445) سوره احزاب (33) آیه 27 وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَ
بسم الله الرحمن الرحیم
445) سوره احزاب (33) آیه 27
وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَءـُوها وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیراً
19 رمضان 1438
ترجمه
و به ارث شما درآورد زمینهایشان و خانههایشان و اموالشان و زمینی را که بر آن نتاختهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست.
نکات ترجمه
«لَمْ تَطَءـُوها»
ماده «وطأ» در اصل به معنای آمادهسازی چیزی برای انجام کاری میباشد (معجم المقاییس اللغة، ج6، ص120) و برخی گفتهاند در معنای آن نوعی استعلاء و تحت نفوذ قرار دادن لحاظ شده است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج13، ص136)[1].
«وطئ برِجلیه» به معنای گام نهادن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص875) و به نظر میرسد به خاطر کثرت استفاده آن در معنای «وطی برجله» کمکم «وطی» بتنهایی هم به معنای گام برداشتن به کار رفته است: «یَطَئوُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّار» (هر قدمی برمیدارند که کفار را به غیظ درآورد، توبه/120) چنانکه در آیه «لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تتَطَءـُوهُمْ» (فتح/25) هم به معنای زیر پا ماندن و پایمال کردن میباشد. و در آیه «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً» (مزمل/6) عبارت «أَشَدُّ وَطْئاً» به معنای «اثبت قیاما: استوارتر و ثابتقدمتر» میباشد (معانی القرآن، ج3، ص197)
«مُوَاطَأَةُ» به معنای «موافقت» و همانند هم کردن است (یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ، توبه/37) و گفتهاند اصلش این بوده که کسی گامهایش را دقیقا در جای گامهای رفیقش بگذارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص875)[2]
این ماده و مشتقاتش در قرآن 6 بار به کار رفته است.
عبارت «لَمْ تَطَءـُوها» در اصل به صورت «لم + تطئون + ها» بوده است که چون حرف «لم» بر «تطئون» وارد شده، آن را مجزوم کرده و حرف «ن» ساقط شده است. و جایگاه نحوی این عبارت «نعت» (= صفت) است برای «أرضاً».
«دیار»
از ماده «دور» و جمع «دار» (به معنای خانه) است که قبلا در جلسه161 درباره این کلمه توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-ankabut-029-64/
حدیث
1) روایت شده است که پیامبر ص اموال غیرمنقول (زمینها و مزارع و ...) آنها [بنیقریظه] را برای مهاجران قرار داد.
انصار ابراز نارضایتی کردند، حضرت پاسخ داد که شما در منزلهای خودتان هستید [شما ملک و زمین برای سکونت دارید، اما مهاجران خانه و کاشانهشان را رها کردهاند.].
عمر گفت: آیا [فقط] خمس آن را معلوم نمیکنی آن گونه که در جنگ بدر [فقط درباره خمس آن] چنین کردی [و بقیه را به عنوان غنیمت جنگی صرفا به خود رزمندگان واگذار نمودی؟]
فرمود: خیر، این [= سرزمینی که بدون جنگ و خونریزی به دست آمده است] اختیارش کاملا به من داده شده است.
أنوار التنزیل (بیضاوی)، ج4، ص230؛ کنز الدقائق، ج10، ص358
روی أنه علیه الصلاة و السلام جعل عقارهم للمهاجرین فتکلم فیه الأنصار فقال ص: إنکم فی منازلکم و قال عمر أما تخمس کما خمست یوم بدر فقال: لا إنما جعلت هذه لی طعمة.
2) از امام صادق ع درباره غنیمت سوال شد؛ فرمودند: خمس آن را باید جدا کنند [و به پیامبر ص و امام ص یا نایب آنها بدهند] و بقیهاش بین کسانی که در میدان جنگ حضور و مشارکت داشتهاند تقسیم میشود؛ اما فیء و انفال [جاهایی که بدون جنگ به دست آمده] صرفاً از آن رسول خدا ص است.
تهذیب الأحکام، ج4، ص133
2) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الْغَنِیمَةِ قَالَ یُخْرَجُ مِنْهَا الْخُمُسُ وَ یُقْسَمُ مَا بَقِیَ بَیْنَ مَنْ قَاتَلَ عَلَیْهِ وَ وَلِیَ ذَلِکَ فَأَمَّا الْفَیْءُ وَ الْأَنْفَالُ فَهُوَ خَالِصٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص.
3) از امام صادق ع روایت شده است: انفال هرسرزمینی است که در آن خونی ریخته نشد یا قومی در مورد آن مصالحه کردند و به دست خودشان آن را تحویل دادند؛ و هر زمین غیرآباد یا صحراهای غیرمسکونی همگی آنها از فیء محسوب میشود؛ و انفال از آنِ خدا و رسول ص است (انفال/1) و هر آنچه از آنِ خدا باشد، از آنِ رسول ص است که آن را در هر جا که صلاح بداند، مصرف میکند.
تهذیب الأحکام، ج4، ص133
عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ یَقُولُ
إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا کَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ یَکُنْ فِیهِ هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٍ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَیْدِیهِمْ فَمَا کَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِیَةٍ فَهَذَا کُلُّهُ مِنَ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص فَمَا کَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ یَضَعُهُ حَیْثُ یُحِبُّ.
