324) سوره حج (22) آیه 19 هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا
بسم الله الرحمن الرحیم
324) سوره حج (22) آیه 19
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ فَالَّذینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمیمُ
ترجمه
این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند؛ پس، کسانی که کفر ورزیدند برایشان جامهای از آتش بریده شده، از فراز سرشان آب جوشان ریخته میشود.
شأن نزول
1) شأن نزول این آیات (19-23) را اغلب مفسران شیعه و سنی در مورد سه نفر از مسلمانان و سه نفر از کفاری دانستهاند که در جنگ بدر در مقابل هم قرار گرفتند. از افراد سرشناس صحابه و تابعین که این شأن نزول را نقل کردهاند میتوان از حضرت علی ع، ابوذر، ابوسعید خدری، ابنعباس، سفیان ثوری، سدی، قیس بن عباد و ابنسیرین، نام برد و نیز از امام صادق ع هم از طریق پدرانشان، روایت شده است. از منابع شیعی میتوانید به تفسیر فرات کوفی (ص271-272) و از منابع اهل سنت می توانید به الدر المنثور (ج4، ص349-350) . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل (ج1، ص503- 516) مراجعه کنید که در منبع اخیر، مطلب با 11 سند مختلف از علمای اهل سنت نقل شده است.
واقعه بر اساس نقل ابنسیرین، که با طول و تفصیل بیشتری بیان کرده، تقدیم میشود:
این آیه در مورد کسانی نازل شد که در جنگ بدر مبارزه تن به تن کردند. در جنگ بدر، عُتبه و شَیبه (پسران ربیعه) و ولید بن عُتبه ابتدا جلو آمدند و گفتند: محمد! همشأن ما را برای مبارزه بفرست. گروهی از انصار بلند شدند، پیامبر خدا ص فرمود بنشینید، احسنت بر شما ! حمزه متوجه شد که پیامبر خدا ص قصدی دارد، پس بلند شد و سپس [حضرت] علی ع و سپس عبیده بلند شدند که همگی عمامه سفید بسته بودند.
آنها گفتند: ای عمامه سفیدها، خودتان را معرفی کنید تا بشناسیمتان!
حمزه گفت: من حمزه پسر عبدالمطلبم.
علی ع فرمود: من علی بن ابیطالبم
عبیده گفت: من عبیده پسر حارث بن عبدالمطلبم.
گفتند همشأنهای بزرگواری آمدند!
پس حمزه با عتبه مبارزه کرد و او را کشت؛ و علی ع با ولید مبارزه کرد و او را کشت، و عبیده با شیبه مبارزه کرد که هر دو کم آوردند و علی ع به سراغ او رفت و یاران عبیده او را برگرداند؛
و نسبت اینان به مسلمانان مانند حلقه وسط گردنبند به گردنبند بود؛ و نسبت آنان به مشرکان هم مانند حلقه وسط گردنبند به گردنبنبد بود؛ پس این آیات نازل شد، «این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند»، که از ادامه این تا عبارت «و بچشید عذاب سوزان را» (آیه22) مربوط به این مشرکان بود و آیه «همانا خداوند کسانی که ایمان و عمل صالح انجام دادند» تا «به سوی صراط پسندیده» (آیات23-24) در مورد این مسلمانان.
