سفارش تبلیغ
صبا ویژن

364) سوره علق (96) آیه 18 سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ

بسم الله الرحمن الرحیم

364) سوره علق (96) آیه 18

سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ

ترجمه

ما هم به‌زودی «زبانیة» [مأموران جهنم، فرشتگان عذاب] را خواهیم خواند.[1]

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«الزَّبانِیَةَ»

از ماده «زبن» می‌باشد که این ماده در اصل به معنای «دفع» کردن و راندن به کار می‌رود و «زبانیة» را از این جهت چنین خوانده‌اند که کسانی‌اند که جهنمیان را سوی جهنم می‌رانند (معجم المقاییس اللغة، ج‏3، ص46). برخی آن را معادل «شُرَط» (جمعِ «شُرطة»: پلیس، نیروی انتظامی) دانسته (قتاده، به نقل از لسان العرب، ج‏13، ص194؛ تفسیر الصافی، ج5، ص350) و برخی گفته‌اند به معنای اشخاص شدید و غلیظ است و منظور همان فرشتگانی است که خداوند متعال در وصفشان تعبیر «عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ ...» (تحریم/6) را به کار برده است (زجاج، به نقل از لسان العرب، ج‏13، ص194).

کلمه «زبانیة» اسم جمع است و درباره اینکه اینکه مفرد آن چیست؛ اختلاف نظر است؛ مفرد آن را «زِبْنیّ»، «زَبانیّ»، «زابن» و «زِبْنِیَة» گفته‌اند و برخی آن را اساساً از اسم‌جمع‌هایی که مفرد ندارد (مانند ابابیل) دانسته‌اند. (لسان العرب، ج‏13، ص194)

این ماده در قرآن کریم تنها در همین آیه به کار رفته است.[2]

حدیث

1) دعای سوم صحیفه سجادیه، صلوات و درود بر فرشتگان الهی است که عملا به معرفی فرشتگان مختلف نیز پرداخته است. در فرازی از این دعا آمده است:

خدایا ! [صلوات فرست بر] ...

و بر «زبانیه» همان کسانی که هنگامی که بدانها گفته شود «بگیریدش، پس به زنجیرش کشید، سپس به دوزخش درآرید» (الحاقة/30-31) به سرعت اقدام کنند و مهلتش ندهند...

پس بر آنها درود فرست روزی که «هر کسی با سوق‌دهنده و شاهدی که همراهش است» (ق/21) می‌آید؛

و درودی فرست که کرامتی بر کرامت آنان و طهارتی بر طهارت آنان بیفزاید.

خدایا؛ و هنگامی که بر فرشتگان و فرستادگانت درود فرستادی و درود ما را بدانها رساندی، پس بر ما هم درودی بفرست به خاطر اینکه باب سخن نیکو درباره آنها را گشودی، که همانا تویی که بخشنده و بزرگواری!

الصحیفة السجادیة، دعاء3

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الصَّلَاةِ عَلَى حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ کُلِّ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ:

اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الَّذِینَ ... وَ عَلَى الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِمْ: مِنْ سُکَّانِ سَمَاوَاتِکَ، وَ ...

وَ الزَّبَانِیَةِ الَّذِینَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ» ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً، وَ لَمْ یُنْظِرُوهُ

... فَصَلِّ عَلَیْهِمْ یَومَ یَأْتِی «کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»

وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ صَلَاةً تَزِیدُهُمْ کَرَامَةً عَلَى کَرَامَتِهِمْ وَ طَهَارَةً عَلَى طَهَارَتِهِمْ

اللَّهُمَّ وَ إِذَا صَلَّیْتَ عَلَى مَلَائِکَتِکَ وَ رُسُلِکَ وَ بَلَّغْتَهُمْ صَلَاتَنَا عَلَیْهِمْ فَصَلِّ عَلَیْنَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِمْ، إِنَّکَ جَوَادٌ کَرِیمٌ. [3]


2) از پیامبر ص روایت شده است:

کسی که می‌خواهد خداوند او را از نوزده زبانیه [ماموران نوزدهگانه جهنم] نجات دهد؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» را [زیاد] بگوید؛ چرا که آن نوزده حرف است و خداوند با هر حرفی از آن سپری در برابر یکی از آنان قرار می‌دهد.

