سفارش تبلیغ
صبا ویژن

384) سوره قیامت (75) آیه 26 کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

384) سوره قیامت (75) آیه 26  

کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ

ترجمه

نه، آنگاه که به گلوگاه رسید [جان به لب آمد]

نکات ترجمه

درباره «کَلاَّ» قبلاً در جلسه 353 (http://yekaye.ir/al-alaq-96-6/ ) توضیحاتی داده شد. اما اینکه در این آیه، به چه معناست، دست کم سه مطلب گفته شده است:

الف. به معنای این است که «نه، کافر همچنان به قیامت ایمان نمی‌آورد؛ ولی نمی‌تواند از مرگ فرار کند»  (مقاتل، به نقل تفسیر کبیر (فخر رازی)، ج30، ص734؛ مجمع‌البیان، ج10، ص604)

ب. در مقام هشدار دادن و برحذر داشتن از ترجیح دنیا به آخرت است؛ گویی می‌فرماید: اکنون که وضعیت سعادتمندان و شقاوتندان را دانستید، از این محبت عاجله و رها کردن آخرت دست بردارید. (زجاج، به نقل از تفسیر کبیر، ج30، ص733؛ المیزان، ج20، ص113)

ج. به معنای «حقّاً» است؛ یعنی حقا هنگامی که جان به لب آید چنین و چنان خواهد شد؛ و مقصود از آن این است که بعد از اینکه عظمت و سنگینی آخرت را گوشزد کرد، تاکید کند که حتما این دنیا پایانی خواهد داشت و تلخی مرگ را خواهید چشید. (تفسیر کبیر، ج30، ص734؛ مجمع‌البیان، ج10، ص604)


«التَّراقِیَ»

جمع «ترقوه» است که نام استخوانی است در شانه. استخوان ترقوه همچون میله‌ای خمیده به شکل حرف S، و البته با انحنای کمتر است. دو استخوان ترقوه در بالاترین قسمت جلوی قفسه سینه قرار گرفته از طرف داخل با استخوان جناغ و از طرف خارج با استخوان کتف مفصل می‌شوند.

اغلب اهل لغت، این کلمه را از ماده «ترق» دانسته، و تصریح کرده‌اند که از این ماده فقط همین کلمه وجود دارد[1] (کتاب العین، ج5، ص127؛ معجم المقاییس اللغة، ج‏1، ص345؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص166) اما برخی به همین دلیل (که هیچ هم‌خانواده‌ای نداشته باشد) با این مطلب مخالفت کرده و آن را از ماده «رقی» (یا «رقو») در معنای صعود و ارتفاع (هم‌خانواده «ارتقاء») دانسته‌اند و گفته‌اند وجه تسمیه «ترقوه» آن است که در بالای سینه قرار دارد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص205-206) که درباره ماده «رقی»، ان‌شاءالله در آیه بعد بحث خواهد شد.

این کلمه تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.

حدیث

1) در صحیفه سجادیه امام سجاد ع دعایی هنگام ختم قرآن روایت شده است. در فرازی از این دعا فرموده‌اند:

خداوندا ! بر محمد و خاندانش درود فرست و با قرآن هنگام مرگ آسان گردان بر ما اندوه جان کندن را و ناله‌های شدیدش را و به شماره افتادن نفس‌ها را، «آنگاه که به گلوگاه رسد، و گفته شود: کیست چاره‌ساز؟» (قیامت/26-27)؛ و ملک‌الموت از پس پرده‌های غیب برای قبض او تجلی کند؛ و او را با تیرهای وحشت فراق از کمان مرگ تیر زند؛ و برایشان از زهر مرگ، جامی که چشایی‌اش هم زهرآگین است فراهم آورد؛ و کوچ کردن و بار بستن از ما به جانب آخرت نزدیک شود؛ و اعمال بر گردنها آویخته گردد؛ و قبرها تا میقات روز ملاقات محل و مأوی شود.

