392) سوره قیامت (75) آیه 34 أَوْلی لَکَ فَأَوْلی
بسم الله الرحمن الرحیم
392) سوره قیامت (75) آیه 34
أَوْلی لَکَ فَأَوْلی
ترجمه
سزاوارتر است برای تو، و سزاوارتر؛
نکات ترجمهای و نحوی
«أَوْلی لَکَ»
وقتی تعبیر «فلانٌ أولی لـ ...» به کار میرود در مقام مقایسه است و میخواهند بگویند شخصی از یک بُعد خاصی بر دیگران سزاوارتر است و در آن مورد اولویت دارد.
اما درباره اینکه وقتی تعبیر «أولی لک» بدون هیچ وصف و قیدی بیاید (یعنی نگویند «از چه جهت» یا «به چه چیزی» أولی است) آنگاه مراد از آن چیست، هم اهل لغت و هم مفسران مطالب متعددی بیان کردهاند. اهم آنها عبارتند از:
الف. ابن فارس معتقد است: «اَوْلی» از ماده «ولی» است [درباره ماده «ولی» در جلسه 84 http://yekaye.ir/al-maidah-005-055/ [1] و جلسه 144 http://yekaye.ir/an-nahl-016-100/ [2] توضیح داده شد] که اصل این ماده دلالت بر معنای «قرب» می کند و «ولیّ» از این جهت ولی میگویند که نزدیکترین کسی است سرپرستی کار شخص دیگر را برعهده گرفته است. از نظر او «أولی لک» را برای دشنام دادن به کار میبرند که نوعی تهدید به شمار میرود؛ و با توجه به اینکه «ولی» مشتمل بر معنای «قرب» است؛ و از اصمعی نقل کرده که گفته «أولی لک» یعنی «نزدیک شود به تو چیزی که هلاکت کند» و برخی هم گفتهاند این تعبیر هنگام حسرت خوردن بر چیزی که مخاطب از دست داده، به کار میرود. (معجم المقاییس اللغة، ج6، ص141)
ب. راغب اصفهانی ظاهرا بر این باور است که «أولی» که از ماده «أول» است. (او این تعبیر را در ذیل ماده «اول» آورده) و گفته است تعبیر «أَوْلى لَکَ فَأَوْلى» یک تعبیر تهدیدآمیز است که با آن کسی را که در شُرُف هلاکت قرار گرفته هشدار میدهند تا از کاری که میخواهد انجام دهد خودداری کند؛ و یا اینکه کسى را که با ذلت و خوارى از هلاکت نجات یافته است مورد خطاب قرار مىدهند تا دوباره به چنین سرنوشتى مبتلا نشود. و غالبا با تکرار استفاده میشود گویی میخواهند شخص را به تامل در کاری که باید از آن خودداری کند وادار کنند (مفردات ألفاظ القرآن، ص100). البته وی هنگام بحث از ماده «ولی» نیز با این تعبیر «گفته شده این تعبیر از ماده «ولی» است» دوباره اشارهای به این تعبیر میکند و میگوید "در این صورت به معنای «عقاب برای تو سزاوارتر است» میباشد و یا گفتهاند این فعلی متعدی است به معنای «نزدیکت کنند [به هلاکت]»؛ ویا گفتهاند به معنای «بیزاری جستن» است." [ظاهرا به همان کارکرد دشنام] (مفردات ألفاظ القرآن، ص887)
ج. زمخشری گفته است که تعبیر «أولی لک» به معنای «ویل لک: وای بر تو» است (اساس البلاغه، ص689) و دیگران توضیح دادهاند که در واقع ماده آن، «ویل» بوده است که در وزن أفعل رفته و جابجایی رخ داده است («أویل» بوده که به «أولی» تبدیل شده است، همانند «أدون» که به «أدنی» تبدیل میشود) (تفسیر بیضاوی، ج5،ص267)
حدیث
1) از امام جواد ع درباره این سخن خداوند که میفرماید: «سزاوارتر است برای تو، و سزاوارتر؛ سپس سزاوارتر است برای تو، و سزاوارتر» سوال شد. فرمودند:
خداوند عز و جل میفرماید: دور باد از تو خیر دنیا، دور باد؛ و دور باد از تو خیر آخرت.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص54
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَوْلى لَکَ فَأَوْلى ثُمَّ أَوْلى لَکَ فَأَوْلى» قَالَ:
یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بُعْداً لَکَ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا بُعْداً وَ بُعْداً لَکَ مِنْ خَیْرِ الْآخِرَةِ.