جامع الأخبار(للشعیری)، ص42

وَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِیِّ ص مَنْ أَرَادَ أَنْ یُنَجِّیَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الزَّبَانِیَةِ التِّسْعَةَ عَشَرَ فَلْیَقْرَأْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- فَإِنَّهَا تِسْعَةَ عَشَرَ حَرْفاً لِیَجْعَلَ اللَّهُ کُلَّ حَرْفٍ مِنْهَا جُنَّةً مِنْ وَاحِدٍ مِنْهُمْ.

توجه:

اینکه تعداد ماموران جهنم 19 نفر است، عبارت قرآن کریم است که:  «عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَر» (مدثر/30)


3) ابن‌ابی‌الحدید حکایت می‌کند که بین اصحاب پیامبر خدا ص بحثی درگرفته بود که کدامیک از حروف الفبا بیش از همه در کلمات به کار می‌رود و همه اتفاق نظر داشتند که حرف «الف» چنین است. حضرت علی ع که این سخنان را شنید، بدون درنگ خطبه‌ شیوایی مشتمل بر معارف توحید و نبوت و معاد ایراد کردند که مطلقا از حرف الف در آن استفاده نفرمودند. فرازی از این خطبه که در آن با اشاره‌ای به «زبانیه» (البته به صورت مفرد، که الف ندارد؛ یعنی «زبنیة») به وصف وضعیت جهنمیان می‌پردازند، چنین است:

نامه عملش آشکار شد و جرایمش برملا گشت، نگاهی به بدیِ عملش کرد؛ و بر آن شهادت داد چشمش با نگاهش، و دستش با در دست گرفتنش، و پایش با گامهایش، و اندام جنسی‌اش با لمسش، و پوستش با تماسش؛

پس گردنش به زنجیر کشیده شد و دستانش در غل فرو رفت، و هُل داده شد و تنها و بی‌یاور کشان‌کشان به جهنم وارد گشت، با مصیبت و شدتی جانکاه؛

در جهنم عذاب می‌شود و از آب جوشانش نوشانده می‌گردد، که گوشت صورتش [از حرارت این آب جوش] می‌ریزد و پوستش کنده می‌شود؛ و مامور عذاب (زبنیة) با گرزی از آهن بر او می‌زند و پوستش بعد از پوسیده شدن دوباره پوست جدید می‌اندازد، فریاد استغاثه سر می‌دهد اما نگهبانان جهنم از او روی برمی‌گردانند؛ و آه و فغان سر می‌دهد، اما دوره‌ای طولانی همراه با پشیمانی در آن باقی می‌ماند...

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏19، ص140-143؛  کفایة الطالب، ص393، و مصباح الکفعمی، ص741-744، کنز العمّال، ج16، ص208.

قالوا تذاکر قوم من أصحاب رسول الله ص أی حروف الهجاء أدخل فی الکلام فأجمعوا على الألف فقال علی ع:

حَمِدْتُ مَنْ عَظُمَتْ مِنَّتُهُ...[4]

بَرَزَتْ صَحِیفَتُهُ وَ تَبَیَّنَتْ جَرِیرَتُهُ، نَظَرَ فی سُوءِ عَمَلِهِ‏، وَ شَهِدَتْ عَیْنُهُ بِنَظَرِهِ، وَ یَدُهُ بِبَطْشِهِ، وَ رِجْلُهُ بِخَطْوِهِ، وَ جِلْدُهُ بِلَمْسِهِ وَ فَرْجُهُ بِمَسِّهِ، فَسُلْسِلَ جِیدُهُ وَ غُلَّتْ یَدُهُ، وَ سِیقَ یُسْحَبُ وَحْدَهُ، فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ و شِدَةٍ فَظَلَّ یُعَذَّبُ فِی جَحِیمٍ، وَ یُسْقَى شَرْبَةً مِنْ حَمِیمٍ، تَشْوِی وَجْهَهُ وَ تَسْلَخُ جِلْدَهُ‏، تَضرِبُهُ زَبینَةٌ بِمِقمَعٍ مِن حَدیدٍ، یَعُودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجِلدٍ جَدیدٍ، یَسْتَغِیثُ فَیُعْرِضُ عَنْهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ، وَ یَسْتَصْرِخُ فَیَلْبَثُ حُقْبَهُ بِنَدَمٍ...[5]