4) روایت شده است که رسول الله ص وقتی از جنگ خیبر فارغ شد، خداوند در دل اهالی فدک رعب انداخت و شخصی را نزد رسول خدا ص فرستادند و با ایشان در مورد نصف منطقه فدک مصالحه کردند؛ و فرستادههای آنها در خیبر یا در راه یا بعد از اینکه حضرت به مدینه رسید بر ایشان وارد شدند و حضرت از آنها پذیرفت؛ و لذا فدک، [نه جزء اموال عمومیای که باید بین مسلمانان تقسیم شود، بلکه] صرفاً از آنِ رسول الله ص بود، چرا که هیچ سوارهنظام و پیادهنظامی در آنجا گام ننهاد.
السقیفة و فدک، ص97؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج16، ص210
قال أبو بکر الزهری و روى محمد بن إسحاق أیضا أن رسول الله ص لما فرغ من خیبر قذف الله الرعب فی قلوب أهل فدک فبعثوا إلى رسول الله ص فصالحوه على النصف من فدک فقدمت علیه رسلهم بخیبر أو بالطریق أو بعد ما أقام بالمدینة فقبل ذلک منهم و کانت فدک لرسول الله ص خالصة له لأنه لم یوجف علیها ب خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ.
تدبر
1) «وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَئُوها وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیراً»
مسلمانان در جنگ احزاب مورد هجومی همهجانبه قرار گرفتند، هم از جانب دشمن بیرونی، و هم از جانب همپیمانان داخلی؛ اما با استقامتی که به خرج دادند، نه تنها هر دوی آنها شکست خوردند، بلکه خداوند آنها را وارث زمینها و خانهها و اموال آنها کرد؛ و حتی سرزمینهایی که برایش جنگی نکرده بودند نیز به دست آنها افتاد.
پس ببینید که خداوند بر انجام هر کاری تواناست.
ثمره اخلاقی- اجتماعی
در محاسباتتان صرفاً بر اساس معیارهای مادی نیندیشید. اگر وعده خدا را باور کنید، خدای که بر انجام هر کاری تواناست، قطعا میتواند به وعدهاش عمل کند، هرچند تمام محاسبات ظاهری خلاف آن باشد.
2) «وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ ... وَ أَرْضاً لَمْ تَطَئُوها»
درباره اینکه منظور از «زمینی که بر آن نتاختهاید» چیست، مفسران چند گونه نظر دادهاند.
الف. به معنای اینکه «هنوز بر آن نتاختهاید و بعدا آن را فتح میکنید»؛ و آنگاه در اینکه منظور کجا بوده، چند نظر مطرح شده است:
الف.1. منظور جایی است که هنوز بر آن نتاختهاید، یعنی سرزمینهای خیبر، که خداوند بعد از بنیقریظه آن را بر مسلمانان گشود. (ابن زید و یزید بن رومان و مقاتل؛ به نقل مجمع البیان، ج8، ص551)
الف.2. منظور مکه است. (قتادة؛ به نقل مجمع البیان، ج8، ص551)
الف.3. منظور سرزمینهای ایران و روم است. (حسن بصری؛ به نقل مجمع البیان، ج8، ص551)
الف.4. منظور هر سرزمینی است که تا روز قیامت توسط مسلمانان فتح شود. عکرمة؛ به نقل مجمع البیان، ج8، ص551)
ب. به معنی اینکه اساساً بدون اینکه بر آن بتازید و جنگی رخ دهد، به دست شما میافتد. (ابومسلم؛ به نقل مجمع البیان، ج8، ص551) که در این صورت هم معنا میشود با مضمون «ما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکاب: براى [گرفتن] آن اسب و شترى نتاختید؛ حشر/7).
توجه
در میان اهل سنت، دیدگاه سومی هم مطرح شده، و آن اینکه کنایه از زنان آنها باشد! این سخن را ابنابیالحدید به عنوان یکی از کنایههای قرآن ذکر کرده است: (شرح نهج البلاغة، ج5، ص16)[3] ولی برخی دیگر از اهل سنت، همانند زمخشری (الکشاف، ج3، ص534) و ابوحیان (البحر المحیط فی التفسیر، ج8، ص: 47) چنین برداشتی را از بدعتهای تفسیری دانستهاند.[4]
[1] . چنانکه در معنای «وطی کردن زن» که به صورت کنایه از «جماع» بوده - البته به خاطر کثرت استفاده امروزه به صورت تصریح درآمده است - نیز نوعی استعلاء نهفته است.
[2] . البته با توجه به اینکه تعبیر «وِطَاءَ» در مورد زمین صاف و همواری که هیچ پستی و بلندی ندارد به کار رفته است «لسان العرب، ج1، ص199) و وزن «فِعال» برای مصدر در باب مفاعله هم به کار میرود (مثلا جهاد و مجاهده) بعید نیست که معنای موافقت و یکسان شدن، از این کلمه «وطاء» به این فعل منتقل شده باشد.
[3] . و من کنایات الکتاب العزیز أیضا قوله تعالى «وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها» کنى بذلک عن مناکح النساء.
[4] . و من بدع التفاسیر: أنه أراد نساءهم