تدبر
1) «أَوْلی لَکَ فَأَوْلی»
مقصود از تعبیر «أَوْلی لَکَ فَأَوْلی» چیست؟
الف. این تعبیری است که میخواهد تاکید کند که آن وضعیتی که داشتهاند همان سزاوارشان بوده است؛ به تعبیر عامیانه، میخواهد بگوید این حالی که برای تو وصف شد (که نه تصدیق میکنی و نه نماز میگزاری و ...) لیاقتت همین وضع و حال است تا به عذاب برسی؛ شبیه تعبیر پایانی این آیه «فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ: و چون سورهاى محکم فرستاده شود و در آن سخن از جنگ به میان آید کسانى را که در دلهاى آنان مرض است مىبینى که به سوى تو همانند کسى مىنگرند که بیهوشى مرگ او را فرا گرفته. پس همان سزاوارشان است.» (محمد/20) (المیزان، ج20، ص114)
ب. سخنی در مقام تهدید است؛ و «ولی» در معنای «قرب» است؛ یعنی خداوند آنچه را که از آن کراهت داری به تو نزدیک گردانَد. (مجمعالبیان، ج10، ص606)
ج. مذمت کردنت سزاوارتر است از اینکه تو را رها کنیم. (مجمعالبیان، ج10، ص606)
د. از خیرات دنیا دور باشی و همین طور از خیرات آخرت (حدیث1) (جبائی، به نقل مجمعالبیان، ج10، ص606)
ه. در دنیا شر در پی تو بیاید، و در آخرت هم شر در پی تو بیاید. (مجمعالبیان، ج10، ص606) (در اینجا «اولی» از ماده «ولی، یلی» به معنای «در پی آمدن» دانسته شده است)
و. این وعید [وعده به عذاب] پشت وعید است (قتاده، به نقل مجمعالبیان، ج10، ص606)
ز. از «ویل» است؛ یعنی وای بر تو، پس واویلا (تفسیر بیضاوی، ج5،ص267)
ح. وزن «فُعلی» از ماده «آل یؤول» است به معنای «عاقبت تو آتش است» (به نقل تفسیر بیضاوی، ج5،ص267)
و. ...
2) «أَوْلی لَکَ فَأَوْلی»
او نه تصدیق کرد و نه نماز خواند، بلکه تکذیب کرد و روگرداند؛ سزاوار تو همین است و همین.
شاید میخواهد بفرماید ای کسی که از حق رویگردان شدهای، اگر کسی اعمال و رفتارت و باطن تو را بررسی کند میفهمد لیاقتت همین بوده است و از تو جز این انتظاری نیست.
به این ترتیب، این آیه شبیه میشود با آیه «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِه: بگو هرکسی بر اساس شاکله خودش عمل میکند» (اسراء/84) و حالا که بر اساس شاکله خودش عمل میکند، به هرجا که میرسد لیاقتش همان بوده است.[3]
به قول ملای رومی:
با زبان معنوی گُل با جُعَل[4] این همیگوید که ای گندهبغل
گر گریزانی ز گلشن بیگمان هست آن نفرت کمال گلستان
غیرت من بر سر تو دورباش میزند کای خس ازینجا دور باش
ور بیامیزی تو با من ای دنی این گمان آید که از کان منی
بلبلان را جای میزیبد چمن مر جُعَل را در چَمین[5] خوشتر وطن
http://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh46/
[1] . آنجا بیان شد:
«ولیّ»: «اصل و ریشه آن، دلالت بر «قرب» میکند و «مولی» از همین باب است که به معانی آزادکننده، بردهی آزادشده، صاحب، همقسم، پسرعمو، ناصر و یاور، همسایه به کار میرود» (معجم المقاییس اللغة6/ 141) به تعبیر دیگر، «ولی، رابطهای بین دو شیء است که چیزی که از آنها نباشد بین آنها فاصله نیندازد و برای همین استعاره گرفته میشود در نزدیکی از حیث مکان، نسبت، دین، دوستی، نصرت، اعتقاد» (مفردات ألفاظ القرآن/885) وقتی تعبیر شود که الف ولی ب است، یعنی الف سرپرستی امور ب را برعهده گرفته است (معجم المقاییس اللغة6/ 141) پس «ولایت یعنی تدبیر امور شخص دیگر و برعهده گرفتن مسئولیت زندگی و معاش او» (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم13/ 204) و لذا شاید مناسبترین معادل آن در فارسی «سرپرست» باشد؛ مخصوصا در این آیه که نسبت خدا با ما درنظر گرفته شده است. در زبان فارسی هم استفاده از کلمه «ولی» در معنای سرپرست بسیار متداول است (مثلا ولی دانشآموز).
[2] . در آنجا بیان شد:
«یَتَوَلَّوْنَهُ»: «تولی» از ماده «ولی» (دوستی توام با سرپرستی) است که چون به باب «تفعُّل» رفته، معنای مطاوعه (= قبول و پذیرش) پیدا کرده است؛ لذا به معنای «قبول ولایت» (شخصی را به عنوان ولیّ قبول کردن) میباشد که ترجمه سادهاش میشود: «سرپرستی او را بر خود قبول کنند» یا «به سرپرستیاش تن دهند»
[3] . این عبارت اگرچه بوی مذمت میدهد اما میتواند صرفا بیان حال باشد نه مذمت؛ و آنگاه شبیه میشود به مضمون این حدیث که:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبَانٍ عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً (کافی، ج2،ص44)
[4] . جُعَل: سرگینغلطان، حشرهای که از مدفوع حیوانات تغدیه میکند.
[5] . ادرار و سرگین حیوانات.