تدبر

1) «سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ»

اگر آن طغیانگر به انجمن خویش می‌بالد و اعوان و انصار خود را علیه دین خدا فرابخواند، خداوند هم فرشتگان عذاب را علیه او فراخواهد خواند.

ثمره سیاسی- اجتماعی

جواب تهدید دشمن، نرمش و ابراز تمایل به مذاکره نیست؛ بلکه تهدید است، آن هم با قاطعیت بیشتر![6]

به‌ویژه اگر توجه شود که این دشمنی که در اینجا تهدید کرده بود، ابوجهل بود، آن هم با چنان عِدّه و عُده‌ای؛ و پیامبر ص هم در اوایل بعثتش است، آن هم بی‌هیچ عده و عُده (جلسه قبل، ‌شأن نزول)؛ و طبق برخی نقل‌ها، این تهدید ابوجهل و پاسخ آن، بعد از آن به وقوع پیوست که حضرت ابوطالب از دنیا رفت و پیامبر مهمترین پشتیبان ظاهری خود را از دست داد. (تفسیر القمی، ج‏2، ص431)[7]


2) « فَلْیَدْعُ نادِیَهُ؛ سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ»

از نظر برخی مفسران، با توجه به مفاد آیه فعلی، فعل امر در آیه قبل، امر تعجیزی (به عجر درآوردن) است و مقصود از این دو آیه این است: به این شخص بگو اعوان و انصارش را جمع کند که از دست ما نجاتش دهند و ما هم ماموران جهنم را فرامی‌خوانیم تا ببینیم با وجود آنها،  آیا هیچ یاوری می‌تواند کسی را یاری کند؟! (المیزان، ج20، ص327)


3) «سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ»

او «نادیِ» (هم‌نشینان، اهل مجلس) خود را بخواند، بزودی ما «زبانیه» (مامورانی که شخص را به جهنم وارد می‌کنند) را خواهیم خواند.

آیا احتمال ندارد این «زبانیه» برای او، همان «نادی»اش باشند؟

نحوه استنباط مطلب با روش تفسیر قرآن به قرآن

اگر این آیه را کنار دو آیه دیگر بگذاریم، شاید این احتمال بیشتر تقویت ‌شود:

(1) الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین‏: دوستان صمیمی در آن روز دشمنان همدیگرند، به جز متقین. (زخرف/67)

(2) إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا: مال یتیم می‌خورند، آتش می‌خورند، «بزودی» در آتشی افروخته درآیند (نساء/10) http://yekaye.ir/an-nisa-004-010/

آیه اول، از این جهت که آن همنشینانی که وی فرامی‌خوانده، علی‌القاعده دوستان صمیمی‌ وی می‌باشند (که در آن روز دشمن می‌شوند، پس می‌توانند برای او نقش کسانی را ایفا کنند که با کمک کردن به او در معصیت، عملا وی را به سوی جهنم هل می‌دهند)؛

و آیه دوم، از این جهت که اقدام امروز و جزای فردا، با تعبیر نسبتاً یکسان و افزودن حرف «سـ» (بزودی) به کار رفت: «یَأْکُلُونَ ... یَأْکُلُونَ ... سَیَصْلَوْن»؛ «فَلْیَدْعُ ... سَنَدْعُ».[8]



[1] . در قرائت ابن‌مسعود این آیات چنین قرائت شده است:

«کلّا لئن لّم ینته لأسفعا بالنّاصیة ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ فلیدع إلىّ نادیه فسأدعو الزّبانیة» (معانی القرآن، ج‏3، ص280)

[2] . «سَنَدْعُ» در اصل «سندعو الزبانیة» بوده است که در رسم‌الخط قرآنی (که به نحو متواتر به ما رسیده است) حرف «و» آن، که به خاطر التقای ساکنین تلفظ نمی‌شود، در کتابت هم حذف شده است؛ ضمنا قرائت دیگری به صورت «سیُدعی الزبانیةُ» هم وجود دارد. (سَنَدْعُ بالنون مبنیا للفاعل، و کتبت بغیر واو لأنها تسقط فی الوصل لالتقاء الساکنین. و قرأ ابن أبی عبلة: سیدعى مبنیا للمفعول الزبانیة رفع؛ البحر المحیط فی التفسیر، ج‏10، ص511)

[3] . درباره نقش‌آفرینی «زبانیه» احادیث متعددی وارد شده است که برخی از آنها به قرار ذیل است:

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ وَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ عَرَفَ أَهْلُ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِمَا یَرَوْنَ مِنْ تَضَاعُفِ اللَّذَّةِ وَ السُّرُورِ وَ عَرَفَ أَهْلُ النَّارِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ تَبْطِشُ بِهِمُ الزَّبَانِیَة. (الزهد، ص99) 

حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ عِیسَى الْعِجْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّلْتِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بُکَیْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ عَبَّادٍ الملهبی [الْمُهَلَّبِیُ‏] قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ [سَعِیدُ] بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هِلَالِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بعلی [یَعْلَى‏] بْنِ زَیْدِ بْنِ جُدْعَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ یَوْماً فَقَالَ إِنِّی رَأَیْتُ الْبَارِحَةَ عَجَائِبَ قَالَ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا رَأَیْتَ حَدِّثْنَا بِهِ فِدَاکَ أَنْفُسُنَا وَ أَهْلُونَا وَ أَوْلَادُنَا فَقَالَ رَأَیْتُ ... و رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدْ أَخَذَتْهُ الزَّبَانِیَةُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَجَاءَهُ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْیُهُ عَنِ الْمُنْکَرِ فَخَلَّصَاهُ مِنْ بَیْنِهِمْ وَ جَعَلَاهُ مَعَ مَلَائِکَةِ الرَّحْمَةِ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی جَاثِیاً عَلَى رُکْبَتَیْهِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْمَةِ اللَّهِ حِجَابٌ فَجَاءَهُ حُسْنُ خُلُقِهِ فَأَخَذَهُ بِیَدِهِ وَ أَدْخَلَهُ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ ... (الأمالی( للصدوق)، ص231)

أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ الْقَزْوِینِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ النَّحْوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ سُلَیْمَانَ بْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِینِیِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ ع إِذَا مَاتَ الْکَافِرُ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفاً مِنَ الزَّبَانِیَةِ إِلَى قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَیُنَاشِدُ حَامِلِیهِ بِصَوْتٍ یَسْمَعُهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ إِلَّا الثَّقَلَانِ وَ یَقُولُ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَقُولُ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ فَتُجِیبُهُ الزَّبَانِیَةُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ أَنْتَ قَائِلُهَا وَ یُنَادِیهِمْ مَلَکٌ لَوْ رُدَّ لَعَادَ لِمَا نُهِیَ عَنْهُ ... (الأمالی( للصدوق)، ص290)

کِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ الضَّرِیرِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سُمَیٍّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ فِی تَفْسِیرِ ابْنِ جَرِیحٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ وَ قَدْ دَخَلَتِ الرِّوَایَاتُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ أَنَّ النَّبِیَّ ص انْتَبَهَ مِنْ نَوْمِهِ فِی بَیْتِ أُمِّ هَانِی فَزِعاً فَسَأَلَتْهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ یَا أُمَّ هَانِی إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَضَ عَلَیَّ فِی مَنَامِی الْقِیَامَةَ وَ أَهْوَالَهَا وَ الْجَنَّةَ وَ نَعِیمَهَا وَ النَّارَ وَ مَا فِیهَا وَ عَذَابَهَا فَاطَّلَعْتُ فِی النَّارِ فَإِذَا أَنَا بِمُعَاوِیَةَ وَ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ قَائِمَیْنِ فِی حَرِّ جَهَنَّمَ تَرْضَخُ رُءُوسَهُمَا الزَّبَانِیَةُ بِحِجَارَةٍ مِنْ جَمْرِ جَهَنَّمَ یَقُولُونَ لَهُمَا هَلْ آمَنْتُمَا بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَیَخْرُجُ عَلِیٌّ مِنْ حِجَابِ الْعَظَمَةِ ضَاحِکاً مُسْتَبْشِراً وَ یُنَادِی حُکِمَ لِی وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ فَیُبْعَثُ الْخَبِیثُ إِلَى النَّارِ وَ یَقُومُ عَلِیٌّ فِی الْمَوْقِفِ یَشْفَعُ فِی أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ شِیعَتِهِ. (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص204)

قال ص أَیُّهَا النَّاسُ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ الْمَجِیدَ فَقَدْ دَلَّکُمْ عَلَى الْأَمْرِ الرَّشِیدِ وَ سَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ فَإِنَّهُ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ وَ احْذَرُوا یَوْمَ الْوَعِیدِ ... یَوْمَ یَقُومُ الزَّبَانِیَةُ إِلَى الْکُفَّارِ وَ یُبَادِرُ مَنْ یَسُوقُهُمْ سَوْقاً عَنِیفاً وَ الدُّمُوعُ تَتَحَادَرُ وَ تَثِبُ النَّارُ إِلَى الْکُفَّارِ کَوُثُوبِ اللَّیْثِ إِذَا شَاخَرَ فَیَذِلُّ مِنْ زَفِیرِهَا کُلُّ مَنْ عَزَّ وَ فَاخَرَ- الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ. (إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص81)

قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «النار و الزبانیة أسرع إلى فسّاق أهل القرآن منهم إلى عبدة الأوثان فیشکون، یقولون: ربّنا، النار و الزبانیة أسرع إلینا من عبدة الأوثان، فیقول اللّه تعالى: لیس من علم کمن لا یعلم». (غرر الأخبار، ص43؛‌ کنز العمّال، ج10، ص191، حدیث29005)

همچنین در جلسه 335، حدیث1 (http://yekaye.ir/al-balad-90-6/ ) هم درباره اینکه اعمال عده‌ای در روز قیامت به صورت «زبانیه» مثمتثل می‌شود و آنها را به سوی جهنم می‌راند، اشاراتی شده بود. و شبیه مضمون آن حدیث، حدیث دیگری در همان تفسیر منسوب به امام عسکری آمده است که مجددا بعد از بیان تارک الزکات، به توضیح شخصی می‌پردازند که مودی زکات و اهل جهاد و ... بوده اما به ولایتی که خداوند معین کرده تن نداده؛ لذا وقت مرگ همه اعمالش حبس می‌شود تا آنجا که می‌فرماید: ثُمَّ یُنَادِی مُنَادِی رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ: یَا أَیَّتُهَا الزَّبَانِیَةُ تَنَاوَلِیهَا، وَ حُطِّیهَا إِلى‏ سَواءِ الْجَحِیمِ، لِأَنَّ صَاحِبَهَا لَمْ یَجْعَلْ لَهَا مَطَایَا- مِنْ مُوَالاةِ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِ ع. (التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص79)