الصحیفة السجادیة، دعاء42، وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عِنْدَ خَتْمِ الْقُرْآنِ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَى أَنْفُسِنَا کَرْبَ السِّیَاقِ، وَ جَهْدَ الْأَنِینِ، وَ تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ التَّراقِیَ، وَ قِیلَ مَنْ راقٍ وَ تَجَلَّى مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ، وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ، وَ دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ کَأْساً مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ، وَ دَنَا مِنَّا إِلَى الْآخِرَةِ رَحِیلٌ وَ انْطِلَاقٌ، وَ صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلَائِدَ فِی الْأَعْنَاقِ، وَ کَانَتِ الْقُبُورُ هِیَ الْمَأْوَى إِلَى مِیقَاتِ یَوْمِ التَّلَاق‏.


2) از امام رضا ع از پدرشان (امام کاظم ع) روایت شده است:

به امام صادق ع گفته شد: مرگ را برای ما توصیف کنید!

فرمودند: مرگ برای مومن همچون نسیمی است که بویی به مشام وی می‌رساند و او از خوش‌بویی‌اش عطسه‌ای می‌کند و هرگونه درد و رنجی از او رخت برمی‌بندد؛ ولی برای کافر مانند نیش افعی و عقرب ویا شدیدتر است.

گفته شد: برخی می‌گویند شدیدتر از آن است که با اره تکه تکه شوند و یا با قیچی پاره پاره گردند و یا با سنگها خُرد شوند ویا قطب سنگ آسیاب روی حدقه چشمشان به گردش درآید!

فرمودند: بله، برای برخی از کافران و فاجران این گونه است؛ آیا ندیده‌ای برخی از آنها را که [هنگام مرگ] با این شداید روبرو می‌شود؟ آن وضعی که برای او رخ می‌دهد گاه از این [و بلکه از هر چیز دیگری هم] شدیدتر است جز از عذاب آخرت؛ که آن از عذاب دنیا شدیدتر است.

گفته شد: پس چرا گاهی کافری را می‌بینیم که جان کندن بر او آسان است؟! چراغ عمرش خاموش می‌شود در حالی که دارد تعریف می‌کند و می‌خندد و سخن می‌گوید! و نیز در میان مومنان هم گاهی این طور است؛ و گاه هم در میان مومنان و هم در میان کافران کسانی را می‌بینیم که هنگام سکرات مرگ، وضعشان با چنین شدایدی قابل مقایسه است!

فرمودند: آن راحتی‌ای که در مورد مومن می‌بینید، ثواب اوست که به سوی او شتافته، و آن شدتی که در موردش می‌بینید، برای پاک کردن او از گناهانش است تا در حالی که پاک و نظیف و مستحث ثواب ابدی است و مانعی پیش رویش نمانده، وارد آخرت شود. و آن سهولتی که در مورد برخی از کفار می‌بینید جزای کارهای خوب او در دنیاست، تا وقتی در آخرت وارد می‌شود جز آنچه وی را شایسته عقاب می‌کند نداشته باشد؛ و آن شدتی که در مورد برخی از کافران در اینجا می‌بینید، شروع عقاب خداوند است بعد از تمام شدن حسناتش؛ چرا که خداوند عادلی است که جور و ستم در او راه ندارد.

معانی الأخبار، ص288

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْجُرْجَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُسَیْنِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ النَّاصِرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ:

قِیلَ لِلصَّادِقِ ع صِفْ لَنَا الْمَوْتَ!

فَقَالَ لِلْمُؤْمِنِ کَأَطْیَبِ رِیحٍ یَشَمُّهُ فَیَنْعُسُ لِطِیبِهِ وَ یَنْقَطِعُ التَّعَبُ وَ الْأَلَمُ کُلُّهُ عَنْهُ وَ لِلْکَافِرِ کَلَسْعِ الْأَفَاعِی وَ لَدْغِ الْعَقَارِبِ أَوْ أَشَدَّ.

قِیلَ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُ أَشَدُّ مِنْ نَشْرٍ بِالْمَنَاشِیرِ وَ قَرْضٍ بِالْمَقَارِیضِ وَ رَضْخٍ بِالْأَحْجَارِ وَ تَدْوِیرِ قُطْبِ الْأَرْحِیَةِ فِی الْأَحْدَاقِ.

