو آیه قبل به نماز شب دستور داد و از اهمیتش سخن گفت، در این آیه میفرماید: البته تو را در روز کار و دغدغهای طولانی است. چه ارتباطی دارد؟
الف. چون در روز فرصت نداری و دلمشغولیهای فراوان داری، شب را به خلوت با خدا بپرداز. (تدبر1)
ب. قیام شب نوعی سوخت و موتور محرکه برای تلاش طاقتفرسای روز است. (دریافتی از یکی از اعضای کانال)
ج. وقتی پیامبر را با چنان اشتغالات روزانهای به نماز شب دستور میدهند، معلوم میشود گرفتاریهای روز، حتی اگر برای انجام وظایف کاملا دینی مانند تعلیم و تعلم و تبلیغ دین باشد، عذر موجهی برای نپرداختن به نماز شب نیست. (مجمع البیان، ج10، ص571)
د. در روز باید برنامهمان را چنان بر اساس تعالیم شریعت تنظیم کنیم که شب توفیق عبادت از ما سلب نشود.
نقل شده که آیتالله بهجت میفرمودند:
ما برای اوقات خواب خود افسوس می خوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی شویم.
در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم!
اگر در بیداری به توجّه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجّد و خواندن نافله ی شب و تلاوت قرآن پیدا می کردیم.
http://www.hawzah.net/fa/article/view/93048
ه. ...
[1] . در قرائات شاذه «سبخا» هم قرائت شده است، کنایه از پراکندگی خاطر: و قرأ الجمهور: سَبْحاً: أی تصرّفا و تقلبا فی المهمات، کما یتردّد السابح فی الماء. و قرأ ابن یعمر و عکرمة و ابن أبی عبلة: سبخا بالخاء المنقوطة و معناه: خفة من التکالیف، و التسبیخ: التخفیف، و هو استعارة من سبخ الصوف إذا نفشه و نشر أجزاءه، فمعناه: انتشار الهمة و تفرّق الخاطر بالشواغل. (البحر المحیط فى التفسیر، ج10، ص316)
[2] . در موارد دیگر هم سبح را به معنای فراغت هم به کار بردهاند مثلا:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یُسَافِرُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ مَعَهُ جَارِیَةٌ لَهُ فَلَهُ أَنْ یُصِیبَ مِنْهَا بِالنَّهَارِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَعْرِفُ حُرْمَةَ شَهْرِ رَمَضَانَ إِنَّ لَهُ فِی اللَّیْلِ سَبْحاً طَوِیلا. (الکافی، ج4، ص134)
چنانکه در معنای کثرت اشتغالات هم آمده:
الغیبة للنعمانی، ص287
هَوْذَةَ الْبَاهِلِیُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِالطَّوَافِ فَنَظَرَ إِلَیَّ وَ قَالَ لِی یَا مُفَضَّلُ مَا لِی أَرَاکَ مَهْمُوماً مُتَغَیِّرَ اللَّوْنِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَظَرِی إِلَى بَنِی الْعَبَّاسِ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ مِنْ هَذَا الْمُلْکِ وَ السُّلْطَانِ وَ الْجَبَرُوتِ فَلَوْ کَانَ ذَلِکَ لَکُمْ لَکُنَّا فِیهِ مَعَکُمْ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ أَمَا لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ إِلَّا سِیَاسَةُ اللَّیْلِ وَ سَبَاحَةُ النَّهَارِ وَ أَکْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِنِ شِبْهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ إِلَّا فَالنَّارُ فَزُوِیَ ذَلِکَ عَنَّا فَصِرْنَا نَأْکُلُ وَ نَشْرَبُ وَ هَلْ رَأَیْتَ ظُلَامَةً جَعَلَهَا اللَّهُ نِعْمَةً مِثْلَ هَذَا.
[3] . أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً
[4] . فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا
[5] . این مضمون با سند متصل صحیح از امام صادق ع درباره کل نمازهای نافله آمده است:
وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ الْعَبْدَ یَقُومُ فَیَقْضِی النَّافِلَةَ فَیُعَجِّبُ الرَّبُّ مَلَائِکَتَهُ مِنْهُ فَیَقُولُ مَلَائِکَتِی عَبْدِی یَقْضِی مَا لَمْ أَفْتَرِضْهُ عَلَیْهِ. (تهذیب الأحکام، ج2، ص164)
[6] . وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُور.
[7] . در روایات برای کسی که میداند نمیتواند نیمه شب به بعد برای نماز شب بلند شود، اجازه دادهاند قبل از نیمه شب بخواند، اما همانها هم تاکید کردهاند که اگر قضایش را بخواند بهتر است؛ مثلا:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِیکَ مِنْ صُلَحَائِهِمْ شَکَا إِلَیَّ مَا یَلْقَى مِنَ النَّوْمِ وَ قَالَ إِنِّی أُرِیدُ الْقِیَامَ إِلَى الصَّلَاةِ بِاللَّیْلِ فَیَغْلِبُنِی النَّوْمُ حَتَّى أُصْبِحَ وَ رُبَّمَا قَضَیْتُ صَلَاتِیَ الشَّهْرَ مُتَتَابِعاً وَ الشَّهْرَیْنِ أَصْبِرُ عَلَى ثِقَلِهِ فَقَالَ قُرَّةُ عَیْنٍ لَهُ وَ اللَّهِ قَالَ وَ لَمْ یُرَخِّصْ لَهُ فِی الصَّلَاةِ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ وَ قَالَ الْقَضَاءُ بِالنَّهَارِ أَفْضَلُ قُلْتُ فَإِنَّ مِنْ نِسَائِنَا أَبْکَاراً الْجَارِیَةَ تُحِبُّ الْخَیْرَ وَ أَهْلَهُ وَ تَحْرِصُ عَلَى الصَّلَاةِ فَیَغْلِبُهَا النَّوْمُ حَتَّى رُبَّمَا قَضَتْ وَ رُبَّمَا ضَعُفَتْ عَنْ قَضَائِهِ وَ هِیَ تَقْوَى عَلَیْهِ أَوَّلَ اللَّیْلِ فَرَخَّصَ لَهُنَّ فِی الصَّلَاةِ أَوَّلَ اللَّیْلِ إِذَا ضَعُفْنَ وَ ضَیَّعْنَ الْقَضَاءَ. (الکافی، ج3، ص447)
[8] . ابوحیان علاوه بر ذکر سه قول فوق، توضیح داده که این آیه به صورت «سبخا» هم قرائت شده است که در این صورت به معنای پراکندگی خاطر است (سبخ الصوف به به زدن پشم و حلاجی کردن گویند) (البحر المحیط، ج10، ص315)
[9] . قَالَ النَّبِیُّ ص تَعَاوَنُوا بِأَکْلِ السَّحُورِ عَلَى صِیَامِ النَّهَارِ وَ بِالنَّوْمِ عِنْدَ الْقَیْلُولَةِ عَلَى قِیَامِ اللَّیْلِ.