[4] . و سبغت نعمته و سبقت غضبه رحمته و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته حمدته حمد مقر بربوبیته متخضع لعبودیته متنصل من خطیئته متفرد بتوحیده مؤمل منه مغفرة تنجیه یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه و نسترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له شهود مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن لیس له شریک فی ملکه و لم یکن له ولی فی صنعه جل عن مشیر و وزیر و عن عون معین و نصیر و نظیر علم فستر و بطن فخبر و ملک فقهر و عصی فغفر و حکم فعدل لم یزل و لن یزول «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ» و هو بعد کل شی‏ء رب متعزز بعزته متمکن بقوته متقدس بعلوه متکبر بسموه لیس یدرکه بصر و لم یحط به نظر قوی منیع بصیر سمیع رءوف رحیم عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه‏ قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه و یرزقه و یحبوه ذو لطف خفی و بطش قوی و رحمة موسعة و عقوبة موجعة رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة و شهدت ببعث محمد رسوله و عبده و صفیه و نبیه و نجیه و حبیبه و خلیله بعثه فی خیر عصر و حین فترة و کفر رحمة لعبیده و منة لمزیده ختم به نبوته و شید به حجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح رءوف بکل مؤمن رحیم سخی رضی ولی زکی علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب وصیتکم معشر من حضرنی بوصیة ربک و ذکرتکم بسنة نبیکم فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذری دموعکم و تقیة تنجیکم قبل یوم تبلیکم و تذهلکم یوم یفوز فیه من ثقل وزن حسنته و خف وزن سیئته و لتکن مسئلتکم و تملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر و خشوع بتوبة و تورع و ندم و رجوع و لیغتنم کل مغتنم منکم صحته قبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و سعته قبل فقره و فرغته قبل شغله و حضره قبل سفره قبل تکبر و تهرم و تسقم یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع غمده و یتغیر عقله ثم قیل هو موعوک و جسمه منهوک ثم جد فی نزع شدید و حضره کل قریب و بعید فشخص بصره و طمح نظره و رشح جبینه و عطف عرینه و سکن حنینه و حزنته نفسه و بکته عرسه و حفر رمسه و یتم منه ولده و تفرق منه عدده و قسم جمعه و ذهب بصره و سمعه و مدد و جرد و عری و غسل و نشف و سجی و بسط له و هیئ و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمص و عمم و ودع و سلم و حمل فوق سریر و صلی علیه بتکبیر و نقل من دور مزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة و جعل فی ضریح ملحود و ضیق مرصود بلبن منضود مسقف بجلمود و هیل علیه حفره و حثی علیه مدره و تحقق حذره و نسی خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه و تبدل به قرینه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر یسعى بجسمه دود قبره و یسیل صدیده من منخره یسحق تربه لحمه و ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره فنشر من قبره حین ینفخ فی صور و یدعى بحشر و نشور فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جی‏ء بکل نبی و صدیق و شهید و توحد للفصل قدیر بعبده خبیر بصیر فکم من زفرة تضنیه و حسرة تنضیه فی موقف مهول و مشهد جلیل بین یدی ملک عظیم و بکل صغیر و کبیر علیم فحینئذ یلجمه عرقه و یحصره قلقه عبرته غیر مرحومة و صرخته غیر مسموعة و حجته غیر مقولة.

[5] . نعوذ برب قدیر من شر کل مصیر و نسئله عفو من رضی عنه و مغفرة من قبله فهو ولی مسئلتی و منجح طلبتی فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فی جنته بقربه و خلد فی قصور مشیدة و ملک بحور عین و حفدة و طیف علیه بکئوس أسکن فی حظیرة قدوس و تقلب فی نعیم و سقی من تسنیم و شرب من عین سلسبیل و مزج له بزنجبیل مختم بمسک و عبیر مستدیم للملک مستشعر للسرر یشرب من خمور فی روض مغدق لیس یصدع من شربه و لیس ینزف؛ هذه منزلة من خشی ربه و حذر نفسه معصیته و تلک عقوبة من جحد مشیئته و سولت له نفسه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل و خبر قصص قص و وعظ نص «تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» نزل به روح قدس مبین على قلب نبی مهتد رشید صلت علیه رسل سفرة مکرمون بررة عذت برب علیم رحیم کریم من شر کل عدو لعین رجیم فلیتضرع متضرعکم و لیبتهل مبتهلکم و لیستغفر کل مربوب منکم لی و لکم و حسبی ربی وحده.