قَالَ فَهُوَ کَذَلِکَ هُوَ عَلَى بَعْضِ الْکَافِرِینَ وَ الْفَاجِرِینَ أَ لَا تَرَوْنَ مِنْهُمْ مَنْ یُعَایِنُ تِلْکَ الشَّدَائِدَ فَذَاکُمُ الَّذِی هُوَ أَشَدُّ مِنْ هَذَا إِلَّا مِنْ عَذَابِ الْآخِرَةِ فَهَذَا أَشَدُّ مِنْ عَذَابِ الدُّنْیَا

قِیلَ فَمَا بَالُنَا نَرَى کَافِراً یَسْهُلُ عَلَیْهِ النَّزْعُ فَیَنْطَفِی وَ هُوَ یَتَحَدَّثُ وَ یَضْحَکُ وَ یَتَکَلَّمُ وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ أَیْضاً مَنْ یَکُونُ کَذَلِکَ وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْکَافِرِینَ مَنْ یُقَاسِی عِنْدَ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ هَذِهِ الشَّدَائِدَ

فَقَالَ مَا کَانَ مِنْ رَاحَةٍ لِلْمُؤْمِنِ هُنَاکَ فَهُوَ عَاجِلُ ثَوَابِهِ وَ مَا کَانَ مِنْ شَدِیدَةٍ فَتَمْحِیصُهُ مِنْ‏ ذُنُوبِهِ لِیَرِدَ الْآخِرَةَ نَقِیّاً نَظِیفاً مُسْتَحِقّاً لِثَوَابِ الْأَبَدِ لَا مَانِعَ لَهُ دُونَهُ وَ مَا کَانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُنَاکَ عَلَى الْکَافِرِ فَلِیُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِی الدُّنْیَا لِیَرِدَ الْآخِرَةَ وَ لَیْسَ لَهُ إِلَّا مَا یُوجِبُ عَلَیْهِ الْعِقَابَ وَ مَا کَانَ مِنْ شِدَّةٍ عَلَى الْکَافِرِ هُنَاکَ فَهُوَ ابْتِدَاءُ عِقَابِ اللَّهِ لَهُ بَعْدَ نَفَادِ حَسَنَاتِهِ ذَلِکُمْ بِأَنَّ اللَّهَ عَدْلٌ لَا یَجُورُ.

تدبر

1) کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ

در این سوره ابتدا تردید برخی از انسانها درباره آخرت را مطرح کرد (قیامت 3- 6) سپس ریشه این مطلب را در محبت دنیا و رها کردن آخرت دانست (قیامت 20-21 ) و اکنون دوباره هشداری می دهد تا انسانها را از این بن بست برحذر دارد:

 شما الان در بند محبت دنیایید و آخرت را رها کرده‌اید اما بگذارید، آنگاه که جان به گلوگاه رسید معلوم می شود چکاره‌اید؟!

نکته تخصصی انسان‌شناسی

مرگ واقعیتی انکار ناپذیر است که حقیقت هر انسانی را به او می نمایاند. انسان ممکن است خدا ،‏آخرت ، یا هر حقیقت دیگری را انکار کند اما مرگ را نمی تواند؛ چون دائما آن را پیرامون خود می بیند.

شاید یکی از عللی که حضرت علی ع آن شد که شد، این بود که می فرمود:

به خدا قسم انس پسر ابوطالب با مرگ بیشتر است از انس طفل با پستان مادرش. (نهج‌البلاغه، خطبه5)[2]

 ثمره اخلاقی- اجتماعی

یکی از مهمترین مشکلات انسانها این است که مرگ را جدی نمی گیرند.

کسی که لحظه ای را که جانش به لب می رسد جدی بگیرد، آیا ممکن است در اموال مردم یا بیت المال بناحق تصرف کند؟ یا برای رسیدن به پست و مقام هر کاری بکند؟ یا ...؟


2) کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ

این هنگامی که جان به لب می رسد، یکی از سه زمانی است که سخت ترین زمان بر انسان می باشد. (جلسه 187، حدیث1) http://yekaye.ir/al-muminoon-023-100/

آیا برای این لحظه آماده‌ایم؟



[1] . و حتی کلمه «تریاق» [= تریاک] را نه از این ماده، بلکه تغییرشکل یافته کلمه «دریاق» می‌دانند. (کتاب العین، ج5، ص127)

[2] . وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّه‏