تفسیر فرات الکوفی، ص272
قَالَ حَدَّثَنِی عُبَیْدُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ مُعَنْعَناً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِیرِینَ قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی الَّذِینَ تَبَارَزُوا یَوْمَ بَدْرٍ قَالَ لَمَّا کَانَ یَوْمُ بَدْرٍ بَرَزَ عُتْبَةُ وَ شَیْبَةُ ابْنَا رَبِیعَةَ وَ الْوَلِیدُ بْنُ عُتْبَةَ فَقَالَ عُتْبَةُ یَا مُحَمَّدُ أَخْرِجْ إِلَیْنَا أَکْفَاءَنَا فَقَامَ فِئَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَلَمَّا رَآهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اجْلِسُوا قَدْ أَحْسَنْتُمْ فَلَمَّا رَأَى حَمْزَةُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ [ص] یُرِیدُ شَیْئاً قَامَ حَمْزَةُ ثُمَّ قَامَ عَلِیٌّ ثُمَّ قَامَ عُبَیْدَةُ عَلَیْهِمُ الْبَیْضُ قَالَ تَکَلَّمُوا یَا أَهْلَ الْبَیْضِ نَعْرِفْکُمْ فَقَالَ حَمْزَةُ أَنَا حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ قَالَ عُبَیْدَةُ أَنَا عُبَیْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَالُوا أَکْفَاءٌ کِرَامٌ فَتَبَارَزَ حَمْزَةُ عُتْبَةَ فَقَتَلَهُ حَمْزَةُ وَ بَارَزَ عَلِیٌّ الْوَلِیدَ فَقَتَلَهُ عَلِیٌّ وَ بَارَزَ عُبَیْدَةُ شَیْبَةَ فَأَنْغَضَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فَمَالَ عَلَیْهِ عَلِیٌّ فَأَجْهَزَ [فَأَجَازَ] عَلَیْهِ وَ احْتَمَلَ عُبَیْدَةَ أَصْحَابُهُ وَ کَانُوا هَؤُلَاءِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ کَوَاسِطَةِ الْقِلَادَةِ مِنَ الْقِلَادَةِ وَ کَانُوا هَؤُلَاءِ مِنَ الْمُشْرِکِینَ کَوَاسِطَةِ الْقِلَادَةِ مِنَ الْقِلَادَةِ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَاتُ هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ حَتَّى بَلَغَ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ فَهَذَا فِی هَؤُلَاءِ الْمُشْرِکِینَ وَ نَزَلَتْ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ حَتَّى بَلَغَ إِلى صِراطِ الْحَمِیدِ فَهَذَا فِی هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمِینَ.
حدیث
1) وقتی به امیرالمومنین ع خبر رسید که بنیامیه او را به مشارکت در قتل عثمان متهم می کند، فرمودند:
آیا شناختى که فرزندان امیّه از من دارند، آنان را از عیب بر من نهادن باز نمىدارد؟ آیا پیشینهام نادانان را بر جاى نمىنشاند تا به من تهمت نزنند؟! آنچه خدا آنان را بدان پند داد، از بیان من رساتر است. من مارقین (از دین بیرون شدگان) را به حجّت مغلوب کنم و با ناکثینِ (= پیمانشکنانِ) اهل شک و تردید، به مخاصمه برخیزم. امور شبههناک بر کتاب خدا عرضه شود، و بندگان را بدانچه در دل دارند، پاداش دهند.
ابنابیالحدید در شرح نهج البلاغة (ج6، ص171) توضیح داده، مقصود ایشان از «این امور شبههناک بر کتاب خدا عرضه شود»، اشاره است به آیه «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ»
نهجالبلاغه، خطبه75 (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص56) [البته در شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، این خطبه74 میباشد]
و من کلام له ع لما بلغه اتهام بنی أمیة له بالمشارکة فی دم عثمان
أَ وَ لَمْ یَنْهَ بَنِی أُمَیَّةَ عِلْمُهَا بِی عَنْ قَرْفِی أَ وَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِی عَنْ تُهَمَتِی وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِی أَنَا حَجِیجُ الْمَارِقِینَ وَ خَصِیمُ النَّاکِثِینَ الْمُرْتَابِینَ وَ عَلَى کِتَابِ اللَّه تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ وَ بمَا فی الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَاد.
2) نضر بن مالک می گوید: به امام حسین ع عرض کردم: یا اباعبدالله! برای من درباره سخن خداوند که میفرماید: «این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند»، توضیح دهید.