البته متن خطبه در نقلهای مختلف اندکی متفاوت است و آقایی به نام آقای سجادی سعی کرده با مبنا قرار دادن نقل بحار الانوار، این اختلاف نسخ را لحاظ کند و متن را با ترجمه در وبلاگ خود قرار داده است

http://shahab-hedayat.persianblog.ir/post/38/

 

[6] . رهبر انقلاب چندی قبل (19/11/1395) در برابر تهدیدهای ترامپ فرمودند:

حالا این آقا که تازه در ایالات متّحده [سرِ کار] آمده، میگوید شما باید از آمریکا متشکّر باشید، از دولت اوباما متشکّر باشید! چرا متشکّر باشیم؟ هیچ متشکّر هم نیستیم؛ [او هم در] همان تشکیلاتی بود که این تحریمهای سنگین را به نیّت فلج کردن جمهوری ‌اسلامی و ملّت ایران، بر ملّت ایران تحمیل کردند؛ امیدشان این بود که فلج بکنند. البتّه به این امید نرسیدند و هرگز نخواهند رسید و هرگز هیچ دشمنی نمیتواند ایران را فلج کند. میگوید متشکّر باشید؛ نخیر، اصلاً متشکّر نیستیم. چرا متشکّر باشیم؟ به خاطر تحریمها؟ به‌خاطر ایجاد داعش؟ به‌خاطر به آتش کشیدن منطقه؟ سوریه را به آتش کشیدند، عراق را به آتش کشیدند؛ چرا باید متشکّر باشیم؟ به‌خاطر حمایت از فتنه‌ی انتخابات در سال 88 در کشور؟ از آن‌طرف به بنده نامه مینویسد و اظهار ارادت و محبّت و همکاری میکند، از این طرف علناً و صریحاً از فتنه‌گر حمایت میکند و میگوید ما پشت سر شما ایستاده‌ایم و دنبال فتنه ایجاد کردن در کشور است؛ چهره‌ی نفاق [همین است]؛ همان دستکش مخملینی که روی پنجه‌ی آهنی کشیده شده بود که من این را بارها گفتم. ما هیچ تشکّری نمیکنیم. ما میدانیم که چه کار میکردند؛ میفهمیم که آنها چه کار میکردند؛ این میگوید از او تشکّر کنید، از من هم بترسید! نه از شما هم نمیترسیم. روز بیست‌و‌دوّم بهمن، مردم جواب این تهدیدها و این حرفها را در خیابان خواهند داد؛ نشان میدهند که ملّت ایران در مقابل تهدید چه موضعی میگیرد. نخیر، از تهدید کسی هم ما نمیترسیم.  http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=35567

[7] . قَوْلُهُ فَلْیَدْعُ نادِیَهُ قَالَ لَمَّا مَاتَ أَبُو طَالِبٍ ع فَنَادَى أَبُو جَهْلٍ وَ الْوَلِیدُ عَلَیْهِمَا لَعَائِنُ اللَّهِ هَلُمُّوا- فَاقْتُلُوا مُحَمَّداً فَقَدْ مَاتَ الَّذِی کَانَ نَاصِرَهُ- فَقَالَ اللَّهُ فَلْیَدْعُ نادِیَهُ سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ قَالَ کَمَا دَعَا إِلَى قَتْلِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص نَحْنُ أَیْضاً نَدْعُو الزَّبَانِیَة.

[8] . در فضای روایات مویداتی له و علیه این برداشت می‌توان یافت:

موید له: در برخی احادیث، این «زبانیه» (ماموران جهنم)، دقیقا تمثل اعمال خود شخص قلمداد شده است (جلسه 335، حدیث1) http://yekaye.ir/al-balad-90-6/

موید علیه: در برخی احادیث، تعداد «زبانیة» همان 19 نفری دانسته شده است که در آیه30 سوره مدثر بدانها اشاره شده (حدیث2).

والله العالم.