سفارش تبلیغ
صبا ویژن

297) سوره معارج (70) آیه 26 وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ

بسم الله الرحمن الرحیم

297) سوره معارج (70) آیه 26 

وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ

ترجمه

و آنان که روز جزا را تصدیق می‌کنند؛

نکات ترجمه

«یُصَدِّقُونَ» باب تفعیل از ماده «صدق» است. صدق به معنای راستگویی واژه‌ای کاملا آشناست؛ و وقتی به باب تفعیل می‌رود، اگر در مورد شخص به کار رود (صَدَّقْتُ فلانا) به معنای نسبت صدق دادن به او و تایید راستگویی اوست؛ [و اگر در مورد مطلبی به کار رود، به معنای اذغان به راست و درست بودن آن مطلب است، که این اذعان می‌تواند زبانی یا عملی باشد] و «تصدیق» در مورد هر چیزی که در آن تحقیق و بررسی‌ای انجام شده، به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص480).

در قرآن کریم فعل «صدّق» هم بدون حرف اضافه (صَدَّقَ الْمُرْسَلین، صافات/37؛ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا، صافات، 105؛ ٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْه، انعام/92) به کار رفته، هم با حرف اضافه «بـ» (مانند همین آیه، یا «صَدَّقَ بِالْحُسْنی»، لیل/6؛ «صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها» تحریم/12؛ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّه، آل‌عمران/39) و هم با حرف اضافه «لـ» (مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ، بقره/89) و هم با حرف اضافه «علی» (صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ ظَنَّه، سبأ/20).

«یَوْمِ الدِّینِ» ماده «دین» دلالت بر نوعی تسلیم شدن در برابر یک برنامه و مقررات دارد و در قرآن کریم هم به معنای آیین و شریعت، و هم به معنای «حکم و داوری و جزا» (در ترکیب یوم الدین)، و با تلفظ «دَین» به معنای بدهی، به کار رفته است. در این باره در نکات ترجمه در جلسه 160 (الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً ...، اعراف/51) و جلسه 274 (وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ؛ حجر/35) توضیحات بیشتری ارائه شد.

توجه

در آیه «مَلِکِ یَوْمِ الدِّین» (حمد/4، جلسه56) (http://yekaye.ir/al-fatihah-1-4/ ) احادیث و تدبرهایی درباره «یوم الدین» مطرح گردید که دوباره تکرار نمی‌شود.

حدیث

1) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

در عجبم از بخیل که به سوی فقری می‌شتابد که از آن فرار می‌کرد، و ثروتی را از دست می‌دهد که دنبال آن بود، در دنیا مانند فقرا زندگی می‌کند و در آخرت مانند اغنیا حساب پس می‌دهد؛

و در عجبم از متکبری که دیروزش نطفه‌ای بود و فردایش جنازه‌ای متعفن خواهد بود؛

و در عجبم از کسی که در خدا شک می کند در حالی که آفرینش خدا را می‌بیند؛

و در عجبم از کسی که مرگ را فراموش می‌کند و مردگان را می‌بیند؛

و در عجبم از کسی که نشئه آخرت را انکار می‌کند در حالی که نشئه اول (= دنیا) را می‌بیند؛

و در عجبم از کسی که سرای فنا را آباد می‌کند و سرای بقا را رها کرده است.

نهج‌البلاغه، حکمت126

وَ قَالَ ع عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ وَ یَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِی إِیَّاهُ طَلَبَ فَیَعِیشُ فِی الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَرَاءِ وَ یُحَاسَبُ فِی الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِیَاءِ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَکَبِّرِ الَّذِی کَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ یَکُونُ غَداً جِیفَةً وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَکَّ فِی اللَّهِ وَ هُوَ یَرَى خَلْقَ اللَّهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَى الْمَوْتَى وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِکٍ دَارَ الْبَقَاء.[1]

تدبر

1) «وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ»

از ویژگی‌های نمازگزاران واقعی، تصدیق و راست دانستن روز جزاست.

تصدیق کردن، صرفا بیان لفظی نیست؛ بلکه «راست شمردن» است و کسی که چیزی را راست می‌شمرد، متناسب با آن زندگی خود را رقم می‌زند.[2] (مثلا ما خاصیت داشتن پول در رفع نیازها را راست می‌شمریم لذا مهمترین محور تلاش‌های خود را کسب مال قرار داده‌ایم و نیاز نیست کسی ما را به پول درآوردن تشویق کند!)

اگر عده‌ای هستند که بی‌طاقت و بخیل نیستند (حجر/20-21)، و واقعا و همواره اهل نمازند (حجر/22-23)، و در اموالشان برای نیازمندان حقی قائلند (حجر/24-25)، ریشه‌اش این است که روز جزا را واقعا باور کرده‌اند و خود را آماده آن روز می‌کنند.