فرمودند: ما و بنیامیه درباره خداوند عز و جل نزاع کردیم، ما گفتیم: «خدا راست گفت» و آنها گفتند «خدا دروغ گفت»؛ پس ما و آنان در روز قیامت دشمنان هم خواهیم بود.
الخصال، ج1، ص43؛ تفسیر القمی، ج2، ص80
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَمَّارُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْأُسْرُوشَنِیُّ [الْأُسْرُوشِیُ] رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِیُّ بِمَکَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ بْنُ أَبِی شُجَاعٍ الْبَجَلِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ صَدَقَةَ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ:
قُلْتُ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ حَدِّثْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ»
قَالَ نَحْنُ وَ بَنُو أُمَیَّةَ اخْتَصَمْنَا فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَ إِیَّاهُمُ الْخَصْمَانِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
3) در منابع معتبر اهل سنت، از حضرت علی ع روایت شده است:
من اولین کسی هستم که روز قیامت در پیشگاه خداوند رحمان برای اقامه دعوی مینشینم.
صحیح بخاری، ج5، ص75؛ ج6، ص98؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل[1]، ج1، ص503
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرَّقَاشِیُّ[و حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ]، حَدَّثَنَا مُعْتَمِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مِجْلَزٍ، عَنْ قَیْسِ بْنِ عُبَادٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ:
أَنَا أَوَّلُ مَنْ یَجْثُو بَیْنَ یَدَیِ الرَّحْمَنِ لِلْخُصُومَةِ یَوْمَ القِیَامَةِ.
4) ابوحمزه ثمالی از امام باقر ع درباره این آیه روایت کرده است که فرمود:
«این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند؛ پس، کسانی که کفر ورزیدند» به ولایت علی ع، «برایشان جامهای از آتش بریده شده است».
الکافی، ج1، ص422؛ مناقب آل أبی طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج3، ص238
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا» بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نار».[2]
تدبر
1) «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ»
در آیات قبل انسانها را در چند دستهبندی ارائه کرد:
ابتدا سه گروه گمراه (گمراهکننده، پیروان آنها، دینداران سستبنیاد) و یک گروه مومن دارای عمل صالح (آیات8-14)؛
سپس شش گروه دینی: مومنان (مسلمان) و یهودیان و مسیحیان و صابئیان و زرتشتیان و مشرکان (آیه17) که اولیها هدایتیافته، و بقیه گمراهند؛
سپس دو گروه: یکی آنان که همراه با سایر موجودات سجده میکنند و دیگری آنان که عذاب بر آنها قطعیت یافته (آیه18)
به نظر میآید آیه کنونی، جمعبندیای از همه اینها باشد؛ یعنی همه این گروهبندیها را میتوان در دو گروه متخاصم قرار داد که موضوع نزاعشان خداست.
این مویدی بر همان نکتهای است که قبلا بیان شد دستهبندی انسانها بر اساس سبک زندگیشان، به نوع خداشناسی آنها برمیگردد. (جلسه308، تدبر1)
2) «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ فَالَّذینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمیمُ»
در این آیه تمام دستهبندیهای اجتماعی که در آیت قبل مطرح شد - چه بر اساس باورهای آنها در قبال خدا و حقیقت محض (دستهبندی اول، آیات8-14)، چه بر اساس عنوانبندیهای فرهنگی و اجتماعی (آیه17) و چه بر اساس، نسبتی که در عمل با خدا و حق و حقیقت برقرار میکنند (آیه18) - ، همه را در دو گروه خلاصه کرد که بر سر خدا نزاع دارند و بلافاصله سراغ وضعیت نهایی این دو گروه رفت؛ و این وضعیت نهایی را از کافران شروع کرد، که لباسی از آتش بر تن دارند و بر سرشان آب جوش ریخته میشود.
ثمره انسانشناسی
مساله «خدا» مهمترین مساله برای انسان است؛ که همه نزاعهای بشری به قبول یا رد این مساله برمیگردد؛ و چشم خود را در قبال آن بستن (کفر ورزیدن)، اقدام کماهمیتی نیست؛ بلکه کاملا انسان را در برمیگیرد و باطن زندگی را میسوزاند.
3) « فَالَّذینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمیمُ»
چرا کفار لباس از آتش بر تن دارند؟ چرا از بالای سرشان آب جوش میریزند؟
الف. آخرت باطن دنیاست. لباس چیزی است که از همه طرف انسان را میپوشاند و غالبا، سر است که از لباس بیرون میماند. شاید این تعابیر بدین خاطر است که نشان دهد:
کسی که کفر میورزد و در برابر حقیقت سر تسلیم فرو نمیآورد، وجود خود را از همه سو در هیچ و پوچ گرفتار کرده؛ و و قتی وارد عرصه بروز حقیقت میشود، از هر سو، در معرض سوختن قرار میگیرد.
ب. لباس دورادور انسان را فرا میگیرد؛ شاید لباس آتشین هان کفر آنها باشد که دورادور وجود آنها را احاطه کرده؛ و آب جوشی که از بالا بر سرشان ریخته میشود، تجلی اعمال ناشایستشان باشد که لحظه به لحظه بر وجود آنها اضافه میشود و آنها را در کفرشان جلوتر میبرد.
دقت کنید: «پوشیدن لباسی از آتش» به صورت فعل ماضی (قُطِّعَتْ) آمده که دلالت بر تمام شدن کار دارد؛ ولی ریخته شدن آب جوش از بالای سر، با فعل مضارع (یُصَبُّ) آمده که دلالت بر استمرار دارد.
ج. ...
4) «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ»
با اینکه همه را در دو گروه متخاصم قرار داد (هذان خصمان)، چرا دعوای آنها را به صورت جمع (اختصموا) آورد و نه به صورت تثنیه؟
الف. از این جهت که همه کسانی که با هم اختلاف دارند و روز قیامت قرار است از هم جدا شوند (آیه17) نهایتا به دو گروه حق و باطل تقسیم میشوند، «خصمان» را مثنی آورد؛ و از این جهت که در این نزاع، اقوال بسیار متعددی در کار است، [چنانکه در آیه 17 لااقل شش دسته را نام برد] عمل مخاصمه آنها را به صورت جمع آورد «اختصموا». (المیزان، ج14، ص361)
ب. «خصم» از کلماتی است که هم در مورد مفرد به کار میرود و هم تثنیه و هم جمع؛ هم مذکر و هم مونث؛ در اینجا خصم بودن ناظر به «گروه» هاست که در معنای جمعاند و چون نزاع همواره دو طرف دارد، پس این اسم جمع را به صورت تثنیه آورد؛ شبیه آیه «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا» (حجرات/9) [که طائفه چون اسم جمع است، معنای جمع میدهد و در عین حال جنگ بین افراد دو طائفه است] (مجمعالبیان، ج7، ص123)
ج. همه گروهها در جامعه را به دو گروه حق و باطل میتوان تقسیم کرد؛ اما نزاعهای اینها کاملا یکدست نیست، بلکه افراد همین دو گروه در زمینههای مختلف، انواعی از نزاعها با هم دارند.
د. ...
[1] . سند حاکم حسکانی (مولف کتاب شواهد التنزیل) تا معتمر متفاوت است و بقیه سند مشترک است:
أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَالَوِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو سَعِیدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الرَّازِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُعْتَمِر...
[2] . در دعای وضو هنگام شستن دست چپ، پناه بردن از «مقطعات نیران» از خدا خواسته شده است:
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَیْنَمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَاعِدٌ وَ مَعَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ إِذْ قَالَ یَا مُحَمَّدُ ایتِنِی بِإِنَاءٍ فِیهِ مَاءٌ أَتَوَضَّأْ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ ... ثُمَّ غَسَلَ یَدَهُ الْیُسْرَى فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِی کِتَابِی بِیَسَارِی وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَان... (المحاسن، ج1، ص45)