ثمره اخلاقی

آیا ما واقعا روز جزا را باور داریم؟

به عبارت دیگر، آیا برنامه‌های زندگی را بر اساس این باور تنظیم می‌کنیم، یا حداکثر این است که گاهی یادی از آخرت بکنیم؟

2) «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ... إلا الْمُصَلِّین ... الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ»

در آیات قبل دیدیم علی‌رغم اینکه انسان «هلوع» (زیاده‌خواه) آفریده شده، اما نمازگزاران کم‌تحمل و بخیل نیستند (حجر/19-22)، و با توجه به این آیه، ظاهرا یکی از علل این مطلب، آن است که آنان روز جزا را باور دارند. پس «هلوع» (زیاده‌خواه) آفریده شدن انسان، لزوما به معنای منفی نیست:

انسان زیاده‌خواه، بلکه بی‌نهایت‌طلب، آفریده شده؛ اما دو گونه زندگی می‌کند:

1.انسانی که افق زندگی را در دنیا محدود می‌بیند، در برابر سختی‌ها بی‌طاقت است و وقتی خوبی‌ای بدو می‌رسد، از دیگران منع می‌کند. (حجر/20-21)

2. انسانی که روز جزا را باور دارد، سختی‌ها را عامل رشد می‌بیند، و کمک به دیگران را امری که جزایش بسیار بیشتر خواهد بود؛ و همان بی‌نهایت‌طلبی‌اش موجب می‌شود که اهل کمک به دیگران باشد. (حجر/22-24)

ثمره تخصصی انسان‌شناسی

لذت و رنج در زندگی، بیش از آنکه محصول عوامل بیرونی باشد؛ محصول جهان‌بینی ماست. اگر افق نگاه انسان به دنیا محدود باشد، هم  مواجهه با بدی‌ها و هم رسیدن به خوبی‌ها، هر دو، در نهایت ناراحت‌کننده است (هم جزع و بی‌تابی، و هم بخل، مرض روح است)؛ ولی اگر باور به روز جزا جای خود را در افق نگاه انسان باز کرد، همین انسان، اهل نماز (که مایه آرامش دل است؛ رعد/28) و اهل کمک به دیگران (گشاده‌دستی، در مقابل بخل) می‌شود.

3) «وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ»

آوردن فعل مضارع «یُصدّقون» که دلالت بر استمرار داد، نشان می‌دهد این باور به روز جزا، امری مستمر در آنهاست که هنگام هر عملی خود را نشان می‌دهد و همه اعمال آنها (چه انجام دادن‌ها و چه خودداری کردن‌ها) در طول زندگی بر اساس این باور تنظیم می‌شود. (المیزان، ج20، ص16)

4) «وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ»

نمازگزار بودن، صرفا در انجام یک سلسله اعمال نیست، بلکه یک سلسله باورها (و در راس آنها باور به روز جزا) نیز در آن موضوعیت دارد.

ثمره انسان‌شناسی

نمی‌شود اعمال مردم را اصلاح کرد بدون اینکه برای ارتقای اعتقاداتشان سرمایه‌گذاری کرد؛ و در میان اعتقادات هم باور به روز جزا اهمیت ویژه‌ای دارد.

5) «وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ»

کسی که روز جزا را باور دارد، مبنا و میزانش برای عمل کردن، حساب اخروی و ترازوی آسمانی است، نه حساب دنیوی و ترازوی زمینی (فی ظلال القرآن، ج6، ص3700)؛ ‌به همین جهت است که این باور، شالوده و اساس زندگی دینی است.

ثمره در فلسفه دین

یکی از سوالاتی که برای بسیاری از افراد مطرح است این است که باور به توحید و نبوت، سزاوار است که جزء اصول دین قرار گیرد، اما اگر کسی نبوت را قبول کرد، بناچار معاد را هم قبول خواهد کرد، در نتیجه چه ضرورتی دارد که باور به معاد را هم جزء اصول دین بدانیم؟

پاسخش این است که چون این باور شالوده و مهمترین پشتوانه زندگی دینی است. اساساً تمام اعمال دینی زمانی توجیه‌پذیر می‌شود که بدانیم زندگی ما در دنیا تمام نمی‌شود و نظام محاسباتی خود را بر اساس آخرت و روز جزا بنا کنیم.



[1] . این روایت هم ناظر به این آیه آمده است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» قَالَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ ع‏ (الکافی، ج‏8، ص287)

[2] به تعبیر علامه طباطبایی، این تصدیق، تصدیق عملی است، یعنی با عمل خود نشان دهد که روز جزا را راست و واقعی می‌داند. (المیزان، ج20، ص16)